۵/١ یکی از ویژگیهای ذهنی آدمی، درهم تنیده بودن حافظه و احساسات است. ارزیابی ما از واقعیتها و یا برداشت ما از خاطرات به میزان زیادی با شدت احساسات همراه با آن مرتبط است. به عبارتی حقیقت و درستی یک باور و ماندگاری آن معمولا با احساسات همراه با آن متناسب است.
ذهن ما به شکلی است که هرچقدر احساس ترس یا عصبانیت از یک تهدید و نگرانی بیشتر باشد، آن را بیشتر جدی و واقعی تصور میکند. احساسات باور ما را تقویت میکند، و در ادامه باور هم به احساسات ما دامن میزند. فرد هر چه بیشتر در گرداب احساسات عمیق خود فرو رود، از منطق بیشتر فاصله میگیرد
در طول یک مشاجره داغ، هر دو طرف هر لحظه بر درست بودن حس خود بیشتر مطمئن میشوند و پذیرش طرف مقابل غیرممکن به نظر میرسد. مجریهای برنامههای سیاسی عقیدتی انگیزشی ... هم به خوبی میدانند که هیجان بیشتر و صدای بلند باعث اثرگذاری بیشتر است.
تجربههایی همراه با احساساتی نظیر ترس، خشم، و همچنین احساسات مثبتی مانند هیجان و نشاط، فارغ از معنا و واقعیات، اثر عمیقی بر باور و ذهن آدمی دارند. این امر جنبه اثرگذار شور مذهبی است. اگر شخصی مراسم دستهجمعی و هماهنگ عقیدتی را تجربه کند، باور به خود آن عقیده را راحتتر میپذیرد.
فشار شدید روانی و احساسات عمیق میتواند روشی برای ایجاد خاطرات غیرواقعی باشد. فشار و ترس شدید در هنگام بازجویی یک مظنون توسط پلیس میتواند جزییاتی نادرست به روایت متهم وارد کند، و روایتی پر از تناقض بسازد. خاطرات جدیدی که شخص میتواند تا آخر عمر به آن باور داشته باشد.
نقل از
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
١/٧ در کتاب Man's search for meaning نویسنده به روایت تجربه خود از زندانهای نازی میپردازد. او که خود روانشناس بود از تجربههای ذهنی و معنوی و چگونگی دوام آوردن در آن شرایط دشوار روایت میکند، دوران پر از رنجی که پدر مادر همسر و خواهر خود را نیز از دست داد، اما معنی زندگی را نه.
در اردوگاهها زندانیانی معروف به کاپو عهدهدار انجام برخی کارها میشدند و با نازیها همکاری میکردند. برای راحتی و امکانات بیشتر، حتی گاهی از خود نازیها رفتار خشنتری با زندانیها داشتند، اما با کوچکترین خطایی ممکن بود قربانی شوند. رشته توییت خوب👇
زندانیهایی بودند که شرایط جانفرسای اردوگاهها در نقطهای آنها را وادار به تسلیم میکرد. علایم آن برای دیگران شناخته شده بود: فرد تسلیم شده بعد از بیداری هیچ کاری نمیکرد، حرفی نمیزد و تکان نمیخورد، حتی برای دستشویی رفتن، حتی هنگام انتقال به کوره مرگ و یا اتاق گاز.
۵/١ گئورگ فردیناد دیپلمات آلمانی در دانمارک تحت اشغال نازیها بود. در سپتامبر ١٩۴٣ مطلع شد که دستور بازداشت یهودیهای دانمارک از اول اکتبر و انتقال آنها به کمپ توسط هیتلر صادر شده. تلاشهای او برای تغییر این فرمان بینتیجه بود و سپس از دولت سوئد خواست تا پناهجویان یهودی ساکن
۵/٢ دانمارک را بپذیرد، که ابتدا رد شد. دو روز قبل از موعد مقرر، فردیناد یکی از مقامات دانمارکی را از نقشه نازیها مطلع کرد. او نیز به رهبر یهودیان اطلاع داد. طی یکی دو روز با کمک جبهه مقاومت دانمارک و همکاری گسترده مردم عادی، یهودیها به شکلهای مختلف پنهان شدند.
۵/٣ سوئد نیز اعلام کرد پناهجویان را میپذیرد. به تدریج در اقدام جمعی حیرتانگیز ٨٠٠٠ یهودی و خانوادههای آنها از طریق دریا و با قایقهای کوچک، به شکلی مخفیانه که از گشت نازیها در امان باشند، به سوئد منتقل شدند.
١/١٠ کتاب Madness of Crowds به بررسی مساله جنسیت، نژاد، همجنسگرایی، زنان، و همچنین عدالت اجتماعی و political correctness میپردازد. مثالهای زیادی از سایه انداختن این تحولات بر تغییر رفتار در محیط کار و دانشگاه و اجتماع زده که در دورهای که ایدیولوژی و دین چندان بر تحولات
٢/١٠ جامعه غربی تاثیرگذار نیستند، این نزاع بر سر هویت و به رسمیت شناختن حقوق و جایگاه اقلیتها بسیار چالشبرانگیز شده. در شرایطی که این گروهها در بهترین دوره خود در تاریخ قرار دارند، مبارزین عدالت اجتماعی SJW با تقسیم جامعه به قربانی و متجاوز چنان فضای اجتماعی را مسموم کردند
٣/١٠ که امکان هیچ گفتگو و بررسی عقلی و علمی وجود ندارد. بهترین بخش کتاب مقدمه آن بود که نویسنده با اشاره به مارکسیسم، از برنامه اصلی در پس این نزاعها اشاره میکند که اساتید چپی با تسلط بر دانشکدههای علوم اجتماعی در غرب، جنگ فرهنگی را ابزاری برای ضربه زدن به ارزشهای اصیل غربی
١/٨ پیانو استاندارد ٨٨ کلید دارد که هر کدام متناظر با نت موسیقی است. از پایینترین در سمت چپ تا بالاترین در سمت راست. با نواختن پیانو یک چکش به یک سیستم فلزی ضربه میزند. هر سیم طیفی از موج فرکانسی تولید میکند اما هر کدام یک فرکانس غالب دارد. فرکانس اولین کلید از چپ ٢٧هرتز است.
٢/٨ به این معنی که تار ٢٧ بار در ثانیه نوسان میکند، و فرکانس آخرین کلید در سمت راست ۴١٨۶ هرتز است. کلیدهای میانی ٧اکتاو را پوشش میدهند. فرکانس متناظر با هر دکمه تقریبا ١.٠۵٩ برابر دکمه سمت چپی است. به عبارتی هر ١٢ کلید، فرکانس دو برابر میشود.
٣/٨ گوش انسان از ٢٠ تا ٢٠kHz را میشنود که البته در سنین بالاتر به تدریج از توانایی آن کاسته میشود. امواج صوتی که به گوش انسان میرسد توسط مغز به صدا تبدیل میشود. صداهای فراتر از شنوایی انسان Ultrasound نام دارد. سگ توانایی شنیدن تا ۴٠kHz را دارد. گربه، خفاش، و موش
١/٩ در اکتبر ١٩٨٣ در دو انفجار جداگانه معادل ١٠تن TNT در مقر نیروهای آمریکایی و فرانسوی در بیروت ٢۴۴ آمریکایی و ۵۵ فرانسوی کشته شدند. شش ماه قبل از آن نیز سفارت آمریکا هدف کامیون انتحاری قرار گرفت و ۶٠ نفر کشته شدند.
٢/٩ طراح اصلی حملات هرگز دقیقا مشخص نشد. سالها بعد، یک عضو سابق حزبالله با نام مستعار محمود در دادگاه شهادت داد که محتشمیپور سفیر ایران در سوریه به احمد کنعانی دستور داد تا ترتیب حمله به مقر تفنگداران آمریکایی را بدهد. کنعانی در پایگاه شیخ عبدالله در بعلبک مستقر بود.
٣/٩ کنعانی بعدها سفیر ایران در ماداگاسکار شد و به محتشمیپور هم وزیر کشور در دولت میرحسین موسوی شد. اما یک نفر نقش بزرگی در طراحی آن داشت. اوایل انقلاب علیرضا عسکری در عملیاتهای سپاه در کردستان و سیستان مشارکت داشت و عضو لشکر ٢٧ محمد رسول الله بود که در سال در ١٩٨٢ به دمشق رفت.
١/١١ غروب ١۶ سپتامبر ١٩٨٢، ١۵٠ نظامی فالانژ به فرماندهی ایلی حبیقه رییس اطلاعات و امنین فالانژها که به خشونت معروف بود، به اردوگاههای صبرا و شتیلا هجوم بردند. طی دو روز بین ١٠٠٠ تا ٢۵٠٠ نفر که بیشتر آنها زن کودک و افراد مسن بودند به قتل رسیدند، که نقطه عطفی در تحولات لبنان بود.
٢/١١ این حمله به خونخواهی ترور دو روز قبل بشیر الجمیل، فرمانده نظامی فالانژها و رییسجمهور لبنان، انجام شد. ریاستجمهوری بشیر ٣۴ساله با استقبال آمریکا و اسراییل مواجه شد که تصور میکردند توانایی کنترل سنیها، شیعیان، و دروزیان را دارد و میتواند صلح با اسراییل را تضمین کند.
٣/١١ حافظ اسد نگران نزدیکی بیش از حد بشیر با اسراییل بود. در ١۴سپتامبر در اثر انفجار بمبی درساختمان مرکزی فالانژها در بیروت بشیر و ٢۶نفر دیگر کشته شدند. صبح روز بعد نیروهای اسراییلی وارد بیروت شدند تا شرایط را کنترل کنند، عملی که با اعتراض آمریکاییها مواجه شد.