بعد از سقوط هخامنشیان، حدود یک قرن فرهنگ یونانی بر ایران حاکم شد. خط و الفبای یونانی جای خط میخی رو گرفت. وقتی اشکانیان مجددا شکوه ایران را احیا کردند، خط و الفبای یونانی به تدریج کنار گذاشته شد و خط دیگری که شاخهای از خطوط ایران
باستان بود احیا شد. ما به این خط میگیم خط پهلوی پارتی. در طی سالهای بعدی، خطوط دیگهای که همگی مشتق از خط آریایی بودند، در ایران ساخته شدند مثل خط پهلوی ساسانی، سغدی، اوستایی و....
(در مورد این خطوط اینجا قبلا نوشتم 👇)
علیهذا این خطوط جدید در ایران جا افتاد و خط میخی که تنها خط مستعمل در دوره هخامنشی بود، فراموش شد. دیگه کسی نمیتونست میخی رو بخونه. نتیجه چی شد؟ اسامی و سرگذشت شاهان هخامنشی فراموش شد. حتی ساسانیان هم از کوروش و داریوش و شاهان هخامنشی اطلاعی نداشتند. فقط میدانستند که در قدیم
شاهان قدرتمندی از پارس بر تمام ایران فرمانروایی میکردند ولی اسم و عملکرد این پادشاهان رو ازش اطلاعی نداشتند.
این بیاطلاعی بعد از اسلام هم ادامه داشت. تا دو قرن اخیر. یه عده از باستانشناسها و مستشرقان و زبانشناسان بزرگ عصر جدید مثل گروتفند، راولینسون، هینکس و دیگران طی دهها
سال پژوهش پیوسته و مستمر نهایتا موفق به رمزگشایی خط میخی شدند. در نتیجه با خوانش کتیبههای هخامنشی، بعد از بیست قرن دوباره نام و یاد و عملکرد کوروش و داریوش و شاهان هخامنشی از فراموشی خارج شد و تاریخ ایران در اون دوره مهم، مکتوب شد.
طبیعتا عالیجناب فردوسی و دیگر شعرا و بزرگان
ایرانی هم مثل همه ایرانیها از کوروش و دیگر شاهان هخامنشی بیاطلاع بودند و اگر زحمات گروتفند و راولینسون و هرتسفلد و دیگران نبود، امروز ما هم از کوروش و داریوش و هخامنشیان اطلاعاتی نداشتیم.
قبل از پایان این رشتو این نکته رو هم اضافه کنم که نام کوروش در آثار مورخانی مثل
جریر طبری و ابوریحان بیرونی و حمزه اصفهانی که همگی در سدههای اولیه اسلامی زندگی میکردند، با ابهام و بدون ذکر جزئیات اومده. مثلا بیرونی خیلی مختصر میگه که یهودیان که توسط بختنصر به اسارت گرفته شده بودند، توسط کورش آزاد شدند. ولی اطلاعات بیشتری نمیده جون نداره و همین معدود
اطلاعاتی که بیرونی و مورخان صدر اسلام مکتوب کردند هم برگفته از کتیبههای میخی نیست، بلکه برپایه کتاب تورات یهودیان است که چندین بار از کوروش و داریوش و خشایارشا در جریان ذکر حوادثی که به یهودیان مربوط میشده، نام برده.
سخن آخر این که بسیاری از نقاط تاریخ جهان، تاریک و مبهم بود. از جمله تاریخ هخامنشیان، تاریخ سومر، تاریخ مصریان باستان، تاریخ هند و... که خوشبختانه طی دویست سیصد سال اخیر با پیشرفت دانش زبانشناسی باستانی و رمزگشایی خطوط میخی، هیروگلیف و سانسکریت، ما امروز
از تاریخ قدیم ایران و مصر و هند و... کاملا آگاهی داریم. اما در زمانهای قبلتر مثل دوران فردوسی، این اطلاعات وجود نداشت. هرچه دانش بشری کاملتر میشه، اطلاعات ما از گذشته هم بیشتر میشه. چه بسا اون نقاطی از تاریخ که ما امروز ازش بیخبریم، در قرنهای آینده واکاوی و احیا بشه.
اگر نیاز به اطلاعات بیشتر و دقیقتری از کوروش بزرگ دارید، حتما کتاب من با نام «کتیبههای کوروش» رو مطالعه کنید.
یکی از سوالهایی که زیاد پرسیده میشه اینه که حاجی فیروز کی بوده؟ چرا اسمش عربیه؟ چرا سیاهه؟ حتی یه عده که قوه تخیلشون بالاتره گفتن حاجی فیروز مربوط به سنت بردهداری هست 😂
بریم سراغ رشتوی امشب 👇
١-
نوروز جشن «دوبارهزایی» و تولد است. تولد بهار. تولد طبیعت. پایان سرما. از قدیم در ایرانباستان رسم بود که پایان زمستان و تولد بهار و رویش مجدد طبیعت را جشن میگرفتند.
٢-
قدیمیترین نشانههای نوروز در میان ایرانیان، به اسطوره "جمشید" نسبت داده شده است. این خود نشان میدهد که ایرانیان، در هزاران سال پیش -خیلی پیشتر از هخامنشیان- آغاز بهار و نوزایی طبیعت را جشن میگرفتند.
چگونگی رمزگشایی خط میخی #رشتو
در سال ۱۷۶۵م. کارس تنس نیبور دانمارکی کتیبههایی از پاسارگاد کپی برداشت و معلوم کرد که خطوط این کتیبهها از سه نوع است و سادهترین آنها مرکب از چهل و دو علامت میباشد. دانشمند دانمارکی دیگر به نام مونتر نوع دوم خط میخی را
در سال ۱۸۰۲م. خط سیلابی یا هجایی اعلام کرد و گفت هر علامت آن نمایندهٔ یک هجاست و خط سوم نیز ایدئوگرامی است یعنی هر علامت نمایندهٔ یک مفهوم یا کلمه است. بعدها عالم مزبور گفت در جاهایی
که کتیبه به سه نوع خط نوشته شده هر سه از حیث مضمون راجع به یک مطلباند و هرکدام از خطها متعلق به یک زبان است.
آتش یکی از چهار عنصر مقدس در ایران باستان بود. این چهار عنصر عبارت بودند از: آتش، آب، خاک، هوا.
بحث را با این پرسش ٱغاز میکنیم:
آتش که عنصر اصلی جشن چهارشنبهسوری هست، چرا تا این اندازه در ایران باستان اهمیت داشت؟
در هزارههای دور، زمانی که نه بخاری وجود داشت، نه شوفاژ و نه آبگرمکن، و حتی خبری از قرص سرماخوردگی و پنیسیلین هم نبود، بسیاری از مردم با اولین سوز زمستانی، بیمار میشدند و عبور از زمستان
برای ایرانیان -بهخصوص برای ساکنین مناطق کوهستانی- سخت و دشوار بود. چه بسیار مردمی که در زمستان بر اثر سرما دچار بیماری میشدند و جان خودشان را از دست میدادند.
شاید براتون جالب باشه اگه بدونید چیزی به نام «سفره هفتسین» در ایران باستان وجود نداشت!بلکه به سفرهای که امروز هفتسین میگیم، #سفره_نوروزی میگفتند. در این سفره اقلام مختلفی از خوراکی و نمادهای طبیعت گذاشته میشد. مثلا کاسه آب و ماهی برای
بزرگداشت ایزدبانو آناهیتا (نگهبان آبها)، میوههای سرخرنگ مثل سیب برای بزرگداشت آتش و ایزد مهر، سبزه به نشانه ایزد خرداد (ایزد نگهبان گیاهان) و...
از اونجایی که طبیعت مهمترین چیز در ایران باستان بود و بهش به شدت احترام گذاشته میشد،
ـ #ماهی_قرمز بخرید. #سبزه سبز کنید و #هفت_سین را با شکوه هرچهتمامتر بچینید. به چرندیات و اراجیف خشکمغزهایی که قصد نابودی #نوروز رو دارند، هیچ توجهی نکنید. اگر نگهداری از ماهیقرمز با حقوق حیوانات در تضاده، همین الان
مرغعشقها، قناریها، سگها و گربههای خانگیتون رو آزاد کنید تا به طبیعت برگردند! چطور نگهداری انواع حیوانات در خانه و پرندگان در قفس و حتی ماهیها در آکواریومها، با حقوق حیوانات در تضاد نیست، ولی همین که پای #فرهنگ_ایرانی میاد وسط، ماهیقرمز #اَخ میشه؟!
ریشه تاریخی تنگماهی:
گذاشتن تنگ ماهی سر سفره هفتسین مخصوص امروز و دیروز نیست. از روزگار ساسانیان یکی از اقلام درون #سفره_نوروزی، تنگ ماهی بود. آب نشانه سپاسگزاری از #ایزدبانو_آناهیتا نگهبان آبها بود و ماهی درون آب، نمادی از زندگیبخشیدن آب به موجودات زنده.