#جهان_ما (٣):
١. ستارهشناسی از اون علومیه که هرقدر بیشتر ازش میدونی، بجای اینکه نسبت به اطلاعاتت حس خوبی پیدا کنی، بیشتر حس میکنی توی این کیهان چقدر بیارزشی. صدالبته یافتههای جدید هم از تلخی موضوع کم نمیکنه!
جالبتر اینکه این کیهان بسیار فراتر از تمام اون چیزاییه که ما
٢. میبینیم، حس و لمس میکنیم!
گویا چیزی که ما به عنوان "ماده" میشناسیم، همون چیزیکه ما و هر آنچه میبینیم و حس میکنیم ازش به وجود اومدن، فقط بخش خیلی کوچک از تمام چیزهاییه که در کیهان وجود داره!
در دهههای ۶٠ و ٧٠ میلادی، اخترشناسی به نام Vera Rubin روی نحوه گردش و حرکت
٣. کهکشانهای حلزونی یا حلقوی مطالعه میکرد؛ چون با مطالعه روی گردش کهکشانها اطلاعات زیادی از اون کهکشان میشه بدست آورد. مثلا همین منظومه شمسی خودمون. در قرن ١٧ام، یوهان کپلر متوجه شد که یک سیاره هرقدر از خورشید دورتر باشه، آهستهتر حرکت میکنه. بعدها نیوتن این موضوع رو دقیقتر
۴. ادامه داد و تونست جاذبه خورشید رو محاسبه کنه و از این راه به جرمش برسه. همین موضوع درباره کهکشانها هم صادقه. اگر نحوه و سرعت گردش کهکشان بدست بیاد، به جاذبه و از اون به جرمش میرسیم. (برای سرعت کهکشان میشه از سرعت حرکت ابرهای گازیای استفاده کرد که در لبه کهکشان قرار دارن.)
۵. منتها روبین انتظار داشت که ببینه سرعت ابرهای گازی لبههای کهکشان از هرآنچه به مرکزش نزدیکتره، کمتره. ولی با نتیجه عکس روبهرو شد! هرچی از مرکز دورتر میشد، سرعت هم میرفت بالا! حتی در بهترین حالت یه وقتایی وقتی انتظار این بود که سرعت کم بشه، سرعت ثابت میموند که این ثبات سرعت
۶. به معنی یکسان بودنِ جاذبه در سرتاسر کهکشانه!
فرض کنین یک آهنربا رو در فواصل مختلف از یک کپه براده آهن حرکت میدین. بدیهیه که هرقدر آهنربا دورتر باشه، میزان کمتری از براده آهن رو میتونه حرکت بده. انتظاری که از اون کهکشانها میرفت هم به همچین چیزی بود. ولی عکسش رخ داد!
٧. از همه اینا جالبتر اینه:
میدونیم میزان ماده با میزان نیرویی که به اطرافش وارد میکنه، رابطه مستقیم داره. یعنی هرچه ماده بیشتر، نیرو بیشتر. ولی تصاویری که از اون کهکشانها بدست اومد خیلی واضح نشون میداد که هرقدر از مرکز کهکشان دورتر میشیم، میزان ماده (سیارات و ستارهها و...)
٨. داره کمتر میشه. (همون موضوع آهنربا.)
حالا با این وضع، بیشتر شدن یا ثابت موندنِ جاذبه هیچ توجیهی نداشت!
اینجا بود که اولین جرقه زده شد: شاید یک چیز یا چیزهایی وجود داره؛ ولی ما نمیتونیم اونو ببینیم! شاید اون چیز مثلا جرم داره، ولی اومدن "ماده"ای که ما میشناسیم نیست!
ولی هنوز
٩. تمام نشده بود! محاسبات دقیقتر نشون داد که اگر اون چیزِ نادیدنی بخواد چنین تاثیری بر نیرو بذاره، باید در یک کهکشان میزانش حدود ۶ تا ٧ برابر ماده عادی باشه. یعنی اون کهکشان دریک دریاچه از اون ماده نادیدنی غوطهوره!
چند دهه قبلتر، اخترشناسی به نام Fritz Zwicky به نتیجه مشابه
١٠. رسیده بود. (دهه ١٩٣٠)
او با مقایسه سرعت کهکشانها و خوشهها (خوشه= مجموعهای از کهکشانها) دید که سرعت یکسری کهکشان اینقدر زیاده که از نظر عقلانی تا الان باید از خوشه خودش جدا میشده؛ پس اگر تا الان هنوز توی خوشه مونده، به این معنیه که میزان جاذبهای که خوشه ایجاد میکنه،
١١.بیشاز از چیزیه که انتظار میره. او معتقد بود که این جاذبه زیاد از یک چیزی ناشی میشه که هنوز کشف نشده. خلاصه اسمش رو گذاشت Dark Matter یا ماده تاریک!
دلیل اینکه اون زمان به Zwicky توجه نکردن این بود که حرفهاش متزلزل، بدون مدرک محکم و پر از اغراق بود. برای همین کردیتِ کشف این
١٢. موضوع به Rubin داده شد. منتها اون اسم "ماده تاریک" دیگه روی این چیزِ نادیدنی موند.
به مرور زمان، نتایج حاصل شده از کار Rubin فقط محکمتر شدن. مطالعه روی خوشهها هم اثبات کرد که سرعت کهکشانها واقعا زیاده. در نتیجه اون ماده تاریک باید در خوشهها هم باشه. با اینکه دلیل
١٣. دلیل Zwicky برای اشاره به وجود ماده تاریک تا حدی اشتباه بود، اون تونسته بود که از دلیل غلط نتیجه درست بگیره! (البته عزیزانِ مالهکشِ ما بدانند که اونا نه شعور، نه درک و نه این خلاقیت رو دارن که از اراجیف خودشون نتیجه درست بگیرن! توی هیچ دنیای موازیای امکان نداره بتونین.)
١۴. با همه این اوصاف، جامعه اخترشناسی تا مدتها نسبت به مسئله ماده تاریک تردید داشتن. اونا میگفتن هرچیزی توی این دنیا بالاخره یکجوری، یه یک نحوی و یک اندازهای نور رو بازتاب میده. نمیشه دیده نشه. ولی هرچی جلوتر رفتن، وجود ماده تاریک قطعیتر شد. خلاصه این عزیزان وا دادن و رفتن
١۵. مرحله بعد: این ماده تاریک چی میتونه باشه؟
یک فهرست درست کردن. از منطقیتری و دمدستیترین چیزها تا چیزهایی که حتی به مغزِ آیزاک آسیموف و ژول ورن هم به زور میرسیده. مثلا گفتن شاید ماده تاریک بقایای یک ستاره نوترونی باشه (مبحثی فوقالعاده جذاب که بهش میرسیم.) یا یکجور سحابی!
١۶. یا یک توده گازی ناشناخته، یا حتی بقایای یک شی کیهانی!
بعد دونه دونه این فرضیات رو به دقت چک کردن و روشون مطالعه انجام دادن. ولی هربار شکست خوردن و هیچی پیدا نکردن. اینقدر از فهرست فرضیات خط زدن که دیگه فقط همون چیزای مافوق تصور ژول ورن مونده بود. برای مثال "آکسیون".
١٧. در ١٩٧٧ نظریه پسی-کوئین (Pecci-Quinn) ارائه شد. این نظریه ذرهای رو به نام Axion معرفی کرد. دقیقترش اینه که در این نظریه فرض شده که ذرهای به نام آکسیون وجود داره. این ذره یک ذره زیر اَتُمی هست که بار نداره و نور رو بازتاب نمیده، ولی جرم داره. منتها رفتارش با "ماده" اون چیزی
١٨. نیست که انتظار داریم. مثلا از ما با یک ابر از آکسیون روبهرو بشیم، اون ابر از وسط بدن ما همینجوری عبور میکنه، انگار که ما روح باشیم!
منتها تمرکز روی این بود که این ذره دیده نمیشه و جرم داره، چون ویژگیهایی بودن که به ماده تاریک میخوردن. خلاصه گفتن شاید آکسیون همون ماده
١٩. تاریکه یا حداقل یکی از اجزای تشکیل دهندهشه. طبق این نظریه، انفجار بزرگ یا مهبانگ با "ترشح" (بهترین کلمهای که به ذهنم رسید همین بود!) زیادِ آکسیون همراه بوده.
شاید اینجا یک قدم به هدف نزدیکتر شدن. ولی هنوز این مسئله سرجاش بود که یک چیزی که نه دیده میشه و نه حس میشه رو چطور
٢٠. باید پیدا و مطالعه کنیم؟
ولی هنوز کورسوی امیدی پابرجا بود...
✳️ پایان بخش سوم.
⬅️پارهای از منابع:
Prime Elements of Ordinary Matter, Dark Matter & Dark Energy: Vladimir Giuzburg
Dark Matter - Theories on its Origin & Substance: Paul F. Kisak
پ.ن)
کلیت فهرست تمام ماهیتهای شناخته شده در کیهان به این شکله:
١. ماده.
٢. پاد ماده/ضد ماده: چیزی که ماده بر خورد باهاش نابود میشه. البته میزانش بسیار بسیار کم و نزدیک به صفره.
٣. ماده عجیب (strange matter): مادهای ناشناخته در ستارههای نوترونی
۴. ماده تاریک.
پ.ن٢)
عزیزان! من موقع نوشتن این رشته یک بخش رو حذف کردم اونم مطالب مربوط به نور و مکانیک کوانتوم هستن. چون این مباحث باید بخش مربوط به خودشون رو کامل داشته باشن. پس اگر حس کردید متن پرش داره، دلیلش اینه 🙏
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
١. رهبر مملکت میاد ورود واکسن رو ممنوع میکنه (لینک در منشن).
حکومت معیشت مردم رو بگا داده، جوریکه ملت توی قرنطینه گرسنگی میکشن. تازه برای قرنطینه نه برنامه جبران اقتصادی داره و نه اداره شرایط قرنطینه بلده.
میدونین چرا انجامش اینقدر راحته؟ چون مالهکش از انواع اقسام دارن. مثلا👇
٢. سوئیس وقتی قرنطینه سفت و سخت و رو شروع کرد، جریمه نقدی سنگین گذاشت.
در گرجستان و کانادا پلیس خیلی راحت میتونست توی خیابون جلوت رو بگیره، به علاوه جریمه نقدی. بقیه کشورها هم به همین منوال. توی همین آسیا درباره تایلند و تایوان و مالزی میدونیم که چقدر بهداشت و قرنطینه رو جدی
٣. گرفتن. مضاف بر اینکه امکانات بهداشتی درمانی که در اختیار مردمشون گذاشتن هم عالی بود. حتی کشوری مثل مغولستان که کشور قویای نیست هم ازش رشته گذاشتم قبلا و میدونین.
ایران چی؟ اولش لوازم بهداشتی مثل ماسک و الکل نبود. بعد بیمارستانها داغون شد و امکانات نداشتن؛ چه دارویی، چه
❇️ مجموعه #خویشتنداری (٣):
(١/٢۵) آنچه گذشت:
آمریکا داشت زیر مصرف بی رویه الکل غرق میشد. اعتراضات بسیاری علیه الکل شکل گرفت که در نهایت بعد از یک پروسه ده ساله، "وین ویلر" موفق شد تا قانون ممنوعیت الکل رو به عنوان هجدهمین اصل قانون اساسی آمریکا در ١٩١٩ تصویب و در ١٩٢٠
(٢/٢۵) به اجرا برسونه. ولی ممنوعیت الکل به اون سادگی که خیلیها حتی بعضی حامیانش فکر میکردن نبود. به فاصله چند دقیقه از شروع اجرای قانون جدید، مردم شروع کردن به پیدا کردن سوراخهای قانونی اون ممنوعیت و دور زدن قانون. نتیجه: "قانون شکنی" با روشهای محیرالعقول، تشکیل
(٣/٢۵) بازار سیاه و به دنبالش خشونت.
آمریکا وارد یکی از سیاهترین دورانهای خودش از نظر جرم و جنایت شد.
گفتیم تا وقتی که قانون خویشتنداری تصویب بشه، ویلر به میزان وحشتناکی از قدرت سیاسی دست پیدا کرده بود، بطوریکه حتی اسمش سیاستمداران رو به وحشت مینداخت.
بعد از تصویب
(١/١۵) دوران پندمی هرقدر برای هرکس و هرچیز بد بود، برای علم پزشکی قدمی خیلی بزرگ رو به جلو بود. هم از نظر آماده کردن ما برای آینده و هم از این نظر که یک پروسه ١٠ یا حتی ٢٠ ساله رو به یک دوره چندماهه کاهش داد: تولید #واکسن.
قبل از ادامه بگم که تولید یک واکسن متاثر از
(٢/١۵) پارامترهای زیادیه. از نوع واکسن تا هدفش و تکنولوژی ساختش و تعداد نمونههای آزمایشش. منتها در این رشته قراره به تکنولوژی جدیدی که در این دوران پزشکی رو بسیار تحت تاثیر قرارداده پرداخته بشه: استفاده از mRNA.
در بدن انسان، پروتئینها نقشهای متنوع و مهمی رو ایفا میکنن
(٣/١۵) که یکیشون واکنش نشان دادن به محرکهای مختلف هستن؛ که واکنش نشون دادن به بیماریها هم جزوش محسوب میشه.
بعضی از انواع پروتئین رو ما از خارج از بدن دریافت میکنیم و بخشی از اونها در بدن ساخته میشه.
سلولهای مختلف در بدن، مسؤل ساخت پروتئینهای مختلف هستن. هر سلول
(١/٨) آیا جهان واقعا سیستمی منظمه؟
یک پدیده فرگشتی هست به نام "انفجار کامبرین" که در یک دوره زمین شناسی به نام دوره کامبرین حدود ۵۴٢ میلیون سال پیش تا حدود ۴٨٨ میلیون سال قبل، رخ داده.
تا قبل از این دوره، موجودات روی زمین ساده و غالباً از تکسلولیها بودن. بین موجودات پیچیدهتر،
(٢/٨) ساختارها متفاوت بوده و حتی ساختارهای فیزیکیای بینشون وجود داشته که از ۴٨٨ میلیونسال قبل دیگه روی زمین وجود ندارن.
با شروع دوره کامبرین، طی کمتر از ٨٠میلیون سال حیات شروع کرد به پیچیدهتر شدن و تعداد از موجودات در این پروسه فرگشتی نابود شدن.
نیوتن براش سوال شده بود
(٣/٨) که چرا تمام موجودات روی زمین ساختار فیزیکی متقارنی دارن؟ جواب:
از اول اینجوری نبوده. تا قبل از کامبرین حتی دستههای محدودی از موجودات بودن که نه تنها متقارن نبودن، بلکه مثلا ستونهای فقراتی به شکل x، y و حتی z داشتن!
این پدیده که درش نیاکان ما شکل گرفتن رو
(۵/١) یکی از دیگه ذهنهای زیبای تاریخ بشر متعلق به جیمز مَکسوِل، از برجستهترین فیزیکدانهای قرن ١٩امه.
ایشون یک چیزی ارائه کردن به نام "معادلات مکسول" که قالببندیهای متفاوتی ازش ارائه شده.
این معادلات بهطور کلی توضیح میدن که چطوری جریانهای الکتریکی و بارها
(۵/٢) میشن منابعی برای میدانهای مغناطیسی و الکتریکی و اینکه چطوری با تغییر یکی از این میدانها میشه میدان دیگه رو تولید کرد.
انیشتن درباره معادلات مکسول میگه "این معادلات ثمربخشترین چیزی هستن که علم فیزیک از زمان نیوتن تجربه کرده."
نکته خیلی جالب درباره این معادلات اینه
(۵/٣) که به نوعی آشفتگی فضا-زمان رو توضیح میده و در واقع میرسه به نظریه نسبیت خاص انیشتن.
فضا-زمان یک مدل ریاضیه که درش موجودیت جهان رو تلفیقی از بُعد مکان (فضا) و بُعد زمان درنظر میگیره (یا در هم تنیدگی این دوتا، موجودیتی پیوسته به نام جهان ایجاد کرده). طبق این مدل جهان از ۴بُعد
(١/٨) تمام تاریخ آمریکا یه طرف، اون بخش مربوط به "تب کشف طلا" یه طرف.
بزرگترین تب طلا در تاریخ آمریکا، روز ٢۴ ژانویه ١٨۴٨ در شمال ایالت کالیفرنیا با کشف طلا در معدن "ساتِر"، واقع در حاشیه رود اَمِریکن، شروع شد.
با رسیدن این خبر به سانفرانسیسکو هزاران نفر از اهالی شهر و نقاط
(٢/٨) دیگه آمریکا به کالیفرنیا هجوم بردن.
چون سال ١٨۴٨ بود، تازه واردها به خودشون میگفتن "فوریتی ناینرز" (۴٩ایها/یه چیزی توی مایههای "آینده در ١٨۴٩ نهفته است.)
بین ١٨۴٨ تا ١٨۵٠ جمعیت کالیفرنیا از ١۴هزار به ١٠٠هزار نفر رسید!
جویندگان طلا برای رسیدن به کالیفرنیا سه
(٣/٨) راه داشتن:
١. با دلیجان و کاروان که مسیر زمینی سخت ودکند و خاکی بود.
٢. سفر دریایی به کِیپهورن و بعد سانفرانسیسکو که خیلی سفر گرونی بود.
٣. سفر با کشتی به پاناما، سفر زمینی با قاطر به ساحل اقیانوس آرام و دوباره سفر دریایی به سانفرانسیسکو که خطرناکترین مسیره.