میخوام یه فیلم فلسفی معرفی کنم ولی یاد فیلم شیون (wailing) افتادم که معرفی کردم و خیلیا فک کردن جن و جنگیری و مسخره بازیه که مجبورم کرد نقد کوتاهی به لحاظ نمادین و مذهبی و البته نقد ضددینی ازش بزارم
تاکید داشتم اون فیلم فلسفیه وتاکید دارم این فیلمی هم که معرفی میکنم فلسفیه
👇
فیلم thirst یا عطش (تشنگی)
کره ای 2009
پس چند نکته رو بگم
اول اینکه این فیلم، هم فلسفیه، هم دینیه، هم نمادگراست (یعنی دقیقا مثل the wailing یه فیلمیه که هر سه برداشت سمبولیک و دینی و ضددینی رو میشه ازش داشت)
👇
دوم، خلاصه کوتاهی از فیلم، اینکه یه کشیشه که بسیار ادم خوبیه، یه بیماری میگیره، خون اشام میشه و.... (اتفاقاتی که پیش میاد)
سوم اینکه خودم تا اواسط فیلم مونده بودم نویسنده (و کارگردان) چی میخواد بگه، ولی تا پایان فیلم مبهوت شدم و جدا لذت بردم از هنرمندیش
👇
چهارم اینکه فیلم اروتیک (شهوانی) هم هست، اگر نمیتونید با افراد خاصی (مثل پدر مادر یا بچه ها) ببینید به این نکته دقت داشته باشید
پنجم اینکه نمیخام اسپویل کنم، یا به ذهنتون جهت دهی کنم
واسه همین بعدا نقدی به فیلم مینویسم
واقعا شاهکاره
👇
فقط باید سعی کنید از زوایای مختلف فیلم رو ببینید، نمادین، دینی، مسیح، آنتی مسیح، اخلاقی، فلسفه قدرت، اراده ورزی، خواست حیات، رنج، طرد شدگی، زیستن با رنج، و یا مفاهیم اگزیستنسیال دیگه مثل بودن (وجود) امکان، انتخاب، مسئولیت، دلهره،معدوم شدن، پرتاب شدگی به جهان و...
👇
خلاصه که از هر جهت میشه به فیلم نگاه کرد و ساعتها بحث کرد
ضمنا بازیگرش، بازیگر فیلم انگل هستش که اسکار گرفت
کارگردان و نویسنده اش هم که پارک چان ووک هستش (که فیلمای اولدبوی، و کنیز دو تا فیلم معروف دیگشه)
👇
زیاد توضیح دادم
ولی گفتم مثل wailing نشه که یه سری از رفقا فک کردن فیلم در مورد جن و جنگیری بوده و به ما خرده گرفتن
این فیلم هم بحث خون اشام ها و این چیزا نیست و تاکید دارم که فلسفیه
در واقع هر دو فیلم thirst و wailing خیلی عمیقه و در مورد thirst هم مثل wailing حتما نقد میزارم
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
در مورد سقراط یه زمینه تاریخی بدم، سقراط تو سال 470 ق.م (برای دوستانی که نمیدونن، ق.م اختصار "قبل از میلاد"ه) به دنیا اومد، ما این عدد رو از کجا میدونیم؟ چون تو دفاعیاتش تو دادگاه، قبل از مرگش، گفت اکنون که اینجا ایستادم از سن هفتاد عبور کردم
👇
و دادگاه سال 399 ق.م بود، تو این دوره 70 و اندی ساله، جنگ های پلوپونزی شکل گرفت که خود سقراط هم تو جنگ ها تو پست های متفاوت شرکت داشت و به شهادت افرادی مثل الکیبیادس و گزنفون و... فوق العاده زوردار و با رشادت بوده و چنانچه گفتیم به شکل عجیبی تحمل گرما و سرما و بی غذایی 👇
و اینجور موارد رو داشته مثلا سقراط یهو با پای برهنه تو یخ های یونان قدم میزده و یا چند روز غذا نمیخورده تا جاییکه این کارهاش باعث شده بود که سربازهای دیگه از سقراط بدشون بیاد چون احساس میکردن سقراط میخواد اونا رو تحقیر کنه...
👇
من تا الان به خلاصه ای از فضای فکری یونان قبل از سقراط گفتم و اصلا قصد نداشتم که به تفصیل بنویسم
ولی بخاطر درخواست دوستان این روند رو ادامه میدم و شاید اروم اروم یه تاریخ فلسفه ای واسه خودش شد
واسه همین از سقراط به بعد رو کمی با تفصیل مینویسم
👇
در مورد سقراط یه نکته رو باید گفت و اون اینکه سقراط هیچ چیزی ننوشت، واسه همین ما سقراط رو از چهارتا منبع میشناسیم که دوتای اول خیلی مورد اعتمادترن
اولین منبع: افلاطون
اینجا این نکته رو بگم که تو قسمت افلاطون تکرار نکنم
سقراط تو کتابای افلاطون غالب در حال بحث و مناظره است
👇
بیشتر کتابا مثل یه نمایشنامه است که معمولا سقراطم یه طرف بحثه، ما اکثر جاها نمیفهمیم افلاطون داره عقیده خودشو به این شکل میگه یا واقعا و دقیقا داره نقل قول از سقراط میکنه، واسه همین با تلاش های یونان شناس ها گاهی میدونیم این حرفا حتما واسه سقراطه، گاهی 👇
رد عقاید اسلامی:
صادق هدایت در مقایسه ی حافظ و خیام یه جا مینویسه که حافظ اشعارش رو رندانه مینوشت و ترس تو اشعارش دیده میشه ولی خیام خیلی صریح و شفاف همه چیز اسلام رو مسخره میکنه
👇
نعیمی هم فردی بود که مثل حافظ تو لفافه مینوشت (نعیمی و حافظ هم عصرن) ولی گاهی قلم رو رها میکرد و داستان های اسلامی رو به این سبک مسخره میکرد، به این ابیات که داستان هبوط (خوردن گندم و سقوط روی زمین) رو مسخره میکنه نگاه کنید:
👇
گر زآنکه نشان میطلبی ذات خدا را
از ما بطلب خواجه که ماییم نشانه
المِنَّتُ لله، ز مِی های خدایی
رفتند خدایان طبیعت ز میانه
تا زلف چلیپا وُش آن مغ بچه دیدم
بستیم میان باز به زنار مغانه
ای خواجه نگویی که چرا ادم خاکی!
در دام غم افتاد برای دو سه دانه؟
👇
بعد حمله اعراب به ایران انواع و اقسام قیام ها بر ضد ظلم و ستم اعراب شکل گرفت ولی هر بار ایرانیان خواستند از حمله وحشتناک اعراب کمر راست کنند با حمله های بدتر زیر فشار بیشتر میرفتند؛ غزنویها و سلجوقی ها کم بودن
👇
این وسط حمله مغول هم بدتر از حمله اعراب کمر ایران و ایرانیان را شکست بعد از حمله چنگیز و روی کار امدن مغول ها و امدن و رفتن پادشاهان، ایلخانان بر ایران حاکم شدن که واقعا هر چقدر در کشورداری ناتوان و ابله بودن در ظلم و ستیز و زورگویی ید طولایی داشتن
👇
تو چنین فضایی تیمور قد علم کرد و حملات یه مغول دیگه از سر گرفته شد
تیمور از خوارزم و بلخ و هرات و... شروع کرد و شهر به شهر فتح میکرد، و تقریبا در هیچ جنگی شکست نخورد و دامنه فتوحاتش از شرق تا هند پیش رفت (تصمیم داشت به چین هم حمله کنه که عزراییل جلوشو گرفت)
من به دوستان قول داده بودم ادبی و تاریخی و... هم بنویسم
امروز از یه جنبشی مینویسم که حدود 15 سال پیش هر چی درمورد اینا نوشته شده بود رو در حد توانم زیر و رو کردم
البته هدف تحقیقم در مورد محمدعلی باب و زمینه های شکستش بود ولی هر چی ریشه تفکراتش رو 👇
بررسی میکردم تا ریشه یابی خوبی داشته باشم، با اندیشه هایی اشنا میشدم که بشدت جالب و تاثیر گذار بودند
نتیجه این تحقیقات اینکه رشته ی فکر محمدعلی باب رو تا افراد و جنبش هایی پیگیری کردم و مقالات زیادی در مورد تفکرات ضددینی، وحدت وجودی، ماتریالیستی و بیخدایی این جنبش ها نوشتم
👇
ریشه این جنبش ها هم غالبا به حلاج و اون مرگ غم انگیزش وصل میشه
ولی بدبختانه از اونجا که این تفکرات و این نهضت های فکری، بیشتر در قالب شعری بیان میشد تفاسیر متعددی ازشون میشده و در فرهنگ دین #سالار ایران، معمولا این تفاسیر به مزخرفگویی های دینی گرایش داشت