در مورد هوسرل و هایدگر بحث بسیار گستردست

اساسا هر دو فیلسوف بسیار دشوار گو هستند

ولی بطور خلاصه:
ادموند هوسرل معتقد بود که دکارت مسیر خوبی را پیش گرفت که به همه چیز شک کند ولی راه را اشتباه رفت، هوسرل میگوید به جای این همه شک در مورد وجود خدا و جهان که یک فصل دکارت را 👇
مشغول کرده(و در اخر هم موجب دردسرش شد) خیلی ساده ما در قدم اول فقط دو چیز رو قبول داریم:

1- اصل عدم پیش فرض، که میگوید هر پیش فرضی را دوربریزید
2- دوم اینکه کل جهان را اپوخه epoche کنیم، اپوخه اصطلاح یونانی است به معنای #تعلیق کردن
یعنی همه چیز را همین ابتدای کار تعلیق کنیم

👇
توجه کنید
جهان خارج وجود دارد؟ نمیدانیم
وجود ندارد؟ نمیدانیم
اصلا #حکم نمیدهیم بلکه فقط تعلیق میکنیم
درواقع حکم به هر چیزی را تعلیق میکنیم

در قدم بعدی هوسرل میخواهد اگاهی انسان را تحلیل کند، ولی ما وقتی میگوییم اگاهی (یا #من) این اگاهی به چه چیزی ارجاع دارد؟

👇
اگاهی از دریا، اگاهی از درخت، از سیب، از دیگران، از زمین و...

در اینجا اولین چیزی که میفهمیم این است که: اگاهی یعنی:
"اگاهی از..."
یا بقولی "اگاهی از چیزی"
همین "از" در کنار کلمه "اگاهی" سنگ بنای جنبش پدیدارشناسی را میگذارد

پس هر کس پدیدارشناسی را اغاز میکند از این دو اصل 👇
بعلاوه اگاهی یعنی "اگاهی از..." شروع میکند

فارغ از بحث های دیگر هوسرل، در باب این #من، او به این نتیجه میرسد که من استعلایی کانت را میتوان پذیرفت، ولی این من انچنان هم که کانت میپندارد بیخاصیت نیست، درواقع نه تنها بی خاصیت نیست بلکه یک خصوصیت خیلی خیلی مهمی دارد و آن چیست؟👇
روی اورندگی (یا التفات یا توجه)

اگر دقت کنید:
اگاهی تنها چیز در میان چیزهای جهان است که میتواند به یک سمت نشانه گیری کند و به نوعی التفات یا توجه به سمت دیگر چیزها پرتاب کند

مثلا شما از جنگل و کوه و در و دشت و دریا و.... رد میشوید و اصلا ممکن است به چیزی توجه نکنید 👇
و حتی شاید بگویید مگر کنار دریا رفتیم؟ من ندیدم
ولی به شکل عجیبی به گوشه سنگ قرنیز یک خانه چنان توجه میکنید، انگار دارید به سمتش التفات یا توجه پرتاب میکنید
هوسرل این خاصیت را "روی اورندگی" میگوید
اگاهی به سمت چیزهای دیگر نشانه روی کرده و توجه خودش را به ان سمت پرتاب میکند
👇
این نکته شاید یکی از مهمترین چیزهایی است که از فلسفه قرن 19 و 20 به جا ماند و جنبش پدیدارشناسی را بوجود اورد و هایدگر و سارتر و شلر و مرلوپونتی و... استفاده بسیار زیادی از ان کردند.

پس هوسرل هم من استعلایی را با شرایط خودش قبول دارد

اما به هایدگر برسیم:

👇
هایدگر با استادش(هوسرل) در جاهایی موافق و در جاهایی مخالف است، هایدگر چندان با اپوخه کردن جهان (تعلیق جهان) توسط هوسرل موافق نیست و معتقد است که #من (که بعدها با کلمه #دازاین از این من همگانی انسانها حرف میزند) با_در_جهان_هستن تعریف میشود و 👇
دیدگاه خوبی به جهانِ بدون دازاین و دازاینِ بدونِ جهان ندارد

هایدگر کار هوسرل را در مورد اوردن مفهوم روی اورندگی در فلسفه واقعا تقدیر میکند ولی باز معتقد است که هوسرل به قضیه بد نگاه میکند و توضیحات خیلی سخت ولی جذاب با ان زبان سخت و دشواری که گاهی خنده دار میشود اغاز میشود
👇
(مثلا میگوید: دازاین هستنده ایست که با در هستی بودن می هستَنَد) 😂

ولی هایدگر در مورد #من چه میگوید؟ از دازاین چه میخواهد؟ منظور او از دازاین چیست؟

هایدگر روی اورندگی (توجه کردن اگاهی) را با این مثال پیش میکشد:
او از شاگردش که دیر سر کلاس امده میپرسد که چگونه وارد کلاس شد 👇
و شاگردش اصلا به خاطر ندارد که دستگیره در را باز کرده، چرا؟
چون التفات یا توجه به این امر نداشته و گویی در اینجا او و جهانش یکی بوده اند
گویی اگاهی اش به راهرویی که می امده و دستگیره دری که باز کرده توجه ندارد

یا در مثال دیگر وقتی استاد نجار، میخ را به تخته میکوبد 👇
هیچگونه التفات یا توجهی به کارش ندارد و اصلا ممکن است فکرش درگیر عشقش، دخترش، یا هر چیز دیگر باشد، ولی فرض کنید یک لحظه با چکش، به جای میخ، روی دستش میزند، در اینجا #من التفات خودش را به سمت چکش و میخ پرتاب میکند

(یا مثلا شما در رانندگی اصلا توجهی به دنده و گاز و کلاج ندارید 👇
ولی اگر اتفاقی بیفتد سریع با التفات و توجه به انها روی می اورید)

هایدگر معتقد بود که چندصد سال این #من را تحلیل کردید (از دکارت تا هگل _ عصر مدرن) ولی "من هستم" یک بخش دیگر هم دارد: "هستم"

من در کجا هستم؟ با چه چیزی هستم؟ و...

در واقع هایدگر میگوید:
من کارم را از جهان _ در جهان _ با جهان اغاز میکنم

شما نمیتوانید در تحلیل من هستم، جهان را کنار بگزارید و فقط من را تحلیل کنید

از اینجا مفهوم دازاین(دا به معنای انجا و زاین به معنای وجود داشتن یا پرتاب شدن) را می اورد، دازاین (یا اگزیستنس، یا اگاهی انسان) موجودیست 👇
پرتاب شده به این جهان که خاصیت روی اورندگی دارد

اگاهی یعنی "اگاهی از..." یا اگاهی از چیزی و دازاین هم #از جهانش اگاهی دارد، زمانی #با جهانش یکی میشود (مثل استاد نجار) و زمانی #در جهانش تفکیک میشود (مثل زمانی که میخ روی دست خورد و توجه نجار به میخ و چکش و دستش پرتاب شد)
👇
دازاین یا اگزیستنس در جهان می زید، با درجهان بودن تعریف میشود، موجودیست پرتاب شده در جهان و با اموری سر و کار دارد...
پس اینطور نیست یک منِ خشک و خالی باشد...

از اینجا هایدگر بحث های مختلفی باز میکند
برای مثال مفاهیم تخنه، پرونسیس، پراکسیس و... و یا👇
مفهوم امکان و گشودگی را میاورد تا به ترس و دلهره و انتخاب و مرگ اگاهی و... دیگر امور اگزیستنسیال برسد

پ.ن:
پست مدرن محصول تفکر نیچه و هایدگر هستند
یک تفاوت بین دوره مدرن و پست مدرن در مورد همین #من هاست
دوره مدرن من را از جهان جدا کردند و تحلیل زیادی روی این من کردند 👇
ولی نیچه و بخصوص هایدگر بت شکنی جدیدی میکنند و من و جهان را دوباره پیوند میدهند... این یکی از خصوصیات پست مدرن است

از اینرو میگوید گرچه شاید این دو فیلسوف پست مدرن نباشند ولی پست مدرن محصول تفکر این دو فیلسوف است.

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with Pishg00oo00

Pishg00oo00 Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

More from @pishgoo44444

15 Oct
#آرخه
#یونان_باستان

فلاسفه از همون ابتدای کارشون در پی این بودن که جهان از چی ساخته شده
نظرات مختلفی با دلایل ابتدایی خودشون میدادن
فارغ از درستی و نادرستی نظرات و دلایلشون، مهمترین وجه کارشون، این دغدغه بشری هستش که میخواستن بفهمن جهان از چه چیزی بوجود اومده یا 👇
بقولی ذات واقعی جهان چیه
یا به زبان دیگه، ماده المواد جهان چه چیزیه
یونانیا این عنصر اولیه، این ماده المواد رو #آرخه میگفتن
طبیعیه که فلاسفه اولیه جواب های ساده و اولیه هم به این موضوع بدن

مثلا #تالس معتقد بود که جهان از اب ساخته شده، چندتا دلیل هم واسه خودش داشت👇
تالس حالات مختلف اب رو میدید که به شکل جامد(یخ) مایع(اب) گاز(بخار) درمیاد با خودش میگفت، کل جهان همین سه حالت از ماده رو داریم، پس باید جهان از اب ساخته شده باشه

یا مثلا یکی از دلایلش این بود که ما به هر طرفی تو کره زمین میریم به اب برخورد میکنیم
👇
Read 20 tweets
15 Oct
من در مورد هگل خیلی چیزا نوشته بودم
راستش همه رو پاک کردم دوباره شروع کردم نوشتن تا کمی ساده ترش کنم

چون خیلی از دوستا تذکر دادن که جاهایی قابل فهم نیست و باید ریشه ای تر و ساده تر توضیح داد
من این ایراد رو میپذیرم چون ما گاهی یه سری مطالب رو، انقدر گفت و شنود کردیم، 👇
ملکه ذهنمون شده و متوجه نمیشیم که دیگری ممکنه بار اول باشه برخورد میکنه

درواقع مخاطبی که اولین بار با اصطلاحاتی مثل جوهر، عرَض، مقوله و... برخورد میکنه ممکنه درست متوجه نشه

واسه همین یه چرخی تو تاریخ فلسفه میزنم و یه سری اصطلاحات و کلیت فکر فلاسفه پیشین رو میگم

👇
اتفاقا واسه هگل، خوبه که بدونیم پارمنیدس و افلاطون و ارسطو و اسپینوزا چی میگن...

پس اول کمی از فلاسفه یونان باستان میگم
عصر هلنیستی و قرون وسطا رو یه توضیح کوتاه میدم ولی عصر روشنگری (دکارت و لاک و اسپینوزا و بارکلی و لایبنیتز رو حتما توضیح بیشتری میدم
👇
Read 5 tweets
12 Oct
چه چیزی انسان را خلق کرد؟
#طغیان

پرومته،(در نمایشنامه ایسخولوس) به گفته ی خود،دوبار بر ضد نظام موجود آسمانی، طغیان می‌كند. او یك طغیانگر است.
می‌خواهد كه بیداد به پایان رسد
او اعتراض می‌كند تا چیزی را تغییر دهد. او خواهان عدالت و صلح است در پی آن است كه زئوس 👇
برای لحظه‌ای هم كه شده دست از ظلم، نسبت به آدمیان بردارد

پرومته دو بار طغیان كرد
اولین بار زمانی بود كه زئوس تصمیم داشت تا نژاد انسان را از میان بردارد. اما پرومته مخالفت كرد، و به تنهایی در مقابل سپاه خدایان ایستاد

دومین بار هنگامی بود كه زئوس اتش را بر بشر منع کرد
👇
پرومته باز به حمایت از انسان ها آتش را ربود و برای آدمیان آورد.
(آتش را میتوان نماد چیزهای زیادی دانست از عشق تا نفرت و خشم و... اما درین مقال برداشت ما نمادی از اگاهی و روشنایی است. زئوس بشر را در تاریکی و جهل فروبرده بود و پرومته روشنایی و اگاهی را به بشر هدیه کرد)

👇
Read 22 tweets
11 Oct
فلسفه شوپنهاور
قسمت سوم و اخر

قبل از تموم شدن بحث شوپنهاور و شروع هگل، یه سری جملاتش از بدبینی هاشو بنویسم

برایان مگی یه جا مینویسه
کابوسی که شوپنهاور از جهان واستون میسازه کافیه که یک بار بخونید تا هرگز فراموش نکنید

بیاید یه سری جملاتش رو با هم مرور کنیم👇
شوپنهاور میگفت حقیقت فاحشه نیست که دست دور گردن هر بی سر و پایی بندازه، اساسا تمام چیزهای عالی مثل حقیقت به سختی بدست میاد در مقابل کلاهبرداری تو حوزه عملی، چرت و پرت های بی مزه تو حوزه هنر، لاطائلات تو حوزه اندیشه و فلسفه
اینا خیلی خوب مشتری و خریدار داره👇
واسه همینم کلاهبردارها (اشاره به فیخته و هگل😂 ) خیلی راحت موفق میشن

جایی مینویسه
زندگی بشر همیشه در رنج و بدبختیه، زندگی نامه هر کسی رو بخونی عملا رنج نامه میخونی

تازه زندگی بشر پر از حوادث و رنج ها و بدبختی های ریز و درشته که اکثریت این دردها رو پنهان میکنن چون 👇
Read 21 tweets
10 Oct
#فلسفه_شوپنهاور قسمت دوم
گفتیم شوپنهاور بشدت بدبینه و همه چیز رو به این اراده ربط میده

تو این قسمت فلسفه منسجم و بدبینانه شوپنهاور رو دنبال کنیم

از راه های فرار از دست این اراده تا تحلیل #الت_پرستی شرقی ها و دراخر تحسین #بودا و فلسفه ی #اوپانیشادها و پلی به روانشناسی

👇
گفتیم از دید شوپنهاور واقعیت نهایی جهان، یک اراده ی شرور و شیطان صفته، یک قادر مطلق، یک #وحدت جهانی
ولی جهانی که ما درک میکنیم، جهان همچون تصور، جهان کثراته، درواقع کثرات در پدیدارهای اراده است و وحدت در خود اراده

اما این اراده چیه؟

👇
این اراده در جانداران به شکل خشنی خودش رو به نمایش میزاره، من و شما برای نگهداشتن اراده زیستن خودمون، باید حیوون دیگه ای رو بکشیم و درواقع اراده زیستن من در نفی اراده دیگریه

یکی شاهین رو شکار میکنه
شاهین گنجشک رو شکار میکنه و گنجشک، کرم رو...
در واقع اراده حیات (خواست حیات)👇
Read 30 tweets
8 Oct
فلسفه #شوپنهاور (قسمت اول)

من تصمیم داشتم هگل رو توضیح بدم ولی قبلش چون خیلی از دوستان خواستن، فلسفه شوپنهاور رو هم توضیح میدم

خلاصه ی کانت این بود که کانت میگفت ما داده های خام رو از جهان خارج میگیریم، این داده ها میاد تو مرحله عقلی یه سری برچسب ها بهش میخوره

👇
(مثل یه کارخونه، که تو اخرین مرحله به محصولش یه سری برچسب ها میخوره، تا محصول نهایی ادماده بشه)
از اینجا به بعد اون تجربه نهایی که بهش میگیم #فنومن یا #پدیدار حاصل میشه

پس اون جهان خارج از ذهن ما که ما نمیدونیم چیه و چه شکلیه جهان #نومن ها یا #ناپدیدارها اسمشو بزاریم
👇
تکرار کنیم
اون تصاویر بازنمایی شده تو ذهن ما #پدیدار، و اون چیز یا چیزهایی که ذهن ما داره بازنمایی میکنه، ناپدیدار یا #شی_فی_نفسه (یا نومن) اسمشو بزاریم

اما اینجا کانت با یه تناقضی مواجه شد که اساسا شوپنهاور درصدد اصلاح این تناقض فلسفه اش کلید میخوره

چه تناقضی؟

👇
Read 28 tweets

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Too expensive? Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal Become our Patreon

Thank you for your support!

Follow Us on Twitter!

:(