عادتها مزایای زیادی دارن. پایه‌ی مهارتها هستن و سرعت ما رو در کارها زیاد می‌کنن.
ولی روی تاریکی هم دارن؛ باعث میشن ما نسبت به بازخوردها و اشتباهاتمون بی‌تفاوت‌تر بشیم. وقتی به سطحی برسیم که به اندازه کافی خوب باشیم، دیگه چندتا اشتباه اینجا و اونجا برامون اهمیت زیادی نداره. /۱
برای کسب هر مهارتی، ما باید اول به حرکات مقدماتی اون عادت کنیم. مثلا بازیکنهای بسکتبال تا حرکات ساده بازی، مثل پاس دادن و دریبل و... رو یاد نگیرن، نمی‌تونن تاکتیک‌های مربی رو تو زمین درست پیاده کنن. /۲
ولی تحقیق‌ها نشون دادن که وقتی کاری برای یکی روتین میشه، میزان کارایی‌اش یکم افت می‌کنه. مثلا وقتی ما به آشپزی یا آماده کردن چایی صبح عادت کردیم، دیگه مراحل این کارها رو با دقت خیلی زیادی انجام نمی‌دیم و ممکنه چندتا اشتباه و سهل‌انگاری کوچیک داشته باشیم، که اهمیت زیادی ندارن. /۳
ولی اگه در حوزه‌ای بخوایم به بالاترین سطح ممکن برسیم، باید کمی نسبت به این عادتها و اشتباههای کوچیک حساستر باشیم. توصیه کتاب ترکیب «عادت» و «تمرین آگاهانه» است. /۴
برای رسیدن به بالاترین سطح ممکن در هرکاری ما باید روی موفقیت‌های کوچیک تمرکز کنیم و انقدر تکرارشون کنیم تا اون مهارت رو حفظ بشیم. و بعد وقتی به اون مهارت عادت کردیم، از اونها به عنوان پایه و اساس حرکات پیشرفته بعدی استفاده کنیم. /۵
عادتهای سازنده بطور کلی برای مفید هستن و توان ما رو در انجام کارها افزایش میدن. ولی باید همیشه حواسمون به عملکردمون باشه. نباید در یک حالت «رضایت نسبی» گیر بیافتیم و پیشرفت رو متوقف کنیم.

پیشنهاد کتاب «تامل و مرور» هست. (reflection & review) /۶
سال ۱۹۸۶ تیم بسکتبال Lakers تمام ستاره‌های لیگ آمریکا رو خریده بود. درحالیکه همه انتظار داشتن این تیم قهرمان بشه، اونا حتی به فینال مسابقات هم نرسیدن. اگرچه بازیکنها توانایی زیادی داشتن، ولی تلاشی برای بهتر شدن نمی‌کردن، و همین امر باعث پیشی گرفتن بقیه تیمها شده بود. /۷
مربی تیم برای هر بازیکن برنامه تقویتی ساده‌ای رو طراحی می‌کنه؛ آمار سال گذشته‌ی هر بازیکن رو مشخص کردن (تعداد پاس و شوت موفق و…) و ازشون می‌خواست که امسال ۱٪ پیشرفت داشته باشن. اینطوری بازیکنها انگیزه برای پیشرفت داشتن و فقط هم با خودشون مقایسه میشدن. /۸
در این برنامه، بازیکنها احساس نمی‌کردن مشغول رقابت غیرمنصفانه‌ای هستن و احساس فشار زیادی هم نمی‌کردن.

موفقیت این تیم بعدا باعث محبوب شدن برنامه‌ی مربی شد و تیم‌های دیگه و حرفه‌های دیگه هم ازش کپی‌برداری کردن. /۹
پروسه «تامل و مرور» هم شبیه همین برنامه است. باعث میشه ما نسبت به عملکرد گذشته‌مون آگاه بشیم و مسیرهای پیشرفت رو برای خودمون مشخص کنیم. افراد موفق (مدیر عامل‌ها، نویسنده‌ها و ورزشکارهای شناخته شده) همه از این روش استفاده می‌کنن و حواسشون به اشتباهها و پیشرفتشون هست. /۱۰
نویسنده خودش یک ارزیابی سالانه داره. در آخر هر سال دستاوردهاش رو مرور میکنه - چندتا مقاله منتشر کرده، چند جلسه بدنسازی رفته، کجاها سفر کرده و…

میزان پیشرفت رو با جواب دادن به این سوالها می‌سنجه:
۱. امسال چی خیلی خوب پیش رفت؟
۲. چه چیزهایی خوب پیش نرفتن؟
۳. چه درسهایی گرفتم؟ /۱۱
شش ماه بعد هم یک گزارش دیگه (به اسم گزارش integrity) تهیه میکنه. مشخص میکنه
۱. ارزشها و استانداردهای شخصیش چیا هستن؟
۲. آیا نحوه زندگی و عادتهایی که انتخاب کرده متناسب با این ارزشها و استانداردها هستن؟
۳. آیا می‌تونه استانداردهاش رو بهتر کنه یا با توجه به شرایط روز تغییر بده؟ /۱۲
داشتن عادتهای روزانه عالی هستن. ولی تمرکز روی نتیجه‌های اونها بصورت روزانه، مثل نگاه کردن به آینه از فاصله ۵ سانتیه! «تامل و مرور» هدفهای کلی‌تر رو نشونمون میده تا به جزییات خیلی دقیق نشیم. علاوه بر اون، این فرصت رو پیدا می‌کنیم تا بازنگری در هویت مطلوب‌مون هم داشته باشیم. /۱۳
ایجاد هر عادتی در نهایت برای ما هویت تازه‌ای می‌سازه. ولی همین هویت ممکنه بعدا مانعی سر راه ما بشه و نذاره تغییر کنیم. غروری که از داشتن اون هویت بدست میاریم، میتونه ما رو نسبت به نقاط ضعفمون کور کنه - چیزهایی که می‌تونستیم در اونها بهتر بشیم. شاید این بدترین عیب عادتها باشه. /۱۴
وقتی یک چیزی به هویت ما گره بخوره، ازش به شدت دفاع می‌کنیم و انتقاد از اون رو حمله به خودمون تصور می‌کنیم. /۱۵
فرض کنید یکی وجترین/وگان هست و دچار بیماری‌ای شده که باید رژیم غذایی‌اش رو عوض کنه. اگه هویت خودش رو در وجترین/وگان بودن تعریف کرده باشه، نمی‌تونه به این راحتی‌ها این کار رو انجام بده. تغییر رژیم غذایی که برای خیلی‌ها ساده و بدیهیه، برای اون بحران هویت ایجاد می‌کنه. /۱۶
مشکل درگیر شدن کار با هویت افراد رو در جاهای دیگه هم میشه دید. مثلا معلمهای معروفی که دیگه سعی نمی‌کنن مطالب جدید و مهارتهای روز برای کارشون رو یاد بگیرن. یا جراح‌های قدیمی و شناخته‌شده که به توصیه‌ی همکاران جوونشون گوش نمی‌کنن و در بکار بردن متدها و روشهای نو سرسختی می‌کنن. /۱۷
کتاب میگه هیچوقت نباید بذاریم چیزی بشه بخش عمده‌ی هویت ما. چون اینطوری توان شنیدن انتقاد رو از دست میدیم و فضا برای تغییر نمی‌بینیم. دنیای امروز همواره در حال تغییره و ما باید بتونیم ارزشها و اهداف مناسب انتخاب کنیم. اگه توان تغییر نداشته باشیم، این ما هستیم که می‌بازیم. /۱۸
اگه ما هویتمون رو در کار مشخصی ببینیم؛ مثلا "مدیر عامل/کارمند/… فلان شرکت هستم" یا "دکتر هستم" یا... هویت شکننده‌ای برای خودمون ایجاد کردیم. وقتی کارمون رو عوض کنیم یا جایی باشیم که صحبت از اون کار موضوعیت نداشته باشه، اون موقع ما کی هستیم؟ /۱۹
بهتره هویتی برای خودمون درنظر بگیریم که به اندازه کافی منعطف باشه تا بتونیم با توجه به موقعیت‌های مختلف تغییرش بدیم و تبدیل به سدی جلوی ما نشه. مثلا بجای "مدیر عامل فلان شرکت"، فرد هویت خودش رو در این ببینه که توان بررسی نیازهای بازار رو داره و از فرصتها بهره می‌بره و... /۲۰
عادتها مزایای زیادی دارن، ولی یک بدی بزرگ هم دارن - ممکنه ما رو در تفکرات قدیمی و الگوهای رفتاری تکراری گیر بندازن. درحالیکه دنیای اطراف ما به سرعت در حال تغییره. باید حواسمون به این قضیه باشه، و هر از گاهی عادتها و هویتی که برای خودمون در نظر گرفتیم رو بازنگری کنیم. /۲۱ و پایان

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with مــتـیـن

مــتـیـن Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

More from @matinkh_fa

14 Sep
*تنهایی و سردرگمی*

نویسنده مراجعی داشت که آدم تنهایی بود. همسرش رو از دست داده بود، بچه‌هاش خارج از کشور زندگی می‌کردن و ارتباطی با دوستان و خونواده‌اش نداشت. توی جلساتی که باهاش داشت، به وضوح می‌دید که اون مرد حتی روشهای ابتدایی ارتباط با بقیه رو بلد نیست. /۱
توی جلسات بعدی متوجه شد اگه ساکت بشینه تا مراجع فقط حرف بزنه، خودش مشکلاتش رو آروم آروم بیان می‌کنه و خیلی‌هاشون رو هم حل می‌کنه. جلسات بین اونها از این به بعد اینطوری ادامه پیدا کرد. اون مرد کم کم در بیان قوی‌تر شد، افکار آشفته‌اش رو مرتب کرد و زندگی اجتماعی‌اش بهتر شد. /۲
ما هم به حرف زدن با بقیه نیاز داریم تا ذهن خودمون رو مرتب کنیم. در صحبت کردن با بقیه است که می‌تونیم بفهمیم کدوم اتفاقها در گذشته کم اهمیت بوده و نگرانی‌های بی‌موردی داشتیم؛ یا برای حال و آینده باید چطور تصمیم گیری کنیم. ما برای فکر کردن نیاز به حرف زدن با یکی دیگه داریم. /۳
Read 25 tweets
9 Sep
آدمهای matched و آدمهای mismatched

این دسته‌بندی‌ایه که «مالکم گلَدوِل» از زبون بدن آدمها در بیان احساساتشون داره. میگه بعضیا فرم صورت و زبون بدنشون دقیقا همون چیزیه که احساس می‌کنن (آدمهای matched) ولی خیلی‌ها هم هستن که زبون بدنشون لزوما نشون دهنده‌ی احساس‌شون نیست. /۱
تو برنامه‌های تلویزیونی، مثل فرندز، بازیگرها همیشه matched هستن. اگه صدا رو قطع هم بکنیم، میتونیم بفهمیم کجا فیبی کلافه است، کی راس سردرگمه، یا... این برنامه‌های تلویزیونی بدآموزی دارن، چون به ما این تصور رو میدن که آدمها رو میشه اینطوری درک کرد. /۲

خیلی‌ها زبون بدن متفاوتی دارن و با اون چیزی که در تلویزیون می‌بینیم فرق می‌کنن (mismatched)

توجه کردن به ظاهر آدمها برای اعتماد کردن یا نکردن، خطای زیادی داره. یکی ممکنه خیلی خوب نقش بازی کنه یا یکی دیگه ممکنه حسش رو درست با زبون بدنش نشون نده. /۳
Read 7 tweets
31 Aug
یه تحقیقی تو هاروارد ۸۰ ساله که داره انجام میشه. اول هدفشون این بود که اثر ویژگی‌های ذاتی افراد رو در موفقیت‌شون بسنجن (مثلا اندازه دور سر!) این تحقیق همینقدر ساده‌انگارانه بود، ولی چون برای مدت طولانی پیگیری شد، ازش نتایج جالبی بدست اومد. /۱
اولین نکته‌ای که متوجه شدن این بود که افرادی که زندگی اجتماعی‌تری دارن، هم در زندگی سالم‌ترن و هم در کار موفق‌تر میشن. دیدن اثر زندگی اجتماعی برای سلامتی فرد از ورزش کردن و رژیم غذایی مناسب بیشتره! /۲
یعنی اگه یکی فقط یه ساعت وقت داشته باشه، اگه بره دوستهاش رو ببینه، برای سلامتیش بهتره، تا اینکه بره ورزش کنه. /۳
Read 9 tweets
28 Aug
این هفته کتاب Ordinary Men رو خوندم که ماجرای گروهیه که زندانبان یهودی‌ها تو اردوگاهی بودن و رکورد حیرت‌انگیزی در کشتن زندانی‌ها ثبت کردن - ۸۰٪ کشته‌های یهودی‌ها کار اینهاست!
اینکه کتاب به این گروه میگه «مردهای عادی» طنز نیست. اینها واقعا افراد عادی‌ای بودن مثل من و شما! /۱
نود درصد کتاب به بازخونی جلسات دادگاههای این افراد اختصاص داره. ولی ۱۰٪ دیگه‌اش تحلیل روانشناسی رفتار اینهاست.

اینها کی بودن؟ یه عده کارمند! نه سابقه کشتن کسی رو داشتن و نه اصلا عضو ارتش بودن. در نگاه اول، به نظر میاد اینها بدترین کاندیدا برای پستی بودن که بهشون محول شده بود. /۲
شاید فکر کنیم اینها به خشونت و آدم‌کشی علاقه داشتن و دنبال موقعیت مناسب بودن. ولی مستندات عملکرد اونها نشون میده که همه‌شون در برخورد با اولین صحنه‌ی کشته شدن آدمها منقلب شدن و وحشت اون واقعه براشون غیرقابل تحمل بود. از آدمکشی قطعا لذتی نمی‌بردن. /۳
Read 13 tweets
24 Aug
امروز مربی باشگاه به یکی گفت "کی قلبت رو شکسته که اینجوری ورزش می‌کنی؟" (طرف چهار ماهه که حتی یک جلسه رو هم نپیچونده) فکر کردم شوخی می‌کنه، ولی ازش پرسیدم ورزش کردن چه ربطی به شکسته شدن قلب داره. گفت آخه معمولا اینطور جدی پیگیر ورزش بودن رو فقط تو اونهایی دیدم که بریک‌آپ داشتن.
الان سرچ کردم دیدم این پدیده واقعیه. بهش میگن Revenge Body
vice.com/en/article/mbx…

بعضی‌ها بعد از بریک‌آپ مقصر رو پارتنرشون می‌دونن. ولی عده‌ای به خودشون نگاه میکنن ببینن چه ضعفهایی داشتن که باعث شد طرف دیگه نخوادشون.
گروه دوم یکم اعتماد به نفس کمتری دارن و شاید بعد از بریک‌آپ رو بیارن به جدی ورزش کردن.

اونها چون خودشون رو کافی نمی‌دونن، به تایید بقیه نیاز دارن. مخصوصا تایید پارتنرشون. وقتی سینگل میشن احساس ناکافی بودن تو اونها تشدید میشه.
Read 4 tweets
22 Aug
تقریبا همه می‌دونن که ادامه دادن کارهای مفید در نهایت به نتیجه می‌رسه. پس چرا فقط بعضی‌ها می‌تونن این مسیر رو ادامه بدن؟ چرا بقیه کم کم انگیزه‌شون رو از دست میدن و دست از ادامه دادنش می‌کشن؟ چه تفاوتی بین آدمهای موفق و ناموفق هست؟ /۱
مغز ما عاشق چالشه، ولی به شرط اینکه سختی اون چالش به اندازه باشه. اگه خیلی سخت باشه، انگیزه‌ای برای ادامه نمی‌بینیم. اگه خیلی آسون باشه، حوصله‌مون سر میره و ادامه نمی‌دیم. /۲
فرض کنید شما دوست دارید تنیس بازی کنین. اگه حریف شما راجرر فدرر یا یک بچه‌ی ۵ ساله باشه، حوصله‌تون سر میره و از ادامه بازی دلسرد میشید. ولی اگه حریف شما تقریبا در سطح شما باشه که گاهی شما برنده بشید و گاهی اون، در این شرایط به بازی کردن و کسب مهارت ادامه میدید. /۳
Read 16 tweets

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Too expensive? Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal Become our Patreon

Thank you for your support!

Follow Us on Twitter!

:(