ماجرای تصرف صفیه دختر حی بن اَخطَب( نوعروس زیبای کنانه بن ربیع) توسط پیامبر اسلام و سه شب همبستری با او در راه بازگشت از خیبر به مدینه بدون اینکه حتی «عده ی»او را نگهدارد! داستانی دارد که بخشی از ابعاد فاجعه آمیز چهره واقعی محمد را آشکار میکند #رشته_توییت
محمد در اوائـلِ سـال هفـتم هجـری بە خيـبر لشکرکـشی کـرده آن را گـشود شمـار بـسياری از زنـان و دختـران خيـبر را سَـبی کـرد
و يکـی از آنهـا کەنوعروسـی بود را پيش از تقسيم شدنشان برای خودش جدا کرد.
در اینجا لازمه توضیح کوتاهی در مورد سبایا در اسلام بدم:
(سَبی یا سبایا به تاراج انسانیِ زنان و دخترانی میگفتند که مسلمانان در هنگام فتوحات از چادرها و خانه ها بیرون میکشیدند و همانجا میتوانستند با آنان آمیزش کنند)
اين نوعروس دخترِ حی بن اَخطَب رئيسِ قبیله بنی نضير و زنِ يک جوان از سران بنی نـضير بەنـام کنانـه ابـن ربيع بود کە در باروی بنی نضير در خيبر اسير شده بود.
نوشته اند کە بە محمد گفته بودند کە دخترحی اَخطـب بـسيار زيبـا اسـت.محمد تـا چـشمش بەآن نـوعروس زيبـارو افتـاد جلـو رفتـه عبـايش را بـر سـرِ او افکند و فرمود تا او را در پـشت سـرش ببرنـد.
سیره ابن هشام ج۳ ص۲۸۵
مغازی واقدی ص٦۷۳_٦۷٤
گويـا بەمحمد خـبر رسـيده بـود کە زر و سـيمِ بنـی نـضير نـزد کنانـه ابـن ربيـع(شوهرِ همين زن )است و در جائی بە زير زمين کـرده اسـت.
محمد از کنانه میخواهد که محل اخفای گنجینه را بگوید.چون کنانه اظهار بی اطلاعی میکند محمد دستور میدهد که خرابه را کاویدند و گنجها را یافتند.
سپس محمد از کنانه میخواهد بازهم هرچه را نهان کرده نشان دهد.کنانـه گفـت؛ديگـر هـيچ چيـزی نـدارم.
کنانـه را پيـامبر بەپسرعمه اش زبير ابن عوام سپرد و گفت«شکنجه اش کن تا هـرچە دارد را از او استخراج کنـی .»کـسانیکە منظـرۀ شـکنجه شـدن ايـن جـوان را ديـده بـوده انـد گفته اند که:
زبير با سيخِ سرخ شده سينۀ کنانه را داغ کرد تا کنانـه در آسـتانۀ مـرگ قــرار گرفــت ولــی چيــزی از او درکــش نــشد. ســپس تــنِ نيمــه جــانش را پيــامبر به محمد ابن مسلَمه سپرد تا اینکه سرش را بريد؛
ابن هشام ج۳ص۲ص۲۸٦
مغازی واقدی ص٦۷۲_٦۷۳
نوشته اند کە دحيه ابن خليفه کلبی در غـزوۀ خيـبر همـراه پيـامبر بـود و از اوقول گرفته بود کە وقتی خيبر را گرفت دختر حی اَخطَب(صفیه)را او بە بدهد.چون پيـامبر ايـن زن را بـرای خـودش گـزين کـرد بەجـای او دوتـا از دختـران يهـودان را بەدحيه کلبی بخشيد.
سیره ابن هشام ج۳ص۲۷۸
ازآنجا کە مسلمانان عادت داشتند کە وقتی زنان ودختران را از خانه ها بيرون کشيده سَبی میکردند ممکن بود کە همانجا با آنهـا آميـزش جنـسی کننـد، پـس از آنکه اصـحاب محمد شمـار بـسياری زنـان و دختـران خيـبری را از خانـه هـا بيـرون کشيده بودند،
محمد دستور داد تا بانگ بزنند کە «هيچکس با زنـی کە بـاردار اسـت همخوابی نکند.» او گفت «برای يک انسانی کە بە الله و روز ديگر ايمـان دارد جايز نيست کە کِشتۀ ديگران را آبياری کند.»
سیره ابن هشام ج۳ص۲۸۰
اين فرمان برای آن بود کە زنان باردار بچۀ مردی يهودی در شکم داشتند، و محمد نمی خواست کە بچۀ مردی يهودی را اصحابش بەخودشان ببندند و فرزنـد خودشان بشمارند.
نوشـته انـد کە پيـامبر مـیخواسـت کە همـانروز بـا صـفيه همبـستر بـشود ولـی
صــفيه او را بەخــود راه نــداد.ســپس پيــامبر وقتــی در راه بازگــشت از خيــبر بــود ابتــدا او را بە مــادر اَنــس ابــن مالــک ســپرد تــا آرايــشش کــرد،سپس او را بەخيمه برده با او خوابيد.
از زبـان صـفيه نوشته اند کە گفته « در آنروز من کمتر از ۱۷سال داشتم».!
سیره ابن هشام ج۳ ص۲۸۵_۲۸۹
طبقات واقدی ج۲ص۱۱۷ وج۸ ص۱۲۹
مغازی واقدی ص۷۰۸
از زبان مادر اَنس ابن مالـک نوشـته انـد کە پيـامبر صـبحِ آنروز کە شـبش بـا صفيه بەسر کرده بود صفيه را ما بە سـپرد تـا بـرای غـسل کـردن بـبريمش.او را از اردوگاه دور کرديم و غسل کرد
طبقات واقدی ج۸ ص۱۲۱و۱۲۲
مغازی واقدی ص۷۰۸
انس ابن مالـک کە در آنزمـان نوجـوانی پـيش خـدمت خـصوصی پيـامبر و بـا مـادرش همـراه پيـامبر بـوده اسـت بعـدها تـصرف شـدن صـفيه توسـط پيـامبر چنين بەياد داده است:
«به خيبر رفتيم چون بارو گشوده شد از زيبايی صـفيه دخـت حی اخطب بەپيـامبر خـــبر دادنـــد.
ادامه..
او نـوعروس بـــود و شــوهرش کــشته شـــد. پيـــامبر او را بـــرای خـــودش گـزين کـرد و بـا خـود برد، و چـون بە ســـد صهباء رســـيد بـــا او درآميخت ،و آشی درست کرد و بە من گفت «کسانیکە پيرامونـت انـد را دعوت کن!»
اين وليمۀ او برای زفافش با صفيه بود.
در راه بازگـشت پيـامبر را ديـدم کە صــــفيه را در پنـاه عبايش مـیگرفت و در راه بازگشت بە مدينه سه شب با صفيه همبستر شد.
مغازی واقدی ص۷۰۷و۷۰۸
البدایه و النهایه ابن کثیر ج۲ ص۵۸۵و۵۸٦
ویلیام مویر اسلام شناسِ غربی در این مورد گفته؛
آنچه که مسلم است محمد پس از سبی کردن صفیه و بلافاصله همخوابگی با وی،دستور قبلی خودش را مبنی بر اینکه مسلمانان نباید تا زمانی که زنانِ اسیرِ آنها در «عده» هستند با آنان مجامعت کنند را نادیده گرفته است..
پایان
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
#رشته_توییت
ماجرای کامل رسوایی جنسی پیامبر اسلام با ماریه قبطیه(کنیز مصری) و آیات ۱ تا ۵ سوره تحریم چه بود؟
محمد در سال ۷ھ نامه ئی
بە دست مردی از يارانش بەنام حاطب ابن ابوبلتعه کە برای خريد و فروش کالا بە مـصر مـیرفــت بـرای مُقَــوقسِ اسـکندريه(کـشيش بــزرگ مـصر )فرسـتاد.
۱)
نوشته اند که مُقوقس اسلام نیاورد ولی فرستاده محمد را نواخت و دو دخترک مصری بنام ماریه و سیرین و يـک پسرک مـصری بنام مابور و يـک اَسـتر بنام دلدل و يـک خـرِ مـصری بنام عفیر و مبلغـی
پولِ زر و چندين دست رخت و هدايا را بە دست او برای محمد هديه فرستاد.
۲)
محمد يکی از اين دو دخترک را بەشاعر خودش حسان ابن ثابت بخشيد ودخترک ديگر کە مارِيه نام داشت و نوشته اند کە «دخترکی سـرخ و سـفيد و
مو بور بود»، و نيز غلام و خر و اَسترِ اهدايی، را برای خودش نگاه داشت
(واقدی ج۸ ص۲۱۲و۲۱٤)
درقرآن يکجا اشاره شده کە قريشیان میپندارند کە قـرآن را يـک مـردِ
عجــم بەمحمــد مــیآمــوزد {سوره نحــل: آیـه ۱۰۳}. ايــن اشــاره مربــوط بەآغــاز دعــوت
محمد اســت.
در گزارشـی کەابــن اسـحاق آورده اســت آمــده کەايــن عجــم
نــامش جــبر و مــسيحی بــود، پيــشه ور بــود و در مَــروَه دکــه داشــت و پيــامبر از
سـالهای پـيش از بعثـتش بـا او دوسـتی و نشـست و برخاسـت داشـت،
و مـردم
مکـه مـیگفتنـد: محمـد ايـن چيزهـا کە مـیگويـد را از جـبر نـصرانی يـاد گرفتـه است(سیره ابن هشام ج۲ص٤۳_تفسیر طبری ج۷ ص٦٤۸)
#رشته_توییت
در مورد علی بن ابیطالب و زنان.
ابتدا درسهایی از نهج البلاغه!
نامه ۳١ نهج البلاغه:
از رأی زدن با زنان بپرهیز،زیرا آنان را رأیی سست و عزمی ناتوان است.زنان را روی پوشیده دار تا چشمشان به مردان نیفتد(دقت کنید اینجا موضوع این نیست که مردمان،زنان را نبینند،
میگه زنان مومن مردمان را نبینند،چرا؟)میگه؛زیرا سختی حجاب انان را پاک نگه میدارد(یعنی زنان اگه چشمشان به مردم بیفته نه اینکه سست اراده هستن ممکنه پاکدامنی خودشونو از دست بدن).در ادامه گفته؛خارج شدن زنان از خانه بدتر نیست از اینکه کسی را که به او اطمینان نداری به خانه در آوری
(یعنی زن پاشو از خونه بیرون بزاره انگار که بله...به مرد نامطمئنی راه داده).اگر توانی کاری کنی که جز تو را نشناسند..!!
#رشته_توییت
آیا علی بن ابیطالب مخالف سه خلیفه اول بوده یا چاپلوس و متملق آنان؟
برای این منظور سری به اعماق تاریخ اسلام میزنیم ببینیم داستان از چه قرار بوده.
حمایت و پشتیبانی علی از عثمان آنچنان عمیق و گسترده بوده که علی خود اعتراف کرده است:
آنقدر از عثمان دفاع کردم که ترسیدم گناهکار شوم.(نهج البلاغه خطبه۲۴۰_تاریخ طبری ج٦ ص۲۲٦٦)
این علی بود که بهترین مشاور سیاسیِ ابوبکر،عمر و عثمان بود.(طبری ج۵ ص۱۸۲۲_۱۸۲۴_۱۸٤۲_۱۸٦٤_۱۹٤۳_۱۹٤۵_۲۰٤٦طبری ج٦ ص۲۵۹۰__اخبارالطوال دینوری۱٤۷__تاریخ کامل ابن اثیر ج۱ ص۲۱۳_۲۱۷_۲۳۹.)
این علی بود بودکه پس از بیعت با ابوبکر در مسجد از جا برخاست و خطاب به ابوبکر گفت:ما بیعت خود را با تو فسخ نمیکنیم و این کار را نخواهیم کرد زیرا رسول خدا تو را در کار دین و امامت بر ما در نماز مقدم داشت
۱_بيعت امام سجاد با يزيد.
علی بن الحسين(امام سجاد) برای حفظ جانش با يزيد بيعت ميكند و ميگوید من برده و نوكر يزيد هستم اگر میخواهد من را نگه دارد یا مرا بفروشد.
منبع:ﺍﻟﻜﺎﻓﻲ جلد ٨ صفحه ۲۳۵
مجلسی در مرآة العقول ج ۲۶ ص ۱۷۸ روایت بالا را صحیح دانسته است
سکینه در پیشگاه یزید پس از دریافت هدایا از وی: هیچکس را که منکر خدا باشد از یزید بن معاویه بهتر ندیدم. باقی ماجرا را در اسکرین شات بخوانید: