با اوج گیری مفاهیم فردگرایی و مصرف گرایی، و تشویق برای «شاد زندگی کردن» مفاهیم ازدواج و خیانت هم عوض شدن. فصل سوم کتاب به تحولی که در انتظار افراد از رابطه و ازدواج رخ داده میپردازه و توضیح میده چطور این انتظارات تناقضهای جدی در روابط ایجاد میکنن. /۱
ازدواج در گذشته براساس تعاریف مشخص از نقشهای جنسیتی بود. مرد باید کار میکرد و نیازهای مالی رو تامین میکرد. زن وظیفه بزرگ کردن فرزندان و امورات خونه رو به عهده داشت. موارد اخلاقی رو دین مشخص میکرد و طلاق امری ناپسند و شرمآوری دیده میشد. مفهوم عشق به ازدواج در قرن ۲۰ اضافه شد/۲
تک همسری زمانی به معنی یک همسر برای تمام زندگی بود؛ الان به معنی یک همسر در هر لحظه.
امروز نقشهای جنسیتی کمرنگ شدن و کسی وابسته دیگری نیست؛ افراد باید دلیل بهتری برای حفظ ازدواج داشته باشن. /۳
(نوشتن این رشته توییت همزمان شده با خبر طلاق بیل و ملیندا گیتس که در نوع خودش جالبه)
امروز صمیمیت جور دیگهای تعریف میشه. قبلا مردها در محل کار و زنها سر مسائل خونه با افراد دیگه (بیشتر همجنسهای خودشون) دوستهای نزدیک پیدا میکردن. ولی امروز ما خیلی سریعتر از گذشته محل کار یا زندگیمون رو عوض میکنیم. نسبت به گذشته آزادتر زندگی میکنیم، ولی در عین حال تنهاتر شدیم. /۴
تو دنیایی که دائما به ما احساس بیاهمیت بودن میده - اینکه به راحتی ممکنه از سرکار تعدیل بشیم، یا با یک کلیک آنفالو یا آنفرند میشیم - احساس مفید و خاص بودن برای ما حیاتیه. حالا ما از ازدواج انتظار داریم احساس صمیمیت، امینیت و خاص بودن رو برای ما تامین کنه. /۵
در گذشته ما از ازدواج انتظار داشتیم امنیت، احترام، فرزند و ملک برامون فراهم کنه. ولی الان علاوه بر اونها دنبال همسری هستیم که برای ما عالیترین معشوق، بهترین دوست، و رازدارترین معتمد باشه. بطور همزمان هم آشنا باشه، و هم همیشه برامون تازگی و هیجان داشته باشه. /۶
ازدواجهای امروز به مراتب شکنندهتر از ازدواجها در گذشته هستن. با اینکه مردها و زنها بیش از گذشته روی عشق حساب میکنن، مثل گذشته فداکاری رو برای حفظ ازدواج لازم نمیدونن و این حس استحقاق برای داشتن شادترین زندگی باعث رشد نمایی خیانت و طلاق شده. /۷
کتاب میگه طرز دید مصرفگرایی در ازدواجها هم رسوخ کرده؛ مواردی مثل نفع شخصی و این حس استحقاق داشتن شادترین زندگی افراد رو ترغیب میکنه به رابطهای غیر از عالی رضایت ندن و همیشه نگاهشون دنبال گزینههای جدیدتر و جذابتری باشه که شاید زندگی بهتری براشون رقم بزنه. /۸
در گذشته مردم ازدواج میکردن تا برای بار اول سکس داشته باشن. الان ازدواج میکنن تا دیگه با بقیه سکس نداشته باشن. /۹
تو دنیایی که بیشتر روابط با یک کلیک قطع میشن، اینکه انتخاب کسی باشی، که برای یک عمر زندگی تو رو برگزیده، اهمیت زیادی پیدا میکنه. مسئولیت دادن حس «خاص بودن» به عهده ازدواجه. بخاطر همین خیانت خیلی دردناکه؛ چون یادآوری میکنه تو اونقدرها هم خاص نبودی. /۱۰
خلاصه: فرهنگ فردگرای امروزی تناقض جدی برای ما به وجود آورده. از یک طرف نیاز ما به داشتن یار وفادار رو چندبرابر کرده و از طرف دیگه به ما میگه به رابطهی کمتر از عالی رضایت نده و گزینههای دیگه رو هم مدنظر داشته باش. /۱۱ و پایان
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
صحبتهای استر پرل راجع به دعوا کردن زوجها به نظرم جالب اومد. میگه دعوا کردن از واجباته و برای هر رابطهای لازمه. رابطه بدون بحث و دعوا، رابطه سالمی نیست. ولی دعوا کردن هم اصولی داره.
درادامه مشکلاتی که تو دعواها پیش میاد و راهحلهای پیشنهادیش رو مینویسم. /۱
توی دعواها بعضیها بیرون میریزن. بعضیها هم هی میریزن تو خودشون و چیزی نمیگن، تا اینکه به جایی میرسن که همهاش رو باهم میریزن بیرون! خیلی وقتها دعوا دیگه سر موضوع فعلی نیست، بلکه در مورد کینههای قدیمیه که طرف الان فرصت رو مناسب دیده تا خودش رو تخلیه کنه. /۲
یکی دیگه از مشکلات دعواها، رفتار انتقادی غیرمستقیمه. مثلا بجای اینکه بگه "من یه لیوان آب میخوام"، میگه "چرا فقط برای خودت آب ریختی؟!" بعد این انتقادها ادامه پیدا میکنه... اول راجع به آب، بعد حوله حموم، بعد حرفی که مادرش ۱۷ سال پیش بهش زده بود و غیره. /۳
مردهای نایس معمولا آدمهای باهوشی هستن، ولی بخاطر خودکمبینی، جلب رضایت بقیه، و تلاش برای خطا نکردن به همه موفقیتهای شغلیای که میتونن بهش برسن، دست پیدا نمیکنن. فصل نهم کتاب به مشکلات مردهای نایس سر کار میپردازه و راهکارهای مرتبط برای موفقیت شغلی رو توضیح میده. /۱
مردهای نایس به دلیل اینکه خودشون رو خوب و کافی نمیبینن، همیشه در حال مخفی کردن بخشی از خود هستن. به همین دلیل، از همه توانشون استفاده نمیکنن و اونطور که شایسته اونها بود در کار پیشرفت نمیکنن.
مشکلات اصلی اونها سر کار چیه؟ /۲
ترس
اونها میترسن حرفی بزنن که شاید مخالفتی ایجاد کنه -برای افزایش حقوق یا ارتقا مرتبه شغلی. علاوه بر اون، اونها ترس از موفقیت هم دارن. میترسن با موفق شدن انتظارها ازشون بیشتر بشه، بیشتر در معرض توجه قرار بگیرن و افراد بیشتری خودِ واقعی اونها رو ببینن و پی به بد بودنشون ببرن /۳
تمام مشکلاتی که تا حالا در مورد مردهای نایس گفته شد - شرم مخرب، رفتار غیرمستقیم و غیره - در سکس خودشون رو واضحتر از هر موقعیت دیگهای نشون میدن. فصل هشتم این مشکلات رو شرح میده و چندتا راهکار برای داشتن سکس بهتر توصیه میکنه. /۱
مردهای نایس یکی از مشکلات زیر رو دارن که عوامل خارجی (مثلا پارتنرشون) رو مقصر میدونن:
-سکس کافی ندارن
-به سکس بد رضایت دادن
-مشکل در سکس دارن؛ تحریک نمیشن یا زود ارضا میشن
-ادعا میکنن به سکس تمایلی ندارن، ولی در واقع رفتار دیگهای دارن که مخفی میکننش (پورن، خودارضایی، خیانت) /۲
شرم و ترس
در مورد مسائل جنسی، مردهای نایس شرم زیادی دارن، که میتونه دلایل مختلفی داشته باشه: نداشتن آموزش، تصور بد متاثر از آموزههای دینی و فرهنگی، شرمساری از رفتار مخفیانهشون، انتظارات غیرواقعی از بدن پارتنرشون (بخاطر پورن یا تصاویر دستکاری شده)، ترامایی در گذشته، و غیره /۳
مردهای نایس در روابطشون با بقیه و مخصوصا پارتنرهاشون دچار مشکل جدی میشن. فصل هفتم کتاب علت این مشکلات رو توضیح میده و چندتا راهکار برای داشتن روابط موفق توصیه میکنه. /۱
در هر رابطهای، شفافیت کامل و نشون دادن خودِ واقعی (با همه ضعفها و قوتها) اهمیت زیادی داره.
ولی مردهای نایس، بخاطر شرم مخربی که دارن، در خودشون ضعفهایی میبینن که باور دارن باید مخفیشون کنن. به همین دلیل، به کسی اجازه نمیدن بیش از حدی نزدیک بشن، که یه وقت اون ضعفها دیده نشن /۲
مردهای نایس نمیذارن کسی بهشون کاملا نزدیک بشه. درعین حال، یکی از طرد شدن هم هراس دارن. پس این دوتا مشکل متناقض رو چطور حل میکنن؟ با پیدا کردن افرادی که مشکلی دارن. مادامیکه طرف مقابل مشکلی داشته باشه که مردهای نایس بتونن حلش کنن، رابطه جلو میره. /۳
دیروز یه پنل جالب بود برای Procrastination (عقب انداختن کارها). خلاصه بخشی از حرفهاشون رو، که برام تا حدی تازگی داشتن، اینجا مینویسم.
عقب انداختن کارها دلایل مختلفی داره. یکیش ترسه. وقتی ما نگران باشیم که نتیجه نهایی کار ما به اندازه کافی خوب نباشه، شروع کار رو عقب میاندازیم. /
یک دلیل دیگه بازپسگیری حس کنترل بر شرایطه.
وقتی دائم تو محیطی هستیم که کار به ما داده میشه و خودمون کنترل کمی روی اوضاع داریم باز رو میاریم به عقب انداختن کارها. چون اینطوری احساس میکنیم کنترل امور در دست ماست. این در واقع مکانیزم دفاعی مغز ماست، اگرچه راه بهینهای نیست. /
توصیه: به احساساتتون دقت کنید و ببینید چرا اون حس رو دارید. اون حس حتما علتی داره. ولی اون علت یا غیرواقعیه یا اونقدر که فکر میکردیم وحشتناک نیست.
اگه ترس از خطا داریم، کار رو به مراحل کوچیک بشکونیم و ذره ذره جلو بریم. طوری که اگه جایی اشتباهی هم پیش اومد، اثرش قابل کنترل باشه /
مردهای نایس بعضی از ویژگیهای مردونه رو اونقدر منفی میبینن که بطور افراطی سعی در مخفی کردن یا سرکوب اونها دارن. فصل ششم کتاب علت این مشکل رو برخورد محدود اونها با بقیه مردها عنوان میکنه، و راهکارهایی رو توضیح میده که بتونن ویژگیهای مردونهشون رو بپذیرن و انرژیشون رو پس بگیرن /۱
برای مثال، مردهای نایس کنترلگری رو ویژگی بدی میدونن و سعی میکنن کنترلگر نباشن. ولی انقدر در اینکار افراط میکنن که هیچ نقش رهبری و مسئولیتی رو نمیپذیرن. این نقشها رو بطورکلی به زنهاشون محول میکنن (که لزوما خواسته اونا هم نیست) و خودشون دنبالهروی اونها میشن. /۲
مردهای نایس رابطه عاطفی افراطی با مادرشون دارن (کتاب این رابطه رو «تکهمسری با مادر» عنوان میکنه) و اجازه نمیدن هیچ ارتباطی بالاتر از این قرار بگیره. همسر یا پارتنر مردهای نایس همیشه احساس میکنن در رقابت با مادر فرد هستن! /۳