همهی ما هدف حرفهای تند و زخمزبونهای دیگران بودیم که احساس شرم کردیم ولی نتونستیم درست از خودمون محافظت کنیم. برای محافظت از خود، ما هم باید بدونیم چه موضوعهایی برای ما حساس هستن (برای تشخیص شرم) و مهمتر اینکه بتونیم راجع به این تجربهها حرف بزنیم و از حس بد رهایی پیدا کنیم /۱
افرادی که در برابر شرم مقاوم هستن، این توانایی رو دارن که احساس شرم رو در خودشون بفهمن، بیان کننش، و از دیگران کمک و حمایت دریافت کنن. برای این کار، ما نیاز داریم تا مهارت ارتباطی و کلامی رو در خودمون تقویت کنیم. /۲
با صحبت کردن از شرم میتونیم این حس رو پردازش کنیم و از تلهای که در ذهن ما ایجاد کرده رها بشیم. صحبت کردن از شرم به ما کمک میکنه تا از این تجربهها درس بگیریم و در جهت مثبتی حرکت کنیم. /۳
تا حالا شده قبل از دیدن کسی همش به این فکر کنین که چطور باید جوابش رو بدید؟ یا حسابی نقشه بکشید که یه جوری حالش رو بگیرید؟ کتاب میگه این موارد نشونههایی هستن که ما یک نقطهی آسیبپذیر داشتیم که طرف روش دست گذاشته بود. یک بار به اون قضیه فکر کنیم و به شرممون آگاه بشیم. /۴
بعضیا بطور مستقیم حرفی میزنن که آزارمون بدن - اونها حس شرم و گناه خودشون رو با دادن حس شرم و گناه به بقیه جبران میکنن. بعضیها هم ناخواسته حرفی میزنن که باعث ایجاد حس شرم در ما میشن. /۵
وقتهایی که یکی بطور مستقیم سعی میکنه حس شرم بده، شاید فکر کنیم ما هم باید بهش حمله کنیم و جوابش رو بدیم. ولی کتاب میگه، اگه بتونیم به طرف بگیم چی حسی داریم از حرفهاش، شهامت بیشتری میخواد و اثر بزرگتری هم داره. /۶
مثال از دادن حس شرم بصورت مستقیم:
شما میرید دیدن مادرتون و اون به شما میگه "هنوز که چاقی!" اون با خودش فکر میکنه اگه به شما حس شرم بده، شاید باعث ایجاد یک انگیزهی مثبت برای سلامتیتون بشه. /۷
توصیه کتاب اینه که تو این شرایط به طرف بگید که داره به شما حس شرم میده و این حس انقدر برای شما دردناکه که باعث تغییر مثبتی نمیشه. این درد انقدر زیاده که شاید شما مجبور به بازنگری در رابطهتون بشید و بخواید که کمتر ببینیدش. /۸
مثال از دادن حس شرم غیرمستقیم:
یکی سرطان رو شکست داده و برگشته سر کار. ولی میبینه همکارهاش باهاش زیادی ملایم رفتار میکنن. کار جدی بهش نمیدن. بهش چپ و راست توصیههایی میکنن که چی بخوره و چی نخوره، و بدون اینکه اون خواسته باشه، راهنماییهای سلامتی میکنن. /۹
برای این موارد هم توصیه کتاب اینه که از حستون باهاشون صحبت کنین. مثلا "با اینکه میدونم میخواین کمک کنین، ولی با کارهاتون دارید این حس رو بهم میدید که من ناتوانم. فکر میکنم تو این جمع غریبهام و احساس تنهایی میکنم." /۱۰
حرف زدن از شرم باعث میشه بقیه بفهمن ما چه احساسی داریم و چه چیزی میخوایم. ولی این کار راحتی نیست و نیاز به تمرین قدم به قدم داره. هرکسی باید به شرایط و نقاط حساسش فکر کنه و زبون احساس خودش رو یاد بگیره. /۱۱
باید حواسمون باشه که بعضیها هم توانایی شنیدن داستان شرم و احساس دیگران رو ندارن. چون اونها خودشون هم شرمی دارن که باهاش کنار نیومدن. /۱۲
وقتی شما از چیزی که باعث شرم و ناراحتیتون شده حرف میزنید، ممکنه در جواب بگن "انقدر حساس نباش"، "نمیدونستم انقدر شکنندهای!"، "خب پس من باید کنار تو حواسم باشه چیا میگم!" یا… کتاب میگه اینها همه راههای فاصله گرفتن از شرمه - شرمِ خودشون. /۱۳
حرف زدن از شرم ترسناک به نظر میرسه. چون ما داریم نقاط آسیبپذیرمون رو نشون میدیم. ولی ما به این تمرین نیاز داریم تا هم قدرت بیان احساسمون رو تقویت کنیم، و هم روابط موثرتری بسازیم یا نگه داریم - چیزهایی که برای مقابله با شرم ضروری هستن. /۱۴ و پایان
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
همه این نگرانی رو دارن که پیش کسی حرف بزنن و داستان شرمشون رو تعریف کنن، ولی بجای دریافت همدلی، قضاوت بشن. یا حتی بدتر، بعدا ببینن کسی که بهش اعتماد کرده بودن پشت سرشون حرف زده، یا همون صحبتها رو علیهشون استفاده میکنه. /۱
ما وقتی شروع میکنیم که در برابر شرم مقاوم بشیم، نیاز داریم با بقیه ارتباط برقرار کنیم و حرف بزنیم. این نیاز انقدر قویه که ممکنه باعث بشه ما خودمون رو پیش افراد اشتباهی تخلیه کنیم. افرادی که اصلا در اون حد باهاشون ارتباط نداشتیم و اعتماد کامل بینمون برقرار نیست. /۲
تو این شرایط، ممکنه یهو زیادی اعتماد کنیم و اطلاعات زیادی از خودمون و ضعفهامون بهشون بگیم. ولی روز بعد میبینیم حس خوبی نداریم. دچار پیشمونی میشیم که "ای وای! چه غلطی کردم! حالا راجع به من چی فکر میکنه؟ یعنی پیش کیها میره حرف بزنه و رازهای من رو میگه؟" /۳
خیلی از ما دلمون میخواست خودمون رو دستکاری کنیم و نقصهامون رو از بین ببریم. بدن زیبا و صورت خوشگل داشته باشیم، تو کارمون موفق باشیم، پدر یا مادر خوبی باشیم، و… ترس از معمولی بودن و نقص داشتن در خیلیهامون هست که منجر به شرم میشه. /۱
نویسنده تعریف میکنه در زمان نوجوونیاش عاشق کاراکتر «الکس» در فیلم «فلشدنس» بود. زنی که نقص نداشت. روزها سر ساختمون کار میکرد و شبها رقصندهی حرفهای بود. حتی در آشفتهترین حالت هم زیبا و جذاب به نظر میرسید، و در همه کارهاش هم موفق بود. /۲
خیلی تلاش میکرد شبیه «الکس» لباس بپوشه و شبیه اون رفتار کنه. تلاشی که هیچوقت به نتیجه نمیرسید و باعث میشد از خودش بدش بیاد. ولی بعدا متوجه شد برای ایفای این نقش، کارگردان از چهار بازیگر استفاده کرده بود. /۳
بعضیها فکر میکنن اگه وارد رابطهای بشن، یا ازدواج کنن، یا بچهدار بشن، یا… مشکلاتشون حل میشه. اونها این رویدادها رو «نجاتدهنده» میبینن. ولی تحقیق پشتِ تحقیق نشون داده که این رویدادها نه تنها مشکلات رو حل نمیکنن، بلکه باعث بزرگتر و پیچیدهتر شدنشون میشن. /۱
یکی که تنهاست و از زندگیاش راضی نیست، وقتی وارد رابطهای شد یا ازدواج کرد هم مشکلش حل نمیشه.
اگه یکی زیادی دنبال تایید پدر مادرش هست، وقتی خودش بچهدار شد هم این رویه تغییری نمیکنه. اتفاقا حالا باید موارد بیشتری رو پیش پدر مادر خودش ببره تا تاییدشون رو کسب کنه. /۲
هر مشکلی شما و پارتنرتون در تنهایی خودتون داشتید، وقتی وارد رابطه بشید، اون مشکلات چند برابر میشن. اگه دو نفر مشکلی در رابطه میبینن و با خودشون بگن "اگه ازدواج کنیم، حل میشن" اشتباه فکر میکنن. با ازدواج اون مشکلات پیچیدهتر و سختتر میشن. /۳
یک قدم مهم برای مقابله با شرم اینه که در موردش حرف بزنیم و بتونیم حرف دیگران رو هم بشنویم. هر چقدر ما شرممون رو پیش خودمون بیشتر نگه داریم، اون در ذهن ما بزرگتر و ترسناکتر میشه، ولی اگه بتونیم با کسی راجع بهش صحبت کنیم، قدرتش رو از دست میده. /۱
کتاب اصطلاح «ظرف پتری» استفاده میکنه - ظرفی که برای کِشت باکتری در آزمایشگاه استفاده میشه - میگه شرم هم همینه. اگه در محیط تاریک نگهداری بشه، رشد میکنه. ولی وقتی میاریدش بیرون تا نور ببینه، کوچیک میشه. /۲
از ارتباط با دیگران (حرف زدن از شرمها و شنیدن حرفهای بقیه) متوجه میشیم در این تجربهها تنها نیستیم، و خیلیهای دیگه هم درگیر مسائل مشابهی هستن. ارتباط با دیگران به ما شهامت میده تا تغییری در خودمون ایجاد کنیم، یا باعث تغییر بزرگتری در گروه بزرگتر و اجتماع بشیم. /۳
زنی پسرش رو میبره پیش پزشک و متوجه میشن گوشش چرک کرده و باید عمل بشه. دکتر روزی رو برای عمل مشخص میکنه که زن هم در همون روز باید کار مهمی رو برای شرکتش ارائه کنه. وقتی این قضیه رو مطرح میکنه، دکتر با تندی بهش میگه "گوش پسرت مهمتره یا کارِت، خانم؟!" /۱
کتاب با این مثال از شرمی حرف میزنه که آدمها در برخورد با «متخصصین» دریافت میکنن. مثل بیمار از پزشک، یا مراجعهکننده از مشاور. میگه تو این شرایط، افراد در موقعیت آسیبپذیری هستن. باید بتونن از خصوصیترین مسائل حرف بزنن. ولی لزوما امپاتی دریافت نمیکنن، و گاهی تحقیر هم میشن. /۲
در این موقعیتها (برخورد پزشک-بیمار، استاد-دانشجو) امپاتی اهمیت زیادی داره. ولی همه این «متخصصین» امپاتی یاد نگرفتن، و گاهی خودشون رو محق هم میدونن که طرف مقابلشون رو تحقیر کنن و بهش حس شرم بدن. نویسنده میگه اکثر افرادی که باهاشون مصاحبه کرده تجربهی شرمناک اینطوری داشتن. /۳
شرم مثل زوم دوربین عمل میکنه. ما وقتی احساس شرم میکنیم، چیزی جز اون مشکل رو نمیبینیم، و فکر میکنیم تنها کسی هستیم که اون مشکل یا ضعف رو داره. توصیه کتاب اینه که یک بار به شرمهامون از نمای دورتر نگاه کنیم و به «آگاهی انتقادی» برسیم. /۱
آگاهی نسبت به چیزی یعنی بفهمیم اون چیز وجود داره.
«آگاهی انتقادی» یعنی بفهمیم اون چرا وجود داره، چطور کار میکنه، ما رو چگونه تحت تاثیر قرار میده، و کی ازش نفع میبره. /۲
برای مثال، شرمی که آدمها از فرم بدنشون دارن رو بررسی کنیم.
- انتظارات حول چه چیزهایی هستن؟
مو، پوست، آرایش، وزن، انتخاب لباس، رفتار، اعتماد به نفس، سن و سال، و سرمایه. /۳