روز یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ در ساواک، وارد دفتر کارم شدم. روز قبل در مدرسه خیابان ایران، با لباس مبدل هم بازرگان را دیدم و هم خمینی را. هر ۲ را بازجویی کرده بودم و می شناختم. برای خودم چای درست کردم، ناگهان دیدم از دیوار، بالا می آیند و یواش از ساختمان، داخل همان جمعیت شدم و رفتم..⬇️
[*سال ۱۳۹۸ حجاریان در تهران می گوید: وقتی وارد ساختمان ساواک شدیم، هنوز روی میز یکی از کارکنان، چای داغ بود! ]
در منزل یکی از فامیل، با دختر و همسر مریض، قایم شدم. دیگر هرگز به سمت خانه ام نرفتم. بازجوی خامنه ای بودم و خود بازرگان و طالقانی. طبعا به خونم تشنه بودند!⬇️
صبح زود، خودم و خانم و بچه بیدار می شدیم و به کمد داخل بالکن می رفتیم تا زن خدمتکار منزل فامیل، نداند غریبه ای هست و آنهم ساواکی! فورا به کمیه می گفتند، حتی به فامیل هایم، تلفن هم نزدم... بعد از ۱-۲ ماهی، با ریش بلند، کمی در تهران، مسافرکشی کردم تا خرج داروی خانمم فراهم شود!⬇️
با کمک فامیل همسرم، راهی ماکو شدیم...در دهاتی نزدیک آنجا، در یک کارگاه مختصر، مشغول ساخت قفسه چوبی برای کندوهای عسل کشاورزها بودم و به بچه های مدرسه ای ده، درس می دادم... تا یک قاچاقچی، با زحمت یافت شد!
در نزدیک مرز، می خواست طلاهای خانمم را بدزدد و مرا به پاسگاه تحویل دهد!⬇️
ناگهان کلت خودش را قاپیدم و روی سرش گذاشتم...گفتم هوس طلای زنم یا ناموسم را داری، مهم نیست.. اسلحه دست من است اما نمی کشم...بگو جهت مرز کجاست...نشانم داد و چند صد متری آنطرفتر، رهایش کردم و با بچه ای در بغل و کنار همسرم از مرز گذشتم، و از تپه بالای پاسگاه گذشتیم. اسلحه اش را دادم
وقتی دور شدیم، دوان دوان اسلحه را برداشت که مرا بکشد. اما هرچه چکاند، بی فایده بود. گلوله ها در جیب ام بود که انداختم دور. البته، پولش را تمام و کمال داده بودم. هرچه هم به سمت پاسگاه دوید و داد زد، دیگر بیفایده بود..
در ترکیه، خود را به سفارت انگلستان رساندم و الان در خدمت تان.⬇️
فردا می روی بی بی سی؟ اونجا حتما بگو چه بدی کردیم؟ همین فرخ نگهدار از سازمان تروریستی چریک فدایی خلق ناراحت است که چرا نگذاشتم بیشتر ترور کند؟ رفت افغانستان برای خرید اسلحه، با گونی آوردم اش تهران!⬇️
همین خامنه ای، در ساواک، جزو ضعیف ترین زندانی ها بود. بارها گفت غلط کردم! وسط بازجویی، جرات نماز نداشت!.. هم وی و همین رفسنجانی... جرات ندارند بگویند خودشان شکنجه شده اند، حالا اگر آقا [*پرویز ثابتی] اجازه دادند، برو در یک تلویزیونی یا برنامه ای بگو!
⬇️
✔وقتی خاطراتش را گفت، چند بار بغض کرد!...
بعد از گفتگو به جناب ثابتی زنگ زدم و گفت:"باشرف ترین و میهن پرست ترین همکار من بوده. هر وقت خودش اجازه داد، در جایی نقل کن!".
در برنامه سیامک دهقانپور عزیز، ۱۰ سال پیش، ۲ کُد آن را بازگفتم. و در تهران، رفسنجانی نتوانست تکذیب کند!
⬇️@VOA
امروز دوستداشتم از "د. ک. ج / ف. ن" یاد کنم.
وقتی هم در آن ۴ دقیقه، که به لطف جناب کامیار با وجود بایکوت دعوت شدم، ۲ کُد وی را گفتم و خامنه ای برآشفت! اما بازجویش راست گفت، جرات نداشت بگوید که آیا کسی به خودش ۱ سیلی زده!؟خیر! @KamyarBehrang @sdehghanpour
"Sullivan advised us to oppose the #Shah and urge him to leave #Iran immediately, and at the same time, try to establish friendship and alliance with #Khomeini!" @NSArchive
William Sulivan, Mission to Iran, 1981, page: 156
"what is puzzling to me is the CIA method. I do not understand why this Agency has acted against me with such intensity?"
✔Because @CIA knew, you were wrong & you were a lunatic friend of Islamic terrorist leaders in Iran!
⬇️پارسال، وقت و فرصت بیشتری داشتم تا درباره ۱۳۵۷ حرف بزنم... اما متاسفانه، امسال، خیلی گرفتارم... عرض پوزش!..
این روز شوم و یوم الشیطان ۱۲ بهمن را بر میهن پرستان و ایران دوستان، تسلیت می گویم.
به امید آزادی ایران!
بلوای ۵۷، روزی است که بخاطر خمینی،
یک ایرانی، حاضر بود که ایرانی مخالف را به گلوله ببندد و بکشد!
مغزشان شسته و آموخته به #تروریسم_اسلامی
کسی پرسید: مگر تو مامور خدایی؟ به تو چه؟
The breif of my ideas: the death of #JCPOA ; new wave of #Terrorism in the region; Iran's malign activities; @JoeBiden have the reports of @CIA & @ODNIgov regarding the network of terrorist loving mullahs.
در برنامه تلویزیون الشرق؛ به چند نکته اشاره کردم:
۱. تلاش عبث برای برجام مُرده
۲. موج جدید تروریسم در منطقه
۳. نگاه عربستان و اسرائیل به مُلایان شیفته تروریسم
۴. بایدن و جامعه اطلاعاتی و امنیتی آمریکا
۵. تحریم های جدی برای کنترل وحشی گری مُلایان در منطقه @AsharqNews
۱. کسی می تواند از زبان ۱ رئیس جمهور، کتابی بنویسد؟
۲. شهر هرت که نیست، هرکشوری، سفارت و دستگاه امنیتی دارد و هر رئیس جمهور هم یکحزب و ارگان حزبی.
✔حالا بنشینید و در قهوه خانه های رسانه های فارسی، بی سند و مدرک، سمپاشی کنین!
۲. درباره پژوهش ساواک
۱. دست کسی را نگرفته ام که با افراد برجسته ساواک، گفتگو کند!
.۲ کتاب عالیجناب ثابتی، اگر مایه عقده و حسادت برخی کوتوله شده، چه کنم؟
۳. رفتار پر سانسور رسانه های فارسی با کتاب انگلیسی ام را نیز دیدم!
✔ببخشید، کتاب نوشتم!. و در مطالعات امنیت، تحصیل کردم!
۳. هر وحشی حزبی که علیه من، سند و مدرکی دارد به دادگاهی در آمریکا یا اروپا ببرد و رسما شکایت کند.
۱.آن خبرنگار ایران اینترنشنال نیستم که تویت سراسر دروغ حزبی بزنم!
۲.آن خبرنگار بی بی سی نیستم که به ثابتی زنگ بزنم!
۳.آن خبرنگار من و تو نیستم که بخاطر دروغ، جلسه مصاحبه را ترک کنم!
از اواخر زمان مصدق با فدائیان اسلام آشنا شدم و با آنها ارتباط پیدا کردم.
نواب در زندان دوره مصدق / رفتار بسیار بدی که در زندان با اینها میشد. #تروریسم_اسلامی
[* نیمقرن خاطره و تجربه، خاطرات عزتالله سحابی، جلد اول، نشر فرهنگ صبا، ۱۳۸۶]
من و بازرگان به خانهای رفتیم و نواب صفوی هم به اتفاق خلیل طهماسبی آمد. درباره کودتاچیها و سپهبد زاهدی و وابستگی ایران به انگلیس و آمریکا و فساد اخلاقی و فحشای رایج صحبت شد.
دیدیم که طرفین تفاهم زیادی دارند. آخر سر نواب رو به بازرگان کرد و گفت، تکلیف خودمان را فهمیدیم! #تروریسم
شما باید به ما کمکی بکنید. ما یکی از افراد خود را به شما معرفی میکنیم. شما به طریقی او را در باغ قیطریه به عنوان باغبان یا کارگر وارد و مشغول به کار بکنید و بقیه کار با ما (منظور ترور زاهدی بود).
درآن موقع زاهدی نخستوزیر کودتا در باغ قیطریه مستقر بود. این ملاقات در آذر ۱۳۳۲ بود.