فصل اول کتاب، مردهای «نایس» رو توصیف میکنه. اینکه چه ویژگیهایی دارن، و چرا فقط در ظاهر خوبن، ولی در باطن از خشم و نفرت لبریزن و در واقع هرچیزی هستن بجز «نایس» بودن!
در ادامه ویژگیهای مردهای نایس رو میگم؛
مشکلاتی که این ویژگیها ایجاد میکنن؛
و در آخر هم تمرینهای مرتبط. /۱
ویژگیهای مردهای «نایس»:
۱. زیادی بخشنده ان
۲. دنبال حل کردن مشکلات بقیه ان. جذب افرادی میشن که یه مشکلی دارن
۳. به دنبال تایید بقیه (مخصوصا زنها) هستن
۴. از درگیری و بحث فراری ان
۵. اعتقاد دارن باید ضعفها و اشتباههاشون رو مخفی کنن
۶. احساساتشون رو سرکوب میکنن و بروز نمیدن /۲
۷. اغلب تلاش میکنن شبیه پدرشون نباشن
۸. اغلب راحتتر با زنها ارتباط برقرار میکنن (درکشون میکنن) تا مردها
۹. نیازهای خودشون رو در اولویت قرار نمیدن و خواستههای بقیه رو ارجح میدونن
و...
خیلی از آدمها چندتا از این ویژگیها رو دارن. ولی برای مردهای نایس، اکثر این موارد صادقه /۳
ویژگیهای مردهای «نایس» خیلی بد به نظر نمیان. پس مشکلشون چیه؟ مردهای «نایس»...
۱. آدمهای صادقی نیستن. اشتباههاشون رو مخفی میکنن تا وارد بحث نشن. فقط چیزهایی رو میگن که بقیه دوست دارن بشنون.
۲. اهل مخفیکاری هستن. هرچیزی که فکر کنن ممکنه باعث ناراحتی بقیه بشه، به اونها نمیگن. /۴
۳. وقایع رو تکه تکه بهم وصله پینه میکنن و مفاهیم جدید میسازن تا کارهاشون رو در ذهن خودشون توجیه کنن.
مثال: آقای X تعریف خودش از متعهد بودن داره. با اینکه مدتهاست با منشی شرکت رابطه رمانتیک داره، از نظر خودش به همسرش خیانت نکرده، چون تا حالا با منشی "سکس کامل" نداشته. /۵
۴. چون نمیتونن خواستههاشون رو مستقیم بگن، از راه غیرمستقیم و بازی کردن با احساسات بقیه (manipulation) به خواستههاشون میرسن.
۵. کنترلگر هستن. چون نیاز دارن دنیای اطرافشون آروم باشه، دائما نیاز دارن بقیه رو کنترل کنن. /۶
۶. اگه به کسی چیزی میدن (زیادی بخشنده ان) بدون چشمداشت نیست و از طرف مقابل انتظار جبران دارن.
۷. پر از خشم هستن. چون سرخوردگیها و ناراحتیهاشون رو بروز نمیدن، مثل زودپز درحال ترکیدن ان!
۸. چون در «نه گفتن» مشکل دارن، نمیتونن حد و مرزهای خودشون رو تعریف کنن. /۷
۹. چون رفتارشون اجاز نمیده کسی بهشون بیش از یه حدی نزدیک بشه، معمولا تنها هستن.
۱۰. جذب افرادی میشن که مشکلی دارن. چون با حل کردن مشکلشون از سمت اونها تایید میشن.
۱۱. در سکس مشکل دارن؛ یا ناتوان در درست عمل کردن هستن، یا ناراضی، یا جور دیگهای جبرانش کردن (خودارضایی، خیانت،...)/۸
مردهای «نایس» تا حد ممکن از کسی کمک نمیگیرن. چون کمک گرفتن ضعف اونها رو نشون میده. اولین قدم در مسیر خارج شدن از «نایس» بودن اینه که بشه از مشکلات پیش افراد مطمئن حرف زد.
تمرین ۱. اسم سه نفر که فکر میکنن میتونین پیششون حرفتون رو بزنین و از مشکلاتتون بگین برای خودتون بنویسین /۹
تمرین ۲. موقعیتهایی که به نظرتون منطقی بوده دروغ بگین یا حقیقت رو مخفی کنین، چی بوده؟ چرا به نظرتون این کار منطقی میومده؟ برای خودتون جایی یادداشت کنیدش. /۱۰ و پایان
این نکته رو اضافه کنم که نویسنده تاکید داره نقطه مقابل «نایس» بودن، عوضی بودن نیست. نقطه مقابلش «مرد کامل»ـه که خودش رو با همه ضعفها و قوتهاش پذیرفته؛ دنبال تایید کسی نیست، و اگه به کسی توجه میکنه، بخاطر حس مسئولیت و علاقه است، نه از سر نیاز.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
مردهای نایس معمولا آدمهای باهوشی هستن، ولی بخاطر خودکمبینی، جلب رضایت بقیه، و تلاش برای خطا نکردن به همه موفقیتهای شغلیای که میتونن بهش برسن، دست پیدا نمیکنن. فصل نهم کتاب به مشکلات مردهای نایس سر کار میپردازه و راهکارهای مرتبط برای موفقیت شغلی رو توضیح میده. /۱
مردهای نایس به دلیل اینکه خودشون رو خوب و کافی نمیبینن، همیشه در حال مخفی کردن بخشی از خود هستن. به همین دلیل، از همه توانشون استفاده نمیکنن و اونطور که شایسته اونها بود در کار پیشرفت نمیکنن.
مشکلات اصلی اونها سر کار چیه؟ /۲
ترس
اونها میترسن حرفی بزنن که شاید مخالفتی ایجاد کنه -برای افزایش حقوق یا ارتقا مرتبه شغلی. علاوه بر اون، اونها ترس از موفقیت هم دارن. میترسن با موفق شدن انتظارها ازشون بیشتر بشه، بیشتر در معرض توجه قرار بگیرن و افراد بیشتری خودِ واقعی اونها رو ببینن و پی به بد بودنشون ببرن /۳
دیروز یه پنل جالب بود برای Procrastination (عقب انداختن کارها). خلاصه بخشی از حرفهاشون رو، که برام تا حدی تازگی داشتن، اینجا مینویسم.
عقب انداختن کارها دلایل مختلفی داره. یکیش ترسه. وقتی ما نگران باشیم که نتیجه نهایی کار ما به اندازه کافی خوب نباشه، شروع کار رو عقب میاندازیم. /
یک دلیل دیگه بازپسگیری حس کنترل بر شرایطه.
وقتی دائم تو محیطی هستیم که کار به ما داده میشه و خودمون کنترل کمی روی اوضاع داریم باز رو میاریم به عقب انداختن کارها. چون اینطوری احساس میکنیم کنترل امور در دست ماست. این در واقع مکانیزم دفاعی مغز ماست، اگرچه راه بهینهای نیست. /
توصیه: به احساساتتون دقت کنید و ببینید چرا اون حس رو دارید. اون حس حتما علتی داره. ولی اون علت یا غیرواقعیه یا اونقدر که فکر میکردیم وحشتناک نیست.
اگه ترس از خطا داریم، کار رو به مراحل کوچیک بشکونیم و ذره ذره جلو بریم. طوری که اگه جایی اشتباهی هم پیش اومد، اثرش قابل کنترل باشه /
فصل ششم کتاب مردهای نایس رو افرادی فاقد «قدرت شخصی» توصیف میکنه. افرادی که نقش مظلوم و مطیع رو پذیرفتن و در مواجهه با سختیهای زندگی خودشون رو ناتوان میبینن. برای رفع این مشکل، شش راهکار اصلی رو مشخص میکنه که با رعایت اونها میتونن این قدرت رو دوباره بدست بیارن. /۱
قدرت شخصی چیه؟ حسی که فرد به خودش مطمئنه از پس مشکلات و ناملایمات زندگی برمیاد. قدرت شخصی معادل نترسیدن نیست. بلکه به این معنیه که در عین حال که ترس رو درک میکنن، تسلیمش نمیشن. /۲
کتاب شش راهکار اصلی برای بازپسگیری قدرت شخصی رو توضیح میده:
۱. رها کردن (دست برداشتن از تلاش بیهوده برای کنترل چیزهایی که از قدرت ما خارج هستن)
۲. زندگی کردن در واقعیت
۳. بیان احساسات
۴. مواجه شدن با ترس
۵. تقویت راستگویی و ساختن شخصیت صادق
۶. مشخص کردن حد و مرز خودتون /۳
فصل ۹ کتاب دوتا نکته کلی داره:
۱) تشخیص بدیم با چه آدمی (با چه روحیهای) داریم حرف میزنیم و مطابق با روحیه اون رفتار کنیم؛ و ۲) یه تکنیک معرفی میکنه برای چونه زدن به اسم Ackerman Bargaining (یا تکنیک ۶۵-۸۵-۹۵-۱۰۰) /۱
کتاب میگه با دیگران اونطوری رفتار کن که دوست دارن باهاشون رفتار بشه.
(نه اونطوری که تو دوست داری باهات رفتار بشه!)
از کجا بفهمیم با کی چطور رفتار کنیم؟
میگه آدمها بطوری کلی یکی از این سه روحیه رو دارن
۱) تحلیلگر
۲) صلحدوست
۳) قاطع /۲
تحلیلگر: افرادی هستن که عاشق اطلاعات هستن. وقتی ساکتن یعنی دارن فکر میکنن یا نیاز به فکر کردن دارن. در برخورد با این افراد، کار خاصی لازم نیست بکنیم. اینا بیشتر توجهشون به خود حرف و اطلاعاتی هست که دریافت میکنن. /۳
یکی تو لینکدین بهم پیام داده بود و ازم خواسته بود تا برای کار معرفی بکنمش.
من همینطوری هم خیلی به لینکدین سر نمیزدم. از شانس ایشون، اون موقع گوشیم رو هم تازه عوض کرده بودم و اپلیکیشن لینکدین رو روی گوشی جدید نصب نکرده بودم. همین شد که مسجهاش رو با دو هفته تاخیر دیدم. /۱
تو اولی حال و احوال کرده بود و درخواستش رو گفته بود. تو دومی ولی کاملا قاطی کرده بود! خلاصه و مودبانهاش(!) این بود فکر میکنی کی هستی جواب من رو نمیدی؟! با اینکه تاکید کرده بودم زود جوابم رو بدی، جواب ندادی! (بزرگوار اعتقادی هم نداشت که یکی ممکنه پیام رو ندیده باشه) /۲
هیچوقت باهم صمیمی نبودیم، ولی غریبه هم نبودیم. با هم علامهحلی تدریس میکردیم و اون معلم کلاس دیگهای بود. دوست مشترک زیاد داریم و پیدا کردن شماره تلفنم براش سخت نبود. نمیدونم چرا برای کاری که به گفتهی خودش انقدر ضروری بود، زنگ نزد و لینکدین رو انتخاب کرد. /۳
از این برخوردش تو جمع شدیدا احساس ضایعگی کردم! طوری شد که به محض اینکه رسیدم خونه، انواع و اقسام قهوههای کافیشاپها رو سرچ کردم تا یاد بگیرم چی به چیه.
دو هفته بعدش دوباره رفتیم همون کافیشاپ. /
/ یه نگاه به منو انداختم و طرف رو بلند صداش کردم.
گفت بله؟
گفتم شما اینجا نوشتی «قهوه» و اونجا نوشتی «نسکافه». اینا چه فرقی با هم دارن؟
گفت یکی قهوه است و یکی نسکافه دیگه.
گفتم خیر! نسکافه هم در واقع قهوه است که شرکت نستله تولید میکنه. شما منظورت از نسکافه، قهوه فوری هست! /