قبلاً اینو گفته بودم، اما با رویکرد دیگه‌اي.
رفقا، مهدی اخوان ثالث شاعر مورد علاقهٔ منه. تو روز خوبش شمر هم جلودارش نبود و چنان خلاقانه و استادانه شعر کلاسیک و نو می‌گفت که هیچ‌کس، مطلقاً هیچ‌کس به گَردِ پاش هم نمی‌رسید. توی ادبیاتي که پُر از درخشان‌ترین فحشاست،/
\مثلاً «همرنگ به کیرِ موشِ مُرده/ همدوش به مُردهٔ فسرده»، یا «خار در چشم و کِلک در ناخن/ تیز در ریش و کیر در کون باد»، حتی بیت فحش‌آلود مورد علاقه‌مم از اخوانه و ورد زبونمه: «ماده‌خوکِ حیض و نر سگ هیضه‌اي تا رستخیز/ هی بشاشاد و ریاد ای دد به مرقد بر تو را.»
یعنی ای حیوان وحشی!/
\امیدوارم تا قیامت خوک مادهٔ پریود و سگ نر اسهال‌گرفته‌اي به ترتیب بر قبرت بشاشد و بریند.
دیگه از این شدیدتر نمی‌شه.
و موضوع فقط فحش هم نیست. تو لحظات عاشقانه بیداد می‌کرد: ای تکیه‌گاه و پناهِ/ زیباترین لحظه‌های/ پُر عصمت و پُرشکوهِ/ تنهایی و خلوتِ من/ ای شط شیرین پرشوکتِ من...
و گاهي یه چیزي در حد کشیدن علف رو چنان قدرتمند توصیف می‌کرد که آدم چهارشاخ می‌موند:
غرفه‌های خاطرم پُر چشمکِ نور و نوازش‌ها
موجساران زیر پایم رام‌تر پُل بود
شُکرها بود و شکایت‌ها
رازها بود و تأمل بود
با همه سنگینیِ بودن
و سبکباریّ بخشودن
تا ترازویي که یکسان بود در آفاق عدل او/
\عزت و عزل و عزا رفتم... (الی آخر).
و در زمینهٔ مستی:
با تو دارد گفت‌وگو شوریدهٔ مستي؛
ای همه هستی ز تو، آیا تو هم هستی؟
و نوعي دشواریِ فلسفی:
بیا ره‌توشه برداریم
قدم در راه بی‌برگشت بگذاریم
ببینیم آسمانِ هر کجا آیا همین رنگ است؟
و ده‌ها و ده‌ها مثال درخشان دیگه.
تلخیِ قضیه از «اما»یي که اینجا می‌خوام بگم شروعش می‌شه.
اما اخوان ثالث، درک درستي از مناسبات اجتماعی جدید نداشت.
در یکي از حبسیاتش، با همون زبان پرصلابت و واقعاً «فخیمِ» همیشگی، با همون تسلطِ بی‌مانند بر زبان و وزن و شعر، ماجرایي تعریف می‌کنه از یه اعدامیِ کُرد.
پسرِ جَووني که زنِ حامله‌اي داشت و زنش میاد ملاقاتش، اما در تلخ‌ترین پیچِ قضیه، زنِ بیچاره وقتي می‌رسه که دیگه شوهري در کار نیست. اخوان به خیال خودش شروع می‌کنه «مدحِ» دخترِ کُرد. شنیع‌ترین و بدوی‌ترین «مدح‍»ـي که می‌تونید در حق یه زن تصور کنید:
تو زني مردانه‌ای، سالاری و از مَرد هم پیشی
جامهٔ جنست زن است «اما»
درد و غیرت در تو دارد ریشه‌اي دیرین
کم مبین خود را که از بسیار هم بیشی.
(ببینید «اما»ی ضایع‌تر از این جایي سراغ دارید؟ «جفا گفتم نداری، داری اما/ وفا پنداشتم داری، نداری.» این به طنزه البته. و از قصد.)
و البته و البته در «مدح» فروغ:
دریغا آن زنِ مردانه‌تر از هرچه مردانند...
دقت کنید که اینو در حق فروغ می‌گه؛ از معدود شاعران زن تا زمان خودش، که به جنسیت خودش در آثارش افتخار می‌کرد.
و بگذریم از نژادپرستیِ درمان‌ناپذیرش در حق عرب‌ها، که ظاهراً با اقامت در خوزستان قدري تعدیل شد.
گرچه امیدوارم مثل اون بنده‌خدا «هالو» به این نتیجه نرسیده باشه که «شما عرب نیستید، عرب‌زبانید.»
بگذریم.
همزمان با بزرگ شدن و درک این مناسبات، با این دشواری همراه می‌شدم.
اخوان برای من شاعر محبوب نبود؛ شخص محبوب بود. مثل هر نوجَووني که «فَنِ» هر هنرمندیه.
تغییر دادنِ «شخصیتِ» محبوب به «هنرمندِ» محبوب، تغییر دشواریه.
می‌رسیم به بحث محسن نامجو.
من طرفدار موسیقیش نیستم و هیچ‌وقت نبوده‌م. بلکه همیشه برام صداش به‌شدت، به‌شدت عذاب‌آور بوده. در حد چندش.
اما درک می‌کنم که هنرمند بسیار بسیار اثرگذاریه؛ چه من دوست داشته باشم چه نه.
از مناسبات دنیای جدید اینه که هر هنرمند اثرگذار، یه «فَن بِیس» داره. زمان جَوونیِ من، خب طرفدارای مثلاً داریوش باید همدیگه رو توی قهوه‌خونه و سلمونی و اینا پیدا می‌کردن. این‌طور نبود که هزاران طرفدار افراطیِ شجریان با هم یه جا جمع شن و «به بحث وَ تبادل نظر بپردازند.»
الآن چرا. و طرفدارای هر هنرمند و هر شخص اثرگذار، از جمله به‌خاطر همین فَن بِیس، هر روز در طرفداری از این شخص مُصِرتر می‌شن؛ و «هنرمند» براشون تبدیل می‌شه به بُت. به الگو. به شخص محبوب.
من قضیهٔ اخوان رو گفتم که بگم این درد رو کشیده‌م؛ که شخصیت محبوبم دیگه برام محبوب نباشه.
که نپرستمش. که از مزخرفاتي که گفته طرفداری نکنم. که بدونم حتی با استانداردای زمان خودشم «مردانه‌تر از هرچه مَرد»، در حق یکي مثل فروغ، بسیار حرف احمقانه و نابجایي بود.
این درد رو الآن طرفدارای محسن نامجو باید بکشن. این شخص کارای اشتباهي کرده و حرفای اشتباهي در ادامه زده.
عذرخواهی‌اي هم کرد، البته بدون مخاطب قرار دادنِ قربانی، و باز با قدري تفرعن، و صد البته از روی نوشته در لپ‌تاپ.
الآن دیگه نوبت طرفدارای این آدمه که بگن ما آثار خوبش رو می‌پذیریم و بسیار دوست داریم، به هنرمند بودنش احترام می‌ذاریم، شخصیت بدش، یا دست‌کم بدیای شخصیتش رو نه.
و البته سعی می‌کنم این آخرین مطلبم در مورد نامجو باشه. لااقل تا روزای آینده.
تکمله:
دوستي تذکر بجایي داد و باید اضافه کنم:
منظور، مقایسهٔ کار نامجو و اخوان نیست. اخوان (تازه اونم اکثرش با استانداردای زمان ما) دچار کج‌فهمی شده، نامجو قشنگ جرم کرده.
منظور فقط خراب شدنِ یه بت، یه شخص، برای آدمه؛ به‌خاطرِ رشد کردنِ خودِ آدم، و در مورد نامجو به‌خاطر کاراش.

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with Hosseyn ShanbehZaadeh (اسب شاخدار ویراستار سابق)

Hosseyn ShanbehZaadeh (اسب شاخدار ویراستار سابق) Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

More from @hosseyn1988

19 Apr
#روز_سعدی
مختصري دربارهٔ شیخ #سعدی
استادای سوپرعارفِ ادبیات وقتي صحبت از یه شخص بزرگ می‌شه، می‌گن «ما در حدي نیستیم که دربارهٔ فلانی صحبت کنیم.» و اگه حرفشونو تأیید کنید گازتون می‌گیرن.
از اون‌طرف: درست ترم یک ادبیات که بودیم یه پسري بود که چیزایي شبیه شعر می‌ساخت؛/
\یه روز ازش پرسیدم راستی رفیق، نظرت در مورد مولوی چیه؟
به‌طور تصنعی و برای مسخره‌بازی سر خم کرد و دست روی سینه گذاشت، گفت «ایشون که استاد ماست.»
خندیدیم.
ولی خب بدون هیچ شوخی‌اي من در حدي نیستم که در مورد سعدی بتونم حق مطلب رو ادا کنم؛ و ایشون «استاد ماست». ما: همهٔ فارسی‌زبانان.
من یه برش، یه گزیدهٔ مختصر از سعدی می‌گم، و از رفقا که بیشتر و بهتر از من می‌دونن، درخواست می‌کنم کوت کنن، یا منشن بذارن و هر کدوم نکته‌اي بگن.
شروع می‌کنیم.
جایگاه سعدی رو در زبان فارسی فقط می‌شه با این جمله نشون داد: «اگه سعدی گفته، پس درسته.»
در همین حد.
Read 22 tweets
19 Apr
تو سالای ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۲، ملک‌الشعرای انگلیس، «سیسیل دِی‌لوئیس» بود.
بله. درست حدس زدید. پدرِ آق دانیال. اشرافزاده به معنی واقعی.
یکي از اشعاري که سروده اینه. ترجمه‌شم کرده‌م براتون:
They who in folly or mere greed
Enslaved religion, markets, laws
Borrow our language and bid\
/Us to speak up in freedom's cause.

This is the logic of our times:
No subject for immortal verse;
That we, who lived by honest dreams
Defend the bad against the worse.

آنان‌که نابخردانه یا تنها بهر آز
دین را، پول را، قانون را به یوغ کشیدند
زبانمان را نیز به عاریت می‌برند/
و نمی‌گذارند در راه آزادی سخن گوییم.
این منطق عصر ماست:
جایي برای شعر جاودانه نیست.
که ما، که رؤیای صادقه‌مان را زیستیم
در مقابل بدتر، از بد دفاع می‌کنیم.

اگه جایي اشتباه فاحش کردم بگید.
Read 4 tweets
17 Apr
بابام خدابیامرز اسمش علی بود.
حساب کرده بودن من تو شهادت امام سجاد به دنیا میا و می‌خواستن اسممو بذارن سجاد. نگو از زمان کلنگ‌زنی تا زمان بهره‌برداری رو، ظاهراً با تقویم شمسی حساب کرده بودن و من یه چند روز قبل از عاشورا به دنیا اومدم، شدم حسین.
بعدِ من یه دختر احداث کردن شد زینب.
بعدش یه پسر به عمل آوردن که شد عباس.
باز مرغ هوسشون پَر گرفت، یه دختر تأسیس کردن که شد فاطمه.
مامانم و داداش بزرگه‌م ضدحال جمعن. مامانم مریمه، داداشمم غلامرضا. چون مشکل مغزی داشت و بردن پابوس آقام امام رضا و اعتقاد دارن شفاش داد. منتها اگه داداشمو از نزدیک دیده باشید،/
\می‌فهمید که امام رضا می‌تونست در زمینهٔ شفا دادنش یه‌خرده قوی‌تر عمل کنه.
یه حسن هم داشتیم که پسرداییم بود منتها این همه‌ش خونهٔ ما بود.
خلاصه بابام با تأسیس شعبهٔ جدیدي از خاندان عصمت و طهارت فقط یه شب فاصله داشت که دیگه با تیر زدیمش.
Read 4 tweets
16 Apr
چندین بار ازم پرسیده‌ن سریالای محبوبت چیه.
جوابم مثلاً همچی ‌چیزي بوده: چرنوبیل، امام علی، سوپرانوز، بریکینگ بد.
همیشه به‌شدت می‌خندن و فکر می‌کنن شوخی می‌کنم.
بابا امام علی - فارغ از هر نوع جنجال اعتقادی - سریال بسیار بسیار بسیار قوی‌ایه. بسیار فراتر از سطح ایرانه.
از هزاردستان هیچ خوشم نیومد. می‌گن علی حاتمی نتونست چیزي رو که می‌خواد بسازه. باشه. قبول. نتیجه، چیزیه که ساخت. از اون بدم میاد. با احترام بسیار به زحمتاش، و به بازیِ نفس‌گیر و کلاس جهانیِ چندین نفر از بازیگراش؛ بالاتر از همه(به نظر من) محمدعلی کشاورز؛ در نقش مزخرف شعبون استخونی.
سریال امام علی سریال بسیار محترمیه. آهنگسازش کارِ خوب نساخت، شاهکار کرد، قیامت کرد. تهیه‌کننده‌ش همین‌طور. نویسنده‌ش (حسین پناهی؛ گرچه کار به اسم میرباقری تموم شد، اما بعدها دیدیم میرباقری از این نبوغا نداره) حقیقتاً «ترکوند». میزانسن و بازیا از عالی هم عالی‌تر بود.
Read 7 tweets
16 Apr
همین دیشب به آبجیم پیام دادم زینب، هرچی به عباس پیام می‌دم جواب نمی‌ده (بله. وقتي با هم صحبت می‌کنیم انگار روضهٔ سالار شهیدانه)؛ چندین روزه غذا تن ماهی می‌خورم، غذای بیرون افتضاحه، هوس غذای مامانو کرده‌م مثل سگ. حال ندارم بلند شم بیام قم. می‌شه ازش عذرخواهی کنی و بهش بگی؟
این پیشنهادم اون‌قدر هم که فکر می‌کنید با پررویی همراه نبود. مادرم هزاران بار گفته هر وقت خواستی بگو غذاهای مورد علاقه‌تو بپزم برات بفرستم. قلیه میگو، قیمه بوشهری، سمبوسه... همه با برنجي که تهدیگشو یه طوري درمیاره که فقط از عطرش آدم پرواز می‌کنه.
من به زینب گفتم که مثلاً مامان ظرف سه چهار روز آینده این زحمتو تدریجاً بکشه، غذا رو بذاره تو فریزر، بعدش برام بفرسته.
حتی دوازده ساعت هم از این تقاضام نمی‌گذره.
عکس فرستاد که غذاها حاضر و آماده‌ست. یک ساعت دیگه می‌دم اتوبوسا، سه ساعت دیگه برو بگیر. این. این.
Read 4 tweets
15 Apr
برای رفقایي که مثل خودم عذر شرعی دارن (گشنه‌شون می‌شه) این غذا بسیار ساده و خوشمزه‌ست:
تن ماهی (باشه بابا. «کنسرو ماهی تون». اه): یک عدد
پیاز: یک عدد درشت
رب گوجه: یک قاشق غذاخوری سرصاف
نمک، فلفل، زردچوبه: یه چُسه
دستور:
ابتدا یه دونه از این خردکن دستیا که قیمتي هم ندارن برداشته،
پوست پیاز را کنده، به چهار قسمت تقسیمش کرده، توش ول داده، دسته‌شو یه ده دوازده بار این‌وری، شیش هفت بار هم اون‌وری چرخانده تا پیاز حسابی ریز گشته.
سپس درِ تن ماهی را باز کرده، قاشق را همچی توش فشار داده تا روغنش کاملاً توی ماهیتابه (کوچک) خالی شده. پیاز را در روغن تن تفت داده/
تا به رنگ طلاییِ یواش درآمده.
سپس تن ماهی را به پیاز اضافه کرده و با این تهِ قاشق حسابی خرد و ریزریز کرده که تیکه‌های اندازهٔ دماغ جهانگیری در غذا باقی نمانده و همهٔ تن، به‌صورت یکدست درآمده.
در همین حین، رب گوجه و نمک و ادویه را نیز اضافه کرده و مقداري تفت داده.
Read 4 tweets

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Too expensive? Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal Become our Patreon

Thank you for your support!

Follow Us on Twitter!