اسلام شناسی سنتی میگوید فردی به نام #محمد در شهر کور و بن بستی به نام مکه، بطور ناگهانی، وحی از جبرییل و الله میگیرد و یکتاپرستی را باب میکند و از قضا مانند فیلم های هالیوودی همه جا پیروز میشود و هنوز فوت نکرده (یا مدت کوتاهی پس از فوتش) ایران تا اورشلیم را مسلمان میکند.
👇
ولی با دیدگاه های جدید،
جنبش اسلامی، درواقع یک جنبش مسیحی است که از شرق تا غرب ایران با تفکر یکتاپرستی ایرانیان اغاز شده.
توجه کنید:
مردم مرو و شمال شرقی ایران (خطه خراسان) یا بودایی بودند و یا مسیحی. (طالبان چندی پیش اثار به جا مانده از بودیسم را از بین برد.) 👇
مردم مرکز ایران غالبا زرتشتی بودند ولی گرایش به مسیحیت در اوج خودش بود.
از طرفی مزدکیان از یک سو و مانویان از سوی دیگر تبلیغات گسترده ای در کل مناطق ایران داشتند.
جمعیت زیادی تفکرات زروانی [زروان خدای زمان یا بقولی صاحب الزمان است که بعدا در مورد ان مینویسم] داشتند.
خود مسیحیت در جای جای ایران در حال حرکت بود، جالب اینکه مسیحیت، درون خودش هم، محل جنگ فرقه های مختلف شده بود.
یعقوبیان، نستوریان، نُصَیریان، ابیونیان، اریوسی ها و....و...
از طرف دیگر مندائیان [صائبین حران] نیز در حال جنگ و ستیز برای عقایدشان هستند.
از یک سو مردم غرب ایران یهودی های خاخامی و غیرخاخامی بودند. که جایگاهشان در اورشلیم و دمشق بود.
یعنی ایران محل برخورد بودیسم، یهودیت، مسیحیت، دین زرتشتی با ده ها فرقه ریز و درشتشان شده بود.
👇
در اینجا میتوان حدس زد در برخورد این دین ها و فرقه ها، قرار است یکی پیروز شود ولی هر کدام پیروز شود، قطعا در مدت زمان کمی، برایندی از همه این دین ها خواهد شد.
اسلام در واقع از برخورد تمام این دین ها و فرقه ها به یکدیگر بوجود امد.
با اندیشه محوری یکتاپرستی و رد تثلیث مسیحی. 👇
یعنی کلیت اسلام این است:
خدا یکتاست و پسر ندارد. شریک ندارد و مرکب نیست.
ولی جزئیات ان، عملا برایندی از همه این دین ها و فرقه هاست.
میتوان نشانه های بودیسم را به وفور در ان دید. (حتی نوع لباس پوشیدن مسلمین در حج، شیوه بودایی هاست. هیچ کجا و هیچ فرقه ای جز بودایی ها،
طوری لباس نمیپوشیدند که شانه راست را خالی بگذارند.)
نشانه های اسفارپنجگانه تورات و یا حتی کل کتاب مقدس یهودیان، یعنی #تنخ (که تورات بخشی از ان است) را به وفور میتوان در اسلام دید
میتوان نشانه های مسیحیت و اناجیل چهارگانه یا اپوکریفاها و البته نقد مسیحیت را به وفور در ان دید👇
نشانه های زرتشتی گری که در همه جای ان دیده میشود.
خلاصه اسلام در واقع یک معجونی از تمام این فرقه هاست.
در چنین شرایطی بود که سده هفتم اغاز شد.
سده هفتم در ابتدا با جنگ خسروپرویز با هراکلیوس جلو رفت.
خسروپرویز که همسرش (شیرین ارمنی) مسیحی یعقوبی است، از یعقوبیان دفاع میکند
(همسر دیگرش مریم نیز، مسیحی بود)
و نستوریان را قلع و قمع. و از طرفی دشمن مسیحت رومی و بیزانتسی است. مزدکیان و مانویان را هم خوش ندارد. خلاصه با همه در جنگ است. 😁
با اولین شکست خسروپرویز، متحدان عرب در حال اوج گیری هستند.
متحدان چه کسانی هستند؟
مردم قریش.
👇
قریش در اصل واژه ای سریانی است که معنای ان میشود "متحدان" یا مردم در اتحاد
(از ریشه قرمه سریانی)
حتی اخبارنویسان اسلامی مثل طبری و مسعودی و... نیز نوشته اند که قریش یک طایفه نبود بلکه جمعی از طوایف [متحد شده] بود.
قریشیان متحدان عرب بودند که در کل، متحد بیزانتسی ها بودند.
به همین دلیل معاویه بزرگترین متحد بیزانتس، به حکومت شام میرسد ولی بزودی با چرخش فکری و جهت گیری از دارابگرد ایران، به بیزانتسی ها حمله میکند و راه خسروپرویز را ادامه میدهد.
پس مسیحیت بیزانتسی در میان قریشیان وجود داشت. ولی نستوریان هم که مخالف تثلیث بودند جمعیت زیادی داشتند.
یعنی از یک دورنما عملا ایران و قرن هفتم میلادی، صحنه نبرد #اخرالزمانی تمام دین های بزرگ شده بود.
در چنین شرایطی، در سالهای پایانی این قرن (690 م. به بعد) عبدالملک ظهور میکند و سیاست یکپارچه سازی ملت که ما امروز انرا با کلیدواژه #دین_اسلام میشناسیم، کلید میزند.
عملکرد عبدالملک را دیدیدم.
او خود را در جایگاه #داوود_نو میدید و تصمیم داشت صهیون نوین یا اسرائیل نوین را کلید بزند. شهادت کپه ای از سنگ ها یا jegar shahaduta در راستای این سیاست بود (اسناد دیگر و بررسی مفصل این بخش را در پی دی اف میاورم)
عبدالملک در راستای یکپارچه سازی، ابتدا قبه صخره را ساخت و شعارهای محوری انرا نصب کرد. و پس از او ولید، فرزندش این پروژه را ادامه داد.
ولی اگر عبدالملک در سطح درباری و سلطنتی این کارها را میکرد، ولید ابن عبدالملک عملا محمد گرایی را یک سطح ارتقا داد و به سطح عوام نیز اورد.
👇
اینرا میتوان به وضوح در کتیبه های عوام [بخصوص در شهر نقب] دید.
در سالهای 690 م. که قبه صخره ساخته میشود تا 715 م. که ولید درگذشت، کتیبه های رسمی و سلطنتی هنوز اسلامی است ولی هنوز از خدای عیسی و هارون و موسی حرف میزنند، ولی سالهای اواخر دهه 740 و اوایل 750 م. به وضوح میبینیم
شعارهای عبدالملک و ولید، در دستنوشته های عوام نیز در حال پدیدار شدن است. در این زمان دیگر نام محمد هم کمی اشناتر از قبل شده. چرا که سیره نامه نویسان، [ابن اسحاق و نسل او] در صدد تدوین زندگی نامه برای #محمد هستند و از همین زندگی نامه هاست که یوحنای دمشقی نیز با محمد اشنا میشود 👇
و دست به قلم میبرد تا او را محکوم کند. (یوحنا سالها در دربار عبدالملک مروان بود ولی خبری از محمدگرایی ندارد، ولی در دوران ولید اوضاع کمی سخت تر شده و در دوران هشام به بعد از حاکمیت جدا شده و در اخرین دهه عمر حکومت اموی، کتاب ارتداد و خطای نیرنگ امیز اسماعیلیان را مینویسد.)
👇
ولید بن عبدالملک از سال 705 م. (دهه اغازین قرن هشتم) بر تخت نشست. ولید در اولین قدم اندیشه های اخر الزمانی عبدالملک را کنار گذاشت و در مقابل چند کار مهم انجام داد.
از اولین اقدامات او این بود که کلیسا و ارامگاه یوحنای معمدان (یحیی تعمیددهنده) را از بیخ، ریشه کن کرد
👇
و به جای ان مسجدی بنا کرد که امروزه انرا با عنوان #مسجد_جامع_اموی میشناسیم.
از دیگر اقدامات او این بود که صلیب ها را پایین اورد. شعارهای اسلام را قدری افزایش داد. سکه ها را اصلاح کرد و در نهایت برای عموم به روشنی نوشت:
در پذیرش دین، جای #انکاری نیست*، راه راست از راه ناراست [اشتباه] تمییز داده شده است.
پایان قسمت چهل پنجم.
پ.ن مهم:
چند روز گذشته که کمتر این رشتوها را میگذارم در حال مطالعه زبان سریانی و راستی ازمایی ادعاهای لوگزنبرگ هستم.
در مورد این عبارت لا اکراه فی الدین.
فعل کَرِهَ یا kareha یا karaha در سریانی یعنی ناخوش بودن یا بیمار بودن یا متنفر بودن و...
حتی در رشتوی قبل دیدیم 👇
عبارت "ولو کره المشرکون"
یعنی "حتی اگر مشرکین را خوش نیاید."
این عبارت لا اکراه هم یعنی جای خوش نیامدن ندارد. اینگونه نیست بگویید خوشم نمیآید. جای انکار ندارید.
👇
در مورد واژه حور و حورالعین:
در دیکشنری های سریانی و عبری و عربی هم نگاه انداختم. اصلا خود زبان شناسان عرب هم نوشتند که حور العین معلوم نیست چرا "زنان زیبارو" معنا شده.
حور یعنی سفید و عین یعنی چشمان بزرگ
بزرگ چشم سفید معنا ندارد.
جالب اینکه یکی از زبان شناسان نوشته بود شاید این عبارت از زبان پهلوی از کلمه #خوروست یعنی زیبارو گرفته شده که بوضوح درماندگی در تفسیر این عبارت است.
واقعیت این است که لوگزنبرگ درست میگوید. حور العنب یعنی انگورسفید را به اشتباه حورالعین خواندند و تا توانستند به چرندگویی پرداختند.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
یعنی ببینید
درحالی که هزاران سند از زبان امروزی ایران، از سعدی و حافظ و نظامی و ده ها نویسنده دیگه باقی مونده، این میگه سیصد ساله #گچپژ وارد زبان ایران شده و ما رو هم به جعل متهم میکنه
حالا کاری نداریم خود سریانی گویشی از زبان ارامیه که یکی از چهار زبان ایران باستانه
😁
اثباتشم خیلی ساده است
یه دیکشنری باز کنید میبینید نصف بیشتر کلمات سریانی لهجه ای از آرامیه
و البته صد ها پاپیروس و نامه ازش موجوده
سریانی تو قرن اول و دوم میلادی نزدیک اِدِسا (رُها-ترکیه امروزی) پیدا شد که درواقع فرزند زبان ارامیه
ارامی هم یکی از چهارزبان تاریخ ایرانه
جمع بندی زمان ولید تا عباسیان
تا اینجا چنانچه دیدیم در اسناد دوره های اسلامی، تنها چیزی که میتوان از محمد دید شعار بنیادین اسلام، یعنی محمد رسول الله است. که کتیبه های قبه صخره به ما میگوید👇
این شعارها در ارتباط با عیسی بن مریم عبده و رسوله [بنده و رسول الله] است.
از سال 705 م. تا 750 م. که عباسیان ظهور کردند، چند کتیبه سلطنتی از ولید بن عبدالملک و هشام داریم، که اینجا میآورم و کتیبه های زیادی از عوام که یک نمونه آنرا میآورم که نشان میدهد در سال 730 م. 👇
هنوز از خدای موسی و هارون حرف میزنند.
قصر الخرنة در جنوب اردن، ۶۰ کیلومتری شهر امان واقع شده، در یک کتیبه یافت شده از قصر الخرنه نوشته شده است:
۱- ای الله، با عبدالملک بن عمر مهربان باش و ببخش
۲- گناهانش را، قبلی و بعدیها، پنهان و اشکاراها
👇
زبان ایران در گذشته؛ پارسی باستان (هخامنشی)، پارسی میانه (اشکانی و ساسانی) و پارسی دری و ارامی بود که ارامی خودش فرزندان زیادی زاییده است (عبری ارامی- پارسی ارامی- سریانی ارامی و...)
پارسی باستان خط سختی داشت که میراث حکومت های آشور و عیلام و بابل قدیم بود
داریوش کبیر برای 👇
اداره امپراطوری، به دلایل زیادی، زبان #ارامی را برگزید که [میراث فینیقی ها بر مناطق مرکزی ایران ان زمان -عراق و سوریه امروز- است] و شکل حروفش تقریبا همین حروفیست که امروز مینویسیم
من و شما و این دوستان هشتگ زن (منوفارسی)، همگی؛ هنوز هم حروف ارامی زمان داریوش را بکار میبریم
👇
هنوز بعد از 2500 سال، ما وقتی میخواهیم عباراتی گزینه ای بگوییم؛
مثلا میگوییم گزینه:
الف... ب.... ج.... د.... ه..... و.....
در حالی که ترتیب الفبای امروز ما چیز دیگریست (الف ب پ ت ث ...)
و این میراث از زمان داریوش بزرگ است که خط ارامی را؛ زبان مشترک کل منطقه انتخاب کرد
👇
ظهور عبدالملک (7 - اخر)
من تقریبا ان چیزی که نیاز بود از دوران عبدالملک بدانیم را اوردم (البته بخش های جالبی را برای pdf گذاشتم) فقط در بخش اخر به تغییر سکه ها از طرح عرب-ساسانی و -عرب-بیزانتسی 👇
به طرح های اسلامی بپردازیم.
در واقع اینجا با نگاه اسلام شناسی جدید، باید گفت طرح های جدید عبدالملک، شعارهای مسیحیت جدیدش را پشتیبانی میکند.
عبدالملک در سر داشت تا شعارهای بنیادین مسیحیت جدید خود را به تمام مناطق تحت فرمان خود برساند.
با بررسی قبه صخره، بهتر میفهمیم که 👇
چه جریانی در این سالها، در حرکت است. - رد تثلیث و مسیحیت دیوفیزیت.
ما قبلا سکه های سالهای ابتدایی عبدالملک را بررسی کردیم.
تا اینجا چنانچه دیدیم [اسم یا صفت اسمی شده ی] محمد بدون هیچ تردیدی در زمان عبدالملک ظهور کرده است.
در تغییر سکه ها او ابتدا سکه های محمدی با طرح پیشین 👇
ظهور عبدالملک (6)
بد نیست که برخی کتیبه های تاریخ دار دوران عبدالملک (685 - 705 م.) را بررسی کنیم.
برای بستن دوران عبدالملک، نگاهی به تغییر سکه ها نیز (پس از ساخته شدن قبه صخره) خواهیم داشت.
اولین کتیبه مربوط به سال 683 م. یا 64 هجری، یعنی اخرین سال خلافت یزید بن معاویه (در روایات سنتی) و دوران معروف به فتنه دوم یعنی شورش عبدالله بن زبیر است.
این کتیبه به خط کوفی نزدیک کربلا پیدا شده و در آن فردی به اسم لیث بن یزید، خدای جبرئیل و میکائیل و اسرافیل را میخواند.
👇
ترجمه انگلیسی و تصاویر کتیبه در زیر میآید
و ترجمه فارسی کتیبه چنین است: 1- به نام الله بخشنده مهربان
2 و 3- الله [از لحاظ بزرگی] بزرگترین است و اراده اش عظیم است. [با ترجمه سنتی: حمد و ستایش زیاد بر خدا]
4 و 5- خدا را سپاس؛ صبح، عصر و شب طولانی*
(*در این قسمت، علامت مستطیلی 👇
در مورد واژه #حمد
کلمه #حمد که ریشه کلمه محمد یا احمد نیز هست، بحث گسترده ای درجریان است.
ولی این مصدر در زبان های سامی، در عام ترین معنا، هم به معنای ستایش کردن است، هم به معنای خواستن و اراده کردن است.در واقع محمد نیز به معنای اراده شده یا خواسته شده، یا مطلوب یا برگزیده است،
گرچه معنای ستایش شده و یا ستایش شونده نیز میدهد.
در مورد واژه شریک
کلمه #شریک با واژه یونانی synthetos یعنی مرکب بودن خدا در ارتباط است، نه به معنای شریک و همکار، انچنان که امروزه درک میکنیم. یعنی خدا ذاتش شریک ندارد که به روشنی به اندیشه پدر، پسر و روح القدس اشاره دارد. 👇