❇️ مجموعه #خویشتنداری (٣):
(١/٢۵) آنچه گذشت:
آمریکا داشت زیر مصرف بی رویه الکل غرق میشد. اعتراضات بسیاری علیه الکل شکل گرفت که در نهایت بعد از یک پروسه ده ساله، "وین ویلر" موفق شد تا قانون ممنوعیت الکل رو به عنوان هجدهمین اصل قانون اساسی آمریکا در ١٩١٩ تصویب و در ١٩٢٠
(٢/٢۵) به اجرا برسونه. ولی ممنوعیت الکل به اون سادگی که خیلی‌ها حتی بعضی حامیانش فکر میکردن نبود. به فاصله چند دقیقه از شروع اجرای قانون جدید، مردم شروع کردن به پیدا کردن سوراخ‌های قانونی اون ممنوعیت و دور زدن قانون. نتیجه: "قانون شکنی" با روش‌های محیرالعقول، تشکیل
(٣/٢۵) بازار سیاه و به دنبالش خشونت.
آمریکا وارد یکی از سیاه‌‌ترین دوران‌های خودش از نظر جرم و جنایت شد.

گفتیم تا وقتی که قانون خویشتنداری تصویب بشه، ویلر به میزان وحشتناکی از قدرت سیاسی دست پیدا کرده بود، بطوریکه حتی اسمش سیاستمداران رو به وحشت مینداخت.
بعد از تصویب
(۴/٢۵) خویشتنداری هم قاعدتاً ویلر از سیاست دست نکشید یا خودش رو در یک بخش خاص محدود نکرد. ویلر جزو دسته محافظه کاران محسوب میشد که فقط از ممنوعیت الکل حمایت نکردن، بلکه حامی به حداقل رسوندن خرج دولت هم بودن. مشکلش کجاست؟ اینکه همزمان با ممنوعیت، قوانینی رو برای کم‌کردن
(۵/٢۵) هزینه دولت تصویب کردن، که روی توانایی دولت برای رسیدگی نظامی-قانونی علیه قانون شکنی تاثیر زیادی داشت!
شما فکرش رو بکن! یک قانونی هست که همه دارن اونو میشکنن و هیچ مرجع و جایگاهی توانایی کافی برای اجرای اون قانون رو نداره! حالا سوال اینه که اون چیزیکه وجود داره،
(۶/٢۵) اصلا قانون حساب میشه؟!
کل دولت آمریکا اگر خودش رو میتکوند و میچلوند، نهایتاً تونست برای اجرا و نظارت بر اجرای قانون خویشتنداری فقط حدود ١۵٠٠ مأمور ویژه سرکار بذاره! به عبارتی (بر اساس جمعیتِ اون زمان آمریکا) هر مأمور ویژه باید به حدود ٧١هزار نفر نظارت می‌کرد!
(٧/٢۵) دیگه حالا علاوه بر جمعیت، شما خودتون وسعت آمریکا و مرزهای دریایی و مرز وحشتناک این کشور با کانادا رو هم تصور کنید تا به عمق فاجعه پی ببرید! (از نظر قاچاق عرض کردم.)
منتها موش و گربه بازی کردن با یه مشت آخوند در ادیان مختلف برای فروش الکل مذهبی، یا پزشک‌هایی که
(٨/٢۵) ویسکی پزشکی تجویز میکردن یا کشاورزان خرده‌پا که توی مزرعه الکل میساختن و... اینا (!) شاید یک بیستم زحمتی بود که اون ١۵٠٠ دونه مأمور باید متقبل میشدن!
شما بیا توی یه مملکت الکی یک چیز رو ممنوع کن، اونوقت همون چیز میشه طلا! تعداد زیادی شروع کردن به ساخت وسایلی برای
(٩/٢۵) ساخت الکل، جوریکه هرکسی راحت دستش به یدونه از اون ابزار میرسید و دیگه میتونست توی خونه، حیاط خلوت، وسط جنگل یا اصلا سر قبر من بره الکل خودشو درست کنه!
وقتی ماموران میرفتن جایی رو برای پیدا کردن الکل و ابزارش بازرسی کنن، شانس پیدا کردن یک "مون‌شاین" (دستگاه ساخت) در
(١٠/٢۵) یک خونه رندوم با انتهای یک غار تاریک توی رشته‌کوه راکی با خونه یکی از وزیر وزرا (حتی اونایی که از تصویب خویشتنداری حمایت کردن) برابر بود! "مبارزه" دولت (تازه اگر بگیم واقعا کار خاصی هم کردن!) با کسانیکه ابزار میسازن راه به جایی نبرد هیچ، باعث شد ملت با ساخت الکل
(١١/٢۵) با کیفیت پایین، خودشون رو بیشتر به کشتن بدن!
مشکل دیگه قاچاق بود. در شمال شرقی آمریکا، کشتی‌های زیادی درست دمِ مرزهای آبی آمریکا توقف میکردن (که دست ماموران ازشون کوتاه باشه) و بعد بوت‌لگرها (فروشندگان خرده‌پای الکل) میرفتن الکل رو ازشون تحویل میگرفتن در خاک آمریکا
(١٢/٢۵) به قیمت گزاف میفروختن؛ حتی در صحن کنگره آمریکا هم اینا فروش داشتن! دیگه اینکه به کی میفروختن رو به خواننده محترم واگذار میکنم!
حتی مجری اصلی قانون هم این خویشتنداری رو متمایل به چپ کرده بود و مثلا پرزیدنت هاردینگ مشهور بود به اینکه در جلسات کابینه، از وزرا با
(١٣/٢۵) الکل قاچاقی بوت‌لگرها پذیرایی میکنه!
"خیر" این خویشتنداری به همه میرسید. مجریان قانون وقتی می‌دیدن توانایی ندارن به اوضاع رسیدگی کنن، میگفتن "به جهنم! عوضش میرم سود میکنم!" و از شرایط برای پولدار شدن کمال استفاده رو میبردن.
یکی از موفق‌ترین پلیس‌هایی که از راه
(٢۵/١۴) قاچاق الکل شاید حتی میلیاردر هم شد، شخصی بود به نام "Roy Olmstead" بود. او در ناحیه سیاتل، الکل قاچاق شده از کانادا رو میفروخت!
پلیس نمیتونست رسیدگی کنه پس با تمام "جرم"ها رو نادیده می‌گرفت و یا همرنگ برادران قاچاقچی میشد.
بوت‌لگرها از در و دیوار رشوه بود که حواله
(٢۵/١۵) جیب تمام سیاستمداران و پلیس‌ها میکردن. خیلی از پلیس‌ها بدون ترک لباس میلیونر شدن! البته فقط اینا نبود. مصرف الکل اینقدر شایع بود که پلیس‌ها باید نصف خاندان خودشون رو میفرستادن پشت میله‌ها. برای همین بی‌اهمیتی بهترین راه بود.
با تمام این اوصاف تک‌و‌توک مامورانی بودن
(٢۵/١۶) که یا جدیت کار رو پیگیری میکردن و درصورت اثبات شدن جرم کسی، مجازات‌ها سنگین بود. مثلا یک زن اهل میشیگان فقط برای داشتن الکل و مون‌شاین حبس ابد بهش خورد!
از اونور مهره‌های اصلی بوت‌لگر همچنان با خلاقیتی بی‌نظیر از جانب بعضیاشون به کارشون ادامه میدادن.
یکی از
(١٧/٢۵) باحال‌ترین مواردش کسی بود به نام "جورج ریموس". ریموس سابقا یک وکیل بود. بعد میدید که موکلینش که بوت‌لگر بودن چه پولی دارن پارو میکنن. خلاصه گفت من چرا نه؟ و رفت یکی از جذاب‌ترین نقشه‌ها رو چید. اینطوری:
قبل از تصویب قانون چندین هزار لیتر الکل تولید شده بود که
(١٨/٢۵) بخاطر قانون جدید روی دست سازندگان مونده بود. ولی فقط با اجازه دولتی میشد بهشون دست زد. پس ریموس رفت مجوز یک شرکت دارویی رو گرفت و باهاش اون الکل‌ها رو خرید. بعد رفت شرکت حمل و نقل خودش رو زد تا اون الکل‌ها رو قانونی حمل کنه. بعدم رفت یک تعدادی گانگستر استخدام کرد
(١٩/٢۵) که برن برای صحنه‌سازی اون الکل‌ها رو از خودش بدزدن. بعدم رفت و الکلی که از خودش دزدیده بود رو به قیمت گزاف قاچاق به خریداران فروخت و خلاصه هَلِلویا!
ولی آخرش ریموس در ایندیانا به دام افتاد. وقتی در زندان بود، زنش خیانت کرد، اموالش رو فروخت و درخواست طلاق داد.
(٢٠/٢۵) وقتی ریموس از زندان در اومد زنش رو به قتل رسوند و بعد سریع خودش رو تسلیم کرد. کیسش تبدیل شد به سرگرمی جدید ملی. ولی ریموس با زدن خودش به افسردگی و دیوانگی احساسات همه رو برانگیخت و تبرئه شد!

وقتی شما چیزی رو غیرقانونی میکنی، دیگه آمار واقعی مربوط بهش در رکوردهای
(٢١/٢۵) رسمی نمیتونه بیاد. مثل ما که هر روز آمار خشونت علیه زنان رو به چشم می‌بینیم، ولی بعدش یه نکبتی مثل رئیس پلیس با وقاحت تمام میاد میگه "کی؟ چی؟ مو رِ مِگِن؟ مو کیوم؟ اینجه کوجیه؟!".
ویلر سعی کرد کاری کنه تا نفس قانون‌شکنان بریده بشه. ولی فقط منجر به این شد که سیستم
(٢٢/٢۵) قضایی تقی به توقی می‌خورد مجبور بودن ملت رو دستگیر کنن و قضات برای رهایی از کیس‌های کوچیک، همه رو با احکام خیلی سبک از سالن دادگاه مینداختن بیرون تا به کارهای مهم برسن. مثل قتل! که البته زیاد هم اتفاق میفتاد! قضیه ممنوعیت الکل برای گانگسترها بهشت ساخته بود.
(٢٣/٢۵) گنگ‌های گانگستری به محض اجرای قانون، خودشون رو پرت کردن در آغوش قاچاق الکل و سیستم‌های پیچیده‌ای رو برای قاچاق، خرید و پخش الکل درست زیر پوست هر منطقه و شهر ساختن. هر شهری یک گنگ اصلی داشت که بقیه گنگ‌ها رو مدیریت می‌کرد و هر گنگ هم صاحب یک منطقه بود. معمولا قرار
(٢۵/٢۴) بر این بود که هر گنگ تو منطقه خودش بمونه. ولی خب اونا خلافکار بودن! اینکه به محله همدیگه ناخنک نزنن خلاف فلسفه وجودشون میشد. خلاصه این گنگ‌ها مدام سر محدوده باهم درگیر بودن و قتل‌ها هم اکثرا از همینجا میومد. بین همه این گنگ‌ها، یک تعدادی بسیار خشن و پرآوازه بودن.
(٢۵/٢۵) ولی هیچکدوم به پای یک نفر نمی‌رسیدن. صاحب بلامنازع شیکاگو: آل‌کاپون.
پایان بخش سوم
⬅️ منابع:
❇️ Prohibition, Thirteen Years that Changed America: Edward Behr

قسمت‌های قبل👇
پ.ن)
در این دوران بارهای مخفی مثل قارچ همه جا بودن. بار از بیرون در حد یک خونه یا مغازه جلوه میکرد ولی مثلا در زیر زمین، بزن و بکوبی بود. چون بخاطر شرایط جای شکایتی نبود، در بارها به روی همه با هر رنگ و نژادی باز بود. همین بارها در ایجاد تغییرات فرهنگی در آمریکا نقش مهمی داشتن.
پ.ن٢)
جورج ریموس در دادگاه از وکیل استفاده نکرد. جالب اینکه با اینکه خودش از خودش دفاع کرد، دفاعیه‌ش این بود که دیوانه‌ست! کل دفاعش فقط ١٩ دقیقه طول کشید و با اداهای جنون آمیز و گریه‌ گذشت. آخرش دیگه هیأت منصفه تحملش تمام شد و کسیکه خودش به قتل اعتراف کرده بود رو تبرئه کرد!
پ.ن٣)
یک چیزی داخل پرانتز بگم به اشخاصی که ژانر علمی-تخیلی دوست دارن. یک مجموعه داستان هست به نام "امپایراستیت" نوشته آدام کریستوفر که اقتباسی تخیلی از همین دوران خویشتنداری در آمریکاست که با ایده جهان‌های موازی هم بازی میکنه. اگر به این دوره و ژانر علاقه دارین، گزینه بدی نیست.
پ.ن۴)
مأموری که به زنی مشکوک شده بود، سعی کرد بهش یکدستی بزنه تا اعتراف کنه مشروب داره، تا اینکه زن یک بطری رو داد دستش. اونم زن رو بازداشت کرد. زن در دادگاه گفت از کجا میدونی بهت مشروب دادم؟ شیشه رو باز کردن و دیدن توش ادراره :)
نکته: زن واقعا مشروب فروش بود ولی اثبات نشد.

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with 🏴Addaatiss🏴(Ally🏳️‍🌈)

🏴Addaatiss🏴(Ally🏳️‍🌈) Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

More from @Addaatiss

5 May
(١/١۵) دوران پندمی هرقدر برای هرکس و هرچیز بد بود، برای علم پزشکی قدمی خیلی بزرگ رو به جلو بود. هم از نظر آماده کردن ما برای آینده و هم از این نظر که یک پروسه ١٠ یا حتی ٢٠ ساله رو به یک دوره چندماهه کاهش داد: تولید #واکسن.
قبل از ادامه بگم که تولید یک واکسن متاثر از
(٢/١۵) پارامترهای زیادیه. از نوع واکسن تا هدفش و تکنولوژی ساختش و تعداد نمونه‌های آزمایشش. منتها در این رشته قراره به تکنولوژی جدیدی که در این دوران پزشکی رو بسیار تحت تاثیر قرارداده پرداخته بشه: استفاده از mRNA.

در بدن انسان، پروتئین‌ها نقش‌های متنوع و مهمی رو ایفا میکنن
(٣/١۵) که یکیشون واکنش نشان دادن به محرک‌های مختلف هستن؛ که واکنش نشون دادن به بیماری‌ها هم جزوش محسوب میشه.
بعضی از انواع پروتئین رو ما از خارج از بدن دریافت میکنیم و بخشی از اون‌ها در بدن ساخته میشه.
سلول‌های مختلف در بدن، مسؤل ساخت پروتئین‌های مختلف هستن. هر سلول
Read 21 tweets
24 Apr
(١/٨) آیا جهان واقعا سیستمی منظمه؟
یک پدیده فرگشتی هست به نام "انفجار کامبرین" که در یک دوره زمین شناسی به نام دوره کامبرین حدود ۵۴٢ میلیون سال پیش تا حدود ۴٨٨ میلیون سال قبل، رخ داده.
تا قبل از این دوره، موجودات روی زمین ساده و غالباً از تک‌سلولی‌ها بودن. بین موجودات پیچیده‌تر،
(٢/٨) ساختارها متفاوت بوده و حتی ساختارهای فیزیکی‌ای بینشون وجود داشته که از ۴٨٨ میلیون‌سال قبل دیگه روی زمین وجود ندارن.
با شروع دوره کامبرین، طی کمتر از ٨٠میلیون سال حیات شروع کرد به پیچیده‌تر شدن و تعداد از موجودات در این پروسه فرگشتی نابود شدن.
نیوتن براش سوال شده بود
(٣/٨) که چرا تمام موجودات روی زمین ساختار فیزیکی متقارنی دارن؟ جواب:
از اول اینجوری نبوده. تا قبل از کامبرین حتی دسته‌های محدودی از موجودات بودن که نه تنها متقارن نبودن، بلکه مثلا ستون‌های فقراتی به شکل x، y و حتی z داشتن!
این پدیده که درش نیاکان ما شکل گرفتن رو
Read 9 tweets
22 Apr
(۵/١) یکی از دیگه ذهن‌های زیبای تاریخ بشر متعلق به جیمز مَکسوِل، از برجسته‌ترین فیزیک‌دان‌های قرن ١٩امه.
ایشون یک چیزی ارائه کردن به نام "معادلات مکسول" که قالب‌بندی‌های متفاوتی ازش ارائه شده.
این معادلات به‌طور کلی توضیح میدن که چطوری جریان‌های الکتریکی و بارها Image
(۵/٢) میشن منابعی برای میدان‌های مغناطیسی و الکتریکی و اینکه چطوری با تغییر یکی از این میدان‌ها میشه میدان دیگه رو تولید کرد.
انیشتن درباره معادلات مکسول میگه "این معادلات ثمربخش‌ترین چیزی هستن که علم فیزیک از زمان نیوتن تجربه کرده."
نکته خیلی جالب درباره این معادلات اینه
(۵/٣) که به نوعی آشفتگی فضا-زمان رو توضیح میده و در واقع میرسه به نظریه نسبیت خاص انیشتن.
فضا-زمان یک مدل ریاضیه که درش موجودیت جهان رو تلفیقی از بُعد مکان (فضا) و بُعد زمان درنظر میگیره (یا در هم تنیدگی این دوتا، موجودیتی پیوسته به نام جهان ایجاد کرده). طبق این مدل جهان از ۴بُعد
Read 5 tweets
19 Apr
(١/٨) تمام تاریخ آمریکا یه طرف، اون بخش مربوط به "تب کشف طلا" یه طرف.
بزرگترین تب طلا در تاریخ آمریکا، روز ٢۴ ژانویه ١٨۴٨ در شمال ایالت کالیفرنیا با کشف طلا در معدن "ساتِر"، واقع در حاشیه رود اَمِریکن، شروع شد.
با رسیدن این خبر به سانفرانسیسکو هزاران نفر از اهالی شهر و نقاط
(٢/٨) دیگه آمریکا به کالیفرنیا هجوم بردن.
چون سال ١٨۴٨ بود، تازه واردها به خودشون میگفتن "فوریتی ناینرز" (۴٩ای‌ها/یه چیزی توی مایه‌های "آینده در ١٨۴٩ نهفته است.)
بین ١٨۴٨ تا ١٨۵٠ جمعیت کالیفرنیا از ١۴هزار به ١٠٠هزار نفر رسید!
جویندگان طلا برای رسیدن به کالیفرنیا سه
(٣/٨) راه داشتن:
١. با دلیجان و کاروان که مسیر زمینی سخت ودکند و خاکی بود.
٢. سفر دریایی به کِیپ‌هورن و بعد سانفرانسیسکو که خیلی سفر گرونی بود.
٣. سفر با کشتی به پاناما، سفر زمینی با قاطر به ساحل اقیانوس آرام و دوباره سفر دریایی به سانفرانسیسکو که خطرناک‌ترین مسیره.
Read 10 tweets
18 Apr
❇️ #خویشتنداری (٢):
(١/٢٢) گفتیم مصرف زیاد الکل (بوز) جامعه آمریکا رو به قهقرا برده بود.
زنان اولین گروهی بودن که به ستوه اومدن چون دیگه نمیخواستن قربانی الکلی شدن بچه‌ها و بیشتر اعضای خانواده‌شون باشن.
اعتراضاتشون از ایالت اوهایو شروع شد و کارشون تجمع کردن جلوی ساختمانهای دولتی
(٢/٢٢) و Barها بود، به این شکل روی زمین زانو میزدن و دعا میکردن. همینطور شروع کردن به نوشتن کتاب‌هایی در مذمت الکل برای بچه‌ها که البته با خرافات پر شده بود و فقط برای ترسوندن بچه‌ها بود. هیچ مقاومت و خشونتی هم علیه این زنان کارساز نشد.
افرادی هم مثل کری نیشن (که در
(٣/٢٢) قسمت قبلی بهش اشاره کردیم) باعث شدن زنان اراده بیشتری پیداکنن.
جنبش‌های زنان شروع کرد به جواب دادن و مَردها بعداز مدتی کم‌کم بهشون پیوستن. منتها بديش این بود که با دور شدن زنان از خانواده‌هاشون، روال خانواده کمی با مشکل روبه‌رو شد و خیلی از زنان اعتراضات رو رها
Read 28 tweets
17 Apr
❇️ #خویشتنداری (١):
(١/٢٠) دولت آمریکا در ١٩٢٠م مصرف بوز رو در سرتاسر کشور ممنوع کرد. (در آمریکا کلا به نوشیدنی الکلی میگن بوز که به دلیلش اشاره خواهم کرد.)
اسم این قانون رو گذاشتن "خویشتنداری". (البته خود واژه Prohibition هست که معنی تحت‌الفظیش میشه ممنوعیت. ولی Image
(٢/٢٠) ترجمه "خویشتنداری" ماهیت این واقعه تاریخی مناسب‌تره).
البته این تصمیم ناگهانی نبود. شرب خمر بعد از برده‌داری شاید بزرگترین فساد آمریکایی‌ها بود که از زمان جنگ داخلی درگیرش بودن. قبل از ایجاد سو تفاهم بگم که این موضوع خیلی فراتر از یک مسئله "مذهبی" بود.

آمریکایی‌ها
(٣/٢٠) در قرون ١٨ و ١٩، به لیکور (نوعی نوشیدنی الکلی) میگفتن "مائده الهی". حتی برای خوابوندن بچه‌های کوچک توی شیرشون شراب رُم میریختن! اینطوری تعدادی از آمریکایی‌ها در سن بلوغ به الکل معتاد بودن و هرچند ساعت باید یه لبی به خمره میزدن.

در یک فرهنگنامه قدیمی آمریکایی Image
Read 24 tweets

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Too expensive? Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal Become our Patreon

Thank you for your support!

Follow Us on Twitter!

:(