اینكه وابستگان به یك نظام سیاسی تمامیت خواه از واژگانی برای شناساندن مخالفان آن نظام استفاده میكنند كه جزیی از ماهیت و ذات آنهاست، پدیدهایی جدید نیست. آنها كه امروز شما را فاشیست می خوانند، چهار دههه است كه ما كردها را همزمان با سركوب شدنمان، عامل خشونت و ناامنی می دانند. \١
همانها كه شدیدترین شكل خشونت را بر كردستان تحمیل كردند، عاملیت اوضاع را به مخالفان این مناسبات رعب آور نسبت میدادند (می دهند). می كشتند و میگفتند شما قاتلید، نابود میكردند و میگفتند شما ویرانی طلبید.
این رویكرد، یكی از سازوكارهای اعمال سلطه مطلق و ناكارامد كردن مخالفان است. \٢
آنها میدانند ویژگی های ذاتی این نظام چنان هولناك و مذموم است كه نسبت دادن آن به دیگران، میتواند به یك انفعال وسواس گونه مخالفان بیانجامد: سازوكاری برای فلج كردن رویكرد انتقادی مخالفان به حكومت؛ روشی برای تداوم سلطهی حكومت با توسل به اینهمانی پنداشتن آنها كه خشونت می ورزند و \٣
آنها كه مورد خشونت قرار می گیرند.
این پدیده با توجه به آسیب پذیری بخش قابل توجهی از مخالفان درقبال ویژگی های هولناك ج.ا. كه حالا به خود آنها نسبت داده شده، میتواند به بروز تردیدد، وادار شدن به انفعال و به عبارتی پذیرش ذهنی ضرورت پذیرش سلطه بیانجامد. پدیدهایی كه نه تنها در \٤
كردستان یا بلوچستان، بلكه برای به حاشیه راندن مطالبات زنان و بی اثر كردن جنبش اعتراضی آنها نیز همواره به كار گرفته شده است.
در قبال این میزان از وقاحت سازمان یافته چه باید كرد؟ انسجام، تداوم، سرسختی و نقد كوبنده تئوری.
ما با تجربهایی كه در این زمینه داریم می دانیم كه \٥
این رویكرد هولناك باید به شكل جدی نقد و جنبههای نفرت انگیز آن از لحاظ تاریخی و همچنین از منظر مناسبات قدرت مورد بررسی قرار گیرد. باید به مردم گفت كه اینها بخشی از سیاست ارعاب است، بخشی از سازوكارهای به حاشیه راندن و سلب عاملیت از شما. و همزمان باید به آنها یادآوری كرد: \٦
فاسیست خواندن شما همزان دلالت بر یك تحول است: اینكه آنها اطمینان دارند شما نه تنها ج.ا. كه كلیهی باندهای رسانهایی و سیاسی آنها را دشمن خود و عامل این اوضاع هولناك میدانید. اینكه آنها میدانند شكاف میان مردم و حاكمیت (وهمه وابستگانشان) به جایی رسیده كه دیگر دستكاری افكار عمومی\٧
به نفع این یا آن جناح ممكن نیست و مردم فاقد آن معنای همیشگی خود به عنوان تودهایی منفعل و در خدمت قدرت هستند. و اینكه میدانند سازشی در كار نیست و این شكاف به جایی رسیده كه تنها با گذار از این نظام سیاسی تمامیت خواه، میتوان به تجربهی یك زیست انسانی مبتنی بر حقوق و كرامت دست یافت
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
بخشی از مقالهایی كه همزمان با انتخابات ١٣٩٦ نوشتهام:
پوپیتس (١٩٢٥-٢٠٠٢) از سرشناسترین جامعهشناسان آلمانی زبان که در حوزه مربوط به مناسبات قدرت آثار برجستهای دارد، «قدرت» را به مثابه امکان و موقعیتی تعریف میکند که در تقابل با دیگر نیروها به کار گرفته میشود. \١
در تقیسم بندی انواع قدرت از نظر پوپیتس، دو نوع اعمال قدرت در پیوند با برگزاری انتخابات در نظامهای اقتدارگرا قابل مشاهد است: قدرت ابزاری و قدرت نهادینه شده. در چارچوب اعمال قدرت ابزاری، تلاش میشود تا با توسل به سازوکارهایی، وجود یک تهدید یا یک فرصت آن چنان جنبهی قابل قبولی \٢
در نزد افکار عمومی پیدا کند که بر اساس آن بتوان انقیاد و سرکوب درازمدت را موجه دانست.
استراتژی اعمال «قدرت ابزاری» در میزان قابل قبول بودن و پذیرفتن آن از سوی سرکوب شدگان نهفته است. به عبارتی اعمال کننده این نوع مناسبات هرچه بیشتر بتواند وجود تهدید یا فرصت را همچون امری واقعی \٣
چرا لابی ج.ا. به #كلاب_هاوس علاقهمند است؟
١- این اپلیكیشن مبتنی بر متن و نوشتار نیست. میزان تاثیرگذاری روابط نوشتاری بیش از ارتباط شفاهی یا تصویری نیازمند استدلال و قدرت اقناع است. راستی آزمایی متن، ارزیابی آن، امكان انتقال و فهم مسائل و پدیدههای پیچیده و بغرنج دنیای مدرن، 👇
امكان بیشتر مواجه انتقادی با متن و تجلی فردیت و درك شخصی خواننده از نوشتار در رسانههای اجتماعی از جمله دلایلی هستند كه به تقابل با نظامهای استبدادی و وابستگان به آنها بیشتر دامن میزند. در كلاب هاوس شما میتوانید حرافی كنید و از سیاست، حقوق بشر و 👇
مناسبات درهم تنیدهی اجتماعی و اقتصادی ساعت ها حرف بزنید، بدون اینكه امكان قابل توجهی برای به چالش كشیده شدن به دیگران داده شود.
٢- در كلاب هاوس امكان گفتگو و ایجاد روابط دو سویهی غیرسلسهمراتبی ممكن نیست. شما میتوانید به دیگران گوش دهید و تنها در صورت داشتن مجوز حرف بزنید.👇
روشهای كشف ابعاد یك فاجعه در یك جامعه تمامیت خواه با جوامع آزاد تفاوتهای بنیادین دارد. یك نهاد حقوق بشری مقیم غرب كه كمترین امكان برای دسترسی به خانوادهی كشتهشدگان را دارد،در جایگاهی نیست كه بتواند تلاش سازمان یافته یك نظام تمامیت خواه برای پنهان كردن حقیقیت را ناچیز بشمارد \١
در شرایطی كه ارعاب خانواده كشتهشدگان، تحریف نظام مند واقعیت و منكوب كردن معترضان، امكان بررسی این كشتار را به طور كلی غیرممكن كرده، ارائه چنین «استدلالهایی» صرفا سروكله زدن با دنیای آماری یك حكومت تمامیت خواه است. اینكه شما و همكارانتان به صورت شبانهروزی بر روی این گزارشها \٢
كار كردهاید، گواهی بر سندیت و اعتبار آنها نیست. چون جامعه هدف شما، یك جامعه تحت انقیاد حكومتی توتالیتری است.
رسانه، افكار عمومی، گردش اطلاعات و دسترسی به آن، كشتار، ناپدیدكردن، روند دفن و صدور مجوز برای آن، سوگواری، گفتگو، همه و همه تحت كنترل و اراده همان نظامی است كه \٣
رشته توییتی به مناسبت ٧٥مین سالگرد تاسیس جمهوری كردستان:
١-در دهه ٣٠ و ٤٠ میلادی، نسلی از روشنفكران جوان كرد با خواستگاهی شهری با ناسیونالیسم كرد پیوند خوردند كه تجلی عملكرد آنها در جمعیت احیای کرد (كۆمهڵهی ژیانهوهی كورد) به یك نقطه عطف تاریخی در مبارزات كردستان تبدیل شد.
٢- می توان گفت بخش قابل توجهی از منطق و شكل سیاست ورزی حاكم بر جمهوری كردستان (۲ بهمن ۱۳۲۴ تا ۲۴ آذر ۱۳۲۵ ) به بنیان های فكری و سیاسی این جریان بازمی گردد. جمهوری كردستان كه از سوی طیف قابل توجهی از طبقه متوسط و طبقه فرودست شهری حمایت می شد دارای یك مشخصهی قابل توجه در خصوص
٣-مشاركت مردم در امر سیاست بود كه میتوان از آن به عنوان «حوزه عمومی» نام برد.جمهوری كردستان كه بیش از هرچیز به مثابه یك خودمدیریتی شهری تجلی پیدا كرده بود، توانست همزمان حوزه سیاسی خود را به مناطق روستایی گسترش دهد و تعلقات ملی را تا حدودی در میان قشر سنتی جامعه به وجود بیاورد
«جلادی» پورها فكر می كردند با حذف جریانهای سیاسی، اعدام های فلهایی، ترورهای برون مرزی و اعمال خشونت گسترده از یك طرف؛ و اشغال دانشگاهها و نهادهای «تحقیقاتی» و رسانهها از طرف دیگر، می توانند اراده و روایت خود را بر زیست سیاسی كردستان تحمیل كنند.
محاسبات آنها اینگونه بود:👇
حذف می كنیم؛ حافظه عمومی را مهار و آنرا به حاشیه می رانیم؛ امكان ثبت و تفسیر رخدادها و سركوب بعد از انقلاب را از كردها سلب میكنیم؛ روایت خودمان را با توسل به نهادهایی كه در اختیار داریم به عنوان تنها روایت معتبر معرفی میكنیم؛
تا در نهایت گفتمان اصلاح طلبی به بدیل گفتمانهای 👇
رادیكال رهایی بخش تبدیل در كردستان تبدیل شود.
اما آنچه در واقعیت اتفاق افتاد چه بود؟
حافظه عمومی، جنبهایی ادبی، هنری و فرهنگی به خود گرفت و مهار آن غیرممكن شود.
جریانهای سیاسی بنا به مشروعیت خود تعلق عمیقی نسبت به باور به تحولات بنیادین در میان نسل جوان به وجود آوردند. 👇
چكیدهایی از آنچه بیبیسی فارسی در ١١ سال گذشته انجام داده:
- شیطان سازی از جریانهای سیاسی خواستار گذار از جمهوری اسلامی
- تقبیح مفهوم انقلاب و ضرورت متوسل شدن به مقاومت
- تقلیل سیاست و مبارزه به «صندوق رای»
- قبح زدایی از جنایت، كشتار و سركوب توسط جمهوری اسلامی ١
- عادی انگاری ابربحرانهای اقتصادی، سیاسی، امنیتی و فرهنگی
- نسبت دادن منشا این ابر بحرانها به تحریم های اقتصادی آمریكا
- خلاصه كردن سیاست خارجی ایران در «برجام»
- تحمیل گفتمان امنیتی اصلاح طلبان به جامعه
- حذف هدفمند رویكردها، چهرهها و جریانهای غیر اصلاح طلب ٢
- از بین بردن حساسیت های عمومی نسبت به انتخاب چهرههای امنیتی و مسئول در كشتار مخالفان
- ایجاد هراس نسبت به مواضع مخالفان جمهوری اسلامی و ترس از آیندهی بدون رژیم
- سلب مسئولیت از سیاست های پرخاشگرانه، جنگ طلبانه و مخرب جمهوری اسلامی در منطقه ٣