شرم مثل زوم دوربین عمل میکنه. ما وقتی احساس شرم میکنیم، چیزی جز اون مشکل رو نمیبینیم، و فکر میکنیم تنها کسی هستیم که اون مشکل یا ضعف رو داره. توصیه کتاب اینه که یک بار به شرمهامون از نمای دورتر نگاه کنیم و به «آگاهی انتقادی» برسیم. /۱
آگاهی نسبت به چیزی یعنی بفهمیم اون چیز وجود داره.
«آگاهی انتقادی» یعنی بفهمیم اون چرا وجود داره، چطور کار میکنه، ما رو چگونه تحت تاثیر قرار میده، و کی ازش نفع میبره. /۲
برای مثال، شرمی که آدمها از فرم بدنشون دارن رو بررسی کنیم.
- انتظارات حول چه چیزهایی هستن؟
مو، پوست، آرایش، وزن، انتخاب لباس، رفتار، اعتماد به نفس، سن و سال، و سرمایه. /۳
- چرا این انتظارات وجود دارن؟
به اعتقاد نویسنده، این انتظارها وجود دارن تا ما منابع با ارزشمون رو - مثل پول و وقت - برای ایدهآلهایی هزینه کنیم.
هزینهی لوازم آرایشی، لباس و… خیلی از آمریکاییها در یک سال، بیشتر از کل مبلغیه که اونها در زندگیشون برای تحصیل و آموزش میپردازن./۴
تا ۲۰-۳۰ سال پیش، مدلها فقط کمی از میانگین زنان آمریکایی لاغرتر بودن. ولی امروز، تصویر ایدهآل ارائه شده از مدلها، تنها برای ۵٪ زنهای دنیا ممکنه! به همین دلیل، عملهای زیبایی در آمریکا در حال رشده - بیشترینها: لیپوساکشن، عمل سینه، عمل پلک /۵
(عمل بینی تو ۵ تای اول نبود)
- نفع این انتظارات برای چه افرادیه؟
صنعت مو (سالانه ۳۸ میلیارد دلار) رژیم غذایی (۳۳ میلیارد) محصولات مراقبت پوست (۲۴ میلیارد) لوازم آرایشی (۱۸ میلیارد)، تجارتِ عملهای زیبایی (۱۳ میلیارد) از این انتظارات سود میبرن. /۶
بعد از دیدن تصویر بزرگتر از کل ماجرا، نوبت به این میرسه که ببینیم چقدر شرمی که در خود احساس میکنیم، واقعگرایانه هستن. آیا اصلا میشه به همه انتظارات بطور همزمان پاسخ داد؟ آیا این انتظارات با هم در تضاد نیستن؟ /۷
تو همون مثال «تصویر بدن»، از یک طرف به ما گفته میشه که باید اعتماد به نفس داشته باشیم؛ در عین حال، دائم این پیام رو هم دریافت میکنیم که شبیه مدلها نیستیم و برای زیبا شدن باید کاری بکنیم. کسی که دائم در خودش نقص و عیب میبینه، چطور میتونه به اون اعتماد به نفس لازم برسه؟ /۸
کتاب از ما میخواد که موشکافانه شرمهامون رو بررسی کنیم. این کار به ما حس قدرت میده. تا وقتی یک بار اونها رو دقیق بررسی نکنیم، متوجه نمیشیم چقدر واقعا نگران حرف و قضاوت مردم هستیم. شاید برای اولین بار متوجه بشیم که هر کاری هم بکنیم، کنترلی روی دید و قضاوت دیگران نداریم. /۹
شاید تصمیم بگیریم موقعیت، شرایط، دوستیها و... رو عوض کنیم. شاید بفهمیم جایی هستیم که انتظارات بیموردی وجود داره و به حد و مرزهای ما احترام گذاشته نمیشه. با قرار گرفتن در موقعیت تازه و پیدا کردن روابط جدید، فرصت پیدا میکنیم تا این بار حد و مرزهامون رو از ابتدا محکم نگه داریم /۱۰
«آگاهی انتقادی» نیازمندِ تمرینه، و سه مزیت کلی داره:
یک. دیدن تصویر بزرگتر از انتظارات و شرمها
دو. نرمالایز کردن شرمها - اینکه بدونیم در این موارد ما تنها آدمهای مشکلدار نیستیم
سه. رمزگشایی کردن - بفهمیم چرا اون شرم هست و برای بقیه هم توضیح بدیم /۱۱
کتاب میگه دیدن تصویر بزرگتر کمک میکنه ما بهتر سردرگمیها و نارضایتیهامون رو متوجه بشیم. مثلا، از یک طرف به زنها گفته میشه تمرین کنن "نه یعنی نه" و از طرف دیگه خیلیها دنبال هیجانات غافلگیرانه هستن (تا حدی غیررضایتی) چون در فیلمها، سکس آتشین و هیجانی اینطوری نشون داده میشه. /۱۲
چرا «نرمالایز کردن شرمها» اهمیت داره؟ چون اگه فرد احساس کنه تنها آدمیه که اون مشکل رو داره، تصور میکنه اون انتظارات معقول هستن، و خودش آدم ناقص و غیرمعقولیه. نرمالایز کردن شرمها، باعث میشه افراد بفهمن دغدغههاشون طبیعی هستن و خیلیهای دیگه هم شرایط اونها رو دارن. /۱۳
کتاب از «طلاق» مثال میزنه که خیلی از زنها در موردش شرم دارن. خیلیها دغدغهی این رو دارن که چطور از خودشون محافظت کنن، و با مسائل مالی کنار بیان. خیلیها از بقیه ترحم بیمورد میبینن و عدهای هم قضاوت میشن ("عجب زن احمقی که تو این سن و سال نمیدونه چطور باید خرج خودش رو بده") /۱۴
ولی اگه به آمار نگاه کنیم، میبینیم دغدغهی مالی برای زنها بعد از طلاق کاملا واقعی و قابل درکه. هرچقدر زن مدرک و شغل بهتری داشته باشه، با این مسائل راحتتر کنار میاد؛ ولی خیلیها این موقعیت رو نداشتن. /۱۵
این ترس و دغدغه از نسل قبلی هم ممکنه انتقال پیدا کرده باشه. بهرحال، در گذشته، زنها مثل امروز در کار بیرون از خونه و مسائل اقتصادی مشارکت نداشتن. /۱۶
کتاب میگه با نگاه کردن به همه زوایای این قضیه است که میفهمیم این نگرانی چقدر واقعی و قابل درکه. اینطوریه که میشه این افراد رو فهمید و بهشون حس شرم نداد. /۱۷
سومین مزیت «آگاهی انتقادی» رمزگشایی شرمهاست. ما با بررسی شرمها میفهمیم چه انتظاراتی باعث این حس میشن و چرا کسی راجع بهشون حرف نمیزنه. شاید اصلا متوجه شدیم اون شرمها احمقانه هستن و بتونیم دیدمون رو عوض کنیم. /۱۸
نویسنده از خودش مثال میزنه که تو مهمونیای با یه پیشغذای جدید آشنا شد - «ادامامی». وقتی از میزبان پرسید این چیه، جواب شنید "ادامامی دیگه. مگه تا حالا نخوردی؟". میزبان بلند توی جمع هم تکرار کرد که فلانی تا حالا ادامامی نخورده. نویسنده میگه اونجا خیلی حس شرم میکنه. /۱۹
چند وقت بعد، خودش داشت ادامامی میخورد. یکی وارد میشه و میپرسه این چیه. میگه بدون اینکه فکر بکنه، یهو همون جوابی رو داد که میزبان بهش داده بود "مگه تا حالا ادامامی نخوردی؟" و باعث ایجاد شرم در طرف مقابلش شد. /۲۰
کتاب از دانشجوها هم مثال میزنه. میگه اگه «ندونستن» باعث ایجاد شرم بشه، وقتی جواب چیزی رو ندونن، احساس میکنن دانششون زیرسوال میره. به همین دلیل، سعی میکنن یه جوابی جور کنن، یا قلمبه سلمبه حرف بزنن کسی حرفشون رو نفهمه، یا حس شرم به طرف مقابل بخاطر سوال پرسیدن بدن، یا… /۲۱
این حس تو دانشجوهای لیسانس بیشترینه. در مقطع فوقلیسانس، اونها کمتر احساس میکنن باید حتما «بدونن» و به خودشون اجازه ندونستن میدن. تو مقطع دکترا، که دیگه نیازی به ثابت کردن دانششون به دیگران ندارن، عبارت «نمیدونم» بیشتر از هر زمان دیگهای بدون شرم بیان میشه. /۲۲
کتاب با این مثال میگه رمزگشایی کردن از شرمها همینطوریه. تا وقتی ما در مورد چیزی احساس شرم کنیم، راحت راجع بهش حرف نمیزنیم تا ابعاد قضیه رو درست متوجه بشیم. احتمالا به بقیه هم همین حس شرم رو انتقال میدیم. ولی اگه یه بار رمزگشایی بکنیم، شاید بفهمیم چقدر مسالهی سادهای هست. /۲۳
خلاصه، برای مقاوم شدن در برابر شرم، ما نیاز به «آگاهی انتقادی» نسبت به شرمهامون داریم. اینکه تصویر بزرگتر رو ببینیم و بفهمیم چرا چنین شرمهایی وجود دارن. متوجه بشیم چقدر براساس انتظارات واقعگرایانه هستن و رمزگشایی بکنیمشون. /۲۴ و پایان
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
همه این نگرانی رو دارن که پیش کسی حرف بزنن و داستان شرمشون رو تعریف کنن، ولی بجای دریافت همدلی، قضاوت بشن. یا حتی بدتر، بعدا ببینن کسی که بهش اعتماد کرده بودن پشت سرشون حرف زده، یا همون صحبتها رو علیهشون استفاده میکنه. /۱
ما وقتی شروع میکنیم که در برابر شرم مقاوم بشیم، نیاز داریم با بقیه ارتباط برقرار کنیم و حرف بزنیم. این نیاز انقدر قویه که ممکنه باعث بشه ما خودمون رو پیش افراد اشتباهی تخلیه کنیم. افرادی که اصلا در اون حد باهاشون ارتباط نداشتیم و اعتماد کامل بینمون برقرار نیست. /۲
تو این شرایط، ممکنه یهو زیادی اعتماد کنیم و اطلاعات زیادی از خودمون و ضعفهامون بهشون بگیم. ولی روز بعد میبینیم حس خوبی نداریم. دچار پیشمونی میشیم که "ای وای! چه غلطی کردم! حالا راجع به من چی فکر میکنه؟ یعنی پیش کیها میره حرف بزنه و رازهای من رو میگه؟" /۳
خیلی از ما دلمون میخواست خودمون رو دستکاری کنیم و نقصهامون رو از بین ببریم. بدن زیبا و صورت خوشگل داشته باشیم، تو کارمون موفق باشیم، پدر یا مادر خوبی باشیم، و… ترس از معمولی بودن و نقص داشتن در خیلیهامون هست که منجر به شرم میشه. /۱
نویسنده تعریف میکنه در زمان نوجوونیاش عاشق کاراکتر «الکس» در فیلم «فلشدنس» بود. زنی که نقص نداشت. روزها سر ساختمون کار میکرد و شبها رقصندهی حرفهای بود. حتی در آشفتهترین حالت هم زیبا و جذاب به نظر میرسید، و در همه کارهاش هم موفق بود. /۲
خیلی تلاش میکرد شبیه «الکس» لباس بپوشه و شبیه اون رفتار کنه. تلاشی که هیچوقت به نتیجه نمیرسید و باعث میشد از خودش بدش بیاد. ولی بعدا متوجه شد برای ایفای این نقش، کارگردان از چهار بازیگر استفاده کرده بود. /۳
بعضیها فکر میکنن اگه وارد رابطهای بشن، یا ازدواج کنن، یا بچهدار بشن، یا… مشکلاتشون حل میشه. اونها این رویدادها رو «نجاتدهنده» میبینن. ولی تحقیق پشتِ تحقیق نشون داده که این رویدادها نه تنها مشکلات رو حل نمیکنن، بلکه باعث بزرگتر و پیچیدهتر شدنشون میشن. /۱
یکی که تنهاست و از زندگیاش راضی نیست، وقتی وارد رابطهای شد یا ازدواج کرد هم مشکلش حل نمیشه.
اگه یکی زیادی دنبال تایید پدر مادرش هست، وقتی خودش بچهدار شد هم این رویه تغییری نمیکنه. اتفاقا حالا باید موارد بیشتری رو پیش پدر مادر خودش ببره تا تاییدشون رو کسب کنه. /۲
هر مشکلی شما و پارتنرتون در تنهایی خودتون داشتید، وقتی وارد رابطه بشید، اون مشکلات چند برابر میشن. اگه دو نفر مشکلی در رابطه میبینن و با خودشون بگن "اگه ازدواج کنیم، حل میشن" اشتباه فکر میکنن. با ازدواج اون مشکلات پیچیدهتر و سختتر میشن. /۳
همهی ما هدف حرفهای تند و زخمزبونهای دیگران بودیم که احساس شرم کردیم ولی نتونستیم درست از خودمون محافظت کنیم. برای محافظت از خود، ما هم باید بدونیم چه موضوعهایی برای ما حساس هستن (برای تشخیص شرم) و مهمتر اینکه بتونیم راجع به این تجربهها حرف بزنیم و از حس بد رهایی پیدا کنیم /۱
افرادی که در برابر شرم مقاوم هستن، این توانایی رو دارن که احساس شرم رو در خودشون بفهمن، بیان کننش، و از دیگران کمک و حمایت دریافت کنن. برای این کار، ما نیاز داریم تا مهارت ارتباطی و کلامی رو در خودمون تقویت کنیم. /۲
با صحبت کردن از شرم میتونیم این حس رو پردازش کنیم و از تلهای که در ذهن ما ایجاد کرده رها بشیم. صحبت کردن از شرم به ما کمک میکنه تا از این تجربهها درس بگیریم و در جهت مثبتی حرکت کنیم. /۳
یک قدم مهم برای مقابله با شرم اینه که در موردش حرف بزنیم و بتونیم حرف دیگران رو هم بشنویم. هر چقدر ما شرممون رو پیش خودمون بیشتر نگه داریم، اون در ذهن ما بزرگتر و ترسناکتر میشه، ولی اگه بتونیم با کسی راجع بهش صحبت کنیم، قدرتش رو از دست میده. /۱
کتاب اصطلاح «ظرف پتری» استفاده میکنه - ظرفی که برای کِشت باکتری در آزمایشگاه استفاده میشه - میگه شرم هم همینه. اگه در محیط تاریک نگهداری بشه، رشد میکنه. ولی وقتی میاریدش بیرون تا نور ببینه، کوچیک میشه. /۲
از ارتباط با دیگران (حرف زدن از شرمها و شنیدن حرفهای بقیه) متوجه میشیم در این تجربهها تنها نیستیم، و خیلیهای دیگه هم درگیر مسائل مشابهی هستن. ارتباط با دیگران به ما شهامت میده تا تغییری در خودمون ایجاد کنیم، یا باعث تغییر بزرگتری در گروه بزرگتر و اجتماع بشیم. /۳
زنی پسرش رو میبره پیش پزشک و متوجه میشن گوشش چرک کرده و باید عمل بشه. دکتر روزی رو برای عمل مشخص میکنه که زن هم در همون روز باید کار مهمی رو برای شرکتش ارائه کنه. وقتی این قضیه رو مطرح میکنه، دکتر با تندی بهش میگه "گوش پسرت مهمتره یا کارِت، خانم؟!" /۱
کتاب با این مثال از شرمی حرف میزنه که آدمها در برخورد با «متخصصین» دریافت میکنن. مثل بیمار از پزشک، یا مراجعهکننده از مشاور. میگه تو این شرایط، افراد در موقعیت آسیبپذیری هستن. باید بتونن از خصوصیترین مسائل حرف بزنن. ولی لزوما امپاتی دریافت نمیکنن، و گاهی تحقیر هم میشن. /۲
در این موقعیتها (برخورد پزشک-بیمار، استاد-دانشجو) امپاتی اهمیت زیادی داره. ولی همه این «متخصصین» امپاتی یاد نگرفتن، و گاهی خودشون رو محق هم میدونن که طرف مقابلشون رو تحقیر کنن و بهش حس شرم بدن. نویسنده میگه اکثر افرادی که باهاشون مصاحبه کرده تجربهی شرمناک اینطوری داشتن. /۳