#نخجیک کوتاه درباره خاندان شفانی، پادشاهان فنیقی کیش
یافتههای باستانشناختی اندکی از سلسلههای باستانی که بر کیش حکومت کردهاند در دست است، اما این کاشیها بخشی از شواهد قطعی حکومت فنیقیان کارتاژی بر کیش است.
نخستین بار سرگئی لوزانف، برادر کوچکتر استونیکی لوزانف (ریاضیدان و طبیعیدان شهیر بلغار) که در پی مرگ برادرش در سال ۱۲۹۸ و برای تکمیل تحقیقات او به ایران آمده بود، موفق شد آثار به جا مانده از حکومت هنیبعل شفانی 𐤇𐤍𐤁𐤏𐤋𐤟𐤔𐤐𐤍𐤉، پادشاه فنیقی کیش را کشف کند.
این تندیس 𐤊𐤉𐤔/کیش خدای کنعانی است که در نهشتههای شهر باستانی جزیره، شاهدی بود بر خاستگاه کنعلنی این جزیره مرجانی. این نام که در کتیبههای اشکانی کیش به شکل 𐭪𐭩𐭱 حفظ شده، قدمت و پیوستگی تمدنی جزیرهای را نشان میدهد که حاکمان فنیقی 𐤒𐤓𐤕-𐤊𐤉𐤔 قرتکیش میگفتند.
اما لوزانف به جز این اصنام سفالی که بعدها قسمت عمده آنها به دست محسن مقدم افتاد (و اکنون در موزه مقدم تهران در معرض نمایش قرار دارند) کتیبههایی هم به خط فنیقی باستان کشف کرد که حاوی مطالب مهمی درباره ساکنان اصلی فلات ایران بودند. لوزانف این کتیبهها را به عثمانی برد و فروخت.
کسی نمیداند در این کتیبهها چه نوشته؛ فقط میدانیم کتیبههای کیش اکنون در موزه حیفا تحت شدیدترین تدابیر امنیتی نگهداری میشوند و اجازه دسترسی به آنها تنها به دستور دبیر کل سازمان ملل متحد صادر میشود. گویا حسن حبیبی و ابوالحسن بنیصدر برای دیدن این کتیبهها به اسراییل رفتند.
نماد سلطنتی خاندان شفانی خرگوش یا 𐤔𐤐𐤍/شپن بوده؛ جانور مورد علاقه فنیقیها. فنیقیها وقتی به ایبری رسیدند، نام آنجا را جزیره خرگوشان 𐤀𐤉𐤔𐤐𐤍/ایشپن نهادند که بعدها به Yspania/Spain/اسپانیا تبدیل شد. شاید کتیبههای کیش هم به رابطه کیش و اسپانیا اشاره میکنند.
کداب نیسانی، مورخ آشوری ادعا میکند کتیبهها را دیده و چیزی که در آنها ثبت شده، میتواند سند محکمی برای ادعای مالکیت تمدن ایران بر میراث کارتاژیها در جنوب و شمال مدیترانه باشد؛ تقریبا مشابه آنچه در الفهرست ابن ندیم هم آمده است. نیسانی فرهنگ اسپانیایی را ایرانی میداند.
طبق ادعای نیسانی کارتاژ نخستین (به فنیقی: 𐤒𐤓𐤕-𐤇𐤃𐤔𐤕 قرة-هادشت یا قریه قدیمی) همان 𐤒𐤓𐤕-𐤊𐤉𐤔 یا کیش بوده است. خاستگاه اقوام سامی (فنیقی، فلسطینی، عرب و یهودی) هم کیش بوده و چون این اقوام علاقه زیادی به دینهای ابراهیمی داشتند، در زبان فارسی به هر دینی کیش گفته میشود.
به علاوه طبق این کتیبهها بهشت عدن آدم و حوا نیز همین جزیره کیش بوده و البته، کوه جودی که پس از طوفان نوح (غرق شدن جلگه خلیج فارس زیر آب) از آب بیرون زد، باز همین جزیره مرجانی بوده است. به این ترتیب کیش قدیمیترین تمدن جهان، مقدسترین شهر ادیان ابراهیمی و رقیب اورشلیم خواهد بود.
متأسفانه تنها کسی که به این حقیقت اذعان دارد پروفسور کداب نیسانی/ ܟܕܘܒ ܢܝܣܢܝ مورخ شهیر آشوری است که اکنون در زندانهای اسراییل دوران بازنشستگی آکادمیک خود را سپری میکند. سیزدهم ماه نیسان (معادل اول آپریل) تولد کداب نیسانی است. برای آزادی او دعا کنیم. #free_kadhab_nisani
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
یه مدل معلمایی بودن به نام «پرورشی» که چیز خاصی درس نمیدادند، فقط میاومدن سر کلاس، درباره مسائل بیربط و پراکنده حرفهای سطحی و بیمنطق میزدن؛ وظیفهشون پرورش قوه سفسطه و مهملبافی بود. من خوشم میاومد اینها رو اذیت کنم. یکیشون اصرار داشت که «هیچ موجودی جز انسان مغز نداره».
من اونقدر حرصم گرفته بود از این یارو که بیهوا بلند شدم گفتم «شما اطلاعات علمی ندارین ولی تا حالا ساندویچ مغز گوسفند ندیدین؟». چهره اون معلم رو هرگز فراموش نمیکنم. من رو از کلاس پرت کرد بیرون؛ گفت تو هم مغز نداری و از این حرفها. هفته بعد، بابام اومد مدرسه و نامبرده رو گره زد.
غرض؛ در این ایام باسعادت آگاهی از مغز، بد نیست یادآوری کنیم که مغز فقط مال انسان نیست. همین چند سال با یکی از دوستان پزشک متمایل به عصبشناسی مجددا در همین مورد بحث میکردیم. دوستمون اصرار داشت که توانایی شناختی در سایر جانوران اثباتشده نیست، به خصوص پرندگان که قشر مخ ندارند.
این کوسه سردوشی (Hemiscyllium ocellatum)، نوعی گربهکوسه بومی سواحل مرجانی و آبهای کمعمق میان صخرههای کشندی استرالیا و گینه نو است. وقتی عمق آب خیلی کم میشود و صخرهها از آب بیرون میزنند، کوسه سردوشی از داخل آب درمیآید و راه میرود…
شاید کوسه سردوشی را با گلخورک اشتباه بگیرید؛ اما این دو جانور متعلق به دو رده متفاوت هستند. کوسهها از تبار غضروفماهیان هستند و گلخورک ماهی تلئوست از خانواده گاوماهیان است. شباهتشان محصول همگرایی تکاملی است و ابزارهایشان برای خروج از آب شبیه اما در بسیاری جزییات متفاوت است.
اینها تنها ماهیان نیمههوازی نیستند. نیای مشترک همه ماهیان استخوانی شش داشته (کوسهها از اول هم شش نداشتهاند)؛ این همان ششیست که ما هنوز هم داریم، کیسهای منشعب از لوله گوارش برای بلعیدن هوا. بعدها شش در اغلب ماهیان استخوانی به کیسه هوا تبدیل شد. @FKamrannia
داینوگالریکس جزؤ خانواده جوجهتیغیها (Erinaceidae) است، اما متعلق به زیرخانواده موشهای مهتابی (Galericinae) که خلاف جوجهتیغیهای متعارف، تیغ ندارند. کنام بومشناختی آنها (و ظاهرشان) شبیه به موشهای صحرایی (rat، از جوندگان) و صاریغهای آمریکایی (opossum، از کیسهداران) است.
این شباهت مصداق خوبی برای تکامل موازی (parallelism) است؛ یعنی هرکدام از اینها متعلق به تبار و گروه متفاوتیست، اما شرایط مشابه بومشناختی و البته صفات به جا مانده از نیاکان مشترک خیلی قدیمی آنها را به شکل یکسانی درآورده. در حقیقت آنها به نخستین پستانداران هم شبیهاند.
به عنوان جانورشناسی علاقهمند به حیوانات نامتعارف، هاگرید رو خیلی بیشتر از باقی اصحاب هاگوارتز دوست دارم؛ آدم گندهای که قلبی به کوچکی و سادگی بچهها دارد.
هرچند از بین شخصیتها هاگرید رو بیشتر دوست دارم، اما از بین جانورانی که در دنیای هری پاتر باهاشون آشنا شدیم، قطعا نیفلر رو انتخاب میکنم؛ نوعی پستاندار تخمگذار شبیه پلاتیپوس با منقار باریکتر و به شدت علاقهمند به عتیقهجات و چیزهای پرزرقوبرق. نیوت اسکمندر یه دونه نیفلر داشت.
خیلی اوقات مخاطب سوالهایی هستم که به ظاهر در دایره تحصیل ِ اسمی من است، ولی پاسخش را نمیدانم؛ اسم این را بگذاریم #نادانی_آگاهانه.
فکرکنم فایده تخصص همین باشد که آدم بفهمد پاسخ فلان سؤال را نمیداند و اگر بخواهد پاسخ درست را دریابد، چه مسیر پژوهشی درازی باید به احتیاط طی شود.
چیزهایی هم از دایره تخصصم خارج است که #خیال_میکنم میدانم؛ اینها به حق #توهم_دانایی اند؛ چیزهایی که شاید درست باشد و شاید نه، ولی حتی درکی اولیه هم از امکان نادرستی فرضهایم ندارم و نمیدانم فلان عقیده، باور یا نظریه چه نقاط ضعف، نقد یا نقضهایی دارد یا مستنداتش چیست…
بیشتر دانش ما از همین جنس است؛ بیشتر بدیهیات یقینی ما، بیشتر چیزهایی که در #کتابها خواندهایم، بیشتر حرفهایی که میان مردم شایع است و بیشتر چیزهایی که #عقل_سلیم به آنها دلالت میکند، چیزی نیست جز توهم دانایی.
حرفهای مفتی که حتی نمیدانیم با کدام روش تحقیق باید بررسیشان کنیم.