١/٢٣ در سال ۴٣٢ قبل از میلاد مسیح، مردم شهر آتن یک پیام نگران کننده از نمایندههای شهر اسپارتا دریافت کردند، پیامی مبنی بر پیشنهاد صلح مشروط که نپذیرفتن آن به معنای شروع جنگ بود. دو شهر آتن و اسپارتا دشمن همیشگی بودند، و تفاوتهای ساختاری بسیاری داشتند.
٢/٢٣ آتن دموکراتیک بود و بر نیروی دریایی و تجارت تکیه داشت. اسپارتا توسط یک طبقه مشخص اداره میشد و تنها نقطه مثبت آن نیروی نظامی بود. تا آن زمان این دو از درگیری مستقیم نظامی اجتناب کرده بودند چرا که شکست به معنی نابودی کامل هر کدام از آنها بود.
٣/٢٣ چند روز بعد از دریافت پیام، مجمع آتن در محل همیشگی، تپه نیکس، با حضور هزاران نفر برگزار شد. برخی حمله پیشدستانه را پیشنهاد دادند، که با آن چندان موافقت نشد چرا که نیروی نظامی زمینی اسپارتانها تقریبا غیرقابل شکست بود.
٢٣/۴ برخی نیز پیشنهاد دادند که صلح پذیرفته شود اما این نیز میتوانست به عنوان قبول ضعف و ترس تلقی شود. بعد از چند ساعت بحث بینتیجه، پریسل که از بزرگان و رهبران جمع و مورد احترام همه بود آماده صحبت شد. او بیشتر فیلسوف بود تا سیاستمدار،
٢٣/۵ اگرچه از خانوادهای الیت بود، اما بیشتر خود را با طبقه پاییندستی و کشاورزها نزدیک کرد تا صدای آنها در حاکمیت بیشتر شود و در دموکراسی قدرت بیشتری داشته باشند. همین امر باعث شد تا در بین طبقات مختلف، مقبولیت داشته و مورد اعتماد باشد.
٢٣/۶ از همان ابتدا، اثر او بر سیاست آتن مشخص بود. مخالف گسترش امپراتوری آتن بود چرا که از از دست دادن کنترل میترسید. بیشتر در جهت اتحادهای موجود تلاش کرد و تا حد ممکن از جنگ پرهیز میکرد. اگرچه از دید برخی، این رویه چندان قهرمانانه نبود اما آتن دوران شکوه خوبی را تجربه میکرد.
٧/٢٣ با درآمد عالی آن دوران، پریسل پروژههای شهری نظیر تئاتر و سالن نمایش با معماری زیبا را پیش برد از جمله معبد Parthenon. پریسل به تنهایی ظاهر آتن را تغییر داد و آن را وارد دوران طلایی هنر و علم کرد. سخنور بسیار توانمندی بود و به خوبی با مخاطبان خود ارتباط برقرار میکرد.
٨/٢٣ عمر رهبران سیاسی در آتن بیش از چند سال نبود اما پریسل بر خلاف دیگر رهبران سالها در قدرت ماند، و در نتیجه دشمنانی هم داشت. برخی او را دیکتاتور مخفی میدانستند و حتی اتهام بیخدایی هم به او زده میشد. اما روزگار پرشکوه آتن موقعیت او را تضمین کرده بود.
٩/ در آن روز هنگامی که شروع به صحبت کرد همه ساکت شدند. "مردم آتن، مثل همیشه مخالف تسلیم شدن در برابر اسپارتا هستم، و خوب میدانم که شوق مردمی هنگام ورود به جنگ و تصور غلبه بر دشمن و منابع جدید چقدر شیرین است. طبق معمول اختلافات بین ما و آنها میبایست از طریق واسطه و گفتگو حل شود،
١٠/٢٣ و در صورت کوتاه آمدن بر برابر خواستههای آنها، زمینه بدی برای آینده خواهد بود. درگیری مستقیم زمینی نیز حکم خودکشی را دارد" او پیشنهاد کرد مردم منطقه به درون دیوار شهر آتن منتقل شود، و به اسپارتانها اجازه داده شود تا شهر را محاصره کنند. "هرگز روی زمین با آنها مواجه نمیشویم
١١/٢٣ با نیروی دریایی خود امکان تامین منابع لازم را داریم و میتوانیم به شهرهای ساحلی آنها حمله کنیم. با گذر زمان اراده آنها فرسوده شده و منابعشان تحلیل میرود و متحدینشان هم آنها را ترک میکنند. سپس با کمترین هزینه، درگیری پایان مییابد و میتوان به توافقی جدید دست یافت.
١٢/٢٣ تنها نگرانی من نه استراتژی دشمن، بلکه اشتباهات خودمان است." پیشنهاد او خیلی مورد استقبال قرار نگرفت، اما در نهایت جایگاه و اعتماد به او باعث شد تا این پیشنهاد اجرایی شود.
سال اول محاصره شرایط مطابق پیشبینی پریسل پیش نرفت و اسپارتانها و متحدین ضعف و ناامیدی نشان ندادند.
١٣/٢٣ اما مردم آتن از دیدن اینکه زمینهایشان در حال تخریب است و پاسخی ندادند، پریشان بودند. در سال دوم اوضاع بدتر شد. با ورود بیماری واگیردار به شهر و تراکم زیاد جمعیت، ١/٣ شهروندان و نظامیهها را به کشتن داد. خود پریسل هم مبتلا شد و در بستر بیماری، فروپاشی ساختار اجتماعی شهر بود.
١۴/ هر شهروندی فکر خودش بود و دزدی و غارت فراگیر شد. اگر زنده میماند میتوانست اوضاع را مدیریت کند. اما با مرگ او هیچ کس برای او عزاداری نکرد و همه او را پیرمردی که مقصر این شرایط بود میدیدند. اعتقادشان به پریسل به نفرت تبدیل شد و صبر و خویشتنداری آنها پایان یافت.
١۵/ تندروها کنترل اوضاع را بدست گرفتند، و به مردم قول دادند که دوران ضعف و مخفی شدن تمام شده و از این به بعد باید منتظر خبر پیروزی باشند. بدین ترتیب آتن از موضع دفاعی خارج شد. جنگ بین دو طرف سالها ادامه پیدا کرد. در یک مورد جزیره مِلوس که متحد اسپارتان بود به کنترل آتن درآمد.
١۶/ تمام ساکنین جزیره توسط سربازان کشته شدند. برای زدن ضربه نهایی، آتنیها تصمیم گرفتند تا به شهر سیراکیوز در جزیره سیسیل که متحد مهم اسپارتان بود حمله کنند. تصمیمی که کاملا با خط مشی پریسل متضاد بود. نیسیاس فرمانده نیروی دریایی این نقشه را چندان عملی و نزدیک به واقعیت نمیدید.
١٧/٢٣ اما به اصرار رهبران شهر قانع شد تا با ١٠٠کشتی جنگی به سمت سیسیل حرکت کند. در شهر همه منتظر خبر پیروزی و پایان جنگ بودند اما بعد از چند ماه نیسیاس پیام داد که یا باید همین الان حمله را پایان داد یا به همان تعداد اولیه نیرو احتیاج است.
١٨/٢٣ رهبران شهر که با سرمایهگذاری زیادی که کرده بودند، تمایلی به عقبنشینی نداشتند، ١٠٠کشتی دیگر را نیز فرستادند. بعد از چند ماه خبر انهدام کامل نیروهای آتن رسید. دو طرف جنگ به شدت فرسوده شدند اما اسپارتانیها دست بالا را داشتند و بلاخره آتن به شروط اسپارتان تن داد.
١٩/٢٣ کتاب Laws of human nature با این داستان تاریخی و تحلیل آن آغاز میشود، و در ادامه به اثر عمیق احساسات بر دید آدمی به جهان اطراف و نتیجهگیریهای بعد آن میپردازد.
آتنا/Athena از زئوس زاده شده بود و اسم آن ترکیبی از theos و nous بود به معنی خدا و هوش.
٢٠/٢٣از دید پریسل، سیاستمداران آتن تصور میکردند که افرادی منطقی هستند و به سختی برای هدف خود تلاش میکردند. افرادی که معمولا هم در جنگها و توسعه ارضی تصمیمات درست میگرفتند، اما از شکستها شانه خالی میکردند.
از دید پریسل آنها نه افرادی منطقی، بلکه افرادی خودخواه و زیرک بودند.
٢١/٢٣ چیزی که تصمیمات آنها را تعیین میکرد بیشتر احساسات و طمعشان به قدرت و پول بود. پریسل ابتدا راهی پیدا کرد تا بر آن خود غلبه کند و آنرا مهار کند. او سالها احساسات خود را تحلیل کرده بود و بر آن مسلط شده بود. چرا که احساسات آدمی را در دنیای خود محبوس و از ذهن و منطق جدا میکند
٢٢/٢٣ تعهد او به دموکراسی و اتحاد شهرمان آتن، برای او والاتر از تمایلات و احساسات شخصی بود.
تصور همه ما این است که انسانهایی منطقی هستیم، اما این گونه نیست. دنیای اطراف خود را از دریچه احساسات میبینیم که بیش از هر چیز نگاه ما را شکل میدهد.
٢٣/٢٣ منطقی بودن و هوشمندی چیزی نیست که با آن به دنیا آمده باشیم، بلکه با تمرین و بررسی دقیق رفتاری حاصل میشود. احساسات ذهن را محدود میکند و ما را وادار میکند تنها به یک نقطه متمرکز شویم، به چیزی که میشناسیم، آن را پذیرفتیم، و آرامش ذهنی را به هم نمیزند.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
دستاوردهای دولت ترامپ برای مردم آمریکا
و اینکه چرا شکست خورد.
١/٢٢ از سال ٢٠١٠ و بعد از بحران مالی ٢٠٠٨، اقتصاد آمریکا به تدریج روند صعودی پیدا کرد. نرخ بیکاری هر سال کاهش یافت و در پایان ٢٠١٩ پایینترین میزان خود طی ۵٠سال گذشته رسید.
٢/٢٢ رشد اقتصادی متوسط آمریکا در دوره اوباما و ترامپ قبل از پندمیک به ترتیب ٢.۴ و ٢.۵٪ بود. یکی از اولین اقدامات ترامپ، طرح جدید مالیاتی بود. مالیات شرکتها را به طور متوسط از ٣۵ به ٢١٪ کاهش پیدا کرد که باعث سود بیشتر شرکتهای آمریکایی و قدرت گرفتن بازار سهام شده بود.
٣/٢٢ اما از طرفی کسری بودجه افزایش یافت و در سال ٢٠١٩ به ١٧٪ رسید. سرمایهگذاری خارجی هم در ٢٠١٩ از ٢٠٠۶ کمترین میزان بود. از ٢٠١٨ تعرفه کالاهای تجاری بین آمریکا و چین بین ٢تا ٣برابر شد. در جنگ تجاری، تعرفه شرکتهای صادر کننده آمریکایی با تعرفه بیشتری نسبت به قبل مواجه شدند.
١/١٣ از زمان ریگان و تاجر در دهه ٨٠، اختلاف بین کاپیتالیسم مدل آنگلو-ساکسون با مدل اروپایی پررنگتر شد. اولی بر بازار آزاد، مقررات زدایی، خصوصیسازی، و دولت کوچک تاکید داشت و دومی به ویژه فرانسه بر دولت بزرگ و سیستم خدمات عمومی همگانی.
٢/١٣ انگلیسیهایی که اواخر قرن ١٧ به آمریکا آمدند، بلوغ سیاسی انگلیس تا آن زمان را نیز به همراه داشتند، و در سرزمین جدید به تدریج، دانش سیاسی انگلیسی تا آن زمان نهادینه شد و در نهایت در قانون اساسی و اعلامیه استقلال متجلی گشت.
٣/١٣ نتیجه طرز فکری بود که Common law را پشتوانه قدرت و اعتبار حکومت میدانست، که فراتر از هر شخص و نهادی بود. حاکمیتی که مشروعیت آن به جای تمرکز بر یک نهاد مرکزی در چند شاخه تقسیم میشد. تفسیر قانون بر کنگره و نظر رییسجمهور اولویت داشت. در آمریکا ساختار سیاسی
۶/١ در یکی از روستاهای یمن، فرزند علی حجاجی به شدت بیمار بود. بزرگان روستا پیشنهاد دادند که برای درمان، نوک چوبی در حال سوختن را در سینه پسرش فرو کند تا بیماری خارج شود. بعدها خبرنگاری از او پرسید چرا اینکار را کرده پاسخ داد: وقتی هیچ پول و هیچ امیدی نداری، هر چیزی را میپذیری.
۶/٢ در بیشتر تاریخ، علم پزشکی نه بر مبنای علم و روش موثر و نتایج مثبت آن که به خاطر استیصال آدمی و نبود هیچ جایگزینی رواج داشت. روشهای درمانی مانند سوراخ کردن جمجمه و تزریق جیوه که امروزه مضحک بودن آن واضح است، زمانی امید مردم بود.
۶/٣ در همهگیری طاعون لندن در قرن ١٧ مردم بیش از همیشه به پیشگویی و ستارهشناسی و رویا و درمانهای عجیب و ... باور پیدا کردند چرا که هیچ منطق و امید دیگری به آنها کمک نمیکرد. بیماری طی ١٨ماه ١/۴ لندنیها را به کشتن داد.
۶/١ کتاب Human Diversity به بررسی تنوع انسانها از دیدگاه ژنتیک و علوم اعصاب میپردازد. ادعای اصلی نویسنده این است که پیشرفت علم بیولوژیک، مقدسات علوم اجتماعی را مبنی بر اینکه جنسیت و نژاد برساخته اجتماع هستند، زیر سوال میبرد. نویسنده این عبارتهای مقدس را نیمه-صحیح میداند
۶/٢ اما قطعی پنداشتن آنها باعث شده به درستی و علمی به آنها پرداخته نشود، و تصویری مخدوش و ناکامل از واقعیت انسان ارائه شود. از دید نویسنده جو حاکم بر دانشگاهها به اساتید علوم انسانی اجازه نمیدهد خلاف عقیده پذیرفته شده اظهار نظر کنند، اما علم بیولوژیک از جمله روانشناسی تکاملی
۶/٣ به تدریج و ناگزیر پایههای آن را تغییر خواهد داد. نظیر همان کاری که گالیله با اصول ارشمیدسی کرد. ادعاهای اساسی که نویسنده به آنها خواهد پرداخت عبارتند از:
تفاوت شخصیتی بین دو جنس در سراسر دنیا الگو یکسانی دارد و تفاوتها در جوامع با فرصت برابر egalitarian واضحتر است.
١/١٠ یکی از مهمترین ملاحظات در انجام ترورهای هدفمند Targeted killing، جدا از مسائل امنیتی و عملیاتی، بحث بازدارندگی و پاسخ احتمالی طرف مقابل است. انجام عملیات اینچنینی توسط موساد نشان داد یا از عدم وقوع پاسخ مطمئن بودند و یا اینکه حتی پذیرای آن بودند.
٢/١٠ حذف نفر اول برنامه هستهای جا فرصتی همیشگی نیست،و احتمالا در پنجره زمانی محدودی امکان حذف او توسط موساد وجود داشت. اما تحولات دیپلماتیک بدون شک بر زمانبندی اجرای این عملیات اولویت اول بود. تصمیمگیرندگان در تلآویو از حمایت کاخ سفید در صورت پاسخ احتمالی جا اطمینان داشتند.
٣/١٠ رفتن ترامپ بر وضعیت سیاسی نتانیاهو اثر منفی خواهد داشت و او میداند که روابط گرم ۴سال اخیر هرگز در دولت بعدی ادامه نخواهد داشت. نگرانی نتانیاهو از اوباما به حدی بود که در کنگره آمریکا حاضر شد و علیه برنامههای او سخن گفت و در انتخابات ٢٠١٢ هم رسماً از رامنی حمایت کرد.
١/١٢ در زدوخورد طرفداران فوتبالی عده کمی در درگیری مستقیم فیزیکی مشارکت دارند. تعدادی از اینها هم خیلی زود کنار میکشند. بسیاری اما در اطراف تنها شاهد ماجرا هستند یا فقط سر و صدا میکنند و جنب و جوش دارند. در واقع آدمی عموما برای خشونت فیزیکی رو در رو اصلا خوب نیست.
٢/١٢ در کتاب 👇گروسمن دقیقتر به این مسأله پرداخته. در نبرد گتیسبرگ در جنگهای داخلی آمریکا، از ٢٧٠٠٠ سلاح آماده به آتش تنها ٣٠٠٠ سلاح در صحنه نبرد آتش گشودند و از بقیه استفاده نشد، و بیشتر کشتهها ناشی از آتش توپخانه بود.
٣/١٢ در جج٢ هم تنها حدود ٢٠٪ تفنگداران از تفنگ خود گلولهای شلیک کردند. بیشتر چه میکردند؟ انتقال پیام، رسیدگی به مجروحان، فریاد زدن، پرسه زدن...
روانشناسان جنگ تاکید دارند که سربازان در هنگام نبرد شدید، طرف مقابل را از سر نفرت و یا فرمانبرداری نمیکشند،