همه ما دوست داریم که در گروهمون پذیرفته بشیم. دوست داریم باارزش دیده بشیم. ولی شرم باعث میشه احساس کنیم ضعفی داریم و باید خودمون رو مخفی کنیم. حس شرم در همه اثر مشابهی داره. ولی علت ایجاد شرم در مردها و زنها متفاوته. /۱
تو فصلهای قبل، کتاب «تار شرم» رو معرفی کرد. میگفت انتظارات متناقضی که از زنها وجود داره، اونها رو در این تار شرم گیر میندازه. ولی برای مردها تار شرمی وجود نداره.
برای مردها یک جعبهی تنگ درست شده که باید خودشون رو در اون قرار بدن و از اون قالب خارج نشن. "اجازه نده بقیه تو رو ضعیف ببینن." /۳
ضعیف دیده شدن یعنی اینکه
- شکست بخوری؛ سر کار؛ تو زمین ورزش؛ در ازدواج؛ در تختخواب؛ در بدست آوردن پول؛ و… هر شکستی یک ضعف هست.
- ملایم و احساساتی باشی.
- ببینن ترسیدی.
- ازت انتقاد کنن یا مسخرهات کنن. /۴
مردها تحت هر شرایطی باید خودشون رو قوی، نترس و موفق نشون بدن. باید نشون بدن همهچی تحت کنترلشونه. نباید ضعفی نشون بدن. تا وقتی بچه هستن، کمی فضا برای تخطی کردن از این انتظارات دارن، ولی هرچه بزرگتر میشن، این فضا کم و کمتر میشه. /۵
کتاب میگه هم مردها و هم زنها به این فرهنگ دامن میزنن، ولی معمولا به طریقهای متفاوت. مردها با تنبیه و زنها با تشویق. اگه مردی ضعفی نشون بده توسط بقیه مردها مسخره و تحقیر میشه. در عین حال، اگه مردی ضعفی نشون نَده، تایید و تشویق بیشتری از زنها دریافت میکنه. /۶
نویسنده میگه از وقتی خودش صاحب فرزندِ پسر شد، نشونههای ایجاد شرم در مردها رو بهتر درک کرد. بهتر متوجه شد از چه سنین پایینی درگیر «جعبهی شرم» میشن. /۷
حس شرم در خونهها ایجاد میشه. ولی ما این فرصت رو هم داریم که مقاومت در برابر شرم رو هم در خونههامون یاد بگیریم. میتونیم به فرزندانمون یاد بدیم چطور با خودشون مهربون باشن، و برای مقابله با شرم ابزار لازم رو بدست بیارن. /۸
اینکه ما به فرزندانمون حس شرم ندیم کافی نیست. اونها ممکنه در محیطهای دیگه اجتماع با تجربههای شرم مختلفی روبرو بشن و آسیبپذیر باشن. ما باید بهشون مقاومت در برابر شرم رو یاد بدیم؛ مهربونی، همدلی، شهامت.
فرهنگ جوامع با قدمهای کوچک در خونهها تغییر میکنه. /۹ و پایان
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
تعریف اینکه "یکی خودش هست" چیه؟
کتاب اینطوری تعریف میکنه: کسی که جلوی همه و در همه شرایط یک شخصیت رو نشون میده. اگه از ده تا آدم مستقل که میشناسنش بخوایم توصیفش کنن، همه کم و بیش یک شخصیت رو شرح میدن. /۱
ما باید بتونیم همهجا خودِ واقعیمون باشیم. ولی این امر بدون مقاومت در برابر شرم تقریبا غیرممکنه. کتاب دوتا راهکار معرفی میکنه: اول، داشتن روابط مبتنی بر اصالت شخصیت؛ دوم، امپاتی و همدلی با خود. /۲
رابطهی مبتنی بر اصالت شخصیت، لزوما به این معنی نیست که با افرادی باشیم که طرز تفکر و ارزشهای مشترک با ما دارن. ما نیاز به روابطی داریم که در اونها اولویت با اینه که بتونیم خودمون باشیم، حتی اگه در مواردی با هم اختلافنظر داریم. اینکه صداقت اولویت اول همه باشه. /۳
اعتیاد و شرم با هم رابطهی متقابل دارن. اونهایی که احساس شرم زیادی دارن، با احتمال خیلی بیشتری دچار اعتیاد میشن (به الکل، مواد، پورنوگرافی و…). و اعتیاد هم شرم رو تشدید میکنه. /۱
اعتیاد و شرم بهم شبیه هم هستن. هر دو باعث حس بیقدرتی و جدا کردن خود از دیگران میشن. و «مخفیکاری» هم عنصر اصلی هر دوی اونهاست. /۲
تا مدتها تصور میشد اعتیاد یک مشکل مردونه است. ولی تحقیقهای جدید نشون میدن که زنهای بیشتری هستن که این مشکل رو دارن. کتاب میگه خیلی از زنها برای بالا بردن اعتماد به نفس و راحت بودن در برخوردهای اجتماعی به الکل وابسته میشن. /۳
طرد شدن و دوری کردن، هم بخاطر شرم هستن و هم باعث اون. ما دوست نداریم قضاوت یا سرزنش بشیم و میخوایم که تو گروهمون پذیرفته بشیم. ولی در تلاش برای به دست آوردن تایید دیگران، از خودِ واقعیمون دور میشیم؛ این خودش منشا شرم بزرگتری میشه. /۱
ما دوست نداریم بخاطر ترس خودمون رو مخفی کنیم، دروغ بگیم، یا همهی حرفمون رو نزنیم. ما میخوایم انقدر اعتماد به نفس داشته باشیم که بتونیم خودمون رو همونطور که هستیم به بقیه نشون بدیم. ولی شرم مانع این کار میشه و اصالت رو در ما از بین میبره. /۲
اگه ما همش نگران این باشیم که بقیه ما رو چطور میبینن، چطور میتونیم خودِ واقعیمون رو نشون بدیم. اگه همش نگران قضاوت شدن توسط بقیه باشیم، چطور میتونیم حرفمون رو بزنیم؟ اگه همش تلاش کنیم بقیه رو خوشحال نگه داریم، چطور میتونیم اونجایی که لازمه از خودمون دفاع کنیم؟ /۳
«خشم»
احساس اصلی که باعث میشه ما دنبال مقصر بگردیم و سرزنش کنیم، خشمه. ما از خشم کمک میگیریم تا از خودمون محافظت کنیم. شرم باعث میشه احساس کوچیک بودن بکنیم. احساس بیقدرت بودن. خشم اون حس قدرت رو به ما برمیگردونه. /۱
ولی استفاده از خشم برای مقابله با شرم راهکار موثری نیست. خشمی که بخاطر شرم به وجود اومده باشه، احساس ناکافی بودن رو در ما بیشتر میکنه؛ و مهمتر اینکه روابط ما رو با بقیه خراب میکنه. /۲
خشم به خودیِ خود احساس بدی نیست. خشم یک احساس طبیعی و نرماله، و بروز اون هم در حفظ حریم شخصی اهمیت داره. ولی اینکه شرم خودمون رو با عصبانیت سر یکی دیگه خالی کنیم رو نباید با این حالت اشتباه گرفت. خشم اینجا نقابی برای شرم ماست. /۳
قضاوت کردن و پشت سر کسی حرف زدن ابزار ایجاد شرم هستن. کسی که مورد هدف این رفتار قرار میگیره، احساس طرد شدن میکنه و براش امر دردناکیه. ولی کتاب میگه اونی که غیبت میکنه هم از این قضیه در امان نمیمونه. غیبت کردن نشونهی شرمه و با این کار، شرم در خودش هم تشدید میشه. /۱
غیبت کردن و بولی کردن (زورگویی کردن) مثل همدیگه هستن*. هر دو روشهایی برای طرد کردنِ افراد هستن، و در عین حال، راهی برای احساس تعلق به گروه و دریافت تایید اونها. /۲
[*اگه زورشون به فرد برسه، بولی میکنن. اگه زورشون نرسه، پشت سرش حرف میزنن]
کتاب میگه یکی از علتهای اصلی که آدمها یکی رو قضاوت میکنن، اینه میخوان توسط گروهشون پذیرفته بشن. چیزهایی که میگن رو لزوما خودشون قبول ندارن، ولی اینطوری تایید بقیه رو بدست میارن.
ولی با اینکار در «تار شرم» خودشون بیشتر گیر میافتن. /۳
بعد از یک سخنرانی، یکی از شنوندهها میره پیش نویسنده ازش تشکر میکنه. بعد با گریه از حال خواهرزادهاش تعریف میکنه که بهش تجاوز شده بود "چقدر حیف… نمیدونید چقدر دختر زیبا و مهربونی بود" /۱
بود؟
از نحوهی بیان این فرد، نویسنده فکر میکنه این خواهرزاده کشته شده. ولی در ادامه گفتگو متوجه میشه که اینطور نیست. زنده و سالمه. ولی از دید خالهاش این دختر دیگه "آسیب دیده" است و مثل قبل نخواهد شد. /۲
نویسنده میگه این پیام رو از خیلیها که تجربه تراما داشتن میشنوه. اونها علاوه بر تجربهی وحشتناکی که داشتن، حالا با شرم جدیدی روبرو میشن؛ اینکه خیلیها همه رفتار اونها رو با همون تجربهی بد توجیه میکنن. "اون آدم دیگه مثل قبل نخواهد شد" رو همه ما بارها در این موارد شنیدیم. /۳