دستاوردهای دولت ترامپ برای مردم آمریکا
و اینکه چرا شکست خورد.
١/٢٢ از سال ٢٠١٠ و بعد از بحران مالی ٢٠٠٨، اقتصاد آمریکا به تدریج روند صعودی پیدا کرد. نرخ بیکاری هر سال کاهش یافت و در پایان ٢٠١٩ پایینترین میزان خود طی ۵٠سال گذشته رسید.
٢/٢٢ رشد اقتصادی متوسط آمریکا در دوره اوباما و ترامپ قبل از پندمیک به ترتیب ٢.۴ و ٢.۵٪ بود. یکی از اولین اقدامات ترامپ، طرح جدید مالیاتی بود. مالیات شرکتها را به طور متوسط از ٣۵ به ٢١٪ کاهش پیدا کرد که باعث سود بیشتر شرکتهای آمریکایی و قدرت گرفتن بازار سهام شده بود.
٣/٢٢ اما از طرفی کسری بودجه افزایش یافت و در سال ٢٠١٩ به ١٧٪ رسید. سرمایهگذاری خارجی هم در ٢٠١٩ از ٢٠٠۶ کمترین میزان بود. از ٢٠١٨ تعرفه کالاهای تجاری بین آمریکا و چین بین ٢تا ٣برابر شد. در جنگ تجاری، تعرفه شرکتهای صادر کننده آمریکایی با تعرفه بیشتری نسبت به قبل مواجه شدند.
٢٢/۴ در ایالتهای مرکزی شواهدی از رشد مشاغل به ویژه در صنعت فولاد دیده شد. اما برخی صنایع از جمله کشاورزان آمریکایی آسیب دیدند که دولت فدرال در ماه می، ١۶میلیارد دلار سوبسید و کمک مالی برای آنها مقرر کرد. در دولت ترامپ، آمریکا از ١٠ سازمان و پیمان خارج شد.
٢٢/۵ برخی با مذاکرات مجدد، مانند قراداد تجاری با مکزیک کانادا و کرهجنوبی از سر گرفته شد.
در مسأله مهاجرت از ابتدا هم ترامپ دیدگاه خود را صریح مشخص کرده بود. در روزهای ابتدایی تراولبن را صادر کرد، و در مرز مشترک به طول ٣٠٠٠ کیلومتر با مکزیک، ۶٠ کیلومتر به دیوار ۴٢٠کیلومتری قبل
٢٢/۶ اضافه شد. با توجه به جغرافیای ناحیه مرزی، نیازی نبود و منطقی به نظر نمیرسید. البته ایده دیوار بیشتر جدیت او را در مسأله مهاجرت نشان میداد، و هواداران توقع دیوار کامل در تمام مرز را نداشتند. همچنین تعداد پناهندهها از ١٢٠هزار به ١۶هزار کاهش پیدا کرد.
٧/٢٢ ترامپ ٣سال اول خود را به خوبی گذراند و اگر حوادث سال آخر نبود، با برگ برنده اقتصاد، شانس خوبی برای پیروزی دوباره داشت. اما در سال پایانی حوادثی رخ داد که ترامپ به صورت سختافزاری فاقد ابزارهای لازم برای مدیریت آن بود. ترامپ فرد باهوشی بود و شخصیتی برنده داشت.
٨/٢٢ اما سیاستمدار و رهبر نبود و توانایی مدیریت بحران را نداشت. ترامپ در حالیکه خطر کرونا را همانند پرونده روسیه "فریب/hoax دموکراتها" و یا "توطئه رسانهها" برای ضربه زدن به خود میدید، از اهمیت و تبعات آن غافل بود. تونی فابریزیو یکی از pollsterهای کمپین ترامپ ۵ماه قبل
٩/٢٢ در یادداشتی ٨٠صفحهای به کاخ سفید هشدار داد که نگرش خود به پندمیک را باید تغییر دهد، و اولویت باید کنترل بیماری باشد تا اقتصاد. همچنین بر اهمیت اجباری شدن ماسک تاکید کرد. اگرچه توصیهای از روی منفعت سیاسی بود اما با توصیههای سازمان بهداشت هم سازگاری داشت.
١٠/٢٢ پندمیک به شدت سیاسی شده اما بدیهی است او در این مورد از مردم آمریکا نمره قبولی نگرفت. ابتلای خود او و اطرافیانش به کرونا ضربه نهایی به کمپین ترامپ بود و تجدید قوا بعد آن غیرممکن. اثری که برد تاد استراتژیست حزب جخ نیز به آن اعتراف کرد.
١١/بعد از بهبود ترامپ، کاخ سفید سعی کرد که تصویر قهرمان از او ارایه دهد که به دو دلیل اشتباه بود: این عمل دهنکجی به ٢٢٠ هزار کشته کرونا و خانوادههای آنها بود و همچنین مردم آمریکا میدانستند که به بهترین امکانات پزشکی به صورت رایگان دسترسی ندارند. نمونه موفق در برخورد با پندمیک،
١٢/٢٢ فرماندار نیویورک بود که علیرغم آمار ضعیف، از افکار عمومی نمره قبولی گرفت.
مسأله کلیدی دیگر شکاف اجتماعی و دوقطبی شدن جامعه بود که با کشته شدن فلوید به اوج رسید. ترامپ توانایی فوقالعاده در تهییج هواداران خود و به کارگیری رسانهها در تبلیغ شعارهایش داشت.
١٣/٢٢ امری که در انتخابات ٢٠١۶ بسیار به او کمک کرد، اما در جایگاه رییسجمهور و در زمان بحرانها نظیر کرونا و شکاف اجتماعی، آمریکا به توانایی دیگری نیاز داشت. ترامپ هیچگاه نتوانست با جامعه متکثر آمریکا صحبت کند و آنها را تسکین دهد.
١۴/ در اتفاقی عجیب، با متفرق کردن معترضین توسط نیروهای نظامی، ترامپ در مقابل کلیسا سنتچارلز عکس گرفت تا همانند حضور جورج بوش بر خرابههای برجهای دوقلو ماندگار شود. کاری که پدران بنیانگذار آمریکا احتمالا در گور به خود لرزیدند، و بسیاری آن را با روح آزادی آمریکایی در تضاد دیدند.
١۵/ پس از پیروزی داخلی، جو بایدن از ابتدا تلاش کرد چهرهای متضاد با ترامپ از خود ارایه دهد و عرصه را به رفراندومی برای ترامپ تبدیل کند. در حالیکه هواداران ترامپ، با دیدن کمپینهای پرشور، از قرمز شدن حتی کالیفرنیا خبر میدادند، sleepyJoe از زیرزمین خانه خود کمپین را مدیریت میکرد.
١۶/ کمپین ترامپ هم موفق عمل نکرد. پارسکال مدیر کمپین که پیش از آن سابقهای در این زمینه نداشت، بعد از هدر دادن بخش بزرگی از منابع مالی، در ماه جولای برکنار و استپین جایگزین او شد. اما هیچگاه نتوانستد فاصله مالی خود را با کمپین بایدن، که کمک مالی خیرهکنندهای را داشتند، کم کنند.
١٧/٢٢ آنها در برگرداندن جهت کلی رقابت از رفراندوم به سمت مسأله آینده آمریکا با بایدن vs ترامپ هم ناموفق بودند.با توجه به موفقیتآمیز بودن مسأله ایمیلها در ٢٠١۶، اینبار نیز هجمه رسانهای بر مورد ایمیل متمرکز شد. غافل از اینکه دلیل اهمیت آن ۴ سال قبل، پرونده نامزد اصلی در FBI بود.
١٨/٢٢ اما اینبار لپتاپ ادعایی پسر بایدن در یک مغازه برای کسی جز طرفداران کنونی ترامپ اهمیتی نداشت. ترامپ هرگز نتوانست با مخالفان و یا حتی مرکز طیف سیاسی صحبت کند و در واقع هیچ تلاشی هم نکرد. بسیاری از طرفداران او صددل عاشق او بودند، و عده زیادی هم از سر نفرت به رقیب او رای دادند.
١٩/٢٢ ترامپ از ٢٠١۶ آرا بیشتری کسب کرد و اگر رای آبی مشابه ٢٠١۶ باقی میماند، نقشه زیر حاصل میشد. اما همانگونه که پیشبینی میشد نرخ مشارکت در انتخابات ٢٠٢٠ رشد چشمگیری داشت. ترامپ از پیشبینیها بهتر عمل کرد اما در مقام ر.ج فعلی شکست سختی خورد.
٢٠/٢٢ آن هم در شرایطی که اقتصاد آمریکا شرایط مطلوبی نداشت و اقبال عمومی به او برای ترمیم اقتصاد بیشتر از رقیب دموکرات بود. اگرچه با بیش از ٧میلیون رای بازنده شد، اما اگر ۶٢هزار رای در ایالتهای کلیدی رنگ دیگری داشت، او برنده میشد. این عدد برای سال ٢٠١۶، ٧٠هزار رای بود.
٢١/٢٢ در واقع تصور میکنم اگر بر سر ماسک اینقدر لجاجت نمیکرد، و یا اگر خود به کرونا مبتلا نمیشد، همچنان میتوانست برای ۴سال در کاخ سفید بماند. به هر تقدیر، یک سوپ خفاش در چین به مانند بال زدن پروانهای که منجر به طوفان میشود، ر.ج آمریکا در بهار را آینده تغییر داد.
٢٢/٢٢ پن١: طولانی شد. موضوعات دیگری به ویژه سیاست خارجی ناگفته ماند. چرا که نقطه مثبت و یا منفی آنها در نظر مردم آمریکا و نتیجه انتخابات اثر قابل ملاحظهای نداشت.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
١/١٣ از زمان ریگان و تاجر در دهه ٨٠، اختلاف بین کاپیتالیسم مدل آنگلو-ساکسون با مدل اروپایی پررنگتر شد. اولی بر بازار آزاد، مقررات زدایی، خصوصیسازی، و دولت کوچک تاکید داشت و دومی به ویژه فرانسه بر دولت بزرگ و سیستم خدمات عمومی همگانی.
٢/١٣ انگلیسیهایی که اواخر قرن ١٧ به آمریکا آمدند، بلوغ سیاسی انگلیس تا آن زمان را نیز به همراه داشتند، و در سرزمین جدید به تدریج، دانش سیاسی انگلیسی تا آن زمان نهادینه شد و در نهایت در قانون اساسی و اعلامیه استقلال متجلی گشت.
٣/١٣ نتیجه طرز فکری بود که Common law را پشتوانه قدرت و اعتبار حکومت میدانست، که فراتر از هر شخص و نهادی بود. حاکمیتی که مشروعیت آن به جای تمرکز بر یک نهاد مرکزی در چند شاخه تقسیم میشد. تفسیر قانون بر کنگره و نظر رییسجمهور اولویت داشت. در آمریکا ساختار سیاسی
۶/١ در یکی از روستاهای یمن، فرزند علی حجاجی به شدت بیمار بود. بزرگان روستا پیشنهاد دادند که برای درمان، نوک چوبی در حال سوختن را در سینه پسرش فرو کند تا بیماری خارج شود. بعدها خبرنگاری از او پرسید چرا اینکار را کرده پاسخ داد: وقتی هیچ پول و هیچ امیدی نداری، هر چیزی را میپذیری.
۶/٢ در بیشتر تاریخ، علم پزشکی نه بر مبنای علم و روش موثر و نتایج مثبت آن که به خاطر استیصال آدمی و نبود هیچ جایگزینی رواج داشت. روشهای درمانی مانند سوراخ کردن جمجمه و تزریق جیوه که امروزه مضحک بودن آن واضح است، زمانی امید مردم بود.
۶/٣ در همهگیری طاعون لندن در قرن ١٧ مردم بیش از همیشه به پیشگویی و ستارهشناسی و رویا و درمانهای عجیب و ... باور پیدا کردند چرا که هیچ منطق و امید دیگری به آنها کمک نمیکرد. بیماری طی ١٨ماه ١/۴ لندنیها را به کشتن داد.
۶/١ کتاب Human Diversity به بررسی تنوع انسانها از دیدگاه ژنتیک و علوم اعصاب میپردازد. ادعای اصلی نویسنده این است که پیشرفت علم بیولوژیک، مقدسات علوم اجتماعی را مبنی بر اینکه جنسیت و نژاد برساخته اجتماع هستند، زیر سوال میبرد. نویسنده این عبارتهای مقدس را نیمه-صحیح میداند
۶/٢ اما قطعی پنداشتن آنها باعث شده به درستی و علمی به آنها پرداخته نشود، و تصویری مخدوش و ناکامل از واقعیت انسان ارائه شود. از دید نویسنده جو حاکم بر دانشگاهها به اساتید علوم انسانی اجازه نمیدهد خلاف عقیده پذیرفته شده اظهار نظر کنند، اما علم بیولوژیک از جمله روانشناسی تکاملی
۶/٣ به تدریج و ناگزیر پایههای آن را تغییر خواهد داد. نظیر همان کاری که گالیله با اصول ارشمیدسی کرد. ادعاهای اساسی که نویسنده به آنها خواهد پرداخت عبارتند از:
تفاوت شخصیتی بین دو جنس در سراسر دنیا الگو یکسانی دارد و تفاوتها در جوامع با فرصت برابر egalitarian واضحتر است.
١/١٠ یکی از مهمترین ملاحظات در انجام ترورهای هدفمند Targeted killing، جدا از مسائل امنیتی و عملیاتی، بحث بازدارندگی و پاسخ احتمالی طرف مقابل است. انجام عملیات اینچنینی توسط موساد نشان داد یا از عدم وقوع پاسخ مطمئن بودند و یا اینکه حتی پذیرای آن بودند.
٢/١٠ حذف نفر اول برنامه هستهای جا فرصتی همیشگی نیست،و احتمالا در پنجره زمانی محدودی امکان حذف او توسط موساد وجود داشت. اما تحولات دیپلماتیک بدون شک بر زمانبندی اجرای این عملیات اولویت اول بود. تصمیمگیرندگان در تلآویو از حمایت کاخ سفید در صورت پاسخ احتمالی جا اطمینان داشتند.
٣/١٠ رفتن ترامپ بر وضعیت سیاسی نتانیاهو اثر منفی خواهد داشت و او میداند که روابط گرم ۴سال اخیر هرگز در دولت بعدی ادامه نخواهد داشت. نگرانی نتانیاهو از اوباما به حدی بود که در کنگره آمریکا حاضر شد و علیه برنامههای او سخن گفت و در انتخابات ٢٠١٢ هم رسماً از رامنی حمایت کرد.
١/١٢ در زدوخورد طرفداران فوتبالی عده کمی در درگیری مستقیم فیزیکی مشارکت دارند. تعدادی از اینها هم خیلی زود کنار میکشند. بسیاری اما در اطراف تنها شاهد ماجرا هستند یا فقط سر و صدا میکنند و جنب و جوش دارند. در واقع آدمی عموما برای خشونت فیزیکی رو در رو اصلا خوب نیست.
٢/١٢ در کتاب 👇گروسمن دقیقتر به این مسأله پرداخته. در نبرد گتیسبرگ در جنگهای داخلی آمریکا، از ٢٧٠٠٠ سلاح آماده به آتش تنها ٣٠٠٠ سلاح در صحنه نبرد آتش گشودند و از بقیه استفاده نشد، و بیشتر کشتهها ناشی از آتش توپخانه بود.
٣/١٢ در جج٢ هم تنها حدود ٢٠٪ تفنگداران از تفنگ خود گلولهای شلیک کردند. بیشتر چه میکردند؟ انتقال پیام، رسیدگی به مجروحان، فریاد زدن، پرسه زدن...
روانشناسان جنگ تاکید دارند که سربازان در هنگام نبرد شدید، طرف مقابل را از سر نفرت و یا فرمانبرداری نمیکشند،
١/٨ استیون هاوکینگ در ٢١سالگی به دلیل نقص سیستم عصبی تقریبا به طور کامل فلج شد. در مصاحبه سال ٢٠٠۴ خود با نیویورک تایمز گفت از اینکه کتابهای او خوانده میشود بسیار خوشحال است. خبرنگار از او پرسید همیشه اینقدر روحیه خوبی داری؟ او پاسخ داد در ٢١سالگی توقع من از زندگی به صفر رسید.
٢/٨ هر چیز مثبتی بعد از آن پاداش و موهبت به حساب میاد.
فاصله بین توقعات آدمی و آینده احتمالی همیشه یک فاصله امنی است که از غافلگیر شدن آدمی جلوگیری کند تا آسیب روحی کمتری ببیند. اگر چه دلایل زیادی وجود دارد که آدمی خوشبین باشد، اما کلا آدمی به اخبار و پیشبینی منفی
٣/٨ واکنش بزرگتری نشان میدهد تا پیشبینی مثبت. بدبینی به آینده همهجایی و فراگیر است. میتوان آن را مزیت تکاملی دانست که انسان به وقایعی که میتوانست او را نابود کند و یا آسیب بزند، همیشه توجه بیشتری داشته. اتفاقات خوب و تحولات مثبت آهسته و تدریجی است، و چندان به چشم نمیآید.