۱) دو تحول اساسی در حال شکلگیری است که بر مناسبات منطقهای - به ویژه بر رابطهٔ ایران و عربستان - تاثیر قابل ملاحظهای خواهد داشت. تحول اول، موفقیت مذاکرات وین و احیای برجام است.
۲) این رویداد قطعاً بر محاسبات امنیتی و رویکرد عربستان سعودی نسبت به ایران تاثیر بسزایی خواهد داشت. در واقع، از بعد از جنگ خلیج فارس اول در دههٔ ۱۹۹۰ تا کنون، عربستان سعودی همواره رابطهٔ خود با ایران را تابعی از رابطهاش با آمریکا دانسته است.
۳) به این معنی که هر بار دولتی در آمریکا بر سر کار آمده که قائل به فشار به ایران بوده، عربستان نیز نیازی به تعامل مستقیم و تنشزدایی با ایران احساس نکره است؛
و برعکس، هرگاه از خصومت آمریکا به ایران و از نقش آن در منطقه کاسته شده، عربستان سعودی نیز خود را بیشتر نیازمندِ «تنشزدایی» و ایجاد مناسبات دیپلماتیک با ایران دیده است.
۴) به عنوان مثال، علیرغم اینکه در دههٔ ۱۹۹۰ در دوران ریاستجمهوری هاشمی رفسنجانی میان ایران و عربستان یک پیمان امنیتی جامع و فراگیر منعقد شد، به قدرت سیدنِ جرج بوش پسر موجب شد رژیم آلسعود توافقنامه امنیتی را به کُل کنار بگذارد و - آنطور که بعداً از اسناد ویکیلیکس معلوم شد...
...دولت بوش را به حمله نظامی به ایران و «قطع کردن سر مار» ترغیب نماید!
۵) ایضاً، وقتی دولت ترامپ بر سر کار آمد، عربستان سعودی با قاطعیت سوار بر مرکب تندروهای واشنگتن شد و هرگونه دعوت ایران به تعامل مستقیم و حلوفصل مسالمتآمیز منازعات را رد کرد.
۶) اما، امروز که دولت بایدن - علیرغم تمام فشارها و رایزنیهای لابیهای منطقه در واشنگتن - قائل به احیای برجام و تعامل مستقیم با ایران شده است، طبیعتاً عربستان سعودی احساس میکند - با کاهش تنش میان تهران و واشنگتن - دیگر قدرت تاثیرگذاری سابق را بر سیاست خارجی آمریکا نخواهد داشت
و چارهای نیز جز مذاکره مستقیم و تنشزدایی با ایران ندارد.
۷) تغییر رویکرد دولت بایدن به ریاض، به ویژه نسبت به شخص محمدبنسلمان؛ خارج شدن حوثیها از لیست سازمانهای تروریستی آمریکا؛ و همچنین مواضع دولت جدید آمریکا نسبت به جنگِ یمن همگی عوامل مکملی است که بر محاسبات ریاض در رابطه با ایران تاثیر گذاشته اشت.
۸) رویداد دوم، اعلام سیاست آمریکا مبنی بر خروج از افغانستان و کمرنگ شدن حضور نظامی آمریکا در منطقه است. این رویداد نیز این پیام را به ریاض مخابره کرده که دیگر نمیتواند مانند سابق متکی به «بازو و سرباز آمریکایی» برای مواجهه نظامی و امنیتی با ایران باشد.
۹) حقیقت این است که این «جنگ سرد» فرسایشی میان ایران و عربستان سعودی به منافع اقتصادی هر دو کشور لطمه زده است.
۱۰) طبیعتا، اگر رابطهٔ عادیتری میان ایران و عربستان برقرار بود، هر دو کشور میتوانستند منابعی را که هماکنون صرفِ مهار یکدیگر در کارزارهای مختلف منطقه میکنند، به توسعه و رشد اقتصادی خود معطوف سازند.
۱۱) در هر حال، ایران و عربستان دو همسایه با قدرت موثری هستند و در نهایت مجبور خواهند شد برای همزیستی با یکدیگر یک راهکار پیدا کنند. هرچه این راهکار زودتر پیدا شود، آسیب ناشی از تداوم تنش نیز زودتر مدیریت خواهد شد.
۱۲) در واقع، نه تنها این دو کشور میتوانند در بلندمدت با یکدیگر همزیستی مسالمتآمیزی داشته باشند، بلکه در حوزههای مختلف نیز پتانسیل همکاری و همافزایی دارند.
۱۳) همانطور که ایران و عراق پس از ۸ سال جنگ، امروز به بهترین شرکای اقتصادی منطقه برای یکدیگر تبدیل شدهاند، ایران و عربستان هم میتوانند دستکم در حوزه «منافع مشترک» با یکدیگر کار کنند.
۱۶) به عنوان مثال، ثبات بازار نفت به نفع هر دو کشور است. ایران و عربستان در کنار هم نزدیک به ۳۶٪ نفت اوپک را تحت کنترل دارند. وقتی در دهه ۱۹۶۰ این دو کشور در حوزه تولید و عرضهٔ نفت با یکدیگر همکاری میکردند، به یک قدرت اقتصادی تاثیرگذار در صحنهٔ بینالمللی تبدیل شده بودند.
۱۷) این تاثیرگذاری اقتصادی - چنانچه احیا شود - به هر دو کشور قدرت چانهزنی بیشتری با غرب میدهد و تا حدود زیادی مقولهٔ «تحریم» را نیز بلاموضوع میسازد.
۱۸) مضاف بر این، ترکیب «نیروی انسانی متخصص ایران» و «سرمایه عربستان سعودی» نیز ترکیب توانمندی است که میتواند پنانسلهای فراوانی در حوزه سرمایهگذاری و توسعهٔ منطقه ایجاد کند.
۱۹) در واقع، همانطور که وزیر امور خارجه ایران هم بارها تأکید کرده، کشورهای منطقه میتوانند - به جای مبادرت به «رشد جزیرهای» در رقابت با یکدیگر - تلاش کنند با همافزایی، آسیای غربی را به یک «بلوک قدرت» در دههٔ آینده - یعنی در جهان پسا غرب - تبدیل کنند.
۲۰) علاوه بر این، تحکیم رابطه ایران و عربستان سعودی میتواند از نظر سیاسی و راهبردی هم برای ایران بسیار ثمربخش باشد.
۲۱) در وهله اول، عادیسازی این رابطه منجر خواهد شد یکی از متنفذترین لابیها در واشنگتن - لابی ریاض - که تا کنون صدمات زیادی به منافع اقتصادی ایران زده، در لاک خود فرو برود و حتی در جهت منافع مشترک دو کشور در پایتخت ایالات متحده به رایزنی بپردازد.
۲۲) ایضاً، تحکیم این رابطه از نفوذ خزندهٔ اسرائيل در منطقه و گسترش پدیدهٔٔ «توافقات ابراهیم» - که به ایجاد چالشهای امنیتی برای ایران و محو شدن تدریجی مسئله فلسطین منتهی خواهد شد - جلوگیری نماید.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
میگویند دولت بایدن نمیتواند ضمانت دهد که دولت بعدی مجدداً از برجام خارج نخواهد شد و لذا درخواست توقف مذاکرات را دارند. خوب است با پاسخ به این پرسشها دقیقاً مشخص کنند منظورشان از «ضمانت» چیست؟
۱) در روابط بینالملل، دادگاه موثر و پلیس و ضابط قضایی وجود ندارد و اصل بر پذیرش داوطلبانه تعهدات از جانب کشورهاست. در چنین فضایی، منقدان تیم مذاکره دقیقاً کدام سازمان یا نهاد بینالمللی را مختار و قادر به زیر پا گذاشتن این اصل و تضمین یا تحمیل اجرای تعهدات آمریکا میدانند؟
۲) حقوق بینالملل و حقوق داخلی کشورها، دولتها را مجاز میداند تا با توسل به اصل «منافع ملی» یا «امنیت ملی» از معاهدات بینالمللی خارج شوند. ایران هم در رابطه با برجام چنین حقی برای خود قائل است. آیا منتقدان انتظار دارند دولت بایدن تضمین دهد دولت بعدی از این حق خود صرف نظر کند؟
۱) کسانی که قصد دارند مانع توافق در این دولت شوند تا خودشان در دولت بعد معضل تحریم را حل کنند، شرایط امروز و چند ماه دیگر را ثابت فرض کردهاند.
۲) اگر مذاکرات فعلی شکست بخورد، اروپا همسو با دولت بایدن و دولت بایدن همسو با کنگره خواهد شد. آنوقت دولت بعدی در ایران با شش قطعنامه شورای امنیت و احتمالاً یک قانون سفت و سخت کنگره که در آن شرایط جدید و غیرقابل تحققِ لغو تحریمها تصویب شده روبرو خواهد شد.
۳) تازه اگر فرض را بر این بگذاریم که در این شرایط طرف مقابل با یک دولت اصولگرا در ایران به مذاکره خواهد نشست، باز کردن چنین کلافی از تحریم ۱۰ سال دیگر زمان خواهد برد.
۱) دعوای بعدی در واشنگتن بین کنگره و دولت بایدن خواهد بود. کنگره فشار خواهد آورد - تا مطابق قانون INARA - دولت «برجام» را تسلیم کنگره کند تا پس از یک بررسی حداقل ۳۰ روزه در مورد توافق رأیگیری کند. در این ۳۰ روز هم دولت نباید نسبت به لغو تحریمها یا دادن معافیت اقدام کند
۲) چنانچه در پایان دورهٔ «بررسی» (Review) کنگره میتواند یک «قطعنامه عدم تأیید» به تصویب برساند تا مانع رفع تحریمها شود. به همین دلیل هم تندروهای کنگره و لابیهای ضد برجام از هماکنون تلاش میکنند «برجام» مجدداً به کنگره تسلیم شود.
۳) این قانون در سال ۲۰۱۵ در زمان انعقاد برجام اجرا شد، اما دولت اوباما موفق شد با ترفندهای آئیننامهای از رأیگیری جلوگیری کند. الزام گزارشدهی ۹۰ روزه در مورد پایبندی ایران به تعهدات برجامی خود هم یکی از شروطی است که در این قانون قید شده.
۱) یکی از شخصیتهای کتاب «شازده کوچولو» پادشاهی است که مدعی است حتی ستارهها از او فرمان میبرند و نظم جهان بدست اوست!
۲) وقتی شازده کوچولو از او میخواهد فرمان دهد آفتاب غروب کند، شاه میگوید «فرمانش را صادر خواهم کرد. منتها، بنا به سیاست کشورداری، منتظریم تا زمینه کار آماده شود». وقتی شازده کوچولو پرسید کی آماده میشود؟ شاه به تقویم نگاه کرد و گفت: امشب حدود ساعت هفت و چهل و دو دقیقه!
۳) سپس اضافه کرد:«آن وقت می بینی که چطور دستورات ما اجرا خواهد شد»!
۱)موج تبلیغات منفی علیه توافقنامه ایران و چین شدت گرفته است. از زمان اعلام توافق تا کنون، بعضی هنرپیشههای ایرانی مقیم خارج، رسانههای فارسیزبان و حتی برخی مقامات ارشد سابق - بعضاً بدون کوچکترین اطلاع از کلیات توافق - برای ایجاد بدبینی نسبت به آن به تکاپو افتادهاند.
۲) محور اصلی حملات هم مستمسک «محرمانه» بودن توافق است. توضیح سخنگوی دولت مبنی بر اینکه توافق به درخواست چین محرمانه مانده نیز بهانهای شده برای اینکه طرف چینی را طرف مسلط قرارداد جلوه دهند.
۱) اینکه رقبای ایران - به ویژه ایالات متحده آمریکا - در مورد عمق و گستردگی و دامنهٔ همکاریها میان ایران و چین در بُهت و ابهام بمانند، قطعاً نکته مثبتی است و دست ایران را در مذاکرات احتمالی آتی با آنها بازتر کرده و طرف مقابل را بیش از پیش مستعد امتیازدهی خواهد ساخت.
۲) در واقع، برای رفع همین ابهام و به تبع برای تقویت موضع مذاکراتی خودشان است که دولتهای غربی رقیب - به کمک برخی سلبریتیها و رسانههای فارسیزبان وابسته - به این شدت تلاش دارند افکار عمومی ایران را نسبت به این توافق بدبین و دولت ایران را برای افشای متن آن تحت فشار قرار دهند.