*تنهایی و سردرگمی*

نویسنده مراجعی داشت که آدم تنهایی بود. همسرش رو از دست داده بود، بچه‌هاش خارج از کشور زندگی می‌کردن و ارتباطی با دوستان و خونواده‌اش نداشت. توی جلساتی که باهاش داشت، به وضوح می‌دید که اون مرد حتی روشهای ابتدایی ارتباط با بقیه رو بلد نیست. /۱
توی جلسات بعدی متوجه شد اگه ساکت بشینه تا مراجع فقط حرف بزنه، خودش مشکلاتش رو آروم آروم بیان می‌کنه و خیلی‌هاشون رو هم حل می‌کنه. جلسات بین اونها از این به بعد اینطوری ادامه پیدا کرد. اون مرد کم کم در بیان قوی‌تر شد، افکار آشفته‌اش رو مرتب کرد و زندگی اجتماعی‌اش بهتر شد. /۲
ما هم به حرف زدن با بقیه نیاز داریم تا ذهن خودمون رو مرتب کنیم. در صحبت کردن با بقیه است که می‌تونیم بفهمیم کدوم اتفاقها در گذشته کم اهمیت بوده و نگرانی‌های بی‌موردی داشتیم؛ یا برای حال و آینده باید چطور تصمیم گیری کنیم. ما برای فکر کردن نیاز به حرف زدن با یکی دیگه داریم. /۳
تعریف دیوانگی/عاقلی در جمع معنی پیدا می‌کنه. اگه تنها باشیم، هرکاری بکنیم دیوانگی نیست. ولی چون ما موجودات اجتماعی هستیم و برای حفظ سلامت روان و جسم به دیگران نیاز داریم، باید طوری رفتار بکنیم که در اجتماع پذیرفته است. عرفهای جوامع به همین دلیل شکل می‌گیرن. /۴
ما تشخیص اینکه چه رفتاری عاقلانه است رو به عهده اجتماع گذاشتیم. اگه کار اشتباهی بکنیم، بقیه به نوعی به رفتار ما اعتراض می‌کنن. اگه کار درستی انجام بدیم، احتمالا تشویق میشیم. ما این دغدغه فکری که چه کاری درست یا نادرسته رو از دوش خودمون به اجتماع منتقل کردیم. /۵
ولی چطور چیزی در اجتماع پذیرفته و تبدیل به عرف شد؟ جوامع شکل گرفتن تا نیازهای پیچیده‌ی ما رو حل کنن. اون کارهایی که بدرد خوردن و مشکلی رو حل کردن، ارزشمند دیده شدن و ادامه پیدا کردن. اینطوری این موارد بخشی از قراردادهای اجتماعی شدن و بقیه هم باید پیروی می‌کردن. /۶
برای بعضی از مشکلات شاید راه‌حل‌های بیشماری وجود داشته باشه. ولی ما اونهایی رو می‌تونیم انتخاب کنیم که مورد پذیرش جامعه هم هست. اخلاق اجتماعی بنا به دلیلی شکل گرفته. اگه ناکافیه، باید اول علتش رو درک کنیم، ارزشش رو بشناسیم و بعد برای تغییرش مسئولیت نشون بدیم و براش هزینه کنیم. /۷
جوامع برای حل مشکلات جدی زندگی شکل گرفتن. به همین دلیل، وجود ساختار سلسله‌مراتبی ناگزیره. ولی رقابت‌های اجتماعی بازی‌های تکرار شونده هستن و قاعده‌ی خاصی دارن - برنده شدن در این بازی‌ها با غلبه بر دیگران بدست نمیاد. اونهایی در اجتماع موفق‌ترن که ارتباطات اجتماعی قوی‌تری دارن. /۸
این امر رو در موشها هم مشاهده کردن؛ موشی که توان بدنی بیشتری داره، طبیعتا می‌تونه بقیه رو در رقابتهای فردی شکست بده. ولی برای اینکه در بازی‌های دیگه کنار گذاشته نشه و جایگاهش رو در اون گروه حفظ کنه، باید به بقیه در کسب موفقیت کمک کنه. /۹
توانایی‌های اجتماعی افراد مهمترین نقش رو در موفق شدن اونها در رقابتهای اجتماعی بازی می‌کنه. اگرچه توانایی‌های فردی مهم هستن، ولی از نظر اهمیت در درجه دوم قرار می‌گیرن. /۱۰
*موقعیت ما در ساختار سلسله‌مراتبی*

در هر ساختار سلسله‌مراتبی، طبیعیه که عده‌ای در بالا، وسط یا پایین هرم قرار بگیرن و هرکدوم مزایای خودش رو داره. /۱۱
کسی که موقعیت خودش رو در پایین سلسله‌مراتب می‌پذیره (بجای گله و شکایت کردن از وضع موجود)، به خودش این فرصت رو میده که ضعفهاش رو بشناسه، ساختار بازی رو درک کنه، مسیر موفقیت و پیشرفت رو ببینه و برای اونها تلاش کنه. حواسش به فرصتها باشه و ازشون بهره ببره. /۱۲
ما وقتی خودمون رو در مقام مبتدی ببینیم، با راحتی بیشتری سراغ رشد و یادگیری می‌ریم. به خودمون اجازه سوال پرسیدن می‌دیم. بجای اینکه بخاطر ناتوانی‌هامون ناراحت باشیم، برای برطرف کردن اونها برنامه می‌چینیم. /۱۳

Today’s beginner is tomorrow’s master
بقیه هم در کمک کردن به یک آدم مبتدی راحت‌گیرانه‌تر عمل می‌کنن. این فرصت خوبی برای یادگیری ایجاد می‌کنه. پذیرش موقعیت خود در پایین سلسله‌مراتب اولین قدم برای پیشرفته. اونهایی که به سیستم معترض هستن و خودشون رو قربانی شانس بد می‌دونن، این فرصت رو از دست میدن. /۱۴
داشتن دوستان هم‌رده و همسطح در ساختار اجتماعی خیلی اهمیت داره. چون انتقال اطلاعات و تجربه بین این افراد راحت‌تر از بقیه صورت می‌گیره.
انتقال اطلاعات به بالادستی سخته، چون اون مافوق ممکنه احساس بکنه توانایی‌اش زیر سوال رفته و داره تحقیر میشه. /۱۵
انتقال اطلاعات به پایین‌دستی هم راحت نیست. چون اونها شاید شما رو بخاطر موقعیت‌تون بپذیرن و اشتباه‌های شما رو بهتون گوشزد نشن. یا ممکنه انقدر از وضعیتشون در پایین سلسله‌مراتب ناراضی باشن که دست به کارشکنی بزنن و اصلا حرف شما رو گوش نکنن. /۱۶
ولی بین هم‌رده‌ها اینطور نیست. ما از هم نکات جدید یاد می‌گیریم، و تا وقتی قانع نشیم به راحتی سوال می‌پرسیم و چیزی رو همینطوری نمی‌پذیریم. /۱۷
وقتی مشکل پیچیده‌ای پیش روی ماست که آدمهای زیادی باید در رفع اون دخیل باشن، طبیعتا ساختار سلسله‌مراتبی شکل می‌گیره و اون افرادی که توانایی بیشتری دارن، در این ساختار بالا میرن. برای بالا رفتن در این ساختار، فرد باید توانا و مسئولیت‌پذیر باشه - جاه‌طلبی سالم. /۱۸
کسی که چنین جاه‌طلبی‌ای داره، فرصت پیدا میکنه تا به بقیه هم کمک کنه تا در کارشون موفق بشن. این یکی از مزایای قرار گرفتن در بالای هرمه. حسی که به گفته‌ی نویسنده درست مثل بزرگ کردن فرزنده. موفقیت اونها در کار رو موفقیت خودش می‌دونه. این امر ساختار سلسله‌مراتبی رو کارا نگه میداره/۱۹
باید بپذیریم که ساختارهای موجود اجتماعی فواید زیادی داشتن - هم در سطح فردی (حفظ سلامت روانی و جسمی) و هم در سطح گروهی (پاسخ دادن به مشکلات پیچیده‌تر). ولی ضعفهای خودش رو هم داره. /۲۰
عرفها و ساختار سلسله‌مراتبی که در اجتماع وجود دارن برای حل مسائلی بودن که شاید امروز دیگه موضوعیت نداشته باشن، و باید تغییراتی در اونها ایجاد بشه. با همه اینها نباید به کلی منکر تمام فواید اونها بشیم. /۲۱
نویسنده یک مراجع ۲۰ ساله داشت که ترک تحصیل کرده بود، به پوچی رسیده بود و تنها دلیلش برای خودکشی نکردن مراقبت از گربه‌اش بود. از دنیا، اجتماع و مردم گله داشت. باور داشت با این وضعیت هیچ اتفاق مفیدی در زندگی رخ نخواهد داد. /۲۲
نویسنده بهش میگه دغدغه تو قابل درکه. ولی زندگی تو به اندازه کافی پیچیده هست که دیگه نگران پیچیدگی‌های بزرگتر نباشی. قدم به قدم. اول از خودت شروع کنه. بهش کمک می‌کنه اول ساختار اجتماع رو درک کنه، فوایدش رو ببینه، موقعیت خودش رو در اون بفهمه و برای بهبود اون تلاش کنه. /۲۳
ما همیشه با یک تناقض روبرو هستیم. ساختارهای اجتماعی خوب هستن و همراهی کردن با جمع بطور کلی پاسخگوی بسیاری از نیازهای ماست. ولی از طرف دیگه، انجام کارهای جدید و متفاوت می‌تونه نتیجه غیرقابل پیش‌بینی و بهتری رو هم رقم بزنه. ما باید بین اینها تعادلی پیدا کنیم. /۲۴
ولی این دو («همراهی با ساختارهای اجتماعی و عرفها» و «اقدام به عمل جدید و خلاقانه») در تضاد با هم نیستن. اولی پیش‌نیاز دومی هست. تا وقتی ما یک ساختار پایدار و کارآمد نداشته باشیم، نمی‌تونیم کارهای جدید رو امتحان کنیم و فضا برای خلاقیت نخواهیم داشت. /۲۵ و پایان

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with مــتـیـن

مــتـیـن Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

More from @matinkh_fa

9 Sep
آدمهای matched و آدمهای mismatched

این دسته‌بندی‌ایه که «مالکم گلَدوِل» از زبون بدن آدمها در بیان احساساتشون داره. میگه بعضیا فرم صورت و زبون بدنشون دقیقا همون چیزیه که احساس می‌کنن (آدمهای matched) ولی خیلی‌ها هم هستن که زبون بدنشون لزوما نشون دهنده‌ی احساس‌شون نیست. /۱
تو برنامه‌های تلویزیونی، مثل فرندز، بازیگرها همیشه matched هستن. اگه صدا رو قطع هم بکنیم، میتونیم بفهمیم کجا فیبی کلافه است، کی راس سردرگمه، یا... این برنامه‌های تلویزیونی بدآموزی دارن، چون به ما این تصور رو میدن که آدمها رو میشه اینطوری درک کرد. /۲

خیلی‌ها زبون بدن متفاوتی دارن و با اون چیزی که در تلویزیون می‌بینیم فرق می‌کنن (mismatched)

توجه کردن به ظاهر آدمها برای اعتماد کردن یا نکردن، خطای زیادی داره. یکی ممکنه خیلی خوب نقش بازی کنه یا یکی دیگه ممکنه حسش رو درست با زبون بدنش نشون نده. /۳
Read 7 tweets
31 Aug
یه تحقیقی تو هاروارد ۸۰ ساله که داره انجام میشه. اول هدفشون این بود که اثر ویژگی‌های ذاتی افراد رو در موفقیت‌شون بسنجن (مثلا اندازه دور سر!) این تحقیق همینقدر ساده‌انگارانه بود، ولی چون برای مدت طولانی پیگیری شد، ازش نتایج جالبی بدست اومد. /۱
اولین نکته‌ای که متوجه شدن این بود که افرادی که زندگی اجتماعی‌تری دارن، هم در زندگی سالم‌ترن و هم در کار موفق‌تر میشن. دیدن اثر زندگی اجتماعی برای سلامتی فرد از ورزش کردن و رژیم غذایی مناسب بیشتره! /۲
یعنی اگه یکی فقط یه ساعت وقت داشته باشه، اگه بره دوستهاش رو ببینه، برای سلامتیش بهتره، تا اینکه بره ورزش کنه. /۳
Read 9 tweets
28 Aug
این هفته کتاب Ordinary Men رو خوندم که ماجرای گروهیه که زندانبان یهودی‌ها تو اردوگاهی بودن و رکورد حیرت‌انگیزی در کشتن زندانی‌ها ثبت کردن - ۸۰٪ کشته‌های یهودی‌ها کار اینهاست!
اینکه کتاب به این گروه میگه «مردهای عادی» طنز نیست. اینها واقعا افراد عادی‌ای بودن مثل من و شما! /۱
نود درصد کتاب به بازخونی جلسات دادگاههای این افراد اختصاص داره. ولی ۱۰٪ دیگه‌اش تحلیل روانشناسی رفتار اینهاست.

اینها کی بودن؟ یه عده کارمند! نه سابقه کشتن کسی رو داشتن و نه اصلا عضو ارتش بودن. در نگاه اول، به نظر میاد اینها بدترین کاندیدا برای پستی بودن که بهشون محول شده بود. /۲
شاید فکر کنیم اینها به خشونت و آدم‌کشی علاقه داشتن و دنبال موقعیت مناسب بودن. ولی مستندات عملکرد اونها نشون میده که همه‌شون در برخورد با اولین صحنه‌ی کشته شدن آدمها منقلب شدن و وحشت اون واقعه براشون غیرقابل تحمل بود. از آدمکشی قطعا لذتی نمی‌بردن. /۳
Read 13 tweets
24 Aug
عادتها مزایای زیادی دارن. پایه‌ی مهارتها هستن و سرعت ما رو در کارها زیاد می‌کنن.
ولی روی تاریکی هم دارن؛ باعث میشن ما نسبت به بازخوردها و اشتباهاتمون بی‌تفاوت‌تر بشیم. وقتی به سطحی برسیم که به اندازه کافی خوب باشیم، دیگه چندتا اشتباه اینجا و اونجا برامون اهمیت زیادی نداره. /۱
برای کسب هر مهارتی، ما باید اول به حرکات مقدماتی اون عادت کنیم. مثلا بازیکنهای بسکتبال تا حرکات ساده بازی، مثل پاس دادن و دریبل و... رو یاد نگیرن، نمی‌تونن تاکتیک‌های مربی رو تو زمین درست پیاده کنن. /۲
ولی تحقیق‌ها نشون دادن که وقتی کاری برای یکی روتین میشه، میزان کارایی‌اش یکم افت می‌کنه. مثلا وقتی ما به آشپزی یا آماده کردن چایی صبح عادت کردیم، دیگه مراحل این کارها رو با دقت خیلی زیادی انجام نمی‌دیم و ممکنه چندتا اشتباه و سهل‌انگاری کوچیک داشته باشیم، که اهمیت زیادی ندارن. /۳
Read 21 tweets
24 Aug
امروز مربی باشگاه به یکی گفت "کی قلبت رو شکسته که اینجوری ورزش می‌کنی؟" (طرف چهار ماهه که حتی یک جلسه رو هم نپیچونده) فکر کردم شوخی می‌کنه، ولی ازش پرسیدم ورزش کردن چه ربطی به شکسته شدن قلب داره. گفت آخه معمولا اینطور جدی پیگیر ورزش بودن رو فقط تو اونهایی دیدم که بریک‌آپ داشتن.
الان سرچ کردم دیدم این پدیده واقعیه. بهش میگن Revenge Body
vice.com/en/article/mbx…

بعضی‌ها بعد از بریک‌آپ مقصر رو پارتنرشون می‌دونن. ولی عده‌ای به خودشون نگاه میکنن ببینن چه ضعفهایی داشتن که باعث شد طرف دیگه نخوادشون.
گروه دوم یکم اعتماد به نفس کمتری دارن و شاید بعد از بریک‌آپ رو بیارن به جدی ورزش کردن.

اونها چون خودشون رو کافی نمی‌دونن، به تایید بقیه نیاز دارن. مخصوصا تایید پارتنرشون. وقتی سینگل میشن احساس ناکافی بودن تو اونها تشدید میشه.
Read 4 tweets
22 Aug
تقریبا همه می‌دونن که ادامه دادن کارهای مفید در نهایت به نتیجه می‌رسه. پس چرا فقط بعضی‌ها می‌تونن این مسیر رو ادامه بدن؟ چرا بقیه کم کم انگیزه‌شون رو از دست میدن و دست از ادامه دادنش می‌کشن؟ چه تفاوتی بین آدمهای موفق و ناموفق هست؟ /۱
مغز ما عاشق چالشه، ولی به شرط اینکه سختی اون چالش به اندازه باشه. اگه خیلی سخت باشه، انگیزه‌ای برای ادامه نمی‌بینیم. اگه خیلی آسون باشه، حوصله‌مون سر میره و ادامه نمی‌دیم. /۲
فرض کنید شما دوست دارید تنیس بازی کنین. اگه حریف شما راجرر فدرر یا یک بچه‌ی ۵ ساله باشه، حوصله‌تون سر میره و از ادامه بازی دلسرد میشید. ولی اگه حریف شما تقریبا در سطح شما باشه که گاهی شما برنده بشید و گاهی اون، در این شرایط به بازی کردن و کسب مهارت ادامه میدید. /۳
Read 16 tweets

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Too expensive? Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal Become our Patreon

Thank you for your support!

Follow Us on Twitter!

:(