مقدمه کوتاه:
ابعاد مختلف هر پدیدهی اجتماعی را باید به صورت مجزا بررسی کرد.
در قرارداد کرسنت هم ابعاد فنی، حقوقی، اقتصادی و ژئوپلتیک را باید مجزا از هم بررسی کرد.
ضمن اینکه باید بین زمان پیش از انعقاد (علل توافق) با زمان پس از انعقاد و متعهد شدن ایران (علل تعلیق) تفکیک نمود.
(1)
در رشتوی کوت شده، فقط و فقط از جنبه «ژئوپلتیکی» یا تأثیر احتمالی این قرارداد بر نظم عمومی منطقه و موازنه قدرت کشورها به بررسی موضوع پرداختیم.
زاویه ورود هم صرفا به بعد از انعقاد قرارداد برمیگردد که ما اجرای آن را متوقف کردیم.
همواره «تحدید» موضوع، مقدم بر «تدقیق» است.
(2)
بدیهی است که قضاوت نهایی در مورد قرارداد کرسنت، منوط به بررسی در ابعاد مختلف و رسیدن به یک جمعبندی جامع است.
حالا با توجه به مقدمه فوق، به نقد آقای حاجی پور عزیز و سایت میز نفت پاسخ میدهم.
طبیعی است که بحثهای خارج از موضوع را رها میکنیم.
(3)
تنها بخش مرتبط، «محاصره قطر» است که نویسنده با استناد به آن، نتیجه میگیرد صادرات گاز به امارات هیچ تغییری در معادلات ناظر بر مواضع ابوظبی نسبت به تهران ایجاد نمیکند.
اگر از عباراتی نظیر «سادهسازی» بگذریم، پاسخ علمی و منطقی به این قیاس را در سه نکته ارائه میدهم.
(4)
نکته اول)
از الفبای مباحث ژئوپلتیکی:
«هر تصمیم و اقدام ژئوپلتیک، دارای عوامل دافعه (پسران) و مقوّم (پیشران) است.»
اینکه به صرف وجود یک پسران، اقدامی منتفی شود، عین سادهانگاری است.
از طرف دیگر، نادیده و بیوزن گرفتن پسرانها، قطعا غیرمنطقی و به دور از واقعیتهای خارجی است.
(5)
لذا سئوال اصلی اینه که ببینیم:
«آیا صادرات گاز از قطر، عامل پسران یا دافعه در حصار قطر بوده یا نه؟»
پاسخ:
قطعا یک عامل پسران جدی بود؛ برای همین هم فورا در مورد سرنوشت این قرارداد نگرانی ایجاد شد و مقامات عالی ذیربط در فاصله کمتر از یک هفته به آن واکنش نشان دادند.
(6)
نکته دوم)
سئوال مهم:
«چرا علیرغم حصار، قطر صادرات گاز را متوقف نکرد؟»
پاسخ کوتاه در دو بند:
1- قطر در مسأله حصار، قصد مقاومت داشت و در این راستا «تفوق حقوقی» را دنبال میکرد.
تفوق حقوقی، باعث میشد تا دوحه در مجامع بین المللی به عنوان مدعی، امتیازگیری کند...
(7)
امتیازگیری در مرحله اول، «بهبود جایگاه قطر» در معادلات و مجامع غربی و دور ساختن اتهام «حمایت از تروریسم» بود که نتیجه داد.
در مرحله دوم، شکایت حقوقی از کشورهای محاصره کننده بود که نتیجهبخشی نمونه اول آن (سازمان ایکائو) مقدمهای برای رفع حصر شد...
(8)
2- قطر هنوز خاکریزهایی داشت!
به عبارت دیگر، ممکن بود کشورهای محاصره کننده، سطح فشار را بالاتر ببرند و باید برگههایی برای آن روز نگه میداشت. {از عملیات زمینی تا بحث اختلافات مرزی با بحرین و عملا ورود به آبهای داخلی قطر و حتی فراتر از آن محاصره خشکی قطر و...}
(9)
نکته سوم)
اساسا مقایسه بین قطر و ایران در این مسأله، مغالطه است!
رفتار ابوظبی در قبال تهران را باید با رفتار ابوظبی در قبال آنکارا مقایسه کرد نه با دوحه!
در محاسبات ابوظبی، دوحه کشوری است که تسلیم فشارها میشد و از نظر منابع قدرت، کشور ضعیفتری به حساب میآمد...
(10)
در مقابل، ایران و ترکیه از نظر منابع قدرت، تفوق محسوسی نسبت به ابوظبی دارند.
از نظر جبر جغرافیا و تاریخ، جمعیت، نفوذ منطقهای و...، ابوظبی ایران و ترکیه را «خصم» میبیند که در عین تقابل، باید بحران در روابط با آنها را «مدیریت» کند؛
اما قطر «الشقیق الشقي» بود...
(11)
ببینید در اوج بحران و تنش در روابط ابوظبی-آنکارا در سالهای حصار و در دورانی که حتی در عربستان تحریم ترکیه تبلیغ میشد، شریک اول تجاری ترکیه در حوزه خلیج فارس امارات بود نه قطر!
به این نکته بسیار مهم، باید توجه ویژهای داشت. {حتی فارغ از بحث کرسنت، در بحث نظم منطقهای...}
(12)
در روابط با قدرتهای بزرگ و خصم، هرچه عوامل «هموندی» بیشتر باشد، روابط دو کشور متعهدانهتر میشود.
به عبارت سادهتر، در حوزه کشورهای ثالث یا مسائل مشترک، طرفین ملاحظات دیگری را باید بیشتر مورد توجه قرار دهند.
(13)
در ادبیات تخصصی مباحث ژئوپلتیکی، مبحث «وابستگی متقابل پیچیده (نامتقارن)» به زیرشاخههای قابل توجهی تقسیم میشود و اندیشمندان زیادی مانند «روبرت کوهن»، «جوزف نای»، «ریچارد کوپر» و... به نظریهپردازی در این زمینه پرداختهاند.
(14)
در اینجا، وابستگی ابوظبی به ایران در حوزه انرژی و گاز، مقارن با دو اتفاق فوق الذکر («رشد قابل توجه اقتصاد» و «افزایش انفجاری جمعیت») در امارات، قطعا و به طور مستقیم در تنظیم مواضع ابوظبی نسبت به تهران مؤثر بود
و انکار آن از طریق برچسبی مانند «سادهسازی» تأسفبار است...
(15)
البته در پایان باز هم باید تأکید کرد که قرارداد کرسنت را باید از ابعاد مختلف بررسی کرد.
ضمن اینکه از منظر سیاستگذاری، باید دو مقطع «پیش از انعقاد» و «پس از انعقاد قرارداد» (متعهد شدن ایران) را تفکیک نمود.
این رشتو صرفا مسأله رااز یک بعد بررسی کرده و مدعی داوری نهایی نیست.
(16)
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
معارضین سوری در واکنش به برکناری حسون و انحلال منصب «مفتی العام» (بالاترین مقام مذهبی سنی در سوریه)، شیخ «اسامه الرفاعی» را به عنوان مفتی العام سوریه انتخاب کردند!
اسامه الرفاعی، فرزند عالم بزرگ قدیمی سوریه، شیخ عبدالکریم الرفاعی (۱۹۰۴-۱۹۷۳) است که از سال ۱۹۷۱ (مقارن با آغاز دوره حکومت حافظ اسد!) جایگزین پدر در امامت مسجد عبدالکریم الرفاعی دمشق شد.
او در سال ۱۹۸۱ - به دنبال سرکوب قیام اخوان المسلمین - از سوریه فرار و به عربستان پناه برد.
با بهبود رابطه دمشق و ریاض در ابتدای دهه نود قرن پیشین، زمینه برای بازگشت الرفاعی به سوریه فراهم شد و او بار دیگر اداره مسجد عبدالکریم الرفاعی در محله کفرسوسه دمشق را از سر گرفت.
با آغاز اعتراضات در سال ۲۰۱۱، الرفاعی از نخستین کسانی بود که علنا علیه حکومت بشار اسد سخنرانی کرد...
@QawluAlsawarem@haj_naghi@AdnanMatouri سلام فرشاد جان، 1- ببین اولین نکته اینه که باید دو فاکتور «رشد جمعیت» و «بازگشت آوارگان» رو در نظر بگیریم.
در مورد حجم آوارگان هم اختلافاتی وجود داره، چون هر دولتی که آمار بیشتری ارائه بده، میتونه کمکهای بیشتری جلب کنه.
لذااگر آمار آوارگان و جمعیت سکنه هر منطقه رو جمع بزنی...
@QawluAlsawarem@haj_naghi@AdnanMatouri ... از جمعیت کل، فراتر میره.
الان اگر جمعیتهای آوارگان کشورهای همجوار و اروپا رو جمع و در کنار جمعیتهای ادعایی در مناطق سهگانه (نظام، معارضه و قسد) قرار بدی، به رشد حدودا 25 درصدی نسبت به جمعیت 2011 میرسی که ناشی از سه عامله:
1-بزرگنمایی درآمار
2-رشد جمعیت
3-بازگشت آوارگان
@QawluAlsawarem@haj_naghi@AdnanMatouri لذا اون منطق که بیایم مبنا رو آمار 2011 قرار بدیم و از طرفهای دیگر کم کنیم تا به جمعیت سنی تحت سیطره اسد برسیم، اشتباهه!
مطالعه این رشتوی ارزنده حاج حسین نخلی عزیز رو به همه دوستان توصیه میکنم.
بد نیست این خاطره رو هم نقل کنم تا به عمق مشکلات ایرانیان در درک دینامیسم تحولات داخلی عراق اشاره کنم.
در پایان هم ملاحظهای که نسبت به این رشتو دارم را عرض خواهم کرد.
این توییت، دلالتهای روشنی دارد.
هرچند منطق آماری، به اندازه ریاضی مستحکم نیست؛ اما کسی که اتمسفر سیاسی عراق را درک کرده باشد، افزایش اقبال به گرایشهای «ملیگرایانه» و هویتهای «وطندوستی» و «استقلالخواهی» را تصدیق میکند.
بد نیست بگویم چندی قبل (بعد از اعلام نتایج انتخابات)، یکی از این کارشناسان مشهور حوزه عراق (هوادار سرسخت «عصائب») در جمعی که به نسبت خودشان مؤثر هستند، ضمن نقدی گفته بود:
«در عراق مفهومی به اسم "ملت" وجود ندارد که صحبت از "قرائت ملی" شود!»
قربون برم خدا رایک بام و دو هوا را
یک بر بام سرما رایک بر بام گرما را
جناب قیس خزعلی در دیدار با نماینده ویژه سازمان ملل در امور عراق، ادلههای خود مبنی بر تقلب را ارائه دادند و بر پیگیری پرونده «تقلب و بازیگردانی مفتضح» تأکید کردند.
در پایان هم بر تداوم ارتباط تأکید شد...
البته که انتظار منطقی از یک سیاستمدار حرفهای، ارتباط با همه طرفهای مؤثر در حوزه قدرت است.
ولی اینکه مذاکرات بقیه گروهها را مصداق خیانت بدانند و حتی حرمت مرجعیت را هم نگه ندارند؛
آن وقت حالا خودشان عینا همان کار را انجام دهند، نشان دهنده یک ویژگی اخلاقی خاص است!!
ترجمه:
«علی مملوک و تعدادی از سران نظام سوریه با مقامات موساد و فرماندهان ارتش اسرائیل در "پایگاه حمیمیم" (فرماندهی ارتش روسیه در سوریه) و "قبرس" دیدار میکردند.
پیام هیئت اماراتی:
تلآویو شرط کرده تنها در صورت علنی شدن روابط (تطبیع) ادامه خواهند داد!»
«آلفرد ریاشی» از شخصیتهای برجسته آکادمیک لبنان و دبیرکل کنفدراسیون تداوم فدرالیسم، تأکید کرد هیئات یهودی (شامل نمایندگانی از کنست) در دمشق حضور داشتهاند.
آیا بشار اسد، بعد از نیم قرن، روابط پنهانی خاندان اسد با اسرائیل را فاش خواهد کرد؟