Rollo Profile picture
18 Feb, 169 tweets, 46 min read
سقوط فاو تنها از دست دادن یک شهر نبود. پایان آرزوهای موهوم و شروع شکست‌های زنجیره‌ای ایران بود. این همان زمانی بود که واقعیت‌های جدید به بی‌رحمانه ترین شکل ممکن به چشم آمد.
پس از عملیات والفجر ۸ و درپی بیش از هفتاد روز نبرد سنگین، صدام دریافت که فعلا امکانات و ابزارهای لازم برای تصرف فاو را نداشته و در موقعیت فعلی، نیروهایش فاقد توان لازمند و سماجت بر ادامه پاتک‌ها منجر به انهدام هرچه بیشتر نیروهایش خواهد شد پس اقدام به تثبیت مواضع کرد.
با هدف محدودسازی سرپل و از بین بردن امکان حمله از این جناح در تهدید بصره، موانع ازجمله مناطق آبی ایجاد شد.
درپشت موانع سه خط دفاعی نیز ترتیب داده شد که شامل خطواحدهای پیاده نظام و درخط دوم واحدهای کماندویی و نیروهای تعویض دور‌ه‌ای تحت آموزش مجدد و درخط سوم نیز واحدهای زرهی بودند.
بدین ترتیب عراق پس از تثبیت جبهه جنوب بصره ، با ساخت موانع آبی و استقرار نیرو آنجا را بصورتی دژی مستحکم دراورد تا نواحی حساس ابوالخصیب و ام‌القصر در امنیت بسر برند و گشایش جبهه از اینجا برای ایران ناممکن شود.
عراق با دانستن مشکلات ایران در استفاده از نیروی پیاده در پیمودن مسافت طولانی و همچنین ضعف ایران در قوای زرهی و مکانیزه برای پشتیبانی و تدارک نیروهای پیشتاز، بین خط تامین و لجمن را با موانع مختلف پر میکرد که در مناطق مرطوب این امر همراه با ساخت دریاچه ها و مناطق غرقابی بود.
این امر منجر بدان میشد که با توجه به مشکلات زیاد ایران در حمل و نقل، توانایی رساندن نیرو به خطوط جلو و همچنین انتقال تجهیزات و نفرات بسیار محدود و سخت شود که بخصوص در اثرات آن در عقبه آبی دو عملیات ناحیه هور محسوس بود و منجر به بسط این تجربه در مناطق اطراف بصره شد.
سپاه بر اساس برنامه قبلی بلندپروازانه خود قصد داشت بلافاصله بعد از فاو، زنجیره حملات در مناطق دیگر را انجام دهد اما طولانی شدن پاتک‌های عراق در فاو و حجم خسارات و صدمات جانی بسیاری که به ایران وارد شد باعث گردید تاتدارک منابع برای عملیات بعدی به درازا کشیده و به سال بعد موکول شود
اما حمله ایذایی در جزیره ام الرصاص باعث هشیاری عراق نسبت به این منطقه حیاتی شده بود تا با درس گرفتن ازنوع حمله به فاو، موانع جدیدتری را کار گذاشته و در یک اقدام سراسری، تمامی مناطق سبز نوار ساحلی اروند را برچیند که تا باعث ایجاد میدان تیر باز و از بین بردن امکان اختفا غواصان شود.
عراق با دسترسی به اطلاعات رمزگشایی شده ایران می توانست اطلاعات بی‌مانندی از مناطق تجمع ایران و نقاط حساس بدست آورد که به مطالعه حرکات و پیش بینی طرح های اینده ایران کمک میکرد.
پس از شکست کربلای چهار، فرماندهان عراقی به بزرگنمایی اقدامات خود و تلفات ایران پرداخته به نحوی که با ارائه آمارهای عجیب، به رده‌های بالاتر می قبولانند که عملیات سالانه ایران درهم شکسته و ایران قادر به حمله جدیدی نیست که موجب ترخیص نیروها و ایجاد ضعف در خطوط دفاعی می شود.
اما با فشار رفسنجانی و رضایی بلافاصله عملیات کربلای پنج در ناحیه پنج ضلعی که در عملیات کربلای چهار، حمله در آن محور نسبتا موفق بوده و پیشروی هایی انجام شده و ضعیف تشخیص داده شده بود؛ انجام میگیرد.
زمین در این ناحیه بشدت مسلح و پر از موانع مختلف است. با این وجود نیروهای ایران با تحمل تلفات و صدمات شدید خطوط عراق را گشوده و به سختی از میان موانع پیشروی می کنند.درحالیکه بخاطر عقبه محدود، بشدت زیر آتش برتر توپخانه عراق قرار دارند که صدمات فراوانی را موجب می شود.
با شکست‌های وارده و حجم خسارات پدید آمده، رضایی به این نتیجه رسید که فعلا در جنوب امکان ادامه نیست و به هدف کم کردن تراکم نیروی عراق در اطراف بصره، سعی کرد عملیات ها را به غرب منتقل کند تا با فشار درآنجا موجب شود که عراق قسمتی از نیروی خود را به شمال منتقل کند.
به گفته رشید:«در تمام محورهایی که امکان تک وجود داشت به داخل خاک عراق تهاجم صورت گرفته و دشمن درمقابل تمام این محورها با اقدامات مهندسی سنگین و آرایش دفاعی در رده های متعدد پدافندی و سرمایه‌گذاری زیاد در همه امور، ایجاد سد و موانع اساسی کرده بود و تکرار این محورها دیگر ممکن نبود.
نهایتا این تصمیم حاصل شد توسط فرمانده کل سپاه که با هدف به خطر انداختن کرکوک، دشمن را میتوان به دام انداخت. پیشروی و تصرف سلیمانیه و سد دربندیخان هدف عملیات بود که با دو سه گام این کار انجام بگیرد و هم پیشروی آسانتر از جنوب صورت می گیرد و هم اکراد معارض عراقی کمک خواهند کرد»
سپاه برای فاو یک طرح پدافندی مبتنی بر ایجاد ۳ ردیف خاکریز وموانع سیم خاردار ومیادین مین تهیه کرد.
بین خاکریزها کانالهای عرضی عریض آبی برای ممانعت ازحرکت تانک ها ایجادشد.
محل استقرار نیروهای احتیاط هم درجزیره آبادان بود تا پس ازحمله عراق، با نفوذ مقابله و درپاتک آنهارا منهدم کنند.
اما فاو تنها توسط یک پل ثابت و چند پل متحرک به جزیره آبادان وصل میشد و درصورت بروز مشکل و ازدست دادن پل‌ها، ارتباط قطع شده و کمک رسانی ناممکن میشد.
برای نیروهای مستقر در فاو پیش بینی دو روز آذوقه و مهمات شده بود تا درصورت قطع ارتباط، بتوانند مقاومت نشان دهند.
طرح دفاعی ایران ساده و ابتدایی و فاقد بسیاری از مبانی دفاعی، به ویژه دفاع موثر در برابر یک حمله گسترده ، ترکیبی و هماهنگ زرهی ،هوایی و تهاجم ساحلی بود. این به معنای آنست که دفاع در برابر حمله‌ای قوی که با استفاده بهینه از همکاری ترکیبی نیروهای مختلف انجام شود، شکننده خواهد بود.
نقطه قوت طرح، مختصات منطقه بود که درغرب، خاک نرم و درشرق، پوشش نخلستانها ووجود نهرهای فراوان؛ مناسب رزم ضدزره بود.
اماوجود موانع ثابت وتوانایی بالای شناسایی دشمن این امکان رابه اومیدهد تابا بررسی دقیق موانع بتواند ادوات جنگی و مهندسی مناسب با آن را تهیه و درزمان مناسب به کار برد.
سپاه معمولا نیروی بسیار کمی در پدافند باقی می گذاشت و زمانی که قصد حمله در منطقه‌ای بود با بیرون کشیدن نیروهای خطوط مناطق دیگر و تضعیف فوق العاده انها، وضعیت خطرناکی را در دفاع موجب میشد و بنابراین وجود نیروی ذخیره در جزیره آبادان فقط طرحی ناقص بر روی کاغذ بود.
به عنوان نمونه در مساله تامین توپخانه برای عملیات والفجر۸، فشار سپاه و دستور هاشمی همراه با قبول مسئولیت ان باعث شد که نیروی زمینی شش گردان توپخانه را از مواضع پدافندی کسر کرده و به پشتیبانی عملیات مامور کند که در آن زمان باعث تضعیف فوق العاده خطوط و نگرانی شدید فرماندهان شد.
اداره جنگ با نیروی داوطلب باعث میشد که هیچگونه محاسبه‌ای برروی تعداد نیروهای دراختیار و پیش بینی آینده ممکن نباشد.
باافزایش مناطق تصرفی نیازبه نیروی بیشتری برای دفاع بود ولی درحالیکه سازمان رزم از ابتدای جنگ با نیروی ثابت توسعه نیافته بود بایدبا همان نیرو ازخطوط بیشتری دفاع میشد.
در یک ارائه آمار از سوی بسیج، میزان اعزام نيرو به صورت مقایسه‌ای به این شرح ارائه شده است:
در سال ۶۶ جمعا ۳۴۸ هزار نفر شامل ۲۴۲ هزار نفر رزمی و ۱۰۶ هزار نيروی متخصص بـه جبهه اعزام شدند كه ۹۶ هزار نفر از اين افراد وارد پادگان های آموزشی شده‌اند.
اين در حالی است كه در سال ۱۳۶۵ یعنی سال قبل از آن ، ۵۶۲ هزار نفر شامل ۳۸۵ هزار نفر نيروی رزمی و ۱۷۷ هزار نفـر نيروی تخصصی بوده‌اند، يعني ميزان اعزام سال ۱۳۶۶ به نسبت سال قبل از آن، ۱۴۳ هـزار نيروی رزمی و ۷۱ هزار نيروی تخصصی كاهش يافته است .
عراق به دلیل دارا بودن جمعیتی برابر یک سوم ایران و فشار بیشتری که به جامعه وارد می امد سعی میکرد که با دفاع مطلق از صدمات انسانی جلوگیری کند.
اما ازدست دادن فاو باعث بوجود امدن احساسات تحقیرآمیزی شد که درستی روش قبلی را زیر سوال برد و نیاز به درپیش گرفتن شیوه جدیدی را نشان داد.
با بی ثمر شدن روش قبلی و عدم توانایی بازپس گیری در فاو و نقایص کمبود لشکرهای پیاده در رزم ، نیاز به تحول در ساختاری بود.
تغییر در روش رزم نیاز به تغییر درتفکر نیروها و سازگارکردن آنها با روش تهاجمی داشت. همچنین باید نوع انگیزه‌ها تغییر و اعتماد به نفس در انها ایجاد میشد.
برای جذب مشمولان جدید زمان شروع مدارس تا آینده‌ای اعلام نشده به تعویق افتاد ولی با اعزام اجباری آنها به نوعی اردوی عقیدتی پیش فصل، سعی در ایجاد انگیزه های میهنی و مادی برای جذب انها بخصوص در لشکرهای گارد شد که منجر به توسعه سریع گارد شد. سربازگیری اجباری در شهرها هم انجام گردید.
همزمان با تشکیل لشکرهای جدید، برنامه‌های بازآموزی گسترده مثل اعزام یک تیپ از هرلشگر به‌دوره‌های ۴ ماهه آموزشی و ساخت مناطق شبیه جهت مانورهای اموزشی از جمله منطقه‌ای درجنوب عماره برای گارد و منطقه‌ای نزدیک بصره برای سپاه هفتم و مانورهای تفنگداران دریایی در شمال ام‌القصر انجام شد
با نزدیک شدن به دومین سالگرد سقوط فاو دو طرف در راه‌هایی جداگانه‌ای گام بر می داشتند. از سویی سپاه سعی میکرد تا با انتقال مقطعی جبهه به غرب، به عراق بقبولاند جنگ اصلی درآنجاست تا وادار به تضعیف جنوب شود و ازسوی دیگر عراق درحال کسب آمادگی برای نشان دادن توانایی‌های تهاجمی خود بود.
از ابتدای نیمه دوم سال ۶۶ نقل و انتقال نیروها به غرب شروع شد و مقدمات عملیات والفجر ده ( حلبچه) انجام شد.
رضایی اعتقاد داشت چنانچه فشار بیشتری در غرب وارد شود عراق ناچار به انتقال نیروهایش به شمال خواهد بود.
باآنکه به نظر فعالیتهای عراق در فاو و شلمچه کاهش یافته و اقداماتی جهت اعزام خودرو و نفرات به سمت شمال انجام شده بود اما همچنان عراق قدرت زیادی درجنوب داشت.
به‌گفته غلامپور:«سابقه نداشته که درجبهه‌های جنوب،دشمن اینقدر تقویت کرده وحضورداشته باشد ومتقابلا ما اینقدر توانمان کم باشد.»
اما رضایی اعتقاد داشت در صورتیکه اسفندماه سپری شده و عراق با انجام عملیات در غرب غافلگیر شود درصورتیکه از جنوب آسوده خاطر شود و از ناحیه غرب احساس خطر کند متوجه جبهه شمالی خواهد شد.
«اگرما به اینجا[ آلاغلو و دلبشک] برسیم دشمن درابهام وتردید می‌افتد بخواهد نیروهای جنوب را به این طرف بیاورد از جنوب ترس دارد وکراهت داردازاینکه جنگ درغرب به اوتحمیل شودولی اگرببیند که ما پیشروی می‌کنیم دواحتمال وجود دارد یا میاید به غرب یادرجنوب وقتی می بیند مانیستیم حمله می‌کند»
بصورت همزمان از سوی منابع اطلاعاتی ایران، اخباری در جهت تقویت گمان فرمانده سپاه مبنی بر ستون کشی دشمن بسوی شمال گزارش میشد که نشان میداد عراق در حال تقویت هرچه بیشتر نیروهای خود در این ناحیه است و این از سوی فرمانده سپاه یک موفقیت ارزیابی میشد.
«دشمن برای جبهه شمال هیچ اهمیت نمی داد و نیرو نمی گذاشت و به خیلی جاها اهمیت نمی داد ولی از سال ۱۳۶۶ فرق می کند.دشمن به این نتیجه رسیده که جنگ طولانی شده و با توحه درک اصرار ما در شمال، باید کرکوک را اهمیت بدهد.در اینصورت یکی از مشکلات دشمن کمبود نیروی انسانی است»
«بنابراین اگر عراق بخواهد جبهه سوم را بپوشاند بایستی از نیروی انسانی قوی برخوردار باشد و مثلا در قسمت شمال دوسپاه دیگر بوجود اورد و برای این دو سپاه هواپیما و هلیکوپتر اختصاص دهد نیروی انسانی‌ عراق در این حد نیست و ظرفیت سازمانی دشمن به سقف رسیده قادر نیست بیش از این گسترش یابد.»
در گزارش های نوبه‌ای اطلاعات قرارگاه کربلا خطوط مقدم جبهه های جنوب در مقايسه با روزهای گذشته عادی عنوان شـده و تنها در مواردی محدود، تردد خودروها به هنگام شب بر روی جاده اتوبان با مسير جنـوب بـه شمال در منطقـه شرق بصره گزارش گرديده كه در كل بيان‌كننده وضـعيت عادی ايـن منـاطق است:
«تمامی فعاليت های عمومی دشـمن بـه اسـتثنا فعاليتهای توپخانه كه افزايش داشته، نسبت به دوره گذشته كاسته شده اسـت»
این گزارشات و خبـر حركت‌ ستونهای نيرو و امكانات زرهی از جنوب به سمت شمال سبب می گردد احتمال تحرك دشمن در جبهه های جنوب منتفی دانسته شود.
تا جايی كه غلامپور فرمانده قرارگـاه كـربلا كـه پس از مدتی حضور در منطقه والفجر ده به جنوب رفته است، در تماس با فرمانده كل سپاه از جا به جايی يگان‌های عراقی به شمال خبر داده، درخواست می کند چون در جنوب كاری ندارد بار ديگر برای كمك به منطقه عملياتی والفجر ۱۰ بيايد.
اما حمله به منطقه عملیاتی والفجر ده با مقاومت جدی عراق مواجه نمی شود و پیشرفت راحتی را به دنبال دارد.
معدودی از فرماندهان پرسش هایی را در این مورد مطرح و در مورد چرايی عدم مقاومـت نـه چنـدان جـدی عراق در حلبچه نگرانی هایی را مطرح می کنند.
اما خوش بینی ها به عملکرد خودی به حدی است که عواملی مثل سرعت عمل ؛ غافگيری كامل عراق؛ قوت آتش توپخانه خودی و محدوديت های نيروهای عراقی در اجرای مانور زرهی؛ وسعت منطقه؛ ترس از دادن تلفات زياد و تصورات غلط عراقيها از نـوع مـانور يگانهای سپاه و امثال آن تعبير و تحليل شود.
همچنان گزارش های يگان هايی مانند لشكر ۲۵ كربلا بيان كننـده بـالا بـودن حساسـيت يگانهای عراقی مستقر در منطقه كارخانه نمك در فاو است.
گزارشاتی از جمع آوری ميادین مين و باز کردن معبر و افزایش فعالیت در شب ها و نیز مشاهده فعالیت شناسایی غواص‌ها داده شده است.
با اين حال، از نظر فرماندهان سپاه احتمال عمليات عراق درفاو آنقدر ضعيف بنظر میرسدکه غلامپور فرمانده قرارگاه كربلا، برای هدايت عمليات بيت‌المقدس۴ درشاخ شميران وشاخ سورمر به حلبچه رفته و درپاسخ به گزارشات،پس از پيگيری تلفنی اوضاع جنوب،بدون اشاره به جزئيات میگوید موضوع خاصی نبوده است
اطلاعات سپاه خبر از جابجایی‌های موتوری شامل ستون‌كشی های متعدد از شمال به جنوب میداد و هدف آن را تعويض يگان های ضـربه‌خـورده در عمليـات‌هـای منطقه شمال و آوردن آنها به مناطق جنوبی و تعویض با یگانهای مستقر در این منطقه با هدف بازسازی عنوان می‌کرد.
اخبار رسیده به رضایی بر آن دلالت داشت که حمله او در غرب موفق به جلب‌ِنظر عراق برای کم کردن نیروهایش در جنوب شده و عراق وادار به جدی گرفتن جبهه غرب و تقویت شمال شده است و به همین دلیل قصد ادامه حرکت را داشت تا هرچه بیشتر عراق را وادار به تغییر مکان به شمال کند.
اما با قطعیت نتیجه‌گیری مسئولین اطلاعات و فرماندهان رده بالا بنظر میرسد دلیل دیگری هم برای اطمینان به این تشخیص داشته‌اند که همه دلایل و شواهد میدانی و گزارش واحدها به نفع این تفسیر که هدف عراق ازستون‌کشی‌ها بازسازی قوا درجنوب وجابجایی واحدهای آسیب دیده است، نادیده گرفته میشد.
عراق از مدتها پیش اصلی‌ترین هدف خود را آزادی فاو قرار داده و بی‌وقفه مشغول آموزش و تهیه تدارکات لازم بود امابرای یک حمله موثر به فاو،نیاز به ضعیف‌تر شدن هرچه بیشتر نیروهای ایران درجنوب داشت پس باید به طریقی عمل میکرد که ضمن کنترل حمله ایران در شمال،منتظر فرصت مناسب در جنوب میماند
برای رسیدن به این منظور باید شرایط بصورتی در می‌امد که فرمانده سپاه نسبت به درست بودن ایده خود مطمئن میشد و ترغیب میشد که راه درستی را در فریب عراق میرود تا برای رسیدن به موفقیت کامل در وادار کردن عراق به انتقال نیروهایش، هرچه بیشتر نیروهای خودی را به شمال منتقل کند.
به این ترتیب دو طرح فریب از سوی طرف در حال انجام بود. از سویی رضایی برای جلب نظر عراق جهت کم کردن نیروهایش در جنوب قصد ادامه و تقویت حرکت در غرب را داشت تا هرچه بیشتر نیروهای عراق را وادار به تغییر مکان به شمال کند ازسوی دیگر کم شدن نیروهای موجودِ ایران در جنوب، مطلوب عراق بود.
دو طرف هر یک نقشه خود را دنبال می کردند. از یک طرف سپاه سعی داشت با انتقال جبهه به سمت غرب، به عراق بقبولاند که هدف اصلی در شمال خواهد بود تا آن را وادار به برداشت نیرو از جنوب کند. از سوی دیگر عراق که هدف اصلیش در جنوب بود باید این حرکت سپاه را تشویق و همراهی میکرد.
بنا به تعریف ؛ فریب مجموعه اقداماتی است که برای گمراه کردن عمدی تصمیم‌گیرندگان نظامی ، شبه نظامی یا سازمان های افراطی مقابل انجام می‌شود، در نتیجه باعث می شود که دشمن، اقداماتی خاص ( یا عدم فعالیت ) را انجام دهد که به انجام مأموریت خودی کمک می کند.
این تاکتیک ها از زمان چین باستان وجود داشته است ولی معروفترین کاربرد آنها در عملیات فورتیتود و صلیب دوبله در طی جنگ جهانی دوم انجام گرفت و شامل اقداماتی برای انحراف ارتش آلمان از توجه و مقابله با مقصد اصلی حمله متفقین بود.
در نمونه نزدیکتری به عصر حاضر ، در عملیات طوفان صحرا مجموعه اقداماتی از انجام مانورهای تفنگداران دریایی تا انتشار تصاویر تبلیغاتی و ساخت پایگاه جعلی انجام شد تا موفق به انحراف لشکرهای گارد از استقرار در غرب کویت به سمت ساحل برای مقابله با یک عملیات آبی-خاکی شوند.
عراق که دفاع در عمق را در جنگ با ایران بخوبی آموخته بود تاکتیک خود را بر مقابله اولیه لشکرهای ارتش در مرز و سپس انجام ضدحمله سنگین با گارد به نیروهای ائتلاف قرار داده بود اما فریبِ حمله از ساحل را خورد و گارد را در ساحل متمرکز کرد که بدین ترتیب غرب کاملا خالی ماند.
اصل ماگرودر می‌گوید: فریب هدف برای حفظ اعتقادی که از قبل به آن معتقدست، آسانتر از ارایه شواهد برای تغییر آن باور است.
به این معنی که باید حریف رامتقاعد کرد که باور کند عمل فعلی او درست است. اساس ایده اینست که بهره گیری از عقاید دشمن، آسان تر ازتغییر باور اوست.
فرماندهان عراق از ایده فرمانده سپاه در هدف از انتقال جبهه و نقل و انتقال نیرو بخوبی خبر داشتند.حالا آنها باید با طراحی اقداماتی،باورِ او رابه نحوی تقویت می‌کردند که او به درستی نقشه خود چنان مطمئن شود که هیچ یک از شواهد مخالف را نپذیرد و در همین حین از فرصت ایجادشده بهره میبردند.
برای موفقیت کامل یک نقشه فریب لازمست که به یک منبع داخلی از طرف مقابل دسترسی وجود داشته داشته باشد که واکنش های او از تاثیرپذیری بر حرکات انجام شده را گزارش کند تا حرکات بعدی برای تقویت طرح یا تفکری که درحال تلقین به اوست مطابق آن واکنش طراحی یا اصلاح شود.
داشتن یک منبع درداخل سیستم مقابل باعث دسترسی بدون واسطه به افکار دشمن می ‌شود وایده‌ها و حرکات طرف مقابل بصورت بی واسطه در اختیار خواهد بود تا حرکات موردنیاز برای تقویت ایده گمراه کننده طراحی و در مسیر هرجا نیاز به تصحیح و یا رفع تردید طرف مقابل باشد این کار به راحتی ممکن باشد.
ایران توانسته بود به قسمتهایی ازشبکه ارتباطی عراق نفوذ کند که منبع بدون‌واسطه‌ای برای اخبار در دسترس قرار داده بود که به صحت آن مطمئن باشند.سپاه از ان برای سنجیدن واکنش عراق نسبت به انتقال به غرب استفاده میکرد که باعث میشد انتقال واحدهای عراقی به شمال وراکد شدن جنوب را متقن بداند
منابع عراقی می گویند که عراق نفوذهایی را در شبکه خود کشف کرده بود اما بجای سعی در بستن انها، از این منافذ در جهت پیشبرد هدف خود و انجام یک فریب استفاده کرد تا انتقال واحدها به جنوب را عادی و در چهارچوب بازسازی و جایگزینی انها جلوه دهد. سرلشگر برزنجی می‌گوید:
«درخواست شد که گزارشی نوشته شود مبنی بر اینکه دشمن اهمیت فوق العاده‌ای برای مکان استقرار لشکر هفتم قائل شده و هنگامی که گزارش به دست فرمانده لشکر هفتم میرسد درخواست پشتیبانی و ارسال کمک به لشکر و آموزش نیروهای ویژه (که لغو شده بود) و وارد کردن آنها به مواضع خواهد کرد»
خزرجی هم از طرح‌های فریب می گوید که با استفاده از آگاهی عراق از نفوذ در شبکه‌ای انجام شده بود:
«اطلاعات نظامی به ترتیبی شروع به نشت هدفمند اطلاعاتی کرد که دشمن بتواند این معلومات را به نحوی که تصور کند با مهارت خودش بوده استراق سمع کرده یا با راههای مختلف به آنها دست پیدا کند.
هدف از انتشار این اطلاعات، فریب دشمن به نحوی بود که گمان کند اداره سیاسی و نظامی ما پس از سقوط حلبچه و ادامه درگیریها در دربندیخان؛ از ترس پیشروی ایران به سمت کرکوک و چاه‌های نفت تمام امکانات خود را برای دفاع از جبهه های شمالی بسیج میکند.
برای باورپذیر کردن این ادعاها ستونهایی از یگانهای بازیابی (ریکاور) شده به سوی شمال حرکت کردند. و یگانهای آسیب دیده به سوی جنوب به راه افتادند. با هر چه نزدیکتر شدن به موعد معرکه فاو این جابجایی ها شدت بیشتری به خود میگرفت.
اطلاعات نظامی سپاه هفتم نیز شروع به ارسال تلگرامها و نشت اطلاعاتی کرد مبنی بر اینکه سپاه، تحرکات دشمن در منطقه فاو را شناسایی کرده و با توجه به کمبود امکانات خواستار ارسال نیروهای تازه نفس جهت جایگزینی با واحدهای فرسوده شده است.
هدف از این نشت اطلاعات؛ توجیه جابجایی نیروی صورت گرفته در منطقه عملیاتی سپاه است [تا ایران گمان نکند این جابجایی به منظور افزایش و تقویت نیروها جهت حمله است و هدف را دفاعی و ترس از حمله احتمالی ایران جلوه داده شود.]»
به این ترتیب عراق با اطلاع از ایده سپاه برای ایجاد بیم در عراق با تهدید پیشروی به سمت کرکوک و تشویق آن به جابجایی نیروها به شمال برای دفاع از مناطق نفتی، اقداماتی در جهت تایید این تفکر انجام میدهد تا فرمانده سپاه را به جابجایی بیشتر نیروها به غرب تشویق کند.
قبل از آغاز عملیات والفجر ده ، واحد اطلاعات قرارگاه قدس و سپس مسئول اطلاعات نیروی زمینی سپاه از جاکن شدن گارد از جنوب بسوی شمال غرب خبر میدهند. انها همچنان اعتقاد به عادی بودن اوضاع در جنوب داشتند به نحوی که غلامپور فرمانده قرارگاه کربلا در نیمه اسفند می‌گوید:
«همین الان اگر با اطلاعات صحبت کنید می‌گویند دشمن سه چهار روز است شروع کرده به بردن نیروهایش از جنوب به شمال غرب یعنی از نیروهای گاردش گرفته تا نیروهای دیگرش همه را دارد به طرف غرب می برد.
الان دشمن این را فهمیده که ما می خواهیم در غرب عمل بکنیم لذا ستون‌کشی را درست در همان جهتی که ما فکر می کردیم شروع کرده است و کم‌کم نیروهایش را از جنوب تخلیه می کند و به طرف غرب میبرد.»
در منابع عراقی نقل شده که اطلاعات عراق پی میبرد در یک دوره زمانی طرف ایرانی موفق شده است به شبکه ارتباطات رادیویی برد بلند نیروی هوایی در منطقه مرکزی نفوذ کند و نیروهای ایرانی توانستند تمام پیام های منتشر شده از طرف عراقی را استراق سمع و دریافت کنند.
با جلب موافقت رئیس جمهور ، اطلاعات نظارت مستقیم بر این شبکه را بر عهده می‌گیرد و بجای قطع آن، با ارسال اطلاعات صحیح برای اعتباردهی بیشتر همراه با اطلاعات گمراه کننده را از طریق این دستگاه ادامه می‌دهد. تلاش های زیادی برای حفظ اعتماد به ان و همچنین افزایش علاقه به آن انجام میشود
با استفاده از این کانال، این ایده که عراق تصمیم دارد با حمله به منطقه شمالی مقابله و آن را درهم کوبیده و واحدهای آسیب دیده را بیرون کشیده و آنها را به منطقه فاو فرستاده و با واحدهای تازه نفس جایگزین کند، در ایران تقویت می گردد. به این ترتیب جابجایی های نیرو توجیه پذیر می گردد.
حتی برای تقویت باور، جلساتی با حضور وزیردفاع و رئیس ستاد و رئیس اطلاعات نظامی و فرماندهان عملیاتی در محل مقر سپاه یکم در سلیمانیه تشکیل و به همراه تصاویری از نقشه های گسترش در منطقه از جلسات فیلمبرداری و در تلویزیون عراق پخش می شود تا از طریق اطلاعات علنی هم به دست ایران برسد.
علی رغم کمبود شواهد، بنظر میرسد این نفوذ صحت داشته که دستگاه اطلاعاتی عراق اقدامات احتیاطی شدیدی را برای جلوگیری از درز اخبار از کانالهای دیگر و حفاظت از طرح های خود بکار میگیرد و اقدامات احتیاطی سختگیرانه بعدی موید چنین مساله‌ای و بیم از افشای اطلاعات است. خزرجی می گوید:
«در جلسات ما در فرماندهی کل ، که در آن برخی از مسائل حساس و حساس مفصل طرح را مورد بحث قرار می دهیم ، رئیس جمهور عادت داشت که استعلام یا یادداشت های خود را بر روی یک کاغذ بنویسد و پاسخ کتبی را نیز بخواهد ، بدون صحبت کردن ، چون می‌ترسید که استراق سمع شود.
ما (رئیس ستاد وافسران عملیاتی و فرماندهان)برای اطمینان از محرمانه بودن و پنهان‌کاری جلسات خود را برای بحث در مورد برنامه ها و آماده سازی در خانه های امن خارج از وزارت دفاع و ستاد برگزار می کردیم و با لباسهای غیرنظامی و لباسهای سنتی عربی که جلب توجه نمی کرد در آنها شرکت می کردیم.»
برای جلب بیشتر اطمینان ایران،عملیاتی در شاخ‌شمیران توسط لشگر گارد انجام شد که رضایی را مطمئن می کند عراق در جای دیگری قصد حمله جدی ندارد. این تحرک با ارزیابی سپاه که دشمن در فاو حمله جدی نخواهد کرد و حداکثر یک عملیات محدود صورت خواهد گرفت ، مطابقت دارد و موجب آسودگی خاطر می شود.
درحالیکه معدودی فرماندهان از وضع پدافند فاو احساس خطر می کنند و بر باقیماندن نیرو حداقل درحد ۲ لشگر تاکید دارند ولی سیاست قبلی دراعزام به غرب پی گرفته می‌شود. فرماندهان بر قدرت خطوط پدافندی احداث شده تاکید دارند و حتی به بازدید صیاد‌شیرازی و تائید استحکامات توسط او اشاره می‌کنند.
در فاو، پدافند از ضلع غربی کارخانه نمک تا نهر‌عرایض بر عهده سپاه دوم بود و بقیه خط تا کنار خورعبدالله بر عهده قرارگاه نوح گذاشته شد. قرارگاه کربلا نیز به عنوان قرارگاه مقدم نیروی زمینی سپاه بر هر دو نظارت داشت.
اما این اسامی پرطمطراق نیروی محدودی را در خط پدافندی دراختیار داشتند.
با آنکه قرارگاه کربلا تا چند روز پیش از حمله عراق اوضاع را عادی میداند اما کاهش نیرو در جنوب سبب نگرانی رشید معاون عملیاتی سپاه است که معتقدست عراق از بابت شمال نگرانی ندارد و در صورت حمله ناگهانی عراق در جنوب، ایران توان بازگرداندن سریع نیروها از جبهه غرب برای دفاع را ندارد.
«ما در طول این ۷-۶ سال نشان داده ایم که قدم های بزرگ ۵۰ کیلومتری نمی توانیم برداریم یعنی خوب هم که پیشروی کنیم درجایی سراغمان به می اید یعنی اینطور نیست که برویم قره‌داغ و به کرکوک برسیم...این موضوع انتقال نیرو فریب است و ... ما را گذاشته‌اند اینجا همینطور مشغول شویم.»
«از هرکدام از فرمانده لشگرها که پرسیدم و گفتم آقای قربانی همین الان به شما بگویند که به فاو حمله شده است و چه موقع خود را با لشگرت به اقای غلامپور در جنوب می رسانی میگوید سه روز با اینکه گردان های لشگر ۲۵ در جنوب هستند حالا چه ایرادی دارد ما یک لشگر را با فرماندهش درجنوب بگذاریم»
گزارشات فاو کم‌کم نگران کننده می شود و فرماندهان قرارگاه کربلا مجددا به جنوب باز میگردند ولی تا یک هفته قبل از عملیات عراق همچنان به عادی بودن وضع معتقدند. احمد کاظمی هم سه روز قبل از عملیات عراق از مرخصی فراخوانده شده و بعد از دونوبت اجرای آتش پرحجم نتیجه میگیرد که اوضاع عادیست.
«ما ظهر روز ۱۳۶۷/۱/۲۵ در خط رفتيم و بچـه هـا را جمع و جـور كـرديم پرسيديم چه خبر است؟ بچه‌ها گفتند چند شب است به ما آماده باش می‌دهند و عراقی ها هم كار به خصوصی نمی كنند، چيزی كه خودمان هم يقين پيدا كنيم عراقيها می خواهند حمله كنند، نگفتند؛ چيزهايی گفتند كه در گذشته هم بوده اسـت.
[بـا ايـن همـه] همان شب حدود ساعت ۱۷:۴۵ يك آتش تهيه روي دشمن ريختيم و حدود ۶۰۰۰ گلوله توپ و ادوات به عراقيها زديم، امـا در پاسخ ما عراقيها ۶ گلوله هم نزدند. ساعت ۲۲ هم تيراندازی رسام را شروع كرديم كه در حجـم خيلـی سـنگينی (در حـدود ده پانزده هزار فشنگ) اجرا شد.
به دنبال اجرای آتش سنگين و تيراندازی رسام منتظر بوديم كـه دشـمن زمين و زمان را بـه آتش بكشد، ولی آن شب نه يك تير زد و نه يك منور، هيچ كاری نكرد، به طوري كه من خودم يقين پيدا كردم كـه عراقیها حمله نميكنند»
درحالیکه معمولاً عراق هر آتشی را با شدت چند برابر پاسخ میداد ولی اینجا عکس‌العمل خاصی نشان نمیدهد و در میان شگفتی این مساله هم حساسیّت و شک فرمانده باتجربه‌ای نظیر احمد کاظمی را برنمی‌انگیزد‌. او درجواب شمخانی فرمانده وقت نیروی زمینی سپاه برای چرایی یقین درعدم حمله عراق میگوید:
«خب! ديديم عراقيها نه تيری می زنند نه حركتی دارند و نه وضعی، هيچ حركتی كه مشخص کننـده حمله عراقيها باشد، نبود. در خط هم كه خودم روز رفتم ديدبانی كردم چيزی كه گويای حمله عراقی‌ها باشد نبـود .»
با بالا رفتن حساسیت منطقه و امکان هشیارشدن ایران، فرماندهان عراقی دریافتند که ممکن است فرصت مناسب از دست برود. گزارشات حاکی از نبود نیروی قابل توجه در فاو بود. آخرین عکس‌های هوایی نیز این را نشان میداد و در وضعیت استحکامات نیز تغییری حاصل نشده بود.
عراق تا این زمان برای برای حمله آماده بود. از تدارکات و نقشه ها تنها گروه اندکی از فرماندهان رده بالای مرتبط با طرح خبرداشتند و از میان فرماندهان سپاه تنها ماهر عبدالرشید فرمانده سپاه هفتم و الراوی فرمانده گارد که نیروهای عمل کننده بودند در جریان بودند.
در ۱۳ آوریل ۱۹۸۸، جلسه‌ای به ریاست صدام و خزرجی و حسین کامل و فرماندهان نیروهای هوایی و دریایی و هواپیمایی فرماندهان سپاه هفتم و گارد برگزار و تصمیم برآن شد که ساعت حمله در اولین روز ماه رمضان بین۴:۳۰ تا ۶:۳۰ تعیین شود.صدام درپایان می‌گوید:«توكلوا على‌الله دون الرجوع إليناه.»
«بدون مراجعه دوباره به من به خدا توکل کرده و شروع کنید.»این جمله صدام بعداً الهام بخش نام گذاری سلسله عملیات‌های توکلت علی‌الله عراق در دوره پایانی جنگ برای پس گرفتن مناطق ازدست رفته‌اش شد.
گزارشات دیدبانی ایران نگران کننده بود. لشگر ثارالله در ۱/۲۷ ضمن گزارش انتقال وسیع خودروها به منطقه، اعلام کرد لشکرهای حمورابی و مدینه از گارد و لشگر ۱ مکانیزه و ۷ پیاده خطوط جلو را به عهده گرفته اند و شبکه ارتباطات بی‌سیم بشدت فعال شده است.
معاون عمليات قرارگاه سيدالشهدا در اين باره توضيح می دهد:«شب حمله دشمن بيسيم به كار بود و يكی دو مرتبه گفتند جلو لشكر امام حسين و لشكر ثاراﷲ تحركات زياد است كه برادر غلامپور (فرمانده قرارگاه كربلا) به من خبر داد و من رفتم داخل خط لشكر امام حسـين كه تماس گرفتم و گفتم مشكلی نيست.
توپخانه‌های لشكر امام حسين و لشكر نجف هم زمان با هم در ساعت ۲۴ يك آتش تهيه مقابل خط لشكر امام حسين و لشكر ثاراﷲ ريختنـد و همچنين در ساعت ۳ بامداد همه توپخانه‌ها اعم از توپخانه قرارگاه كربلا و توپ خانه قرارگاه ۱۵ خـرداد يك آتش كلی در سرتاسر منطقه اجرا كردند، ولی دشمن جوابی نداد.»
غلامپور فرمانده قرارگاه كربلا اضافه می‌كند «مخصوصاً دليل ايـن كـه آن شـب نـرفتيم بـاختران همين بود . تا صبح هم دو آتش تهيه طرح‌ريزی شد و تا صبح هم نگران همين قضيه بوديم و مرتب تماس ميگرفتيم، ولی اين كه احتمال تك دشمن قطعی بود يا نه؟!، احتمال قطعی نمی دادیم»
با وجود احتمال بسیار بالای حمله اما غلامپور و احمد کاظمی شب به اهواز می روند و کسی از فرماندهان اصلی در فاو نیست.
به گفته روحانی: «سپاه خودش را به امکانات پدافندی فاو اعم از سنگرها و خاکریزهای مهم دلخوش کرده بود که فاو قابل نفوذ نیست.»
«سپاه یکی از ذهنیت هایش این بود که اگر تعدادی از نیروهای سپاه به مجلس بروند، مشکلات آنها بهتر حل می شود. پشتیبانی بهتری از جبهه ها می شود و لذا آمدند عده ای از مسئولان سپاه و سرداران را تشویق کردند تا کاندیدا شوند و خود آنها هم در این زمینه فعال شدند.»
«لذا وقتی فاو سقوط کرد، سپاه سمیناری در کرمانشاه داشت و عمده فرماندهان در غرب بودند.»
این سمینار با حضور تقریبا تمام فرماندهان سپاه‌های کشوری و قرارگاه‌ها و یگان‌های رزمی در محل بیمارستان امام حسین (و یا مرکز پشتیبانی قرارگاه نجف) کرمانشاه برگزار می گردد.
عراق اقدامات زیادی برای انجام حمله موفق کرده بود. علاوه بر آموزش‌های دوباره واحدها و انجام مانورهای متعدد در مناطق شبیه سازی شده، مطالعات زیادی بر روی خاک منطقه و انتخاب و فراهم آوردن گلوله های توپ مناسب که دارای اثر انفجاری بر سطح باشند انجام شده بود.
ماموریت نیروی هوایی تخریب پل ها برای قطع ارتباط با جزیره آبادان و جلوگیری از تقویت نیروها یا ضدحمله بعدی بود که در این راه موشک های مناسبی برای تخریب پل لوله ای تهیه شد. همچنین ماموریت داشت تا با زیرحمله قراردادن عمق پشت جبهه و مخصوصا جزیره آبادان ، اجازه تقویت نیروها داده نشود.
نیروی دریایی باید با درگیر شدن در خورعبدالله اجازه نمی داد جناح غربی مورد تهدید شناورهای ایران قرار گیرد ضمن آنکه نیروهای ایران را از داخل خور تحت آتش می گرفت. همچنین با انجام دو نفوذ آبی-خاکی باید عملیات نیروهای زمینی را تسهیل میکرد.
حمله زمینی به دو بخش تقسیم شده بود. از کناره اروند تا جاده استراتژیک در محدوده سپاه هفتم بود که شامل نخلستانها هم بود که پیشروی در آن همراه با مشکلات پیش بینی میشد. در قسمت غربی از خورعبدالله تا جاده استراتژیک هم گارد عمل میکرد.
با این وجود عرض منطقه کم بود و تنها دو لشگر گارد درکنار هم قرار می گرفتند و سایر نیروها در پشت این دو در خطوط بعدی قرار می گرفتند. وجود انبوه نیروهای عراق در منطقه تعادل نیرو را به چند برابر به نفع عراق تبدیل کرده بود.
اتش روی مواضع ایران از ساعت ۵:۴۵ شروع شد. ابتدا بوسیله ۶۰ گردان توپخانه و موشکی به مدت ۴۵ دقیقه قبل از شروع حمله آتش سنگینی بر مواضع ایران ریختند که از انواع ماسوره زمانی استفاده شد که در هوا منفجر می‌شوند. هدف اولیه نابودی ۷۰ برج دیدبانی بود.
شدت زیاد آتش مدافعین را وادار به پناه گرفتن در سنگرها می‌کرد و قدرت تحرک از آنها سلب میشد. سپس تانکها روی خط اول آمده وبصورت مستقیم این سنگرهای بتونی را هدف داده و خط اول ایران را نابود می کردند. با شناسایی های انجام شده و حجم آتش ایجاد شده، شانس چندانی برای مدافعین باقی نمیماند.
در مرحله بعدی توپخانه خطوط عقب در فاو و مسیرهای تدارکاتی در کرانه اروند را هدف قرار داد. با فلج شدن خطوط پشتیبانی و عقبه و همچنین عدم امکان امدادرسانی از آبادان به این سوی اروند عملا مدافعین تنها میماندند.
به این ترتیب با وارد شدن شوک اولیه به خطوط دفاعی ایران، نیروهای عراق ورود بی‌خطر و آسانی را داشتند همزمان با آنکه توپخانه و سایر نیروهای پشتیبانی ایران نیز فلج شده و قادر به فعالیت و اجرای آتش به روی عراق و پشتیبانی از نیروهای ایران نبود.
عراق برای اطمینان کامل به موفقیت از حمله شیمیایی هم استفاده کرد بدین ترتیب که خط اول را با مواد کم‌دوام که تاثیر آنها زودتر از بین میرفت تا نیروهایش از همان‌جا نفوذ راحتی داشته باشند، هدف قرار میداد اما به خطوط پشت و تدارکاتی با موادی دارای پایداری بیشتر حمله کرد.
حمله زمینی در ساعت ۶:۳۰ شروع شد که با پیشرفت بیشتری در جناح گارد همراه بود اما در جناح سپاه هفتم به دلیل وجود منطقه ساحلی پیشرفت کندتر بود.
نیروی هوایی که با مشکل بدی هوا مواجه بود از ساعت هشت توانست حملات خود را آغاز و به پل ها حمله کند که دو پل منهدم شد.
با وجود مقاومت در بعضی نقاط اما فشار عراق بیش از حد بوده و مقاومتهای کوچک با فشار در نقاط مجاور و افتادن در خطر محاصره به سرعت سرکوب میشد. مقاومت های پراکنده درهم شکسته میشد و حجم و شدت آتش و کمبود مدافعان ، مقاومت موثر را ناممکن می‌کرد.
روحانی میگوید که خبر حمله و شرایط بد را درابتدای صبح از فرمانده نیروی هوایی شنیده و آن را به هاشمی منتقل کرده ولی رضایی در تماس هاشمی احتمالا با توجه به اعتقاد به عدم امکان تک جدی عراق در فاو و عقیده بر استحکام موانع مهندسی و عدم تماس مستقیم با خطوط فاو مساله را تکذیب کرده است.
«دو بار با هاشمی تماس گرفتم و هاشمی به استناد مکالمه‌اش با محسن رضایی، می‌گوید این اخبار دروغ است و تو گوش نکن!». 
«من هم گفتم که خب اگر دروغ است که هیچی!». روحانی می‌گوید: «حدود ساعت ۹ یا ۹:۳۰ صبح بود که باز هم با آقای هاشمی صحبت کردم که ایشان گفت مثل اینکه خبرهایی است!»
درحالیکه از ساعات ابتدایی روز؛ حجم آتش و میزان نیروی وارد عمل شده نشان میداد حمله عراق بسیارسنگین و به قصد تسخیر فاو است اما تحلیل ها هنوز بر مبنای سابق بود.باانکه گزارشات شب قبل از مشاهده فعالیت عراق هم بود ولی غلامپور و کاظمی در اهواز بوده و با تاخیر چندساعته به منطقه رفتند.
احمد کاظمی گزارش حمله را در ساعت ۷ صبح از گلف اهواز به سایرفرماندهان سپاه که به همراه رضایی درسمینار کرمانشاه بودند، مخابره کرد.اما در کرمانشاه واکنش بدتر بوده وآنها هنوز حمله را جدی نگرفته‌اند بطوریکه یکی از فرماندهان گفت«احمد داره مساله را گنده می کنه شلوغ می کنه تا بهش کمک شه»
رضایی در ۸:۴۵ موفق میشود با مرتضی صفار ازقرارگاه نوح صحبت کند اما بازهم قصد عراق را درک نمیکند:
«نکنه که دشمن جای دیگری میخواهد حمله بکند؟!...تیپ گارد را نمی بایست می آورد شاخ شمیران اینجا گارد تلفات دیده است کسی که میخواهد به فاو حمله کند بااین شرایط گارد را نباید می آورد اینجا»
اما در این هنگام ، هیچکدام از فرماندهان اصلی در فاو نیستند. غلامپور و کاظمی از اهواز سعی می کنند خود را با هلیکوپتر به فاو برسانند. صفوی هم به همراه چند تن دیگر از کرمانشاه عازم فاو می شود که خود داستان دیگری است.
درحالیکه ابعاد حمله عراق بسیار وسیع است اما رضایی سردرگم و فاقد توان تصمیم گیری است. وی همچنان فکر می کند که قصد عراق یک تک محدود است.
«اگر دشمن بخواهد فاو را آزاد کند خب بایستی ۵۰۰-۴۰۰ قبضه توپ بیاورد.»
با توجه به انکه عراق قبل از فاو به تک های انحرافی در مناطق شمالی و میانی توسط سپاه یکم و دوم دست زده بود رضایی فکر می کند این هم در چهارچوب دفاع متحرک است:«یک احتمال این است که این حمله همان استراتژی دفاع متحرک است دشمن به هر سپاه گفته به هر طریقی شده بروید جایی را بگیرند.»
با رسیدن اخبار بیشتر برای سومین بار نظر خود را عوض می کند ولی همچنان فاقد قدرت تصمیم گیری است:
«دشمن میخواهد یک گوشه‌ای از فاو را بگیرد تثبیت هم بکند تا روی آن تبلیغات کند حالا کجا باشد معلوم نیست شاید ام‌القصر باشد همین پایگاه موشکی اول را بگیرد خط بین خودش و ما را صاف کند»
بالاخره در ساعت ۱۲:۳۰ غلامپور از وسعت عملیات عراق و میزان نفوذ آنها خبر میدهد و می گوید که خط اول سقوط کرده است. با این حال رضایی اعتقاد دارد که هدف عراق فاو نیست و تنها می خواهد با گرفتن کرانه غربی ، خورعبدالله را برای نیروی دریایی خود بازگشایی کند.
گارد با توجه به هموار بودن غرب جاده استراتژیک و تامین آن از سمت خورعبدالله توسط نیروی دریایی، پیشروی سریعی داشت درحالیکه درحالیکه سپاه هفتم در شرق باانواع نهرها و منطقه نخلستان که مناسب موضع گیری مدافعین می‌باشد، روبرو بود ضمن آنکه از سمت شرقی اروند رود نیز زیر آتش قرار می گرفتند
همچنین به گفته خزرجی به دلیل کامل نشدن مهمات مبنای توپخانه سپاه هفتم، آمادگی آن کمتر بوده‌است.
با وجود مشکلات زمین و تجهیز و قوای قویتر گارد ، پیشروی سپاه هفتم کندتر بوده و اما رضایی به اشتباه نتیجه می گیرد که قصد عراق فقط پیشروی از غرب کارخانه نمک به هدف بازگشایی خورعبدالله است.
اما با وجود این ناهماهنگی‌های کوچک هر دو سپاه تا ساعت ۱۴ به اهداف مرحله اول خود رسیده و خطوط دفاعی ایران را پشت سر می گذارند و آماده شروع مرحله دوم هستند.
این درحالی است که رضایی در ساعت ۱۵:۱۰ تلفنی به احمد خمینی می‌گوید: «هنوز برما قطعی نشده که دشمن میاید شهر را بگیرد.»
اما در ۱۵:۱۵ خبر پخش پیام صدام از تلویزیون عراق میرسد که حمله عراق به قصد بازپس گیری فاو رااعلام می کند. عراق تااطمینان از موفقیت مرحله اول و توان درهم شکستن مقاومت باقیمانده نیروها خبر را رسما اعلام نکرده.
فرمانده سپاه در گیجی کامل تا زمان اعلام رسمی عراق پی به هدف عملیات نبرده.
عملیات عراق شامل سه مرحله بود که در مرحله اول ، شکستن خطوط ایران هدف بود و مرحله دوم شامل پیشروی تا فاو و مرحله سوم تسخیر کامل شبه جزیره تا راس‌البیشه بود که پیش بینی پنج روز برای تکمیل عملیات میشد ولی اکنون عراق در طی نیمی از روز اهداف مرحله اول را محقق کرده بود.
در حالیکه سپاه خطوط دفاعی فاو و موانع آن را بهترین و مستحکم ترین در کل خطوط جبهه میدانست و فعالیتهای مهندسی را بی کم و کاست میدانستند اما مشکل خطوط ثابت در این است که برای دشمن به راحتی قابل شناسایی و تشخیص است و او می تواند مطابق شرایط هر خط ادوات مناسب را تهیه نماید.
مهندسی ارتش عراق با تهیه پل‌های سبک و فرش های باتلاقی و حرکت سریع یگانهای مهندسی همراه با نیروهای تک ور که با پیش بینی ساخت مسیر و رفع موانع برای آنها بود نقش اساسی در سرعت دادن به حرکت یگانها دارد.
غلامپورمیگوید:«دشمن باانبوه نفربرو پیاده وحجم وسیع نیروهای مکانیزه خط را شکست ونفربرها به راحتی داخل آب میشدند.ما می‌دانستیم نفربر پی ام پی به داخل آب میاید ولی خب چاره‌ای نبود آب بهتراز خشکی بودوبرای تانک وپیاده دشمن جلوی خط انداخته شده بود چون آب بیشتر ازنفربر برای تانک مضراست»
شناخت عراق به حدی است که هیچکدام از موانع توان مقاومت یا معطلی عراق را نداشته و در نتیجه فرصتی فراهم نمی‌گردد تا حتی بصورت فرضی در صورت وجود نیرو؛ زمان برای راه‌اندازی یک پاتک فراهم گردد.
رضایی:«ما تاخیرسازی نکردیم که حتی دشمن را جلوی شهر نگه داریم»
سرعت پیشرفت به گونه‌ای باعث اطمینان عراق به موفقیت میشود که پیشنهاد پیاده شدن نیروهای ویژه در ورودی پل به منظور سدکردن راه بازگشت و انهدام آنها شد اماخزرجی معتقد است بادستیابی به جاده‌های منتهی به فاو این شهر عملاسقوط وایران جایی برای دفاع ندارد ودیگر نیرویی به کمک نخواهد فرستاد.
او می گوید که بهتر است اجازه دهیم نیروهای ایران به آرامی از طریق پل باقیمانده به آن سو بروند تا اینکه در نبود راهی برای گریز و عقب نشینی مجبور به جنگ و مقاومت بیشتر شوند. وزیر دفاع نیز با او موافق است و صدام این نظر را می پذیرد.
نیروی دریایی هم که تاکنون علاوه بر فشار و آتش از خورعبدالله ، نقش موثری در حفظ جناح کناری گارد داشته و به پیشرفت سریع ان کمک کرده است، یک تهاجم ساحلی را انجام میدهد که به قصد تسهیل حضور نیروهای زمینی در فاو است.
مطابق برنامه قبلی باید نیروهای سپاه هفتم همانجا متوقف شوند و ورود به شهر به عهده گارد است. بدین صورت که نیروهای گارد منافذ ورودی شهر را گرفته و اگر واحدهای پیشاهنگ موفق به ورود کامل به شهر نشوند فردا صبح گارد به صورت کامل ورود و شهر را تصرف نماید.
ساعت ۲:۰۰ الراوی فرمانده گارد در تماس با خزرجی میگوید ماهر عبدالرشید گفته توپخانه سپاه اًماده گلوله باران شهر هستند چون هدف اصلی سپاه هفتم فتح فاو است و از الراوی می‌خواهد تا سربازان گارد رااز فاو بیرون بکشد. خزرجی به الراوی میگوید دردستورات تغییر نداده نشده ومطابق آن ادامه دهد
خزرجی سریعاً با مقر سپاه هفتم تماس گرفته و سراغ ماهر را میگیرد. آجودان میگوید که او همراه نیروهای پیشرو است. اما خزرجی میگوید که مطمئن بودم که ماهر در مقر است. از اجودان صحت صدور دستور گلوله باران فاو را سوال می کند که او آن را تایید می کند.
خزرجی همانجا در حین عملیات ماهر را به علت سرپیچی از دستورات برکنار می کند:«ماهر عبدالرشید به دلیل اینکه پدر‌زن قصی بود برای خودش شأن و منزلتی بالاتر از مافوقان خود متصور میشد که البته قرابتش با رئیس هیچ‌گونه اهمیتی برای من در سلسله مراتب ندارد»
در شرایطی که نیروهای گارد در حومه شهر قرار داشته و جاده های فاو در کنترل عراق است و ارتباط دو طرف اروند به سختی ممکن است در ساعت ۲۰ رضایی تصمیم میگیرد ضدحمله ای انجام دهد«انشالله تا فردا پس میگیریم» در حالیکه نیروی قابل توجهی در جنوب نیست.
براساس ادعای عراقیها تعداد نیروی ایران در فاو بین ۸ تا ۱۵ هزارنفر و شامل دو لشگر بوده ولی این ارقام با شواهد هماهنگی ندارد .هرطرفی سعی دارد پیروزی های خود را پررنگ تر و قهرمانانه نشان داده همانطور که ایران درمواردی ارقام را بالاتر اعلام و مبالغه عراق در ارقام مدافعان طبیعی است.
در آن دوره به عنوان تبلیغات حکومتی، آمار رای دهندگان هر حوزه انتخابیه اعلام میشد. پس از انتخابات مجلس ، وزارت کشور تعداد رای دهندگان در حوزه انتخابیه فاو را ۱۷۰۰ نفر اعلام کرده بود که این هم آمار کاملی ازتوان موجود ایران در فاو بود.
رشید می گوید:«ما در خط اول فاو حداکثر ۲۰۰۰ نفر نیرو داشتیم هیچ گردانی بیش از ۳۰۰ نفر نداشته و وقتی عراقیها خط اول را شکستند برایشان محسوس بود که ما در خط نیرو نداریم.»
در واقع استعداد نیروها بین ۶-۷ گردان پیاده همراه با ۵ گردان پیاده احتیاط بوده است.
در ابتدای جنگ تعداد نفرات تشکیل دهنده گردان های سپاه به ۴۵۰ نفر می رسید ولی پس از مدتی این تعداد به حدود ۲۳۰-۲۰۰ نفر اصطلاحاً تحت عنوان گردان سبک تغییر یافت. با توجه به موارد بالا تعداد مدافعین در همان حدود ۲۰۰۰-۱۷۰۰ نفر بوده است.
درحالیکه بر اساس برآورد قبلی لازمه انجام پاتک هم حضور دو لشگر در منطقه آبادان است اما نیرویی قابل ملاحظه ای موجود نیست به نحوی که هر واحد مستقر دارای نیروی محدودی است و به عنوان مثال یگانی که توان بسیج بیشترین نیروی موجود در منطقه را دارد لشگر نصر با سه گردان است.
با وجود تمام شواهد در تسلط عراق به جاده های فاو و درحالیکه واحدهای پیشاهنگ گارد در حال ورود به فاو هستند اما فرمانده نابغه سپاه هنوز در ساعت ۲۱ اعتقاد دارد که هدف عراق تنها گرفتن گوشه ای از شبه جزیره برای باز کردن خورعبدالله است.
تا ساعت ۹ صبح روز بعد فاو در کنترل عراق قرار میگیرد. تیپ بیستم گارد با پیشاهنگی گردان تانک فارس به فرماندهی سرهنگ دوم سالم حافظ از تیپ ۱۷ زرهی گارد وارد شهر میشود.
در ادامه هم بقیه شبه جزیره تا راس البیشه بطور کامل تصرف میشود.
در این شرایط که عراق درحال تاخت است جبهه خودی همچنان در آشفتگی و بی‌برنامگی بوده و هنوز حرکت موثری انجام نشده و سپاه در پی دستور گرفتن از آ.خمینی برای در اختیار گرفتن امکانات بیشتر است. بالاخره در ساعت یک صفوی اطلاع میدهد که او عقب نشینی کرده و فاو سقوط کرده است.
نیروهای باقیمانده که در شبه جزیره رها شده اند توسط گارد به سرعت درهم کوبیده شده و کشته یا اسیر می شوند و همه مقاومتها درهم می شکند . اسرا به جهت تقویت روحیه در شهرها به نمایش در‌می‌ایند.
تجهیزات باارزش رهاشده ایران نیز به غنیمت عراق درمی‌اید. اما مهمتر آنکه آنچه که ایران از دست می دهد دیگر قابل جایگزینی نیست.
اما تسلیم فاو ازسوی صفوی باعث شد که بعدها آ.هاشمی ان را یادآوری کند.
«یکی از فرماندهان که من آخرین بار او را خوب نجات دادم این روزها می‌بینم گاهی حرف‌هایی می‌زند! وی فاو را با آن همه امکانات و اموال گذاشت و از روی پلی که با زحمت ساخته بودیم برگشت.»
bbc.com/persian/iran/2…
«...خیلی از بزرگان -ازجمله رییس‌جمهور وقت- می‌خواستند فرماندهانی که باعث این تلفات شده بودند اعدام شوند اما من اجازه ندادم که دادگاه نظامی در مورد این نیروها که با خلوص جنگیده بودند و البته گاهی هم ضعف نشان داده بودند برخورد کند. من باعث نجات جان آنها از اعدام شدم.»
در پیامد این؛ واکنش های حمایتی از سوی سرداران سپاه صورت گرفت که مهمترین دفاعها از طرف صفوی و قربانی انجام شد و در مصاحبه هایی از عملکرد خود دفاع کردند و به آن جنبه حماسه دادند. قربانی می‌گوید:
«ما صبح رسیدیم که گفتند عراق به فاو حمله کرده است. سراسیمه ۲ هلی کوپتر آمد و من و سردار صفوی و شهید احمد کاظمی و دو سه نفر دیگر از نیروهای دور و برمان حرکت کردیم...فکر می‌کنم حاج قاسم با هلی کوپتر دیگر آمد.هلی‌کوپتر در دزفول نشست و سوختگیری کرد و دوباره راه افتادیم به سمت آبادان.
نزدیک فاو مجددا خلبان گفت که سوخت در حال تمام شدن است. گفتیم باید ما را در فاو بنشانی. گفت سوخت تمام می شود. ما هم گفتیم اشکال ندارد باید بروی توی فاو بنشینی. خلبان شجاعی بود، رفت و در فاو نشست و من و سردار صفوی و احمد کاظمی پیاده شدیم.
ساعت ۱۰ بود که به فاو رسیدیم و عراق هم شب قبل حمله کرده بود.... هلی‌کوپتری هم که سوختش تمام شده بود، با تریلی منتقل کردند. ما به پل بعثت متکی بودیم که آن را هم عراقی ها زده بودند.»
اما صفوی در دانشکده افسری جزییات متفاوتی میگوید. او افراد حاضر را متفاوت نام برده و در مورد نحوه برگشت هلیکوپتر توضیح دیگری دارد.
«به اتفاق مرتضی قربانی، قاسم سلیمانی، اصغر صبوری و یکی دو تای دیگر از فرماندهان لشکرها از کرمانشاه با یک هلی کوپتر ۲۱۴ مستقیم به سمت فاو حرکت کردیم.
از کرمانشاه به فاو در دزفول هلی کوپتر سوخت زد و هرچه بالگرد به سمت آبادان نزدیک شد، گفت سوخت من دارد تمام می شود، می گفتم برو؛ باید ما را به فاو برسانی و وقتی که در فاو نشست، دیگر یک قطره هم بنزین نداشت،بالگرد در فاو ماند تا اینکه فردا با گالن برایش سوخت آوردیم که بتواند برگردد.»
این داستان چند نقطه قابل تامل دارد.
قربانی کاظمی بعنوان همراه خود از کرمانشاه نام میبرد در حالیکه او در اهواز بوده‌اند. البته صفوی از کاظمی نام نمی برد.
او همچنین از صفوی بعنوان جانشین وقت فرمانده سپاه یاد می‌کند درحالیکه صفوی جانشین وقت فرمانده نیروی زمینی است.
فرض می کنیم که زمان زیادی برای تصمیم گیری و تردیدها تلف نشده و فرماندهان سریعا اعزام شده باشند و زمانی هم برای آماده سازی و مقدمات آن و یا اعزام هلیکوپتر صرف نشده باشد. در بهترین حالت اگر ساعت ۷:۳۰ پرواز انجام شده باشد به گفته قربانی آنها در مدت دوساعت و نیم به فاو رسیده‌اند.
بافرض شرایط ایده‌آل و حداقل یک نوبت سوختگیری وخط پرواز مستقیم این مسیر به سختی و روی کاغذ ممکن است.
اماشرایط جنگی ایجاب می کند که پرواز ارتفاع پایین و ازمیان کوه ها و عوارض و باوجود تهدیدات هوایی انجام شود که موجب می شود مسیر طولانی‌تری طی شود که زمان وسوخت بیشتری مصرف خواهد کرد.
به این باید حداقل یک زمان سوختگیری در دزفول را هم افزود که حدود ۴۰-۳۰ دقیقه خواهد بود. این در حالیست که بدلیل عدم استقرار هاوک در منطقه نیروی هوایی عراق هم آزادی عمل دارد.
با این شرایط، ادعای حضور سریع آقایان در فاو به وسیله هلیکوپتر در مدت زمان دو ساعت و نیم بنظر غیرواقعی است.
صفوی در گفتگوی دیگری با "رمز عبور" متفاوت با گفته قبلی می‌گوید:
«در اواخر جنگ، وقتی عراقی‌ها به فاو حمله کردند، بنده مجبور شـدم با یک دستگاه هلیکوپتر ۲۱۴، به همراه آقایان قربانی و قاسـم سلیمانی به فاو بروم. چون سوخت هلیکوپتر تمام شده بود، مجبور شدیم با قایق به سمت عراقی‌ها برویم»
بر مبنای گفته اخیر، اگر تا نزدیک آبادان با هلیکوپتر و بقیه مسیر از طریق قایق طی شده باشد و یا قسمتی از مسیر باقیمانده، زمینی و به دلیل انهدام پل، عبور بوسیله قایق انجام شده باشد باز هم به دلایل بدیهی تر ساعت ده نمی‌توانستند در فاو بوده باشند.
اما بودن آنها در فاو هم نمی تواند تغییری در اوضاع دهد و صفوی دستور عقب نشینی میدهد. او به عنوان ارشدترین فرد حاضر در منطقه مسئولیت این فرمان را داشته است و هرچند ما از جزئیات اطلاعی نداریم اما همین موجب عواقب بعدی برای او شده است.
دستواره از مکالمه خود با صفوی هنگام خیبر می گوید:
«برادر رحیم صفوی پشت بی‌سیم آمد و دستورداد که حتی بااحتمال شهید شدن پانصد ششصد نفر، امشب راه را بازکنید و کارخودتان را انجام دهید. گفتم ما از این‌که شهید بدهیم باکی نداریم...نیروها نمی‌آیند.یعنی وضعیت طوری است که نمی‌توانند بیایند
پشت بی‌سیم نمی‌توانستم وضعیت زمین را برایشان کامل توضیح بدهم و آن‌ها مدام فشار می‌آوردند... ما هم بر اساس ادای تکلیف و اطاعت از دستور، به حرکت ادامه دادیم. اما این حرکت و ادامه آن جز متلاشی‌شدن گردان‌ها و از بین رفتن نیروها نتیجه‌ای نداشت.»
اما عمل به تکلیف و جنگیدن تا رده فرمانده لشگر و رها نکردن همرزمان در مجنون و دجله و متلاشی شدن گردانها به جهت مقاومت تا نفر آخر، خاصِ موعظه به دیگران بود. برای آقا محسن و دوستان نزدیک، گریز از مهلکه و حفظ جان مهمتر از عمل به تکلیف بود.
پی نوشت:
متاسفانه این توییت در بینابین خارج از ترتیب بارگیری شده و حالا هم نمی شود رشته را تصحیح کرد. ولی ان را در همانجا و قبل از توییت بعدی در رشته ببینید.

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with Rollo

Rollo Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

More from @Rollo44840497

5 Feb
در ماجرای اسدالله اسدی برای عده‌ای قابل‌باور نیست که نظام در چنین موقعیت حساسی دست به چنین عملی با اثر انگشت واضح بزند که منجر به چنین فضاحتی شود.
اما نظام سوابق چنین گل به خودی‌هایی را دارد.
در سال ۶۷ و هنگام عملیات والفجر ۱۰ ، عراق دست به حمله شیمیایی به حلبچه زد. این عمل به محکومیت جهانی انجامید و جریان رسانهای بین المللی در یکی از معدود دفعات به نفع ایران بوده و عراق را به گوشه رینگ برده بود.
اما در همین حین یک هواپیمای مسافربری کویتی در حین پرواز بانکوک به کویت توسط افراد وابسته به حزب الله لبنان ربوده و به مشهد آورده شد. ربایندگان خواستار آزادی ۱۷ شیعه زندانی در کویت بودند و طراحی عملیات به عمادمغنیه نسبت داده شد.
Read 5 tweets
23 Jan
دردوره پس از آزادی خرمشهر؛ عملیات والفجر ۸ برای تسخیر فاو موفق‌ترین عملیات ایران در دستیابی نسبی به اهدافش شمرده میشد. شهری که آنچنانکه صدام آن را مینامید: «مدينة الفداء و بوابة النصر العظيم» سرانجام نقطه‌عطف سرنوشت پایان جنگ هم شد.
پس از شکست عملیات رمضان و والفجر مقدماتی ، با مشاهده وسعت استحکامات و عدم توانایی شکستن آنها، ایران اقدام به تغییر استراتژی کرد که عملیات در مناطق میانی جبهه و آن نواحی که عراق قادر به استفاده از برتری تجهیزاتی خود نباشد در دستورکار قرار گرفت.
عملیات خیبر در مناطق باتلاقی در ابتدا برای عراق غافلگیرکننده بود اما بخاطر مشکلات زیاد در طراحی و اجرا و خطوط طویل ۴۰ کیلومتری پشتیبانی و عدم توان پشتیبانی آتش توپخانه و برتری هوایی فاحش عراق و محدود بودن خشکی‌ها و ... عملیات به شکست و کشتار وسیع نیروها و خسارات فراوان انجامید .
Read 137 tweets
10 Dec 20
مبحث حمله به غیرنظامیان از موضوعاتی است که ورود به آن بسیار سخت است علی الخصوص با توجه به اینکه ایران این مساله را به طرز دردناکی لمس کرده است.
این مطلب در پی توجیه و مشروعیت دادن به آن نیست بلکه توضیحی در مورد هدف و چگونگی انجام این حملات است.
با توجه به اینکه این مساله باید در قالب روند جنگ و افت و خیز دوطرف بررسی میشد بناچار لازم بود که تحولات مرتبط جنگ هم تشریح شود که باعث طولانی تر شدن مطلب میشود. اما از آنجا که به مطلب مرتبط است بناچار از مطلب اصلی جدا نشد.
در این مطلب نقش این حملات در استراتژی کلی درگیریها و سپس بطور مشخص تر روند جنگ در دوهفته ابتدایی ، نحوه مقابله اولیه ایران و سپس عوامل تاثیرگذار بر تغییرات در سال پایانی جنگ و نقش اینگونه حملات در پایان جنگ بررسی می شود.
Read 5 tweets
10 Dec 20
حملات جنگی به غیرنظامیان بطور معمول در اخلاقیات همیشه محکوم و منفور است اما به جهت متداول بودن آن در دنیای واقعی، بررسی و درک آن الزامیست؛ هر چند که سخن گفتن از آن بی رحمانه بنظر می آید ولی نادیده گرفتن آن هم ممکن نیست. Image
در ادبیات معمول از حمله به غیرنظامیان به عنوان حملات کور یا وحشیانه و بدون هدف و از سر استیصال نام برده می شود اما برخلاف گفته هایی اینچنین ، این حملات هم در قالب یک تاکتیک مرسوم هستند. Image
یکی از مهمترین و پرکاربردترین ابزارها برای تاثیرگذاری در جامعه مقابل ، وارد اوردن فشار به غیرنظامیان پشت جبهه برای درهم شکستن اراده آن جامعه است. ایجاد چنین فشاری برای ایجاد تاثیر روانی در جامعه به منظور شکستن مقاومت عمومی الزامی است و پرکاربردترین روش هم حمله به غیرنظامیان است. Image
Read 217 tweets
27 Nov 20
پس از پایان جنگ جهانی دوم و در سالهای پایانی دهه چهل، شوروی همزمان با توسعه برنامه هسته‌ای خود و برای تمرکز منابع اندک در اختیارش و همچنین تمرکز متخصصین خود به احداث شهرهای بسته Zato دست زد.
این شهرها بصورت کاملا حفاظت شده بودند و افراد برای اقامت در این شهرها گزینش شده و به شدت تحت مراقبت قرار می گرفتند. تماس آنها با خارج از آن شهرها قطع و ارتباطات محدودی تحت نظارت شدید داشتند. ورود و خروج موقت به Zato تحت کنترل شدید و تنها با داشتن اجازه مخصوص ممکن بود.
این شهرها روی نقشه هیچ نشانی نداشتند وحتی جاده های آن نامشخص بود. گاهی حتی به عنوان دهکده‌ای کوچک بر روی نقشه ها معرفی میشدند. حتی آدرس پستی آنها بصورت صندوق های پستی در شهرهای دیگری بود. برای سالها افسانه‌ای در مورد شهری زیرزمینی با سیستم‌ مترو مخصوص به خود در زیر مسکو شایع بود.
Read 9 tweets
27 Sep 20
ارتش ها دارای طرح‌های ازپیش تعیین شده‌ای هستند که ویژه زمان هایی است که مورد تهاجم قرار می گیرند تا در شرایط آشفتگی بعد از تهاجم، بتوان مطابق استراتژی تعیین شده قبلی تصمیمات صحیح و سریعی گرفته و واکنش متناسبی نشان داد.
طرح ها بر اساس مقتضیات زمان و نوع دشمنان و مقدورات خودی و واکنشهای ممکن تهیه می شوند . ارتش ایران هم از دوره ای به آماده کردن طرح های مقابله پرداخت . برای دانستن در مورد طرح های از پیش آماده شده ارتش ، ابتدا باید در مورد سابقه تهدیدات و دشمنان احتمالی و میزان قدرت آنها دانست.
برای مدت مدیدی دولت عثمانی تنها همسایه غربی ایران بود که علی رغم زد و خوردها و نزاعهای قبلی ، در ابتدای قرن بیستم روابط به سطح متعادل تری رسیده بود و اختلافات چندان زیادی نداشتند که همانها هم قابل مذاکره بود.
Read 132 tweets

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Too expensive? Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal Become our Patreon

Thank you for your support!

Follow Us on Twitter!