برای فهم هگل حداقل باید کانت رو بفهمیم و برای فهم کانت حداقل باید بدونیم هیوم چی میگه

ولی #دیوید_هیوم چی میگه که کانت رو متحول میکنه؟

هیوم میگفت تماااام محتویات ذهن انسان رو جمع کنیم، به اینا میگیم ادراکات، هرچی که میخواد باشه

اما اگر این ادراکات رو بررسی کنیم ما 👇
اساسا دو نوع ادراک داریم
انطباعات (یا تاثیرات)
تصورات (یا ایده ها)

انطباعات اموری هستند که بیواسطه در ذهن حاضر میشن، در واقع انطباعات چیزاییه که ما مستقیم تجربه میکنیم مثلا دیدن رنگ زرد یا دیدن شهر اورشلیم (بصورت live - اصلا خود هیوم هم از کلمه زنده استفاده میکنه)

👇
اما تصورات اموری هستند که با واسطه در ذهن ادم حاضر میشن، درواقع تصورات اموری هستند که ما مستقیم تجربه نمیکنیم، مثلا یاداوری رنگ زرد که قبلا دیدیم، یا مثلا یاداوری شهر اورشلیم که قبلا دیدیم (مثال ها واسه خود هیومه)

👇👇
حالا این دو گروه ادراکات را میتونیم به بسیط (ساده) و مرکب تقسیم کنیم

مثلا انطباع #بسیط مثل دیدن رنگ زرد، انطباع #مرکب مثل دیدن اورشلیم که ترکیبی از چیزهای مختلفه و یا کوهِ طلا که مرکب از کوه و طلاست

👇
تصورات هم همینطور

تصور #بسیط مثل یاداوری رنگ زرد و تصور #مرکب مثل تصور شهر اورشلیم یا تصور کوه طلا که مرکب از کوه و طلاست

******
از اینجا هیوم میگه که کل اندیشه های ما جزیی از تصوراته و همه ی تصورات در نهایت اگر خردش کنیم باید به انطباعات بسیط برسه
مثلا 👇
مثلا شما کوهِ طلا رو تصور میکنی (که یه تصور مرکبه) دلیلش اینه قبلا کوه و طلا رو تصور کردی (تصور بسیط از کوه و از طلا داشتی)
بعد خود اینا رو قبلا انطباع بسیط داشتی یعنی یه روزی رفتی کوه رو دیدی، طلا رو دیدی، حالا میتونی واسه خودت کوه طلا رو تصور مرکب کنی

👇
مثلا من وقتی اژدها را تخیل (تصور) میکنم یکی سری تصورات قبلی را بهم پیوند زدم و موجودی در ذهنم خلق کردم
امکان نداره که ما چیزی را تصور کنیم که به تصورات بسیط و در نهایت به #انطباعات_بسیط ختم نشه
مثلا اژدها را با بدنی از جنس سخت، رنگ سبز و دهنی که اتیش درمیاد و... تخیل میکنیم 👇
ولی تمام تصوری که از اژدها داریم ترکیبی از چیزهای قبلیست که قبلا بصورت زنده و لایو تجربه کردیم

پس تا اینجا هیوم میگه هر چی ادراکات داریم، یعنی تمام محتویات ذهن ما به انطباعات بسیط (یعنی به یکی از تجربه های لایو ما برمیگرده)

👇
از اینجا هیوم مسائل مختلفی باز میکند، مثلا اندیشه ها در یه اتصالیه که از مشابهت و مجاورت و علیت استفاده میکنه یا مثلا.....
من نمیخام همه رو توضیح بدم فقط این قسمت رو بگیم که از اینجا حمله های هیوم شروع میشه
حمله به مفاهیمی مثل جوهر، من، علیت، ضرورت و..

👇
مثلا هیوم صراحتا مینویسه وقتی فلاسفه مَدرسی (فلاسفه اسکولاستیک یا همون اخوندای مسیحی) میگن جوهر، به من بگید، من چه چیزی رو باید تصور کنم؟ ما هیچ تجربه ای (در واقع انطباع یا تصوری) از مفهوم جوهر نداریم
در واقع هیوم میگه اینها یک سری الفاظ بی معنا هستند

👇
هیوم از این گذر به #من هم میتازه و معتقد ه چیزی به اسم #من وجود نداره و از اینجا به ((من می اندیشم پس هستم)) دکارت هم میتازه

پس از اینجاست که هیوم میخواهد این مفاهیم متافیزیکی را دور بریزد و از اینجاست که این جمله معروف خودش را میگوید که "عقل هم بنده حسیات (احساسات) است"

من از بحث های فلسفی و البته جذاب هیوم عبور میکنم ولی اینجا رد علیت و ضرورت را از منظر هیوم بررسی میکنم
چرا که میبینید هگل 👇
هم در اینده با بخشی از تحلیل هیوم موافق است
در واقع هگل معتقد است علت جهان هر چه باشد(چه ماده، خدا یا هرچیز دیگر) علیت نمیتواند توضیح منطقی در مورد ان داشته باشد

توضیح کوتاهی در مورد علیت
هیوم با این چیزایی که گفتیم به مفهوم علیت (علت و معلول) هم حمله میکنه

👇
هیوم در باب علیت هم مثل مفهوم جوهر، میگه که ما در عالم خارج چیزی به اسم علیت یا همون علت و معلول را تجربه نمیکنیم مثلا شما وقتی اب میبینید چیزی به اسم علت خفگی بودن را تجربه نمیکنید، پس چیزی که ما به اون میگیم علیت، چیه؟
پاسخ هیوم:
توالی رویدادها

هیوم میگه ما همیشه 👇
میبینیم رویداد الف، از پس رویداد ب میاد و ما اون رو به اشتباه بعنوان علت و معلول طبقه بندی میکنیم وگرنه علت و معلول #مابه_ازای_بیرونی ندارند، از اینرو هیوم میگه وقتی شما میگید فلان چیز علت بیسار چیز است این امر بر طبق عادته
👇
در مورد #ضرورت هم همینطور
هیوم میگه هیچ ضرورت منطقی ای بین چیزایی که میگید علت و معلول همدیگه ان، وجود نداره

مثال بزنیم بهتره
مثلا شما میگی اب رو حرارت بدید جوش میاد
ولی هیچ ضرورتی اینجا وجود نداره، از چیزی به اسم اب و چیزی به اسم حرارت دادن، ما چیزی به اسم جوش اومدن رو 👇
نمیتونیم به ضرورت یا منطقا نتیجه گیری کنیم

اگر ما میدونیم اب رو حرارت بدیم جوش میاد چون قبلا تجربه کردیم وگرنه فرض کنید یه انسان 50 ساله که اتفاقا ذهنش قابلیت نتیجه گیری فوق العاده ای داره رو یهو بندازید وسط جهان ما
بهش اب رو نشون بدید حرارت دادنم نشون بدید 👇
امکان نداره نتیجه گیری کنه این دوتا با هم باشن، نتیجه جوش اومدن ابه

شاید یکی بیاد بگه اخه بین اب و حرارت و نتیجه که جوش اومدن ابه (معلول) یه رشته علت و معلولی (علت های واسطه) برقراره
مثلا اب رو حرارت بدی مولوکول ها شروع میکنن به حرکت کردن و 👇
مولکول اول به دومی و دومی به سومی و سومی به چهارمی و پنجمی و.... برخورد میکنه و گرما ازاد میشه و الی اخر

یعنی این ضرورت منطقی بخاطر اون رشته ی علت و معلولیه که ما نمیبینیم

ولی این جواب هم درست نیست چون هیوم باز میگه بین همین رشته علت و معلولی هم ضرورتی وجود ندارد
👇
درواقع حرف هیوم اینه که هیچ #ضرورت_منطقی ای بین رخداد اول و دوم وجود نداره
چه اب و حرارت و جوش اومدن اب
چه علت های واسطه

ببینید ما تو منطق میگیم
الف ب است، ب ج است، پس قطعااااا (به ضرورت منطقی) الف ج است
اصلا راه نداره چیز دیگه باشه
فرقی ام نداره محتوای این قیاس چی باشه

👇
به این میگن ضرورت منطقی

ولی هیوم میگه ضرورت منطقی ای بین چیزهای تجربی وجود نداره و اساسا #ضرورت هم یه واژه ای مثل علیت

اینکه ما میدونیم اب رو حرارت بدیم جوش میاد بخاطر تجربه های قبلیه و اینکه #فرض رو بر این گذاشتیم که سیر طبیعت یکنواخته و بهم نمیریزه...

👇
کانت با این حرفها از خواب جزمی بیدار میشه

کانت برخلاف تصور خیلیا؛ نه در تایید هیوم، بلکه اتفاقا در رد حرف هیوم، جرقه ها به مخش زده میشه و عملا فلسفه رو یه تکون درست حسابی میده....

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with Pishg00oo00

Pishg00oo00 Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

More from @pishgoo44444

15 Oct
#آرخه
#یونان_باستان

فلاسفه از همون ابتدای کارشون در پی این بودن که جهان از چی ساخته شده
نظرات مختلفی با دلایل ابتدایی خودشون میدادن
فارغ از درستی و نادرستی نظرات و دلایلشون، مهمترین وجه کارشون، این دغدغه بشری هستش که میخواستن بفهمن جهان از چه چیزی بوجود اومده یا 👇
بقولی ذات واقعی جهان چیه
یا به زبان دیگه، ماده المواد جهان چه چیزیه
یونانیا این عنصر اولیه، این ماده المواد رو #آرخه میگفتن
طبیعیه که فلاسفه اولیه جواب های ساده و اولیه هم به این موضوع بدن

مثلا #تالس معتقد بود که جهان از اب ساخته شده، چندتا دلیل هم واسه خودش داشت👇
تالس حالات مختلف اب رو میدید که به شکل جامد(یخ) مایع(اب) گاز(بخار) درمیاد با خودش میگفت، کل جهان همین سه حالت از ماده رو داریم، پس باید جهان از اب ساخته شده باشه

یا مثلا یکی از دلایلش این بود که ما به هر طرفی تو کره زمین میریم به اب برخورد میکنیم
👇
Read 20 tweets
15 Oct
من در مورد هگل خیلی چیزا نوشته بودم
راستش همه رو پاک کردم دوباره شروع کردم نوشتن تا کمی ساده ترش کنم

چون خیلی از دوستا تذکر دادن که جاهایی قابل فهم نیست و باید ریشه ای تر و ساده تر توضیح داد
من این ایراد رو میپذیرم چون ما گاهی یه سری مطالب رو، انقدر گفت و شنود کردیم، 👇
ملکه ذهنمون شده و متوجه نمیشیم که دیگری ممکنه بار اول باشه برخورد میکنه

درواقع مخاطبی که اولین بار با اصطلاحاتی مثل جوهر، عرَض، مقوله و... برخورد میکنه ممکنه درست متوجه نشه

واسه همین یه چرخی تو تاریخ فلسفه میزنم و یه سری اصطلاحات و کلیت فکر فلاسفه پیشین رو میگم

👇
اتفاقا واسه هگل، خوبه که بدونیم پارمنیدس و افلاطون و ارسطو و اسپینوزا چی میگن...

پس اول کمی از فلاسفه یونان باستان میگم
عصر هلنیستی و قرون وسطا رو یه توضیح کوتاه میدم ولی عصر روشنگری (دکارت و لاک و اسپینوزا و بارکلی و لایبنیتز رو حتما توضیح بیشتری میدم
👇
Read 5 tweets
12 Oct
چه چیزی انسان را خلق کرد؟
#طغیان

پرومته،(در نمایشنامه ایسخولوس) به گفته ی خود،دوبار بر ضد نظام موجود آسمانی، طغیان می‌كند. او یك طغیانگر است.
می‌خواهد كه بیداد به پایان رسد
او اعتراض می‌كند تا چیزی را تغییر دهد. او خواهان عدالت و صلح است در پی آن است كه زئوس 👇
برای لحظه‌ای هم كه شده دست از ظلم، نسبت به آدمیان بردارد

پرومته دو بار طغیان كرد
اولین بار زمانی بود كه زئوس تصمیم داشت تا نژاد انسان را از میان بردارد. اما پرومته مخالفت كرد، و به تنهایی در مقابل سپاه خدایان ایستاد

دومین بار هنگامی بود كه زئوس اتش را بر بشر منع کرد
👇
پرومته باز به حمایت از انسان ها آتش را ربود و برای آدمیان آورد.
(آتش را میتوان نماد چیزهای زیادی دانست از عشق تا نفرت و خشم و... اما درین مقال برداشت ما نمادی از اگاهی و روشنایی است. زئوس بشر را در تاریکی و جهل فروبرده بود و پرومته روشنایی و اگاهی را به بشر هدیه کرد)

👇
Read 22 tweets
11 Oct
فلسفه شوپنهاور
قسمت سوم و اخر

قبل از تموم شدن بحث شوپنهاور و شروع هگل، یه سری جملاتش از بدبینی هاشو بنویسم

برایان مگی یه جا مینویسه
کابوسی که شوپنهاور از جهان واستون میسازه کافیه که یک بار بخونید تا هرگز فراموش نکنید

بیاید یه سری جملاتش رو با هم مرور کنیم👇
شوپنهاور میگفت حقیقت فاحشه نیست که دست دور گردن هر بی سر و پایی بندازه، اساسا تمام چیزهای عالی مثل حقیقت به سختی بدست میاد در مقابل کلاهبرداری تو حوزه عملی، چرت و پرت های بی مزه تو حوزه هنر، لاطائلات تو حوزه اندیشه و فلسفه
اینا خیلی خوب مشتری و خریدار داره👇
واسه همینم کلاهبردارها (اشاره به فیخته و هگل😂 ) خیلی راحت موفق میشن

جایی مینویسه
زندگی بشر همیشه در رنج و بدبختیه، زندگی نامه هر کسی رو بخونی عملا رنج نامه میخونی

تازه زندگی بشر پر از حوادث و رنج ها و بدبختی های ریز و درشته که اکثریت این دردها رو پنهان میکنن چون 👇
Read 21 tweets
10 Oct
#فلسفه_شوپنهاور قسمت دوم
گفتیم شوپنهاور بشدت بدبینه و همه چیز رو به این اراده ربط میده

تو این قسمت فلسفه منسجم و بدبینانه شوپنهاور رو دنبال کنیم

از راه های فرار از دست این اراده تا تحلیل #الت_پرستی شرقی ها و دراخر تحسین #بودا و فلسفه ی #اوپانیشادها و پلی به روانشناسی

👇
گفتیم از دید شوپنهاور واقعیت نهایی جهان، یک اراده ی شرور و شیطان صفته، یک قادر مطلق، یک #وحدت جهانی
ولی جهانی که ما درک میکنیم، جهان همچون تصور، جهان کثراته، درواقع کثرات در پدیدارهای اراده است و وحدت در خود اراده

اما این اراده چیه؟

👇
این اراده در جانداران به شکل خشنی خودش رو به نمایش میزاره، من و شما برای نگهداشتن اراده زیستن خودمون، باید حیوون دیگه ای رو بکشیم و درواقع اراده زیستن من در نفی اراده دیگریه

یکی شاهین رو شکار میکنه
شاهین گنجشک رو شکار میکنه و گنجشک، کرم رو...
در واقع اراده حیات (خواست حیات)👇
Read 30 tweets
8 Oct
فلسفه #شوپنهاور (قسمت اول)

من تصمیم داشتم هگل رو توضیح بدم ولی قبلش چون خیلی از دوستان خواستن، فلسفه شوپنهاور رو هم توضیح میدم

خلاصه ی کانت این بود که کانت میگفت ما داده های خام رو از جهان خارج میگیریم، این داده ها میاد تو مرحله عقلی یه سری برچسب ها بهش میخوره

👇
(مثل یه کارخونه، که تو اخرین مرحله به محصولش یه سری برچسب ها میخوره، تا محصول نهایی ادماده بشه)
از اینجا به بعد اون تجربه نهایی که بهش میگیم #فنومن یا #پدیدار حاصل میشه

پس اون جهان خارج از ذهن ما که ما نمیدونیم چیه و چه شکلیه جهان #نومن ها یا #ناپدیدارها اسمشو بزاریم
👇
تکرار کنیم
اون تصاویر بازنمایی شده تو ذهن ما #پدیدار، و اون چیز یا چیزهایی که ذهن ما داره بازنمایی میکنه، ناپدیدار یا #شی_فی_نفسه (یا نومن) اسمشو بزاریم

اما اینجا کانت با یه تناقضی مواجه شد که اساسا شوپنهاور درصدد اصلاح این تناقض فلسفه اش کلید میخوره

چه تناقضی؟

👇
Read 28 tweets

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Too expensive? Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal Become our Patreon

Thank you for your support!

Follow Us on Twitter!

:(