دیدید گاهي یه بیت رو همه می‌خونن و می‌گن به‌به، چه‌چه، و این‌قدر تکرار می‌شه که دیگه فکر می‌کنید همه معناشو می‌دونن و هرگز روتون نمی‌شه بپرسید؟ :))))
دوستي معنای یه بیت مشهور رو ازم پرسید. برای شما هم توضیحش می‌دم. لطفاً همه‌تون لایک کنید تا معلوم نشه کي واقعاً بلد نیست. :)))
شوق است در جدایی و جور است در نظر
هم جور بِه، که طاقت شوقت نیاوریم
یعنی وقتي ازت دورم بهت مشتاقم، وقتي نگاهت می‌کنم بهم ستم می‌کنی. همون ظلم و ستمت رو با وجود تلخیش، به حس شیریني مثل اشتیاق ترجیح می‌دم، چون لازمهٔ اشتیاق دوریه. طاقت اشتیاقت رو ندارم. بهم ظلم کن. آه. عّاح.
همین.
لطفاً نگید «چقدر بی‌سواد بود که اینو نفهمید» و «اینم پرسیدن داره؟» و از این حرفا. خب همه به‌اندازهٔ هم شعر نخونده‌ن. درک زبان شعر برای همه آسون نیست.
(به معنی واقعی کلمه حتی یک نفرم قرار نیست از این طعنه‌ها بزنه. آزار دارم قشنگ.)
ناگفته مماناد که البته - چنان که دوستمون آقای مشیری، نو ریلِیشِن - فرمود، «اشتیاق» هم البته شیرین نیست تو ادبیات. ز اشتیاق تو جانم به لب رسید بیا...
منتها دیگه از جور که بهتره.
سعدی می‌گه خیر. ظلمت در نزدیکی، به اشتیاقت شرف داره. آآآآزااااااارم بده.

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with Hosseyn ShanbehZaadeh (اسب شاخدار ویراستار سابق)

Hosseyn ShanbehZaadeh (اسب شاخدار ویراستار سابق) Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

More from @hosseyn1988

27 Apr
بی‌بیم (مامان مامانم) از شدتِ مذهبی‌گری رو پا بند نیست. یعنی قشنگ هر آن خطرِ این می‌ره که یهو به مقام فناء فی الله برسه یه زرشک‌پلوِ ختم بیفتیم. از وقتي من یادم میاد داشته از شدت مذهبی‌گری می‌مُرده. با هشتاد سال سن از جَوونای «نامحرم» رو می‌گیره که چیزي ناید از مستوری‌اش کم.
خودش در این حد البته مذهبی نبود. قابل درمان به نظر می‌رسید. یه چند مدت اومد قم، تو خونهٔ یه خانمي از خودش بزرگ‌تر، به‌نام «حاج خانم» (اسمشو به کسي نمی‌گفت مبادا ما تحریک بشیم، با چشای شهلا به یه گوشه خیره بشیم و خودمونو نوازش کنیم بگیم «آه، عزت‌الملوک») مستأجر بود. اون خرابش کرد.
زمان بچگانیم، وقتایي که یه مناسبت مذهبی بود و بی‌بیم خونهٔ ما بود یا من خونهٔ داییم پیشش بودم، چون متن رو قشنگ و تمیز و بااحساس می‌خونم، مجبورم می‌کرد اعمال اون شب رو از مفاتیح براش بخونم. یه ده دوازده دور مفاتیح رو ختم کردم گمونم.
Read 12 tweets
26 Apr
بیهقی خیلي اهل ابراز احساسات و این سوسول‌بازیا نیست. اما یه جا که دلش برای مرگ استادش کباب شده یه جمله می‌گه که بر صدرِ جملاتِ مرثیه‌ای می‌درخشه: لَختي قلم بر وی بگریانم.
حالا من می‌خوام لَختي کی‌بورد بر کسي بگریانم که همیشه مردم رو قَرّار (بسیار قِر دهنده) می‌خواست: #آقاسی
خیر. این دوستمون رو که ظاهراً در حال رسیدن به تاریخی‌ترین ارگاسمِ زندگی‌شونن عرض نمی‌کنم.
این‌یکی آقاسی. آقای موسیقی و قِر. مردي که ارادتم بهش، بیشتر از ارادتِ یه طرفدار به یه هنرمنده؛ و هر روز هم بیشتر می‌شه.
Read 35 tweets
24 Apr
یه تیکهٔ بسیار ساده از فیلم زیرزمین امیر کوستاریکا:
مارکو (یکي از دو نقش اصلی) مستِ پاره‌ست و داره با یه زن فاحشه سکس می‌کنه، در کمال بی‌حوصلگی و بی‌اشتیاقی و حتی مسخره کردنِ صداهایي که زنه درمیاره. یهو هواپیماها شروع می‌کنن به بمبارون. مارکو تازه مشتاق سکس می‌شه. به‌شدت. به‌شدت.
زنه می‌خواد فرار کنه و این هی می‌خواد نگهش داره و می‌گه بابا وایسا جای خوبشه اینجا. زنه لخت مادرزاد فرار می‌کنه و مارکو می‌ره یه گوشه در کمال شور واشتیاق، خودارضایی می‌کنه.
ذره‌اي این صحنه اروتیک نیست. زنه بسیار بداندامه وسکسشون اول کسالت‌بار و خنده‌داره، بعدشم با یه شور احمقانه.
اما کارگردان با زیرکی و ظرافتِ تمام یه نکته رو همین‌جا جاگذاری کرده: این آدم با جنگ «ارضا» می‌شه؛ و همین موضوع، ظرف سه ساعت، فیلمِ بی‌نهایت عجیب‌وغریب و خنده‌دار رو، تبدیل به یکي از مخوف‌ترین و غم‌انگیزترین و در عین حال، به طرز عجیبي، شادترین فیلم عمرتون می‌کنه.
هنر به این می‌گن.
Read 4 tweets
19 Apr
#روز_سعدی
مختصري دربارهٔ شیخ #سعدی
استادای سوپرعارفِ ادبیات وقتي صحبت از یه شخص بزرگ می‌شه، می‌گن «ما در حدي نیستیم که دربارهٔ فلانی صحبت کنیم.» و اگه حرفشونو تأیید کنید گازتون می‌گیرن.
از اون‌طرف: درست ترم یک ادبیات که بودیم یه پسري بود که چیزایي شبیه شعر می‌ساخت؛/
\یه روز ازش پرسیدم راستی رفیق، نظرت در مورد مولوی چیه؟
به‌طور تصنعی و برای مسخره‌بازی سر خم کرد و دست روی سینه گذاشت، گفت «ایشون که استاد ماست.»
خندیدیم.
ولی خب بدون هیچ شوخی‌اي من در حدي نیستم که در مورد سعدی بتونم حق مطلب رو ادا کنم؛ و ایشون «استاد ماست». ما: همهٔ فارسی‌زبانان.
من یه برش، یه گزیدهٔ مختصر از سعدی می‌گم، و از رفقا که بیشتر و بهتر از من می‌دونن، درخواست می‌کنم کوت کنن، یا منشن بذارن و هر کدوم نکته‌اي بگن.
شروع می‌کنیم.
جایگاه سعدی رو در زبان فارسی فقط می‌شه با این جمله نشون داد: «اگه سعدی گفته، پس درسته.»
در همین حد.
Read 22 tweets
19 Apr
تو سالای ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۲، ملک‌الشعرای انگلیس، «سیسیل دِی‌لوئیس» بود.
بله. درست حدس زدید. پدرِ آق دانیال. اشرافزاده به معنی واقعی.
یکي از اشعاري که سروده اینه. ترجمه‌شم کرده‌م براتون:
They who in folly or mere greed
Enslaved religion, markets, laws
Borrow our language and bid\
/Us to speak up in freedom's cause.

This is the logic of our times:
No subject for immortal verse;
That we, who lived by honest dreams
Defend the bad against the worse.

آنان‌که نابخردانه یا تنها بهر آز
دین را، پول را، قانون را به یوغ کشیدند
زبانمان را نیز به عاریت می‌برند/
و نمی‌گذارند در راه آزادی سخن گوییم.
این منطق عصر ماست:
جایي برای شعر جاودانه نیست.
که ما، که رؤیای صادقه‌مان را زیستیم
در مقابل بدتر، از بد دفاع می‌کنیم.

اگه جایي اشتباه فاحش کردم بگید.
Read 4 tweets
18 Apr
قبلاً اینو گفته بودم، اما با رویکرد دیگه‌اي.
رفقا، مهدی اخوان ثالث شاعر مورد علاقهٔ منه. تو روز خوبش شمر هم جلودارش نبود و چنان خلاقانه و استادانه شعر کلاسیک و نو می‌گفت که هیچ‌کس، مطلقاً هیچ‌کس به گَردِ پاش هم نمی‌رسید. توی ادبیاتي که پُر از درخشان‌ترین فحشاست،/
\مثلاً «همرنگ به کیرِ موشِ مُرده/ همدوش به مُردهٔ فسرده»، یا «خار در چشم و کِلک در ناخن/ تیز در ریش و کیر در کون باد»، حتی بیت فحش‌آلود مورد علاقه‌مم از اخوانه و ورد زبونمه: «ماده‌خوکِ حیض و نر سگ هیضه‌اي تا رستخیز/ هی بشاشاد و ریاد ای دد به مرقد بر تو را.»
یعنی ای حیوان وحشی!/
\امیدوارم تا قیامت خوک مادهٔ پریود و سگ نر اسهال‌گرفته‌اي به ترتیب بر قبرت بشاشد و بریند.
دیگه از این شدیدتر نمی‌شه.
و موضوع فقط فحش هم نیست. تو لحظات عاشقانه بیداد می‌کرد: ای تکیه‌گاه و پناهِ/ زیباترین لحظه‌های/ پُر عصمت و پُرشکوهِ/ تنهایی و خلوتِ من/ ای شط شیرین پرشوکتِ من...
Read 17 tweets

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Too expensive? Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal Become our Patreon

Thank you for your support!

Follow Us on Twitter!