۱) یکی به رویکرد سیاسی، تسلط بینالمللی، چینش مسئولین و دانش فنی دولت آینده برمیگردد؛ و یکی به امکان و تمایل دولتهای مقابل به همکاری با یک دولت اصولگرا در ایران مربوط میشود.
۲) طبیعتاً، اولین پرسش این است که دولت اصولگرای بعدی با کدام رویکرد، کدام افراد و مجهز به چه سطحی از دانش فنی و حقوقی وارد میدان خواهد شد؛ و سپس، سیاستمداران اروپایی و آمریکایی تا چه حد حاضر خواهند شد از سرمایه سیاسی خود برای نشست و برخاست با آنها هزینه کنند؟
۳) اگر سیاستهای آینده این آقایان (مخالفان برجام) امتداد مواضع و اقدامات گذشتهشان باشد، قطعاً درهای تعامل به روی ایران بسته خواهد شد؛ دولت بایدن برای ایجاد گشایش با محذوریتهای جدی مواجه خواهد شد و تندروها در کنگره در پیشبرد طرحها و برنامههایشان دست پیش خواهند گرفت؛
۴) قطعاً دولتهای اروپایی در داخل برای تعامل با تهران با موانع سیاسی جدی روبرو خواهند شد و فرایند عادیسازی روابط تجاری و اقتصادی با شرق نیز - به دلیل تداوم تحریمها - کُند شده یا متوقف خواهد شد.
۵) برجام مانند نهالی است که نیازمند باغبانی و نگهداری است تا از گزند تغییرات سیاسی و تحولات بینالمللی در سالهای آینده - تا زمان انقضاء - در امان بماند. طبیعتاً دولت بعدی در ایران باید هم از نظر رویکرد سیاسی و هم از نظر دانش فنی کفایت و قابلیت لازم را...
....برای حفظ و نگهداری از این توافق داشته باشد.
۶) در حوزه قابلیت و دانش فنی نیز، کارنامه برخی از آنها در زمان مسئولیتشان کارنامه درخشانی نیست.
در هر حال، تمام قطعنامههای شورای امنیت در زمان آنها با اجماع کامل جهانی علیه ایران به تصویب رسید و برنامه صلحآمیز هستهای ایران نیز در زمان آنها به مهمترین بحران بینالمللی کشور در هشتاد سال اخیر تبدیل شد.
۷) در واقع، آنها در عرض هشت سال مذاکره با غرب نتوانسته بودند حتی بر سر «کلیات» با طرف مقابل به یک توافق موفق دست یابند، چه برسد به اینکه آنها را متقاعد کنند قطعنامه فصل هفتمی شورای امنیت لغو کنند!
۸) انتقاداتی هم که برخی از آنها در سالهای اخیر نسبت به برجام مطرح میکردند، حاکی از این است که تسلط و دانش کافی نسبت به متن قرارداد هم ندارند.
۹) گاه حتی در ترجمهٔ یک اصطلاح فنی حقوقی - مثلاً در حوزه حقوق اتحادیه اروپا - دچار اشتباه میشدند و بر اساس همان اشتباه به برجام و تیم مذاکرهکننده ایراد میگرفتند. اینها مواردی است که موجب نگرانی برای آینده برجام و تحریمها میشود.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
۱) کسانی که ایران را دستکم یک نسل درگیر «شورای امنیت» کردهاند به جای پاسخگویی، نه تنها طلبکار کسانی شدهاند که برای خروج از چاه «یک نقشه» راه به اجرا گذاشتهاند، بلکه بعضاً منکر این حقیقت میشوند که قطعنامهها علیه ایران اصولاً تحت فصل هفتم تصویب شده بود!
۲) یکی از این آقایان - که اتفاقاً در دولت قبل مسئولیت داشت - مدعی بود قطعنامههای شورای امنیت تحت فصل هفتم تصویب نشده و روحانی و ظریف - برای فریب دادن مردم و قهرمانسازی از خودشان این دروغ را منتشر کردهاند!
۳) وقتی به او یادآوری شد در مقدمه قطعنامه به صراحت عنوان فصل هفتم (Chapter VII) ذکر شده، منکر ماجرا شد و پس از مطالعه متن پیروزمندانه موضع خود را تکرار کرد. بعد از مدتی کاشف به عمل آمد ایشان عدد لاتین «هفت» (VII) را «ویی» میخوانده و تمام این سالها متوجه وخامت داستان نشده است!
۱) پرونده هستهای ایران تا ۴ سال دیگر در دستور کار شورای امنیت سازمان ملل قرار دارد. بعد از آن، از دستورکار خارج میشود، سازوکار موسوم به «ماشه» منحل میشود و سایه شورای امنیت بعد از قریب به ۲۰ سال از سر ایران و امنیت ملی برداشته میشود.
۲) در این چهار سال، بسیار مهم است سکاندار دولت و مجری سیاست خارجی بتوانند به نحوی پرونده را مدیریت کنند که درگیری ایران و شورای امنیت سرانجام ختم به خیر شود. مسئله کمی نیست. ایران امروز محتاج تداوم یک مدیریت صحیح در عرصه بینالمللی است.
۳) این مدیریت صحیح نیز در عمل یعنی دولت بعدی هم از نظر منش سیاسی، هم از نظر دانش فنی و حقوقی و هم از نظر اعتبار بینالمللی توانایی عبور از این گردنه را داشته باشد. اگر نه، سایه شوم شورای امنیت و بیثباتی اقتصادی و سیاسیِ حاصل از آن یک نسل دیگر گریبانگیر کشور خواهد شد.
۱) در سالهای اخیر، بخش قابل ملاحظهای از فعالیتها و انرژی لابیهای ایرانستیز در آمریکا و پایتختهای اروپایی معطوف به تخریب دکتر ظریف شد، چرا که جریان متخاصم چهره یک دیپلمات متخصص، معتدل و منطقی را سدی در برابر پروژهها و تلاشهایش برای اجماعسازی علیه ایران میدید.
۲) از دید آنها، کشوری که وزیر امور خارجهاش دستکم دو بار نامزد دریافت جایزه نوبل صلح شده و قابلیتی استثنایی در جذب رسانهها، افکار عمومی و محافل تخصصی را دارد، نمیتواند به راحتی سوژهٔ هراسآفرینی و اجماعسازی قرار گیرد.
۳) تا به امروز هم که ظریف همچنان چهرهٔ ایران و کارگزار سیاست خارجی است کماکان نتوانستهاند حول محور «ایرانهراسی» یا دستآویزهای مشابه صحنه سیاست داخلی کشورهای غربی، صحنه بینالمللی و حتی صحنهٔ منطقهای را علیه ایران ساماندهی کنند.
۱) به تصمیمات و اقداماتی که سیاستمداران به قصدِ پیروزی در انتخابات - و نه بخاطر مصلحت کشور - اتخاذ میکنند اصطلاحاً تصمیمات الکتورالیست (Electoralist) یا «انتخاباتگرا» میگویند.
۲) دکتر همتی - با اعلام اینکه صرفاً قصد دارد برای یک دوره ۴ ساله رئيسجمهور شود - به شیوهٔ مبتکرانهای متعهد شده از این قبیل تصمیمات زیانبار پرهیز کند.
۳) متاسفانه، اغلب رقبای او نمیتوانند به راحتی تعهد مشابهی به مردم بدهند. چرا که اغلب آنها در سالهای اخیر صرفاً بخاطر مقاصد انتخاباتی - و عمدتاً بخاطر ممانعت از توفیق دکتر ظریف و افراد همفکر او در انتخابات ریاستجمهوری - برجام و دستگاه دیپلماسی را به شکل غیرمنصفانه تخطئه کردند.
۱) فرصت خوبی است آقای رضایی و چهار نامزد همفکر دیگرشان در مناظرات توضیح دهند کارشکنیهای سالهای گذشته در حوزه سیاست خارجی، اقدامات سازماندهی شده علیه برجام، تخطئه سیستماتیک دکتر ظریف و همکاران در حین انجام مسئولیت، بحران آفرینی برای ایشان در حین انجام ماموریت...
۲) نامطلوب جلوه دادن فضای داخل برای سرمایهگذاری خارجی، مخالفتها و جوسازیهای بی وقفه علیه نظرات کارشناسی و توصیههای دستگاه دیپلماسی، شایعهپراکنیها در مورد توافقات بینالمللی و هراسآفرینیهای کاذب در مورد تاثیرات آنها بهمنظور بسیج افکار عمومی علیه دولت...
۳) کماهمیت جلوه دادن تحریم و انکار تاثیرات وحشتناک «فشار حداکثری» و جنگ اقتصادی بر معیشت مردم بهمنظور متهم ساختن دولت مستقر، ممانعت از اجرای FATF و الخ...چه تاثیری بر کارآمدی سیاست خارجی در حوزه اقتصاد داشته است؟
در تاریخ معاصر، به سختی میتوان موردی پیدا کرد که نشان دهد «بایکوت صندوق» - که اغلب به منظور اعتراض یا مشروعیتزدایی از فرایند انتخاباتی صورت میگیرد - منجر به نتیجه مطلوب برای بایکوتکننده شده باشد.
۱) در سال ۱۹۲۴، شیعیان عراق انتخابات مجلسی که بنا بود قانون اساسی تدوین کند را بایکوت کردند. نتیجهاش این شد که ۸۰ سالِ تمام - یعنی سه نسل - از کلیه مناسبات قدرت برکنار شدند.
۲) در سال ۱۹۷۳، مدافعان وحدت دو ایرلند شمالی و جنوبی رفراندومی را که با همین موضوع برگزار شده بود بایکوت کردند. اما مخالفان وحدت دو ایرلند به طور وسیع در انتخابات مشارکت کردند. نتیجه این شد که جناح مخالف با کسب اکثریت آراء پیروز شد. طبعاً وحدتی هم صورت نگرفت.