مردهای نایس معمولا آدمهای باهوشی هستن، ولی بخاطر خودکمبینی، جلب رضایت بقیه، و تلاش برای خطا نکردن به همه موفقیتهای شغلیای که میتونن بهش برسن، دست پیدا نمیکنن. فصل نهم کتاب به مشکلات مردهای نایس سر کار میپردازه و راهکارهای مرتبط برای موفقیت شغلی رو توضیح میده. /۱
مردهای نایس به دلیل اینکه خودشون رو خوب و کافی نمیبینن، همیشه در حال مخفی کردن بخشی از خود هستن. به همین دلیل، از همه توانشون استفاده نمیکنن و اونطور که شایسته اونها بود در کار پیشرفت نمیکنن.
مشکلات اصلی اونها سر کار چیه؟ /۲
ترس
اونها میترسن حرفی بزنن که شاید مخالفتی ایجاد کنه -برای افزایش حقوق یا ارتقا مرتبه شغلی. علاوه بر اون، اونها ترس از موفقیت هم دارن. میترسن با موفق شدن انتظارها ازشون بیشتر بشه، بیشتر در معرض توجه قرار بگیرن و افراد بیشتری خودِ واقعی اونها رو ببینن و پی به بد بودنشون ببرن /۳
تلاش برای انجام درست کارها
برای مردهای نایس تایید شدن از سمت بقیه خیلی مهمه. به همین دلیل در اونها همیشه ترسی هست که خطایی ازشون سر نزنه. پس ریسک نمیکنن، و سفت و سخت از قوانین پیروی کنن. ولی با این کار خلاقیت رو در خودشون میکشن و کارکنان معمولیای میشن. /۴
سعی میکنن همه کارها رو خودشون انجام بدن
کمک خواستن از بقیه برای مردهای نایس کار سختیه. علاوه بر اون، چون به بیتوجهی از سمت بقیه عادت کردن، اگه کسی هم بخواد کمکشون بکنه معذب میشن. به همین دلیل، سعی میکنن همه کارها رو خودشون انجام بدن. /۵
ولی از اونجایی که یکی نمیتونه همه کارها رو خودش یاد بگیره و انجام بده، یه توانایی معمولی از هرچیزی بدست میارن و پیشرفتی رو که میتونستن با کمک بقیه سریعتر بدست بیارن، کند میکنن. /۶
"Nice Guys are jacks of all trades, master of none"
تخریب خود
مردهای نایس از موفقیت فراری ان. موفقیت اونها رو در معرض دید بقیه قرار میده و میترسن با اینکار بد بودنشون برای تعداد بیشتری آشکار بشه. پس کارهایی میکنن که موفقیتشون رو کند یا غیرممکن کنه. /۷
* اهمال کاری (procrastination) میکنن - اگه کاری رو شروع نکنن، پس امکان نداره توش شکست هم بخورن.
* یا تعداد زیادی کار برمیدارن؛ اینطوری میتونن بهونه بیارن و هیچکاری رو درست انجام ندن. /۸
تصور بد و غیرواقعی از خود
مردهای نایس اینطور پذیرفتن که بد و غیرمهم هستن. اعتقاد دارن در کارهاشون ناکافی ان. به همین دلیل سعی میکنن خیلی جلوی چشم نباشن تا شخصیت بد و پرضعفشون کشف نشه. پس ریسک نمیکنن، و برای خودشون بیش از یه حدی موفق شدن و پیشرفت رو متصور هم نیستن. /۹
تفکر قحطی
چون به نیازهای اونها توجه نشده، مردهای نایس پذیرفتن که همه چیز در دنیا نایابه. پس به چیزهای غیرایدهآلی که دارن (مثل موقعیت شغلی بد) میچسبن و رها نمیکنن. اگه کسی به خواسته ایدهآل اونها برسه، فکر میکنن از سهم اونها برداشته، حس حسودی و کینه نسبت به اون فرد پیدا میکنن/۱۰
گیر کردن در موقعیتهای بد همیشگی
مردهای نایس خودشون رو در موقعیتهایی قرار میدن که مظلوم در شرایط بد باشن. اونها به این فضا آشنا هستن و یک جورایی بهش عادت کردن. علاوه بر اون، اهل تغییر هم نیستن، چون مطمئن نیستن از پس پیامدهای تغییر بربیان. /۱۱
برای حل مشکلات گفته شده، کتاب میگه قبل از هرچیزی اونها باید تصویر ذهنی درستی از خودشون و دنیای اطرافشون داشته باشن:
اونها توانا و کافی هستن، و دنیا هم به برای همه فراوونی داره و قحطی نیست.
بعد از اون، مواردی که در ادامه نوشته شدن رو توصیه میکنه. /۱۲
مواجهه با ترس
کتاب توصیه میکنه که هرجا متوجه ترسی شدن، بجای فرار کردن ازش، باهاش رو در رو بشن
مثال: چارلی از کارش راضی نیست. این کار رو قبل از گرفتن مدرک دانشگاهیش شروع کرده. ولی حالا که مدرک رو گرفته و تواناییهای جدیدی داره، مدیر بهش پست جدیدی نمیده و حقوقش رو زیاد نمیکنه /۱۳
چارلی سر کار یک آدم بیانرژیه.
به توصیه نویسنده، چارلی اول دست از مظلوم بودن برمیداره.
برای خودش ارزش بیشتری قائل میشه وعلایقش رو بطور جدیتر دنبال میکنه. از دوست دخترش میخواد که در مسائل خونه بیشتر همکاری کنه.
و کاری رو که ازش راضی نیست رها میکنه و کار جدیدی رو شروع میکنه/۱۴
مشخص کردن مسیر خود
مردهای نایس معمولا خودشون رو قربانی شرایط میدونن و نقش خودشون رو در ساختن سرنوشتشون نادیده میگیرن. درحالیکه در اکثر موارد، عوامل زیادی به غیر از شانس دخیل هستن:
- گرفتن مدرک دانشگاهی سختکوشی لازم داره، نه شانس. /۱۵
- برای یادگیری مهارت جدید، یکی باید با ترسش مواجه بشه و کلی شکست بخوره تا یاد بگیرتش. شانسی نیست.
- پیشرفت سر کار نیازمند کار هدفمند و متمرکزه. شانسی نیست.
مردهای نایس باید بطور خودآگاه با ترسهاشون رودررو بشن؛ به متوسط بودن رضایت ندن؛ وقوانین خودشون رو در زندگی تعریف کنن. /۱۶
دست برداشتن از تلاش برای بینقص بودن
نویسنده از خودش مثال میزنه. خیلیها بهش پیشنهاد دادن که جزوههایی که رو سر جلسات تراپیاش به مراجعین میده تبدیل به کتاب کنه (همین کتاب). با اینکه متن آماده بود، مانع بزرگی سر راه وجود داشت. این باور که کتابی پرفروش میشه که بدون نقص باشه /۱۷
تلاش برای "بینقص نوشتن" باعث شد هیچوقت نتونه کتاب رو اونطوری که میخواد کامل کنه. تا اینکه یکی بهش پیشنهاد میکنه هدفش رو عوض کنه - کتابی بنویسه که برای مراجعینش مفید باشه. با این تغییر بار بزرگی از روی دوشش برداشته شد. کتاب رو تموم کرد، و کتاب اتفاقا پرفروش و موفق شد. /۱۸
تمرین: چه کاری هست که نگران شروع کردنش هستین؟ اگه میدونستین که اون کار با تمام نقصهاش کار موفقی میشه، شروع میکردینش؟ اگه میدونستین تو اون کار، فارغ از نتیجه، شکستی وجود نداره.
درخواست کمک از دیگران
مردهای نایس فکر میکنن نیازهاشون مهم نیست و بقیه دوست ندارن به اونها کمک کنن. بخاطر همین سعی میکنن همه کارها رو خودشون انجام بدن/۱۹
تمرین: سه نفر که میتونن به شما کمک کنن رو مشخص کنین. چه چیزهایی مانع میشن که ازشون کمک نخواین؟
دنبال فرصتی باشین که ازشون کمک بخواین.
تمرین: کمک خواستن از بقیه رو در موقعیتهای مختلف (ساده و سخت) تمرین کنید و نتورک بسازید. پیش خودتون تکرار کنید که بقیه دوست دارن به شما کمک کنن تا به خواستهتون برسین.
تشخیص رفتار خود-تخریبی
مردهای نایس بهونه میارن تا در موقعیتی که توش گیر کردن باقی بمونن. اون کارِ بد و پراسترس برای اونها موقعیت آشنا و فضای امن به حساب میاد. با این حال، اونها خودشون رو قربانی شرایط میدونن.
کتاب از یکی مثال میزنه که از کار تو مغازه عموش ناراضیه. وقتی /۲۰
ازش میپرسن چرا کارش رو رها نمیکنه، بهونه میاره که وام دارم، زن و بچه دارم، کار رو رها کنم کی بدهیها رو بده؟
بعدا متوجه میشه که هر تغییری با قدمهای کوچیک شروع میشه.
-یک روز در هفته عصرها به کار مورد علاقهاش میپردازه
-با بودجهبندی سعی میکنه قرضهاش رو زودتر پرداخت کنه و.../۲۱
اینطوری شرایط رو در جهت رها کردن کار فعلی آماده کرد. /۲۲
تمرین: موارد خود-تخریبی رو تو خودتون تشخیص بدین و سعی کنید درستشون کنید.
- اگه اهمال کاری میکنید، کار رو شروع کنید. شروع کار سختترین قسمتشه
- نگران بینقص بودن نباشین*
*Good enough is better than perfect
- کارهایی رو که شروع کردین، تموم کنید
- پروژه جدیدی رو تا وقتی کارهای قبلی کاملا تموم نشدن شروع نکنین.
- بهونه نیارین. قربانی نباشید.
این آخرین فصل کتابه و در آخر نویسنده از ما میخواد که این موارد رو از کتاب همیشه در ذهن نگه داریم:
- اگه چیزی شما رو نگران میکنه، حتما باهاش روبرو بشین و ازش فرار نکنین
- هر اتفاقی بیافته، به خودتون اعتماد داشته باشید که از پسش برمیاین
- خودتون رو همیشه در اولویت قرار بدین /۲۳
- مستقیم و واضح حرفتون رو بزنین و خواستههاتون رو بیان کنید
- با خودتون صادق باشین
- هیچکاری رو مخفیانه انجام ندین و دست از مخفیکاری بردارین
- اگه در موقعیت بدی هستین، خودتون رو از اون شرایط دربیارین. منتظر نشین اون موقعیت خود به خود خوب بشه
- موارد غیرقابل تحمل رو تحمل نکنین/۲۴
- دست از سرزنش خود و بقیه بردارین. حس مظلوم و قربانی بودن نداشته باشین
- پیامدهای کارهاتون رو بپذیرین
- به خودتون اجازه شکست بدین
- با خودتون مهربون باشین /۲۵ و تمام
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
دیروز یه پنل جالب بود برای Procrastination (عقب انداختن کارها). خلاصه بخشی از حرفهاشون رو، که برام تا حدی تازگی داشتن، اینجا مینویسم.
عقب انداختن کارها دلایل مختلفی داره. یکیش ترسه. وقتی ما نگران باشیم که نتیجه نهایی کار ما به اندازه کافی خوب نباشه، شروع کار رو عقب میاندازیم. /
یک دلیل دیگه بازپسگیری حس کنترل بر شرایطه.
وقتی دائم تو محیطی هستیم که کار به ما داده میشه و خودمون کنترل کمی روی اوضاع داریم باز رو میاریم به عقب انداختن کارها. چون اینطوری احساس میکنیم کنترل امور در دست ماست. این در واقع مکانیزم دفاعی مغز ماست، اگرچه راه بهینهای نیست. /
توصیه: به احساساتتون دقت کنید و ببینید چرا اون حس رو دارید. اون حس حتما علتی داره. ولی اون علت یا غیرواقعیه یا اونقدر که فکر میکردیم وحشتناک نیست.
اگه ترس از خطا داریم، کار رو به مراحل کوچیک بشکونیم و ذره ذره جلو بریم. طوری که اگه جایی اشتباهی هم پیش اومد، اثرش قابل کنترل باشه /
فصل ششم کتاب مردهای نایس رو افرادی فاقد «قدرت شخصی» توصیف میکنه. افرادی که نقش مظلوم و مطیع رو پذیرفتن و در مواجهه با سختیهای زندگی خودشون رو ناتوان میبینن. برای رفع این مشکل، شش راهکار اصلی رو مشخص میکنه که با رعایت اونها میتونن این قدرت رو دوباره بدست بیارن. /۱
قدرت شخصی چیه؟ حسی که فرد به خودش مطمئنه از پس مشکلات و ناملایمات زندگی برمیاد. قدرت شخصی معادل نترسیدن نیست. بلکه به این معنیه که در عین حال که ترس رو درک میکنن، تسلیمش نمیشن. /۲
کتاب شش راهکار اصلی برای بازپسگیری قدرت شخصی رو توضیح میده:
۱. رها کردن (دست برداشتن از تلاش بیهوده برای کنترل چیزهایی که از قدرت ما خارج هستن)
۲. زندگی کردن در واقعیت
۳. بیان احساسات
۴. مواجه شدن با ترس
۵. تقویت راستگویی و ساختن شخصیت صادق
۶. مشخص کردن حد و مرز خودتون /۳
فصل اول کتاب، مردهای «نایس» رو توصیف میکنه. اینکه چه ویژگیهایی دارن، و چرا فقط در ظاهر خوبن، ولی در باطن از خشم و نفرت لبریزن و در واقع هرچیزی هستن بجز «نایس» بودن!
در ادامه ویژگیهای مردهای نایس رو میگم؛
مشکلاتی که این ویژگیها ایجاد میکنن؛
و در آخر هم تمرینهای مرتبط. /۱
ویژگیهای مردهای «نایس»:
۱. زیادی بخشنده ان
۲. دنبال حل کردن مشکلات بقیه ان. جذب افرادی میشن که یه مشکلی دارن
۳. به دنبال تایید بقیه (مخصوصا زنها) هستن
۴. از درگیری و بحث فراری ان
۵. اعتقاد دارن باید ضعفها و اشتباههاشون رو مخفی کنن
۶. احساساتشون رو سرکوب میکنن و بروز نمیدن /۲
۷. اغلب تلاش میکنن شبیه پدرشون نباشن
۸. اغلب راحتتر با زنها ارتباط برقرار میکنن (درکشون میکنن) تا مردها
۹. نیازهای خودشون رو در اولویت قرار نمیدن و خواستههای بقیه رو ارجح میدونن
و...
خیلی از آدمها چندتا از این ویژگیها رو دارن. ولی برای مردهای نایس، اکثر این موارد صادقه /۳
فصل ۹ کتاب دوتا نکته کلی داره:
۱) تشخیص بدیم با چه آدمی (با چه روحیهای) داریم حرف میزنیم و مطابق با روحیه اون رفتار کنیم؛ و ۲) یه تکنیک معرفی میکنه برای چونه زدن به اسم Ackerman Bargaining (یا تکنیک ۶۵-۸۵-۹۵-۱۰۰) /۱
کتاب میگه با دیگران اونطوری رفتار کن که دوست دارن باهاشون رفتار بشه.
(نه اونطوری که تو دوست داری باهات رفتار بشه!)
از کجا بفهمیم با کی چطور رفتار کنیم؟
میگه آدمها بطوری کلی یکی از این سه روحیه رو دارن
۱) تحلیلگر
۲) صلحدوست
۳) قاطع /۲
تحلیلگر: افرادی هستن که عاشق اطلاعات هستن. وقتی ساکتن یعنی دارن فکر میکنن یا نیاز به فکر کردن دارن. در برخورد با این افراد، کار خاصی لازم نیست بکنیم. اینا بیشتر توجهشون به خود حرف و اطلاعاتی هست که دریافت میکنن. /۳
یکی تو لینکدین بهم پیام داده بود و ازم خواسته بود تا برای کار معرفی بکنمش.
من همینطوری هم خیلی به لینکدین سر نمیزدم. از شانس ایشون، اون موقع گوشیم رو هم تازه عوض کرده بودم و اپلیکیشن لینکدین رو روی گوشی جدید نصب نکرده بودم. همین شد که مسجهاش رو با دو هفته تاخیر دیدم. /۱
تو اولی حال و احوال کرده بود و درخواستش رو گفته بود. تو دومی ولی کاملا قاطی کرده بود! خلاصه و مودبانهاش(!) این بود فکر میکنی کی هستی جواب من رو نمیدی؟! با اینکه تاکید کرده بودم زود جوابم رو بدی، جواب ندادی! (بزرگوار اعتقادی هم نداشت که یکی ممکنه پیام رو ندیده باشه) /۲
هیچوقت باهم صمیمی نبودیم، ولی غریبه هم نبودیم. با هم علامهحلی تدریس میکردیم و اون معلم کلاس دیگهای بود. دوست مشترک زیاد داریم و پیدا کردن شماره تلفنم براش سخت نبود. نمیدونم چرا برای کاری که به گفتهی خودش انقدر ضروری بود، زنگ نزد و لینکدین رو انتخاب کرد. /۳
از این برخوردش تو جمع شدیدا احساس ضایعگی کردم! طوری شد که به محض اینکه رسیدم خونه، انواع و اقسام قهوههای کافیشاپها رو سرچ کردم تا یاد بگیرم چی به چیه.
دو هفته بعدش دوباره رفتیم همون کافیشاپ. /
/ یه نگاه به منو انداختم و طرف رو بلند صداش کردم.
گفت بله؟
گفتم شما اینجا نوشتی «قهوه» و اونجا نوشتی «نسکافه». اینا چه فرقی با هم دارن؟
گفت یکی قهوه است و یکی نسکافه دیگه.
گفتم خیر! نسکافه هم در واقع قهوه است که شرکت نستله تولید میکنه. شما منظورت از نسکافه، قهوه فوری هست! /