حالا علیرغم اینکه دولت مرکزی، صرفا بر حدود ۶۰ تا ۶۵ درصد سرزمین سوریه سیطره دارد؛ اما مدتهاست سایه جنگ روزمره از این کشور دور شده است.
حکومت #بشار_الأسد امروز با چالشهای دوره #پساجنگ دست و پنجه نرم میکند. چالشهایی که از همان سالهای اوج جنگ قابل پیشبینی بود...
(۲)
سال ۹۵ (حدودا یک سال پساز حضور نظامی روسیه) در یک کنفرانس، مهمترین چالشهای مقاومت و حکومت سوریه را نه جنگ نیابتی، داخلی و مبارزه با تروریسم؛ بلکه مواردی دانستم که این روزها #دمشق با آن دست و پنجه نرم میکند.
بدون توجه به این مسائل، هیچ ثبات پایداری واقع نخواهد شد!
(۳)
مهمترین چالشها:
۱- تأمین بودجه بازسازی زیرساختها:
در کمترین برآوردها: بیش از ۴۰۰ میلیارد دلار
۲- خروج از بحران اقتصادی و سقوط ارزش پول ملی:
هر دلار برابر با ۴۱۰۰ لیره
{پیش از آغاز بحران: هر دلار برابر با ۴۷ لیره}
(۴)
۳- بازگشت آوارگان:
در نیمه دوم دهه پیشین، درصد آوارگان (داخلی و خارجی) به بیش از ۵۰ درصد جمعیت سوریه رسید!
حجم نفرت و خشونت انباشته شده در پس این آوارگی را تصور کنید.
۴- احیای جایگاه دمشق در مناسبات بین المللی (اعادة التأهیل)
۵- عبور از چالش دادگاهها و محاکم بین المللی
(۵)
امروزه سه چالش دیگر در ادامه چالشهای فوق، دردسر جدی برای دمشق ایجاد کردهاند:
۲- معضل حضور مستقیم ارتشهای خارجی (ترکیه و ائتلاف تحت فرماندهی آمریکا)
مجموع تعداد پایگاههای خارجی (اعم از متحدین و رقبا) ظاهرا به عدد مهیب ۴۷۷ میرسد!
(۶)
چالش سوم جدیدتر است و به ۲۰۲۱ برمیگردد:
«سلب جنسیت (بریتانیایی) از اسماء الاسد»
آیا بریتانیا میتواند فشار جدید و مؤثری بر خانواده اسد وارد سازد؟
اگر از من میخواستند برای تحلیل ابعاد و پیامدهای «دیدار پاپ و آیت الله سیستانی» سه نفر متخصص را در ایران معرفی کنم، بیتردید یکی از آنها جناب آقای «سید رضا قزوینی غرابی» بود. @RezaGhazwini
این را بدون هیچ تعارف، ملاحظه یا مبالغهای عرض میکنم.
اقتضای توییتر، کوتاهنویسی و اکتفا به کدهای عمده است.
مشروح آن را باید در مقالات جداگانه برای اندیشکدهها یا سایتها نوشت.
لذا در اینجا تعدادی فکت را همراه با صورتبندی عمومی ارائه میدهم. البته در کامنتها میتوان پاسخ سئوالات را نوشت.
و اما اصل مطلب:
(۱)
این نکته مهم را مد نظر داشته باشیم:
هیچ کشوری در حوزه دیپلماسی به اقدام مهمی دست نمیزند؛ مگر اینکه چهار بعد زیر محقق شود:
۱- عدم تضاد با باورهای حاکم
۲- عدم تضاد با منافع حاکم
۳- فقدان مخالفت معنادار در لایههای همسطح یا مؤثر در هیئت حاکمه
۴- بستر مناسب داخلی و پیرامونی
یکی از مباحث مهم در #دانش_رسانهای، توجه به منبع اولیه خبر و رسانههایی است که روی یک سوژه خاص مانور میدهند.
سئوالاتی از قبیل:
-منبع اولیه کجاست؟
-این سوژه از سوی کدام رسانه بولد میشود؟
-جهتگیری این رسانهها به کدام سمت است؟
-چرا این سوژه؟!
(۲)
منبع اولیه گمانهزنیها طی دو سه هفته اخیر شبکههای تلویزیونی دجله، العهد، آفاق، الشرقیة، الاتجاه و... بودهاند.
وجه مشترک این رسانهها، وابستگی به یکی از گروههای #الحشد_الشعبي است.
اما وجه بارزتر در این نکته است:
«همه آنها دارای ارتباط نزدیک با تهران (iuvm) هستند.»
معن جیزانی، خبرنگار دوتابعینی عراقی-آمریکایی، دیروز در فاصله چند ساعت از حمله به پایگاه التاجی، از تأسیس گروه جدیدی توسط فرمانده جدید نیروی قدس خبر داد که مأموریت ویژه آن، حملات متنوع به نظامیان آمریکایی حاضر در عراق است.
همین توییتها، مقدمه گزارش امروز «طونی بولس» (خبرنگار مشهور لبنانی مخالف حزب الله) قرار گرفت تا امروز در گزارشی، از تأسیس این تشکیلات خبر دهد!
طبق این گزارش، این مأموریت (تأسیس تشکیلات جدید) از طرف تهران به حزب الله لبنان واگذار شده بود.
یکی از جنبههای مهم قضیه #ردصلاحیت ها رو هم باید از همین چهارچوب تحلیل کرد.
نظام میخواهد تصمیمات حساسی بگیرد.
در این راستا، باید انسجام درونی و مسئولیتپذیری افزایش یابد.
مجلسی که هیچکاره - حتی در حد دکور! - سیاست خارجی بوده؛ باید جراحی شود تا اخلالی پیش نیاید!
(۲)
واضحه که از مطلوبیتها و ایدهآلهای خود صحبت نمیکنم.
تحلیلگر پیش از نوشتن، باید تمام خواستههای درونی خود را زیر پا له کرده تا فشار #زمین_سفت_واقعیت را لمس کند.
حالا میپرسید چرا در خطبههای دیروز هیچ اتفاق ویژه یا موضع خاصی ابراز نشد؟