...
...
...
حرفات مثل اینه که بگی سقراط در حالیکه خدایان را میپرستد، نمیپرستد
حالا بیایم روشن کنیم چرا حرفات ضد و نقیض و شوخیه!
مردم اتن شما هم ببینید که چطور شوخی میکنن، و تو ملتوس! به سوالام موظفی پاسخ بدی
سقراط میگه ملتوس! کسی هست که اثار انسان رو ببینه ولی وجود انسان رو منکر بشه؟ یا کسی هست که اثار اسب رو ببینه و وجودش رو منکر بشه؟ یا کسی صدای نی رو بشنوه و وجود نی نواز رو منکر بشه؟ (ملتوس سکوت میکنه)
👇
سقراط میگه اشکال نداره قربونت برم! من خودم جواب میدم، امکان نداره چنین چیزی، حالا اینو جواب بده
ایا تو میگی کسی هست اثار #دایمون (از خدایان یونان) رو ببینه، ولی وجود خود دایمون رو قبول نداشته باشه؟
ملتوس میگه چنین کسی نیست
👇
سقراط میگه دمت گرم، حالا تو میگی من قدرت دایمون رو قبول دارم ولی وجودش رو قبول ندارم؟ چون تو ادعانامه گفتید که سقراط به جوونا خدایان دیگه ای رو اموزش میده، این یعنی من به خدایان اعتقاد دارم
حالا من باز میپرسم، ایا ما به خدایان و نیمه خدایان (فرزندان خدایان) اعتقاد نداریم؟
👇
و مگه ما دایمون ها رو بعنوان نیمه خدایان نمیشناسیم؟
ملتوس میگه درسته
سقراط میگه پس تو الان داری جوک میگی؟ چون تو یه بار میگی خدایان رو قبول داری، یه بار میگی نداری؟ کی اخه این حرفای مسخره رو باور میکنه که یه نفر درحالیکه خدایانو قبول داره، قبول نداره!
در نتیجه سقراط، رو به مردم میکنه، میگه من فک میکنم همینجا تناقض گویی اینا روشن شده، حرفای زیادی هست ولی دفاع بیشتر از این نمیکنم چون لازم نیست... ضمنا اینو بدونید اگر من کشته بشم انیتوس و ملتوس من رو نکشتن، بلکه 👇
من رو، تهمت و افترا کشته، چیزی که آدمهای زیادی، جز من رو کشته و باز هم خواهد کشت
و در ادامه میگه:
حالا شاید خیلی از شما بگید: سقراط این کار خطر مرگ داره، این کار اشتباهه، ولی پاسخ من به شما اینه که ادم وقتی دست به کاری زد، باید مسئولیت قبول کنه
👇
نباید بترسه و عقب بکشه، ادم باید ببینه کارش حقه یا ناحق، نه اینکه ببینه خطر داره یا نه!
اینجوری تمام پهلوانان تاریخمون رو ریشخند زدید، مگه مردانی که با رشادت در #تروا مردن، خطر رو حقیر نشمردن؟ مگه مادر #آشیل بهش نگفت اگر #هکتور رو بکشی خودتم هلاک میشی؟
👇
ولی اشیل گفت "ترجیح میدهم جوانمردانه بمیرم تا اینکه مثل مترسکی مسخره و بیهوده، بار زمین را سنگین سازم"
بله مردم اتن، ادم بخاطر حقیقت باید جونش رو هم بده، من مگه تو جنگ ها، فرماندهانی که شما تعیین کرده بودید، بهم پستی میدادن ترسیدم و در رفتم؟
👇
اون دستورات رو که انسانها به من گفته بودن، نترسیدم و تا پای جونم میجنگیدم، الان که خدا بهم این رسالت رو داده، بترسم و فرار کنم؟ اتفاقا اگر اینکارو کردم، شما باید مجازاتم کنید
مردم اتن... از مرگ ترسیدن، کار ادماییه که فکر میکنن دانا هستن ولی نادان و احمقن، چرا؟
👇
چون کیه که بدونه بعد مرگ چه اتفاقی میفته؟ هیچکس نمیدونه بعد مرگ چه خبره، پس کسی از مرگ میترسه که مطمئن باشه اتفاقات بدی قراره بیفته، چنین شخصی فک میکنه داناست، ولی واقعیت اینه نادونه...
مردم اتن اگر من رو ازاد کنید عمرا از راهم برنمیگردم، اگر
👇
به این شرط میخواید زنده ام بزارید که بگید دیگه فلسفه ورزی نکنم، سوال نپرسم، نظرات منتقدانه نداشته باشم، و اگر مچت رو بگیریم مجازات مرگ بهم میدید، باید بگم شرمنده، چون رسالتم و اطاعتم از خدا واسم مهمتره، امکان نداره از راهی که میرم برگردم و به این کارهام قطعا ادامه میدم... 👇
(اینجا سقراط چندتا مثال میاره که به مردم اتن بگه دست از ثروت اندوزی بردارید و به فکر اعتلای خودتون باشید و در ادامه میگه) اگر فکر میکنید این حرفا جوونا رو فاسد میکنه، در اینصورت باید گفت حرفام زیان اوره، ولی اگر کسی میگه من حرفای دیگه ای رو اموزش میدم، قطعا دروغگوئه!
👇
سقراط در ادامه میگه مطمئنم انیتوس و ملتوس به من بدی نمیکنن، چون اصن اینکارو نمیتونن انجام بدن، چون با نظم جهان درست در نمیاد که به کسی که ادم خوبیه، بشه بد کرد
اونا میتونن من رو بکشن، تبعید کنن، از حقوقم محرومم کنن، ولی اینکارهاشون به من زیانی نمیرسونه، 👇
چون ضرر و زیان تو نظر من، کاریه که اینا دارن میکنن و اینا هستن که دارن زیان میبینن، نه من
اما اینکه خدا من رو به اینکار مامور کرده هم از اینجا میتونید بفهمید که من سالهاست که حتی فکر خونه و زندگیم هم نیستم، ولی مثل یه برادر یا پدر، دنبال تک تک مردم شهر میفتم تا 👇
تا باهاشون حرف بزنم و در جهت اعتلای روحشون کوشش کنم، از اینکارها اگر قرار بود مزدی بگیرم یا سودی بهم برسه، میگفتم حرفتون درسته، ولی همتون دیدید که از یه نفر تا حالا چیزی نخواستم
مردم اتن بدونید کسی که میخواد جلوی کارهای مخالف قانون و مخالف حقیقت ایستادگی کنه، 👇
زیاد دومم نمیاره و این افراد فاسد، تلاش میکنن تا از پا درش بیارن...
مردم اتن دیدید که من حتی یه شغل دولتی تاحالا نداشتم و فقط تو این انجمن خلق (شورای 500 - بول) عضو بودم، اون موقع شما تصمیم گرفتید اون ژنرالها رو بکشید، همون موقع هم دیدید که 👇
من بعنوان رییس انجمن، تنها کسی بودم که مخالفت کردم و پای همه خطرهاش وایسادم، اینکه زمان دموکراسی این دموکراتهای گوزو بود، که مثلا رفقا و همشهریای ما هستن، ولی یادتونه که من زمان حکومت الیگارشی سی تن جبار هم، قرار بود برم سالامیس تا #لئون_سالامی رو بیارم، ولی 👇
پای خطر اونم ایستادم، اونا اینکارها رو میکردن که بقیه رو هم تو جنایاتشون شریک کنن (منظور دست ادمو الوده کنن که خر خودشون باشه) ولی دیدید که من از اونا هم نترسیدم و پاشدم رفتم خونه مون، گفتم گور پدرش هر چی میخواد بشه، چون ادم در پی حقیقت باشه از این چیزا نمیترسه
👇
ولی در این مورد که سقراط جوونا رو فاسد میکنه، اگر من واقعا اینکارو میکردم خود این جوونا بهم قیام میکردن، یا شاید بگید اونا نمیدونن چون خودشونو از راه به در کردی،
ولی اینا پدر و برادر و خلاصه بزرگتری که دارن، همین الان تو دادگاه پدرِ کریتو یا پدر ایشینیس و اپیگنس نشسته، 👇
یا مثلا آدِایماتوس برادر افلاطون نشسته، چرا اون چیزی نمیگه؟ یا برادر تئودودوس و...و...
اینا همه اینجا تو دادگاه نشستن چرا خود اینا چیزی نمیگن؟ (و رو به ملتوس میگه) چرا از اینا نخواستی شهادت بدن؟ چون میدونی به نفع من شهادت میدن، و اگر یادت رفته به اینا بگی بیان شهادت بدن، 👇
خوب من الان یادت اوردم، بگو بیان شهادت بدن دیگه! میبینی همه به نفع من شهادت میدن، چون میدونن بچه ها و برادراشونو فاسد نمیکنم و جز حقیقت چیزی نمیگم...
سقراط در ادامه میگه مردم اتن من میتونم خیلی حرفا رو بزنم ولی بیخیال، چون فک میکنم همه فهمیدید حقیقت چیه! 👇
من حتی زن و بچه ام هم نیاوردم که اینجا گریه و زاری کنن،تا ترحم بخرم، چون من باید دادگاه رو مجاب کنم، نه اینکه مثل بقیه، زن و بچه ام رو بیارم گریه کنن، تا شاید دل دادگاه به رحم بیاد
این اصن دور از شان دادگاهه، پس من نباید دادگاه رو با اینکار مضحکه کنم و شما نباید با 👇
ترحم رای بدید، و البته فک نکنید، من زن و بچه ندارم، اگر کسی چنین فک میکنه باید بگم که منم خویشانی دارم و بقول هومر "دوست عزیز من مثل یه بلوط از صخره نروییدم"
منم زن دارم و سه تا پسر دارم که یکیش بزرگ و دوتاش کوچیکن (سقراط حدود 50 سالگی با گزانتیپ ازدواج کرد) ولی 👇
نه بخاطر غرور خودم یا تحقیر شما، بلکه بخاطر شهرت و شرف و ابروی خودم، و اصلا بخاطر شهرت اتن، اینکارو زشت میدونم و بچه هامو نمیارم اینجا چسناله کنن تا بهم ترحم کنید...
شماها هم سعی کنید همینطور باشید، من بارها دیدم کسی فکر میکرده چقدر ادم بزرگیه ولی تو محکمه و نزدیک خطر
👇
دیدم چطور ترسیده، بهتره هیچکس اینجور نباشه چون بیگانگان نمیگن که اتن با این شهرتش چه مردم ترسویی داره و مردانش مثل زن هستن!؟ (تو اتن اون زمان تبعیض بین مرد و زن مشهوده)
پایان خطابه اول #تنفس_دادگاه
شور و مشورت قضات و هیئت منصفه
چنانچه گفتیم بعد از دادگاه، سقراط زندانی میشه تا حکم اجرا بشه، از اونجا که بارها اتفاق افتاده بود که زندانیا با رشوه به زندانبان ها فرار کردن، و از اونجا که سقراط با وجود دشمنای زیاد، محبوبیت هم داشت، دوستاش اولین کاری که کردن
👇
این بود که؛ بهش گفتن سقراط جون، غمت نباشه رفیق، ما خودمون کاری میکنیم فرار کنی ولی چنانچه دیدیم سقراط میگه نبینم از این حرفا بزنیدا... و بهشون میفهمونه که:
👇
سقراط از قوانین مهمتر نیست، زن و بچه ی سقراط مهمتر از اصول و اخلاقیات نیست، نباید جواب بَدیِ مردم اتن رو با یه کار اشتباه دیگه (فرار کردن) داد و...و...
بعد این گفتگوها با کریتو که کامل نوشتمش، روز اعدام میرسه
سقراط به کریتو میگه باید ببینیم حق و حقیقت چیه؟ ایا اینجا فرار حقه یا فرار نکردن؟ اگر کسی باهاش به ناحق رفتار شده چی؟ فرار کنه حقیقته یا فرار نکنه؟
و سقراط خودش به سوالاتش اینگونه جواب میده که:
حقیقت نباید تو قید و بند مکان و زمان باشه، بلکه باید از درون خودش حق باشه، یعنی فی نفسه حق باشه نه اینکه نسبی باشه... حق باید ثابت و مطلق باشه و نباید پای مکان و زمان و شرایط وسط بیاد...
(چنانچه میبینید سقراط یه عقل گراست که حقیقت رو مطلق میبینه، 👇
معتقده حقیقت نسبی نیست و نباید در بند مکان و زمان باشه، این ارا، یه جور واکنش به سوفیستهایی مثل پروتاگوراس و گرگیاس هم هست، چنانچه تو ارای افلاطون میبینیم، افلاطون چندین و چند دلیل میاره که این حرف سقراط درسته و حقیقت نسبی، نمیتونه حقیقت باشه)
اگه یادتون باشه، بخش پنجم در مورد نظرات سقراط در باب #روح و جاودانگی روح بود، تمام حرفایی که اونجا خوندید تو رساله #فایدون اورده شده، حرفایی که شب قبل از مرگ سقراط
👇
بین سقراط و دو نفر به نام های #کبس و #سیمیاس زده شده بود، یعنی اونجا شما خلاصه رساله فایدون رو خوندید
تمام وقایعی که تو قسمت قبل، یعنی در مورد #دادگاه سقراط خوندید، عملا خلاصه رساله #اپولوژی افلاطون بود، کلمه اپولوژی به معنی #دفاعیه است
👇
حالا وقایعی که الان میخونید، تو رساله #کریتو اومده، یعنی اینجا قراره خلاصه ای از رساله کریتو رو بخونید
سه روز قبل از اعدام سقراط، شخصی به اسم کریتو از دوستان سقراط، میره زندان، تا فراریش بده، اگه یادتون باشه از اتهامات سقراط این بود که 👇
این نتیجه واسم غیرمنتظره نبود
سقراط میگه شما انتظار داشتید من تقاضای تخفیف کنم یا خودم مجازات تبعید رو انتخاب کنم، ولی امکان نداره اینکارو کنم، و چون دوستانم اصرار دارن، اگر میخواید تقاضای سی مینه غرامت در مقابل مرگم میکنم (سی مینه اندازه یه بطری شراب بود و 👇
روشنه که سقراط داره به حکم دادگاه ریشخند میزنه و میخواد حقانیتش رو بکوبونه تو صورتشون) و بخاطر لطف های من در حق مردم اتن، باید یه مکان تو #پریتانیوم (پریتانیوم ساختمان دولتی بود که سناتورها توش جمع میشدن -یعنی مجلس سنا تو پریتانیوم بود) بهم بدید
2- وقایع داخل دادگاه
چیزایی که تا الان گفتیم زمینه تاریخی ایه که قبل از دادگاهِ سقراط، اتفاق افتاده، ولی از اینجا به بعد هر چی میخونید اتفاقاتیه که تو معروفترین دادگاه تاریخ، 399 سال قبل از میلاد مسیح اتفاق افتاد
👇
دادگاهی که سه نفر به اسم #انیتوس (نماینده صنعتگران)، #مِلِتوس (نماینده شعرا)، #کیلون (نماینده رجال و سخنوران) دادستانش هستند و اتهام سقراط رو قرائت میکنن، و بزودی میبینیم اینا میخوان سقراط رو محاکمه کنن ولی سقراط کاری میکنه که انگار اینا متهمن و سقراط داره اینا رو محاکمه میکنه
👇
دادگاه:
دادگاه در سکوت کامل بود، همه منتظر بودن که اتهامات سقراط خونده بشه، انیتوس و مِلتوس و کیلون، دادستان های این دادگاه بودن که اقامه دعوی علیه سقراط کرده بودن و ملتوس کسی بود که قرار بود این کیفر خواست رو قرائت کنه و سقراط رو به کفرگویی و فاسد کردن جوونها متهم کنه...
👇
1- قبل از دادگاه
به تاریخی ترین دادگاه تاریخ برسیم، انقدر این داستانها جذابه که ادم مبهوت میشه
اگر یادتون باشه تو زمینه تاریخی سیاسی ای که از اتن دادم نوشتم در پایان جنگ های پلوپونزی (بین اتن و اسپارت) و شکست اتنی ها
👇
حکومتی 30 نفره که به حکومت "30 تن جبار"(یا 30 تن خودکامه) معروفه،به اتن مسلط شد، در فاصله کوتاهی که این الیگارشی 30 نفره (قبلا گفتم: اُلیگارشی یعنی حکومت اقلیت، دموکراسی یعنی حکومت اکثریت) به اتن حکومت کرد،و گفتم سقراط یه بار اینا رو ضایع کرد و اگر حکومت اینا سریع سقوط نمیکرد 👇
احتمالا سقراط همون زمان (حدود 404-403 ق.م) کشته میشد
ولی داستان از چه قرار بود؟
با شکست اتن جلوی اسپارت، شخصی به اسم #کریتیاس رهبری حکومت جدید رو تو اتن، در دست گرفته بود، تو این مدت ظلم و هرج و مرج و فقر به اوج خودش میرسه
👇