عملیات رمضان المبارک را میتوان سرنوشت سازترین عملیات عراق به شمار آورد که وضعیت را دگرگون کرد. عراق وقت و هزینه زیادی را صرف آن کرد ولی نتیجه آن برایش فوق العاده بود.
این رشته توییت برمبنای مدارک موجود تنظیم شده است و ممکن است مدارک دیگری هم موجود باشد که هنوز علنی نشده و نتایج فعلی را تحت تاثیر قرار دهد. گذشت دو جنگ در طرف عراقی هم باعث فقدان بسیاری مدارک و نابودی آرشیوها شده است که به ناچار در مواردی به نقل قول های موجود تکیه شده است.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
سقوط فاو تنها از دست دادن یک شهر نبود. پایان آرزوهای موهوم و شروع شکستهای زنجیرهای ایران بود. این همان زمانی بود که واقعیتهای جدید به بیرحمانه ترین شکل ممکن به چشم آمد.
پس از عملیات والفجر ۸ و درپی بیش از هفتاد روز نبرد سنگین، صدام دریافت که فعلا امکانات و ابزارهای لازم برای تصرف فاو را نداشته و در موقعیت فعلی، نیروهایش فاقد توان لازمند و سماجت بر ادامه پاتکها منجر به انهدام هرچه بیشتر نیروهایش خواهد شد پس اقدام به تثبیت مواضع کرد.
با هدف محدودسازی سرپل و از بین بردن امکان حمله از این جناح در تهدید بصره، موانع ازجمله مناطق آبی ایجاد شد.
درپشت موانع سه خط دفاعی نیز ترتیب داده شد که شامل خطواحدهای پیاده نظام و درخط دوم واحدهای کماندویی و نیروهای تعویض دورهای تحت آموزش مجدد و درخط سوم نیز واحدهای زرهی بودند.
در ماجرای اسدالله اسدی برای عدهای قابلباور نیست که نظام در چنین موقعیت حساسی دست به چنین عملی با اثر انگشت واضح بزند که منجر به چنین فضاحتی شود.
اما نظام سوابق چنین گل به خودیهایی را دارد.
در سال ۶۷ و هنگام عملیات والفجر ۱۰ ، عراق دست به حمله شیمیایی به حلبچه زد. این عمل به محکومیت جهانی انجامید و جریان رسانهای بین المللی در یکی از معدود دفعات به نفع ایران بوده و عراق را به گوشه رینگ برده بود.
اما در همین حین یک هواپیمای مسافربری کویتی در حین پرواز بانکوک به کویت توسط افراد وابسته به حزب الله لبنان ربوده و به مشهد آورده شد. ربایندگان خواستار آزادی ۱۷ شیعه زندانی در کویت بودند و طراحی عملیات به عمادمغنیه نسبت داده شد.
دردوره پس از آزادی خرمشهر؛ عملیات والفجر ۸ برای تسخیر فاو موفقترین عملیات ایران در دستیابی نسبی به اهدافش شمرده میشد. شهری که آنچنانکه صدام آن را مینامید: «مدينة الفداء و بوابة النصر العظيم» سرانجام نقطهعطف سرنوشت پایان جنگ هم شد.
پس از شکست عملیات رمضان و والفجر مقدماتی ، با مشاهده وسعت استحکامات و عدم توانایی شکستن آنها، ایران اقدام به تغییر استراتژی کرد که عملیات در مناطق میانی جبهه و آن نواحی که عراق قادر به استفاده از برتری تجهیزاتی خود نباشد در دستورکار قرار گرفت.
عملیات خیبر در مناطق باتلاقی در ابتدا برای عراق غافلگیرکننده بود اما بخاطر مشکلات زیاد در طراحی و اجرا و خطوط طویل ۴۰ کیلومتری پشتیبانی و عدم توان پشتیبانی آتش توپخانه و برتری هوایی فاحش عراق و محدود بودن خشکیها و ... عملیات به شکست و کشتار وسیع نیروها و خسارات فراوان انجامید .
مبحث حمله به غیرنظامیان از موضوعاتی است که ورود به آن بسیار سخت است علی الخصوص با توجه به اینکه ایران این مساله را به طرز دردناکی لمس کرده است.
این مطلب در پی توجیه و مشروعیت دادن به آن نیست بلکه توضیحی در مورد هدف و چگونگی انجام این حملات است.
با توجه به اینکه این مساله باید در قالب روند جنگ و افت و خیز دوطرف بررسی میشد بناچار لازم بود که تحولات مرتبط جنگ هم تشریح شود که باعث طولانی تر شدن مطلب میشود. اما از آنجا که به مطلب مرتبط است بناچار از مطلب اصلی جدا نشد.
در این مطلب نقش این حملات در استراتژی کلی درگیریها و سپس بطور مشخص تر روند جنگ در دوهفته ابتدایی ، نحوه مقابله اولیه ایران و سپس عوامل تاثیرگذار بر تغییرات در سال پایانی جنگ و نقش اینگونه حملات در پایان جنگ بررسی می شود.
حملات جنگی به غیرنظامیان بطور معمول در اخلاقیات همیشه محکوم و منفور است اما به جهت متداول بودن آن در دنیای واقعی، بررسی و درک آن الزامیست؛ هر چند که سخن گفتن از آن بی رحمانه بنظر می آید ولی نادیده گرفتن آن هم ممکن نیست.
در ادبیات معمول از حمله به غیرنظامیان به عنوان حملات کور یا وحشیانه و بدون هدف و از سر استیصال نام برده می شود اما برخلاف گفته هایی اینچنین ، این حملات هم در قالب یک تاکتیک مرسوم هستند.
یکی از مهمترین و پرکاربردترین ابزارها برای تاثیرگذاری در جامعه مقابل ، وارد اوردن فشار به غیرنظامیان پشت جبهه برای درهم شکستن اراده آن جامعه است. ایجاد چنین فشاری برای ایجاد تاثیر روانی در جامعه به منظور شکستن مقاومت عمومی الزامی است و پرکاربردترین روش هم حمله به غیرنظامیان است.
پس از پایان جنگ جهانی دوم و در سالهای پایانی دهه چهل، شوروی همزمان با توسعه برنامه هستهای خود و برای تمرکز منابع اندک در اختیارش و همچنین تمرکز متخصصین خود به احداث شهرهای بسته Zato دست زد.
این شهرها بصورت کاملا حفاظت شده بودند و افراد برای اقامت در این شهرها گزینش شده و به شدت تحت مراقبت قرار می گرفتند. تماس آنها با خارج از آن شهرها قطع و ارتباطات محدودی تحت نظارت شدید داشتند. ورود و خروج موقت به Zato تحت کنترل شدید و تنها با داشتن اجازه مخصوص ممکن بود.
این شهرها روی نقشه هیچ نشانی نداشتند وحتی جاده های آن نامشخص بود. گاهی حتی به عنوان دهکدهای کوچک بر روی نقشه ها معرفی میشدند. حتی آدرس پستی آنها بصورت صندوق های پستی در شهرهای دیگری بود. برای سالها افسانهای در مورد شهری زیرزمینی با سیستم مترو مخصوص به خود در زیر مسکو شایع بود.