❇️ #خویشتنداری (١):
(١/٢٠) دولت آمریکا در ١٩٢٠م مصرف بوز رو در سرتاسر کشور ممنوع کرد. (در آمریکا کلا به نوشیدنی الکلی میگن بوز که به دلیلش اشاره خواهم کرد.)
اسم این قانون رو گذاشتن "خویشتنداری". (البته خود واژه Prohibition هست که معنی تحتالفظیش میشه ممنوعیت. ولی
(٢/٢٠) ترجمه "خویشتنداری" ماهیت این واقعه تاریخی مناسبتره).
البته این تصمیم ناگهانی نبود. شرب خمر بعد از بردهداری شاید بزرگترین فساد آمریکاییها بود که از زمان جنگ داخلی درگیرش بودن. قبل از ایجاد سو تفاهم بگم که این موضوع خیلی فراتر از یک مسئله "مذهبی" بود.
آمریکاییها
(٣/٢٠) در قرون ١٨ و ١٩، به لیکور (نوعی نوشیدنی الکلی) میگفتن "مائده الهی". حتی برای خوابوندن بچههای کوچک توی شیرشون شراب رُم میریختن! اینطوری تعدادی از آمریکاییها در سن بلوغ به الکل معتاد بودن و هرچند ساعت باید یه لبی به خمره میزدن.
در یک فرهنگنامه قدیمی آمریکایی
(٢٠/۴) چاپ ١٩٣٠ نوشته:
"رسم ساکنان ایالات جنوبی این است که هر صبح به محض بیدار شدن، یک لیوان ویسکی با چاشنی نعنا بنوشند. ساعت ١١ هم یک لیوان و همراه با نهار نیز یک لیوان دیگر ویسکی یا برَندی مینوشند. گ از ساعت ۴ بعدازظهر تا وقت خواب هم بیوقفه مینوشیدند."
بعضی از قهارترین
(٢٠/۵) الکلیها کشیش بودن و به هر خونهای که سر میزدن حتما یک لیوان نوشیدنی الکلی مینوشیدن. بعضیاشون روزانه به ٢٠تا خونه سر میزدن. دیگه شما یک کشیش جنوبی رو تصور کنی میبینی توی رگهای خیلیهاشون بجای خون الکل جریان داره! اوضاع اینقدر بد بود که در ١٨۵٧ کلیسا اعلام کرد
(٢٠/۶) که نصف کشیشها کاملا معتادن!
خارج از شهرها ویسکی حتی کالای واسطه داد و ستد بود! توی مغازهها قیمت کالاها بر اساس گالُنهای ویسکی تعیین میشد. حتی به مشتریها ویسکی مجانی هم تعارف میکردن.
جورج واشنگتن (اولین رئیس جمهور آمریکا) هم شرابخور قهاری بود. در دوران
(٧/٢٠) ریاست جمهوریش هم بیشتر پولش رو صرف الکل کرد.
در ١٧٣۴ الکل قوی توی ایالت جورجیا ممنوع شد درحالیکه آبجو آزاد بود. ٩سال بعد این ممنوعیت برداشته شد چون ماشالا همه کشاورزها شدن یه پا مشروبساز و دستگاه تقطیر ساختن. همینطور که قاچاق الکل هم از مرز ایالت کارولینای جنوبی
(٨/٢٠) به شکل سنگینی در جریان بود.
اصطلاح "بوز" از اسم "ادموند بوز" میاد که سال ١٨۴٠ نامزد ریاست جمهوری شده بود. او برای تبلیغات انتخاباتی به سرتاسر آمریکا سفر کرد و توی همه سخنرانیهاش ویسکی تولیدی کارخونه خودشو مجانی بین مردم پخش میکرد.
به قاچاقچیان نوشیدنی الکلی
(٩/٢٠) میگفتن "بوت لِگِر" که يعنی چکمهای. چون اونا چکمههایی با ساق خیلی گشاد میپوشیدن و بطریهای الکل رو اونجا جاسازی میکردن (که من هرچی سعی کردم تصورش واقعا سخت بود! ینی صدا نمیداد؟ سنگین نبود؟ چطوری مثلا میتونستن فرار کنن؟ از خلاقیت قاچاقچیها که بگذریم...)
(١٠/٢٠) در دهه ١٧٣٠ وقتی یه بوت لگر رو میگرفتن، قاضی آزادشون میکرد چون توی زندانها براشون جا نبود.
خلاصهههه! رگبار اتهامات دانشمندان و پزشکها علیه الکل شروع شد. هر مرضی رو بهش نسبت میدادن. از جوشهای بزرگ پوستی و رماتیسم تا پیری زودرس (که البته با توجه به میزان مصرف
(١١/٢٠) الکل، آخری بنظر اشتباه نمیاد!) جالبتر از همه بعضی از پزشکها شایعه ساختن که الکلیها ممکنه خود به خود آتش بگیرن و بمیرن! (بنظر شما ایدهش از کجا اومده بوده!).
نقل شده که ترس و وحشت ناشی از جنگ داخلی کردم رو به سمت الکل سوق داد. اما بعد از جنگ کمکم به تعداد
(١٢/٢٠) مخالفین شرب خمر هم اضافه شد.
گروهی از زنان شروع کردن به تشویق مدارس برای آموزش مضرات شراب که البته روشهاش خیلی احمقانه بود! مثلا مغز تازه گوسفند رو میذاشتن توی الکل و وقتی مغز تغییر رنگ میداد نتیجه میگرفتن که الکل بده!
حرف زدن از بهشت و جهنم و این چیزا شاید
(١٣/٢٠) بیفایدهترین کار باشه وقتی با یه مستِ پاتیل طرفی. (البته بیهوده بودن این سخنان امروزه هیچ ارتباطی با مست و خمار بودن ملت نداره).
اینطور شد که مخالفان بوز رفتن توی فاز شرمنده کردن الکلیها، اینطور که مثلا نشونشون بدن که دارن خانوادههای خودشون رو نابود میکنن.
(١۴/٢٠) اون زمان بهترین راه انتشار مطالب، شعر و ترانه و تأتر بود. محبوبترین ترانههای پاپ آمریکای قرن ١٩ همش راجع به مضرات شراب بوده. همشون هم سرشار بودن از تصویر کردن انواع اقسام رنج بدبختی خانوادهها بخاطر شرابخواری. تأترها رو هم که دیگه نگم! یه پرس غم و بدبختی میشنیدن
(١۵/٢٠) و دو پرس هم میدیدن. این وسط پزشکها هم همچنان میتازوندن. توی همون گیرودار یه پزشکی به نام "بنجامین راش" بخاطر نوشتن کتابی به نام "پژوهشی در باب نوشیدنیهای سکر آور بر بدن و ذهن انسان" بسیار مشهور شد که در اون کتاب یک جدولی درباره "مراحل سقوط شرابخواران" تنظیم
(١۶/٢٠) شده بود. تهش هم میرسید به انا لله و اینا.
فروش این کتاب در ١٧٨۵ غوغا کرد. با اینحال رئیس جمهور وقت، جیمز مدیسون، همچنان طبق عادت هر صبح نیم لیتر ویسکی میخورد!
همینطور که سرودهها و نمایشهای سرشار از بدبختی و تحقیقات و پزشکها جدید هر روز به آمریکا معرفی میشدن
(١٧/٢٠) مخالفتهای دیگهای هم در سطح جامعه اتفاق میفتاد. احتمالا بزرگترین مخالف بوز، خانم "کَری نِیشن" بود.
نیشن متولد ١٨۴۶ بود و در سن ٨سالگی ادعا کرد که برادرش در واقع حضرت مسیحه (که البته این موضوع شاید به شما ایدهای درباره نحوه مرگ این خانم بده!)
او شب ازدواجش فهمید
(١٨/٢٠) که شوهر اولش الکلیه و وقتی شوهرش به خاطر اعتیادش مرد، زد به سیم آخر و با سنگ و کلوخ و چماق راه افتاد میرفت به میخانهها و یه دستی به دکوراسیونشون میبرد! البته وحشیانه!
توی شهر خودش هم مدام زنان دیگه رو به انجام کار مشابه دعوت میکرد. البته در کارنامه پربار ایشون
(١٩/٢٠) دست به تبر بودن هم ذکر شده بود. جوریکه رو نامهها به خودش میگفتن "بطری شکن" و به طرفداراش میگفتن "تَبَری"!
ایشون آخرش در ۶۵سالگی توی یه تيمارستان مُرد. (گفتم که!)
تمام این روده درازی رو کردم که بگم اوضاع خیلی خراب بود ملت. بوز شده بود معضل تمام اقشار و تمام
(٢٠/٢٠) سنین و باید یه فکری براش میکردن. خب همیشه اولین راه "از ریشه زدنه". کلا آدما باید تقاص گنده بدن تا بالاخره برای حل موضوع فکر درست حسابی کنن. در ١٩٢٠ بوز در سرتاسر آمریکا ممنوع شد و آمریکا حالا قرار بود براش هزینه سنگینی بپردازه.
پایان بخش اول
⬅️ منابع:
❇️ Prohibition, Thirteen Years that Changed America: Edward Behr
پ.ن)
با عرض پوزش، من دوباره رشته رو گذاشتیم و قبلی پاک شده. اگر ریتوییت کرده بودین ازتون عذرخواهی میکنم 🙏💐
پ.ن٢)
پلیس دیترویت-میشیگان حین کشف تجهیزات آبجوسازی زیرزمینی در دوران خویشتنداری:
پ.ن٣)
در این جریان تقریبا میشه گفت کاتولیکها و پروتستانها، دو جبهه رو به روی هم بودن. کاتولیکها همراه با الکل و پروتستانها علیه الکل. منتها بااینکه حامیان کاتولیک الکل از خانواده ثروتمند بودن، چون آلمانی تبار بودن، کم آوردن. کلا نفوذشون از بعد از جج١ (١٩١٧) کمتر شده بود.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
(١/٨) تمام تاریخ آمریکا یه طرف، اون بخش مربوط به "تب کشف طلا" یه طرف.
بزرگترین تب طلا در تاریخ آمریکا، روز ٢۴ ژانویه ١٨۴٨ در شمال ایالت کالیفرنیا با کشف طلا در معدن "ساتِر"، واقع در حاشیه رود اَمِریکن، شروع شد.
با رسیدن این خبر به سانفرانسیسکو هزاران نفر از اهالی شهر و نقاط
(٢/٨) دیگه آمریکا به کالیفرنیا هجوم بردن.
چون سال ١٨۴٨ بود، تازه واردها به خودشون میگفتن "فوریتی ناینرز" (۴٩ایها/یه چیزی توی مایههای "آینده در ١٨۴٩ نهفته است.)
بین ١٨۴٨ تا ١٨۵٠ جمعیت کالیفرنیا از ١۴هزار به ١٠٠هزار نفر رسید!
جویندگان طلا برای رسیدن به کالیفرنیا سه
(٣/٨) راه داشتن:
١. با دلیجان و کاروان که مسیر زمینی سخت ودکند و خاکی بود.
٢. سفر دریایی به کِیپهورن و بعد سانفرانسیسکو که خیلی سفر گرونی بود.
٣. سفر با کشتی به پاناما، سفر زمینی با قاطر به ساحل اقیانوس آرام و دوباره سفر دریایی به سانفرانسیسکو که خطرناکترین مسیره.
❇️ #خویشتنداری (٢):
(١/٢٢) گفتیم مصرف زیاد الکل (بوز) جامعه آمریکا رو به قهقرا برده بود.
زنان اولین گروهی بودن که به ستوه اومدن چون دیگه نمیخواستن قربانی الکلی شدن بچهها و بیشتر اعضای خانوادهشون باشن.
اعتراضاتشون از ایالت اوهایو شروع شد و کارشون تجمع کردن جلوی ساختمانهای دولتی
(٢/٢٢) و Barها بود، به این شکل روی زمین زانو میزدن و دعا میکردن. همینطور شروع کردن به نوشتن کتابهایی در مذمت الکل برای بچهها که البته با خرافات پر شده بود و فقط برای ترسوندن بچهها بود. هیچ مقاومت و خشونتی هم علیه این زنان کارساز نشد.
افرادی هم مثل کری نیشن (که در
(٣/٢٢) قسمت قبلی بهش اشاره کردیم) باعث شدن زنان اراده بیشتری پیداکنن.
جنبشهای زنان شروع کرد به جواب دادن و مَردها بعداز مدتی کمکم بهشون پیوستن. منتها بديش این بود که با دور شدن زنان از خانوادههاشون، روال خانواده کمی با مشکل روبهرو شد و خیلی از زنان اعتراضات رو رها
(١/١٠) مشهورترین بخش از تاریخ اروپا در سدههای میانه مربوط به نبردهای بیرحمانهی سلحشورانه.
سلحشوران خیلی کلی و خلاصه دستهای از سپاهیان و نیروی نظامیِ هر حکمرانی بودن که یا جزو دسته اشراف محسوب میشدن و یا اشخاصی بودن که بخاطر فداکاری بسیار، این درجه رو از حکمرانان ناحیه
(٢/١٠) خودشون میگرفتن (و بعدش تقریبا جزو طبقه اشراف میشدن).
خوندن درباره اون همه جنگ و خونریزیِ بیدلیل و با دلیل باعت میشه آدم فکر کنه که آیا چیزی بوده که این سلحشوران ازش واقعا واهمه داشته باشن؟ جواب: بله. همسرانشون!
مورخی انگلیسی به نام "اوردریکوس ویتالیس"
(٣/١٠) وقایع جالبی رو نقل میکنه:
ویلیام فاتح (پادشاه انگلستان) در سال ١٠۶۶ سلحشوران خودش رو به انگلستان بود. (داستانش طولانیه ولی ویلیام فاتح پسر نامشروع پادشاه انگلستان بود که در فرانسه زندگی میکرد و بعد از مرگ پدرش، جنگید تا پادشاه انگلستان بشه.)
ولی اون سلحشوران
❇️ مجموعه #مسئله_هنگکنگ (١):
(١/٢٠) هنگکنگ! کلانشهری خودمختار با ٧میلیون جمعیت. این ناحیه از چین در نتیجه پیمان نانجینگ که بخاطر جنگ تریاک بسته شد، از سال ١٨۴٢ تا ١٩٩٧ در اختیار بریتانیا و مشهور به هنگکنگ بریتانیا بود. (البته به استثناء سال ١٩۴١ که ژاپن این ناحیه رو
(٢/٢٠) تسخیر کرد.)
قطعا این اواخر درباره اعتراضات هنگکنگ علیه حکومت چین شنیدین. پشت این اعتراضات حدود چند قرن تاریخ خوابیده و فکر کنم بد نباشه سری بهشون بزنیم. ببینیم ماجرا از چه قرار بوده:
ناحیه هنگکنگ، با توجه به کشفیاتی که از دوران نوسنگی (اواخر عصر حجر) درش انجام
(٣/٢٠) شده، حدود ۵٠٠٠سال قدمت داره. اولین دودمان بزرگ چین که این ناحیه رو به قلمرو چین اضافه کرد، دودمان سونگ بود که مردمش مال یکی از اقوام اصلی و باستانی چینی بنام "قوم هان" بودن.
میزنیم جلو تا برسیم به قرن ١۶ام. تا اون زمان، چین ارتباط مستقیم و خاصی با اروپا نداشت،
(١/١١) وقتی از کشورهای "استعمار شده" بین قرون ١۵ام تا ١٩ام حرف میزنیم، همش تصویر یکسری کشور کاملا بیدفاع و مظلوم به ذهن میاد، درحالیکه بعضیا خوب از خجالت استعمارگران دراومدن.
بهترین مثال، "سریلانکا"ست؛ زمان رسیدن پرتغالیها.
جزیره سریلانکا (که اون زمان اسمش "سیلان" بود)
(٢/١١) پر از معابد ثروتمند و مردمی آرام و صلحطلب بود که بهشون میگفتن مردم "شینگالی"؛ تا اینکه پرتغالیها سر رسیدن. اونا اینقدر به طلا و جواهرات معابد ناخنک زدن و اینقدر دنبال زنان شینگالی افتادن و آزارشون دادن که خلقیات شینگالیها از این رو به اون روز شد.
البته شینگالیها
(٣/١١) از اسلحههای اروپایی خوششون نمیومد و به روش خودشون خشونت به خرج میدادن؛ مثل مخفی شدن، کمین کردن و دام گذاشتن توی جنگلها! قطعا تفنگ سلاح خطرناک و اکثراً مؤثریه ولی وقتی ناگهان یه شینگالی یه تخت سنگ بزرگ رو از ناکجاآباد حواله مغزتون میکنه، دیگه کاری ازش برنمیاد!
❇️مجموعه #جنگ_سرد (١۵):
(١/١٨) در مرحله دوم نیمچه کودتای کمونیستی سال ١٩٩١ در شوروی هستیم.
کودتا در روز ١٩آگوست رسماً شروع شد و با روز اولش با سخنرانی پرشور یلتسین در مقابل کاخ سفید (ساختمان پارلمان روسیه) به پایان رسید و با وجود قلع و قمع رسانهای، بازتاب خوبی گرفت.
(٢/١٨) روز ٢٠آگوست درجه اضطراب سران کودتا روی ١٠٠٠ بود، جوریکه تصمیم گرفتن مستقیما به صورت نظامی با یلتسین شاخ به شاخ بشن بلکه سرجاش بشینه.
در همین راستا ژنرال "کالینین" که توسط "یانایف" (جانشین زوری گورباچف) به فرماندهی نظامی کل ناحیه موسکو انتخاب شده بود، اعلام کرد
(٣/١٨) که از ساعت ١١شب ٢٠آگوست تا ساعت ۶ صبح روز بعد حکومت نظامی مطلق برقراره. برای همین هم اطرافیان یلتسین شستشون خبردار شد که خبراییه و به احتمال قوی ساختمان پارلمان در خطر حمله نظامیه.
با وجود نداشتن اسلحه و وسیله دفاعی، افراد حاضر در ساختمان پارلمان شروع کردن به