یه مدل معلمایی بودن به نام «پرورشی» که چیز خاصی درس نمی‌دادند، فقط می‌اومدن سر کلاس، درباره مسائل بی‌ربط و پراکنده حرف‌های سطحی و بی‌منطق می‌زدن؛ وظیفه‌شون پرورش قوه سفسطه و مهمل‌بافی بود. من خوشم می‌اومد این‌ها رو اذیت کنم. یکی‌شون اصرار داشت که «هیچ موجودی جز انسان مغز نداره».
من اون‌قدر حرصم گرفته بود از این یارو که بی‌هوا بلند شدم گفتم «شما اطلاعات علمی ندارین ولی تا حالا ساندویچ مغز گوسفند ندیدین؟». چهره اون معلم رو هرگز فراموش نمی‌کنم. من رو از کلاس پرت کرد بیرون؛ گفت تو هم مغز نداری و از این حرف‌ها. هفته بعد، بابام اومد مدرسه و نامبرده رو گره زد.
غرض؛ در این ایام باسعادت آگاهی از مغز، بد نیست یادآوری کنیم که مغز فقط مال انسان نیست. همین چند سال با یکی از دوستان پزشک متمایل به عصب‌شناسی مجددا در همین مورد بحث می‌کردیم. دوستمون اصرار داشت که توانایی شناختی در سایر جانوران اثبات‌شده نیست، به خصوص پرندگان که قشر مخ ندارند.
یکی از بزرگ‌ترین تلقی‌های عامیانه درباره مغز جانوران اینه که بقیه حیوانات چون مغز کوچکی دارند یا چین‌خوردگی‌های مغزشون زیاد نیست، عقل ناقصی دارند. در این تصویر می‌تونید مغز انسان و دلفین رو از لحاظ اندازه و مقدار چین‌خوردگی قشر مخ مقایسه کنید. هر دو به یک مقیاس اند…
دلفین تنها جانوری نیست که مغز بزرگ‌تر یا هم‌اندازه انسان داره. مغز فیل هم از انسان بزرگ‌تره و مغز زرافه هم‌اندازه مغز ماست. از لحاظ چین‌خوردگی هم، مغز دلفین و فیل و زرافه از انسان چین‌خوردگی بیشتری دارند. البته، معیار دیگری هم برای تخمین رابطه مغز و هوش درنظر گرفتند.
نسبت وزن مغز به وزن کل بدن معیار نه چندان مناسبی برای تخمین توانایی شناختی است؛ چون با این معیار هم مورچه (دارای نسبت ۱:۷) برنده می‌شه و انسان با نسبت ۱:۴۰ بعد از حشره‌خور درختی با نسبت ۱:۱۰ قرار می‌گیره. دلفین با نسبت ۱:۷۸ رتبه بعدی رو داره و سگ با نسبت ۱:۱۲۵ در جایگاه پایینتر.
از بحث تکامل ساختاری مغز و پیدایش قشر مخ هم باید بگذریم؛ قشر (نئوکورتکس) در پستانداران پیدا شده و خزندگان (که دربرگیرنده پرندگان نیز هست) اصلا نئوکورتکس ندارند؛ اما توانایی شناختی گروه‌هایی از خزندگان فاقد قشرمخ (به خصوص کلاغ‌ها و طوطی‌ها) قابل مقایسه با انسان‌ریخت‌هاست.
و البته نباید تصویر کنیم تکامل قشر مخ در پستانداران نیز به صورت خطی/نردبانی بوده؛ این مغز صاریغ است؛ تقریبا بدون چین‌خوردگی در قشر مخ؛ اما سادگی قشر مخ صاریغ به خاطر تعلق آن به کیسه‌داران/Metatheria نیست. کیسه‌دارانی مثل کانگارو و وومبت مغزهایی چین‌خورده و بزرگ‌تر دارند.
تنها چیزی که از آن اطمینان داریم، همین است که همه جانوران به قدر دفع دخل مقدر توانایی شناختی دارند. مثلا صاریغ وقتی با خطر روبه‌رو می‌شود غش می‌کند و خود را به موش‌مردگی می‌زند؛ البته که این کار را آگاهانه نمی‌کند؛ بلکه به لطف ساختار مغزش وقتی با خطر روبه‌رو شود، «خاموش می‌شود».
صاریغ این کار را آگاهانه نمی‌کند؛ فقط وقتی هیجان‌زده می‌شود و می‌ترسد، اختیارش را از دست می‌دهد، بیهوش می‌شود و پس از رفع خطر، تنها سایه‌ای از مسبب ترس و غش و موش‌مردگی خود را به خاطر خواهد آورد. نسل صاریغ با همین ترفند میلیون‌ها سال در آمریکا دوام آورده و بقا یافته.
بنابراین حرف‌هایی از این قبیل که «پرنده‌ها قشر مخ ندارند، پس خنگ هستند» یا «مغز دایناسورها کوچک بود، برای همین منقرض شدند» یا «حیوانات مغز ندارند، مغز فقط مال انسان است» به یک اندازه مزخرف هستند. اما اگر بخواهیم درباره مغز و بهره هوشی دایناسورهای منقرض‌شده صحبت کنیم، چه؟
این بار (چنانچه در کتاب عصر طلایی دایناسورها برای بچه‌ها توضیح داده‌ام) چاره‌ای نداریم جز ربط دادن همان اندک اطلاعاتی که از شکل و اندازه کاسه سر و جعبه مغزی دایناسورها در دست داریم، به توانایی هوشی دایناسورها؛ با این وجود باز هم دایناسورها خنگ از آب درنمی‌آیند.
کتاب فرهنگ‌نامه دایناسورها را قبل از آن و برای مخاطب بزرگسال نوشتم؛ بنابراین کمی توضیح بیشتر درباره این موضوع داده‌ام. ما برای تحلیل توانایی شناختی از بهره مغزی (Encephalization Quotient) استفاده می‌کنیم که نشان می‌دهد مغز هر جانور چقدر از حدی که جانوران مشابهش دارند، بزرگ‌ترست.
مغز هر جانور را باید با خویشاوندان نزدیک خودش مقایسه کرد؛ زیرا کاربرد و تکامل مغز در گروه‌های مختلف جانوران به شکل‌های گوناگونی روی داده. پرندگان و خویشاوندان قدیمی‌تر آن‌ها مثل تروئودون توانایی شناختی زیادی داشتند، بدون این‌که قشر مخ داشته باشند.
خب همه این‌ها را گفتم که عرض کنم، مغز فقط مال انسان نیست و البته صحبت درباره تکامل مغز و آگاهی از هم آن مختص متخصصان مغز و علوم شناختی نیست. به زودی نگارش کتاب جدیدی درباره دایناسورها را شروع می‌کنم که دربرگیرنده آخرین یافته‌ها درباره مغز دایناسورها هم هست و امیدوارم دیده شود.
کتابی هم درباره تکامل مغز و توانایی شناختی هشت‌پاها در دست ترجمه دارم به نام «ذهن‌های دیگر». ترجمه این کتاب را از اوایل تابستان شروع کرده بودم؛ ولی به خاطر کارهای متفرقه نیمه‌تمام مانده.
ضمنا بابت این کارها از هیچ نهاد و سازمان حکومتی سفارش یا پول نگرفتم.
amazon.nl/Other-Minds-Oc…

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with ᴉʌɐɹsoɥʞ ɟɹǝ ◆ عرڡاں حسروے

ᴉʌɐɹsoɥʞ ɟɹǝ ◆ عرڡاں حسروے Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

More from @Erfan_khosravi

5 Mar
کوسه‌ای که روی خشکی راه می‌رود

این کوسه سردوشی (Hemiscyllium ocellatum)، نوعی گربه‌کوسه بومی سواحل مرجانی و آب‌های کم‌عمق میان صخره‌های کشندی استرالیا و گینه نو است. وقتی عمق آب خیلی کم می‌شود و صخره‌ها از آب بیرون می‌زنند، کوسه سردوشی از داخل آب درمی‌آید و راه می‌رود…
شاید کوسه سردوشی را با گل‌خورک اشتباه بگیرید؛ اما این دو جانور متعلق به دو رده متفاوت هستند. کوسه‌ها از تبار غضروف‌ماهیان هستند و گل‌خورک ماهی تلئوست از خانواده گاوماهیان است. شباهتشان محصول همگرایی تکاملی است و ابزارهایشان برای خروج از آب شبیه اما در بسیاری جزییات متفاوت است.
این‌ها تنها ماهیان نیمه‌هوازی نیستند. نیای مشترک همه ماهیان استخوانی شش داشته (کوسه‌ها از اول هم شش نداشته‌اند)؛ این همان ششی‌ست که ما هنوز هم داریم، کیسه‌ای منشعب از لوله گوارش برای بلعیدن هوا. بعدها شش در اغلب ماهیان استخوانی به کیسه هوا تبدیل شد.
@FKamrannia Image
Read 4 tweets
4 Mar
کتابخانه ایشان هم به نظر جذاب آمد. شما هم اگر کتاب‌هایی را افقی چیده‌اید روی ردیف کتاب‌هایی که عمودی چیده‌اید، از ما هستید.
Read 5 tweets
29 Jan
Deinogalerix koenigswaldi
داینوگالریکس کنیگزوالدی
«جوجه‌تیغی ِ بی‌تیغ» غول‌پیکر از شبه‌جزیره گارگانو در ایتالیا.
داینوگالریکس جزؤ خانواده جوجه‌تیغی‌ها (Erinaceidae) است، اما متعلق به زیرخانواده موش‌های مهتابی (Galericinae) که خلاف جوجه‌تیغی‌های متعارف، تیغ ندارند. کنام بوم‌شناختی آن‌ها (و ظاهرشان) شبیه به موش‌های صحرایی (rat، از جوندگان) و صاریغ‌های آمریکایی (opossum، از کیسه‌داران) است.
این شباهت مصداق خوبی برای تکامل موازی (parallelism) است؛ یعنی هرکدام از این‌ها متعلق به تبار و گروه متفاوتی‌ست، اما شرایط مشابه بوم‌شناختی و البته صفات به جا مانده از نیاکان مشترک خیلی قدیمی آن‌ها را به شکل یکسانی درآورده. در حقیقت آن‌ها به نخستین پستانداران هم شبیه‌اند.
Read 11 tweets
28 Jan
به عنوان جانورشناسی علاقه‌مند به حیوانات نامتعارف، هاگرید رو خیلی بیش‌تر از باقی اصحاب هاگوارتز دوست دارم؛ آدم گنده‌ای که قلبی به کوچکی و سادگی بچه‌ها دارد.
هرچند از بین شخصیت‌ها هاگرید رو بیشتر دوست دارم، اما از بین جانورانی که در دنیای هری پاتر باهاشون آشنا شدیم، قطعا نیفلر رو انتخاب می‌کنم؛ نوعی پستاندار تخم‌گذار شبیه پلاتی‌پوس با منقار باریک‌تر و به شدت علاقه‌مند به عتیقه‌جات و چیزهای پرزرق‌وبرق. نیوت اسکمندر یه دونه نیفلر داشت.
Read 4 tweets
27 Jan
خیلی اوقات مخاطب سوال‌هایی هستم که به ظاهر در دایره تحصیل ِ اسمی من است، ولی پاسخش را نمی‌دانم؛ اسم این را بگذاریم #نادانی_آگاهانه.
فکرکنم فایده تخصص همین باشد که آدم بفهمد پاسخ فلان سؤال را نمی‌داند و اگر بخواهد پاسخ درست را دریابد، چه مسیر پژوهشی درازی باید به احتیاط طی شود.
چیزهایی هم از دایره تخصصم خارج است که #خیال_می‌کنم می‌دانم؛ این‌ها به حق #توهم_دانایی اند؛ چیزهایی که شاید درست باشد و شاید نه، ولی حتی درکی اولیه هم از امکان نادرستی فرض‌هایم ندارم و نمی‌دانم فلان عقیده، باور یا نظریه چه نقاط ضعف، نقد یا نقض‌هایی دارد یا مستنداتش چیست…
بیشتر دانش ما از همین جنس است؛ بیشتر بدیهیات یقینی ما، بیشتر چیزهایی که در #کتاب‌ها خوانده‌ایم، بیشتر حرف‌هایی که میان مردم شایع است و بیشتر چیزهایی که #عقل_سلیم به آن‌ها دلالت می‌کند، چیزی نیست جز توهم دانایی.
حرف‌های مفتی که حتی نمی‌دانیم با کدام روش تحقیق باید بررسی‌شان کنیم.
Read 5 tweets
10 Oct 20
روزی‌نامه‌ای رفته از مردم مقابل بیمارستان پرسیده با کدام آثار استاد شجریان انس و الفت داشتید؟
چهارپنج نفر را که جواب‌هایی پرت‌وپلا می‌دهند برگزیده و گزارشی با عنوان «برداشت آزاد» منتشر کرده.
گیرم که همه آن جماعت همین پریشب با شجریان آشنا شده باشند، شما را چه؟ قلتبان
از همین نام شجریان است که می‌ترسید. اوج و حضیض موسیقی‌اش را از اهل موسیقی باید بپرسید که آن‌ها هم پیش چشم اعور شما دجالان نمی‌ایستند. چهار نفر ساده‌دل را پیدا کرده‌اید که محبوبیت ملی و فراملی شجریان را بیشتر از موسیقی‌اش می‌شناسند. خواستید مچ این‌ها را بگیرید؟
از شما بعید می‌دانم بفهمید؛ اما شجریان به خاطر کارهایی که نکرد بیشتر عزیز شد تا کارهایی که کرد. هنرش که البته آن را هم نمی‌فهمید، در اوج بود و چکیده همه اساتید پیشین. بر نفهمی‌های بی‌حساب شما همین دست و پایی که می‌زنید و سال‌ها زدید برای خلق بدلی‌جات بدیل او، بس است.
Read 8 tweets

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Too expensive? Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal Become our Patreon

Thank you for your support!

Follow Us on Twitter!