هموطنان!آنچه این روزها باید از آن سخت ترسید و ازوحشت آن تا مغز استخوان لرزید،باتلاقی است که درچند قدمی کشور ما دهان گشوده تاهمۀ هستی مارادرخود فرو برد. اگرخدای نخواسته دراین باتلاق فرو رویم،کشور سالهای سال، دستخوش نوعی هرج ومرج خونبار خواهد شد.
شرایطی که آدمی رابه یاد شعر سرشار ازاندوه ودرماندگی کمالالدین اصفهانی پس ازحملۀ مغول به اصفهان وقتلعام مردم آن شهر به سال 633هجری میاندازد:
کــو دیـده که تا بـر وطـن خـود گریـد
برحال دل و واقعۀ بد گرید
دي بر سر مردهاي دو صـد شـیون بـود
امــروز یکــی نیســت کــه برصــد گرید!
باور بفرمایید این همه نگرانی، از سر هوی و هوس نیست. از جنس اتهامات مزخرفی چون "سازش با رژیم" نیست. از روی خیالبافی و وهم نیست. کافی است کمی تاریخ خوانده باشید و با ماهیت قدرت اندکی آشنا باشید
و از شرایط آنومیک و پیامدهای پدیدۀ رکود- تورم در اقتصاد بیخبر نباشید و بعد بدون غرضی که حجاب را از دل به دیده آورد، نگاهی به دور و برتان بیاندازید تا متوجه شوید که خطر در همین چند قدمی کمین کرده و منتظر بلعیدن ماست.
متهم ردیف اول این وضعیت، بدون تردید مجموعۀ جناح اصولگراست که منافع خود را بر منفعت عمومی ترجیح داد و راه اصلاح امور در کشور را سد کرد. اکنون اما زمان مناسبی برای رجعت به گذشته و بازتولید کهنه دعواهای ویرانگر نیست
بخصوص اینکه از طنز روزگار، بار این بحران بیسابقه بر دوش همین جناح افتاده و از قضای روزگار، حل این بحران نیز به دست همین جناح امکانپذیر است!
اینک قوای سه گانه به کنترل #اصولگرایان در آمده است و آنها اگر صورت مسئله را به درستی درک و ارادهای برای حل آن پیدا کنند، قدرت و امکانات لازم را برای برونرفت از این شرایط در اختیار دارند.
در واقع هیچ مانعِ بیرونی در برابر آنها برای حرکت در جهت صحیح قرار ندارد و تنها مانعی که پیش روی آنهاست، طیفی سرسخت و خو گرفته به تبعیض سیاسی و رایگان خوری و مفت زیستی و بیبنیادگویی از درون خود آنهاست.
برای این مقصود اما اصولگرایان نیازمند یک انقلاب مفهومی در بنیانهای فکری خود هستند و به ناچار باید در روابط خود با همۀ اقشار اجتماعی و محیط پیرامون تجدیدنظر اساسی کنند. برای حفظ جامعه از خطر هرج و مرج، این یک ضرورت تاریخی است اما ضرورت با اراده نیز پیوند دارد.
تاکنون نشانههای ضعیفی از فهم ابعاد هولناک صورت مسئله در بدنۀ برخی گرایشهای اصولگرایی بخصوص نیروهای فکورتر و جوانتر این جناح ظهور کرده است، اما اینکه این گرایشها بتوانند ابتکار عمل را به دست گیرند، به همراهی و هماهنگی سران سه قوه با آنها بستگی دارد.
عنصر زمان در این میان اما بسیار حیاتی است. بخش عظیمی از جامعه در تحمل بار طاقت فرسای زندگی بیتاب شده است و اگر اصولگرایان دیر بجنبند، فرصت از دست خواهد رفت.
خلاصه آنکه سرنوشت کشور تا حدود زیادی به نوع عملکرد اصولگرایان گره خورده است. اگر آنان با تجدید نظر در نگاه خود، مسیر حل مشکلات را در پیش گیرند، به رغم سوابق مخرب، تاریخ امتیاز نجات ایران را به حساب آنها خواهد نوشت
اما اگر به هر دلیلی بر سیاستهای نخنما و ناکارآمدِ مورد انزجار عمومیِ خود بچسبند، مسئولِ مستقیم همۀ مصائب ناشی از آن برای کشور شناخته خواهند شد.
گرچه وظیفۀ اصلی حل بحران به دوش اصولگرایان است، اما دیگر نیروهای سیاسی و اقشار اجتماعی نیز در این زمینه وظایف و مسئولیتهای بزرگی به عهده دارند که اگر در شناخت آنها قصور ورزند و در جهت درست حرکت نکنند، به سهم خود در شمار متهمانِ ویرانی کشور قرار خواهند گرفت.
در این میان، نوع نقش آفرینی اصلاحطلبان بخصوص مؤثر است. آنها هرچند که نفوذ سابق خود را از دست دادهاند، اما هنوز نیروی مؤثری در جهتگیریهای اجتماعی کشور به شمار میروند. اصلاحطلبان هم اما به اندازۀ اصولگرایان نیازمند تجدید نظر اساسی در نگاه خود هستند.
آنها گرچه گمان میکنند که نیروی پیشروی جامعه بودهاند، اما اغلب آنها سالهاست که دچار سترونی فکر و انجماد تحلیلی شدهاند به گونهای که خود را در دایرۀ بستهای گرفتار کرده و امکان هر نوع ابتکار عمل را از خود گرفتهاند. در این مورد فردا توضیح داده میشود. #احمد_زیدآبادی
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
چاپ شانزدهم "از سرد و گرم روزگار" وارد بازار کتاب شد.
درصفحۀ۲۳۵آمده است:"در همین حال،یک روز خبر آمد که پدرم درزیدآباد دستگیر وبه زندان سپاه درسیرجان منتقل شده است.کسی علت دستگیری پدرم رانمیدانست و ازاین رو،اتهام او نامشخص بود. بااین همه،خانوادهمان براین باور بودند که اورابه دلیل سخنانش در جلوی آب انبار زیدآباد بازداشت کردهاند....
پدرم مانند اغلب همسنهای خود در زیدآباد دل درگرو رژیم پهلوی داشت و میانهاش با دولت انقلابی از شکرآب هم فراتر بود. با گذشت ماه و سالی از پیروزی انقلاب، همسنهای او به تدریج از رژیم گذشته اعلام برائت کردند وحتی سوابقی ازمخالفت خود با آن رژیم در دوران پیش ازانقلاب نیز به هم بافتند.
ظرفیت فیزیکی ایران بیش از این توان تحمل سیاستهای ویرانگر گذشته را ندارد. به عبارت دیگر، ظرفیت کشور تکمیل شده است. تغییر بنیادی سیاستها و روشهای ادارۀ کشور گریزناپذیر است.یا این اتفاق میافتد و یا وارد تونلی بیپایان از وحشت میشویم.
هر نیرویی که نه صرفاً به موقعیت و منافع خود بلکه به سرنوشت کشور و آیندۀ آن میاندیشید لاجرم باید از هر راهِ مقدور به تغییر روش ادارۀ کشور کمک کند و این نیازمند بحث آزاد و بازاندیشی در کلیشههای سیاسی مرسوم است.
بزرگترین مانعی که پیشِ روی نیروهای سیاسی برای این کار وجود دارد، مانع روانی است. ما ایرانیان از هر گروه و دسته و حزب و نحلهای و با هر نوع مرام و مسلک و اندیشهای، خود را مظهر عموم خیرات و فضایل بشری و رقیب و مخالف و دشمن خود را تجلی همۀ رذایل و شرورِ عالم امکان فرض میکنیم
یک ایرانی خارج از کشور به نام ف.م.سخن که در سایت گویانیوز مطلب مینویسد مرا تهدید کرده است که اگر به نوشتن این "یاوهها" و "لاطائلات" و " خزعبلات" ادامه دهم، پاسخم را " به صریحترین و برخورندهترین شکل ممکن" خواهد داد!
آقای سخن البته پیش از این، پاسخ مرا به صریحترین و برخورندهترین شکل ممکن داده اما خودش متوجه نشده است! می پرسید کِی و کجا؟
حالا میگویم:
وقتی که #دونالد_ترامپ تهدید به بمباران "مراکز فرهنگی" ایران کرد، آقای سخن، نام چندین مرکز را برای بمباران فهرست کرد که در میان آنها نام امامزاده عینعلی و زینعلی هم به چشم میخورد.
اززمانیکه بحث ارائۀ پیشنهاد مستقیم به سيدابراهیم #رئیسی پیش آمده است،سیل پیشنهادهای کتبی وشفاهی به سوی خودمن سرازیر شده است!اگروضع به همین منوال پیش رود مثل دورۀ احمدینژاد که بخش اصلی کارش دریافت نامههای دستی مردم شده بود،کارمن هم همان خواهد شد!
جدای از این شوخی، دل آدم از این وضعیتِ مردم واقعاً به درد میآید. مردمی که احساس بیپناهی و استیصال می کنند و هیچ روزنی را برای طرح مشکلات شان نادیده نمیگیرند. این در حالی است که پیشنهادها بخصوص در حوزۀ اقتصاد کاملاً ضد و نقیض است.
نکتهای را که یک نفر با اصرار تمام خواهان طرح آن است، دیگری به همان شدت، عکس آن را توصیه میکند. در واقع عموم مردم خواهان سامان دادن به اقتصاد هستند اما راهحلهای مورد نظر آنها با یکدیگر تزاحم کامل دارد. این خود مشکل بزرگی در مسیر هر نوع برنامهریزی اقتصادی ایجاد میکند.
دولت آمریکا به صراحت علیه اقدام اسرائیل در تخریب منزل یک خانوادۀ فلسطینی موضع گرفته است.
دولت اسرائیل از سالها پیش، منزل خانوادههای فلسطینی در کرانۀ باختری را که یکی از اعضای آنها به ارتکاب عمل "تروریستی" متهم میشود، با بولدزور و یا مواد منفجره تخریب و بدین وسیله تمام اعضای آن خانواده را در به در و بیخانمان میکند.
منتصر شلابی فلسطینی ساکن روستایی در نزدیکی رامالله چند ماه پیش طی حملهای یک اسرائیلی 19 ساله را به قتل رساند. حالا علاوه بر مجازات او، ارتش اسرائیل منزل پدریاش را نیز ویران کرده و درخواست خانوادۀ او از دیوان عالی اسرائیل برای پیشگیری از این اقدام، به جایی نرسیده است.
#طالبان شرّی است که قابل دفع نیست! از دولتهای ترامپ و بایدن گرفته تا روسیه و چین و هند و بیشتر کشورهای منطقه، کانال ارتباطی با آنها برقرار کردهاند. این وسط، نمیتوان فقط از #ایران انتظار داشت که با آنها از درِ ستیز وارد شود.
ای کاش طالبان هرگز وجود نداشتند، اما بدبختانه وجود دارند.
حمایت از آنان شرمآور و در عین حال، ستیز با آنان برای همسایگان بسیار تهدیدآمیز است. جامعۀ جهانی باید راهی برای کنترل و رام کردن آنان پیدا کند.
چنین راهی فقط از طریق اجماع و همکاری نزدیک و صادقانۀ همۀ کشورهای دخیل در بحران #افغانستان ممکن است.
شاید افغانستان تنها نقطهای در جهان باشد که ثبات و توسعۀ آن به سود همگان است. اگر ایران یا دیگر کشورها به افغانستان به عنوان محلی برای ادامۀ نزاع بین خود بنگرند،