❇️ #خویشتنداری (٢):
(١/٢٢) گفتیم مصرف زیاد الکل (بوز) جامعه آمریکا رو به قهقرا برده بود.
زنان اولین گروهی بودن که به ستوه اومدن چون دیگه نمیخواستن قربانی الکلی شدن بچهها و بیشتر اعضای خانوادهشون باشن.
اعتراضاتشون از ایالت اوهایو شروع شد و کارشون تجمع کردن جلوی ساختمانهای دولتی
(٢/٢٢) و Barها بود، به این شکل روی زمین زانو میزدن و دعا میکردن. همینطور شروع کردن به نوشتن کتابهایی در مذمت الکل برای بچهها که البته با خرافات پر شده بود و فقط برای ترسوندن بچهها بود. هیچ مقاومت و خشونتی هم علیه این زنان کارساز نشد.
افرادی هم مثل کری نیشن (که در
(٣/٢٢) قسمت قبلی بهش اشاره کردیم) باعث شدن زنان اراده بیشتری پیداکنن.
جنبشهای زنان شروع کرد به جواب دادن و مَردها بعداز مدتی کمکم بهشون پیوستن. منتها بديش این بود که با دور شدن زنان از خانوادههاشون، روال خانواده کمی با مشکل روبهرو شد و خیلی از زنان اعتراضات رو رها
(٢٢/۴) کردن تا برن به خانواده برسن. این شد که جنبششون همونقدر که سریع رشد کرده بود، شروع کرد به ساکت شدن. ولی زنان توپ اصلی رو انداخته بودن توی زمین و حالا این توپ افتاده بود تو دست یک گروه گردن کلفت در پایتخت. اونا اسم خودشون رو گذاشتن "لیگ ضد سالن [الکل]" (anti saloon league)
(٢٢/۵) و به رهبری شخصی به نام "وِین ویلر"، جاستیسلیگوار پریدن داخل گود.
واقعیت این بود که اعتراضات زنان جنبههای مختلفی داشت مثل اعتراض به خشونت علیه زنان، سیستم بهداشتی کشور، قوانین حضانت، تغییرات قوانین قضایی و زندانها و...
ولی گروه ویلر، به اسم "زنان"، فقط روی الکل
(٢٢/۶) تمرکز کرد و روش مانور داد: تفرقه بینداز و حکومت کن!
برای مذهبیا، موضوع الکل رو مذهبی جلوه دادن (بیشتر با متهم کردن کاتولیکها، چون بیشتر حامیان الکل کاتولیک بودن که نشون میده مذهب ماهیتش بهانه تراشیه)، پیش محافظهکاران موضوع رو امنیتی کردن بخصوص
(٧/٢٢) که میزان قابل توجهی الکل از انگلیس و کانادا به آمریکا میومد. به سرمایهداران گفتن الکل کارگران رو خشن میکنه و... دیگه از ملت خودمون آشناتر با تفرقه بینداز و حکومت کن وجود نداره فکر کنم!
جلب حمایت مردم مهم بود ولی اصل کاری نبود. ویلر قدرت سیاسی نیاز داشت. پس رفت و
(٨/٢٢) آمار هرچی انتخابات بود در کشور درآورد. بعد هم شروع کردن به چپوندن نامزدهایی که از حامیانش بودن، توی تمام این انتخابات تا توی هر سوراخی یه حامی سیاسی داشته باشه و بتونه اعمال نفوذ سیاسی بکنه.
قدرت ویلر بقدری زیاد شد که اسمش شده بود مصداق وحشت سیاسی. سیاستمداران همه به
(٩/٢٢) تظاهر و ریا افتادن. کسی در ملاعام از الکل حرف هم نمیزد. البته ضربه آخر برای الکل در جنگجهانیاول اتفاق افتاد؛ وقتی آلمان تبدیل به دشمن شماره یک شد و چون بیشتر صنعت الکل سازی هم دست کاتولیکهای آلمانی بود، الکل شد نشانه خیانتکاران.
رئیس جمهور ویلسون بههرحال بخاطر جنگ
(١٠/٢٢)محدودیتهایی روی صنایع غذایی گذاشته بود و با توجه به جو روانی، فقط کافی بود الکل رو ممنوع کنه. ولی موضوع ساده هم نبود. مالیاتی که دولت از فروش الکل بدست میآورد میشد حدود ۴١درصد کل درآمد سالیانه دولت!!! امکان نداشت دولت بتونه به این راحتی از این پول بگذره!
(تصویر: ویلسون)
(١١/٢٢) پس ویلر و قماشش مغزهاشون رو ریختن روی هم تا یک مالیات جدید برای دولت در صنایع غذایی اختراع کنن که بتونه اون ۴١درصد رو جبران کنه؛ و تامام!
ویلر طرح رو نه به عنوان یه قانون عادی، بلکه به عنوان یکی از بندهای قانون اساسی (!!) در ١٩١٣ به کنگره ارائه داد. این طرح در ١٩١٧
(١٢/٢٢) به بررسی نهایی رسید و هیچکس نتونست مانعش بشه. در نهایت هم در ١٩١٩ به سادگی قاچ کردن کره آب شده، با ٢٨٢رای به ١٢٨رای، این طرح در کنگره تصویب شد!
کشورِ سردمدار آزادی، آزادی خودش رو برای مصرف شخصی الکل از خودش سلب کرد! به غیر از اون، ۵ امین صنعت خودش رو داغون کرد و ١١هزار
(١٣/٢٢) شغل رو هم از بین برد!
قانون "خویشتنداری" رسماً از ١٧ژانویه ١٩٢٠ اجرا شد. شمایل دنیای بعد از خویشتنداری این شکلی بود:
زیاد طول نکشید که مردم فهمیدن دقیقا چه اتفاقی افتاده، چقدر زندگیشون به الکل وابستهست و چه فرصتهایی روبهروشون قرار گرفته. این شد که از همون ساعات
(٢٢/١۴) اولیه اجرای قانون (اگر نگیم همون دقایق اول) همه شروع کردن به کشف سوراخ سنبههای قانون جدید که توسط شخصِ ویلر طراحی شده بود. مثلاً الکل برای مصارف پزشکی و دارویی آزاد بود، خوردن الکل ممنوع نبود و فقط خرید و فروشش ممنوع بود (!! دقیقا برای همین چیزاست که باید توی حرف
(١۵/٢٢) زدن دقیق باشیم) و مردم آزاد بودن که محمولههای الکلی که قبل از اجرای قانون داشتن رو نگهدارن.
ساخت انواع طناب، نردبون و اسکیت برای پریدن از روی قانون و دور زدن و پیجوندنش شروع شد که بعضیاش باورنکردنین!
کشیشها، خاخامها و پزشکها شدن ساقی و بیمارستانها، کلیساها و
(١۶/٢٢) کنیسهها هم شدن Barهای جدید.
درخواست برای ویسکی دارویی یهو سربه فلک کشید، کلیساها و کنیسهها شروع کردن به فروش "الکل مذهبی" (که مصارف مذهبی هم آزاد بود). نون قاچاقچیهایی که از کانادا الکل قاچاق میکردن توی روغن غرق شد. بعضیا الکل صنعتی میدزدیدن و میفروختن. کشاورزها
(١٧/٢٢) هم که همه حاضر به یراق بودن، شروع کردن به ساخت شراب به روشهای سنتی. ولی شگفتانگیزترینش اینه:
زنان میرفتن یک نوع خاص از پودر مخمر برای کیک پزی میخریدن که یک دستور خیلی خیلی خاص روش نوشته شده بود: «شما "نباید" مخمر را در آب ریخته و "نباید" ٢١ روز محلول را در خمرهای
(١٨/٢٢) در بسته قرار دهید تا تخمیر و به الکل تبدیل "نشود".» (صدای دریده شدن مرزهای خلاقیت!)
به فاصله یک ساعت از اجرای قانون جدید (١ بامداد ١٧ ژانویه ١٩٢٠) یک گروه مسلح به یک کارخانه الکل سازی حمله و یک محموله ١٠٠هزاردلاری از الکل صنعتی رو سرقت کردن. این شد اولین حمله از صدها
(١٩/٢٢) حمله بعدی.
نوعی ویسکی تقلبی که بهش میگفتن "ویسکی شیرین" هم رواج پیدا کرد که (اخطار! برید یه سطلی چیزی کنارتون بذارید) از مخلوط اِتِر، نیتریک اسید و سولفوریک اسید ساخته میشد که اگر میریخت روی پارچه، سوراخش میکرد! (sweet mother of SATAN!)
توی شیکاگو هم یه ویسکی دیگه
(٢٠/٢٢) رو با مخلوط یُد و شکر سوخته میساختن! ولی مدال طلاش میرسه به مکزیک: اونا یه ویسکی قاچاق میکردن به آمریکا که از کاکتوس و سیبزمینی ساخته میشد! (ینی هرچی ننهبزرگهای ما ازش مربا نزنن، اینا ازش ویسکی میساختن.)
زنان همونقدر که اونور ماجرا نقش داشتن، این سمتش هم نقشهای
(٢١/٢٢) بزرگی داشتن. یکی از قاچاقچیهای مشهور الکل، زنی بود به نام "مری اسپانیایی" که با قایقش قاچاق میکرد. میگفتن که همیشه یک تپانچه و قمه به کمرش بوده و یه پارچه هم میبسته به سرش.
خلاصه در پایان سال هفتمِ خویشتنداری (که البته فکر کنم به سالهای اُوِردوز بیشتر بخوره تا
(٢٢/٢٢) خویشتنداری) تعداد پاتوقهای فروش الکلِ غیر قانونی به ٣٠ هزارتا رسیده بود که میشد دو برابر تعداد Barها قبل از اجرای قانون!
ولی این آخرش نبود. هرجا قاچاق هست، بازار سیاه باهاش میاد و با اون هم گروههای مافیایی و خشونت.
به سیاهترین چهره خویشتنداری سلام کنین: آلکاپون!
پایان بخش دوم
⬅️ منابع:
❇️ Prohibition, Thirteen Years that Changed America: Edward Behr
من به تازگی عقلم رسیده که قسمتهای هرمجموعه رو برای دسترسی بهتر پشت هم قطار کنم 🤦♀️
❇️ قسمت اول ماجرا:
پ.ن)
در دوران خویشتنداری حتی ماموران "قانون" هم از فرصتهای زیادی برای پولدار شدن استفاده کردن. شاید مثلا هرازچندی از صاحبان بارهای مخفی و کشاورزانی که بوز سنتی میساختن، حدود ٢٠تا ٣٠ دلار دریافت میکردن و در عوض نهتنها لوشون نمیدادن، که در فروش بهشون کمک هم میکردن.
پ.ن٢)
دلیل نفرت ویلر از الکل این بود که در کودکی وقتی روی زمینهای کشاورزی پدرش کار میکرد، یکی از کارگرهای پدرش در عالم مستی با دستگاه برداشت علوفه به کمرش آسیب زد. این حادثه واقعا براش تبدیل به یه ترومای بزرگ شد.
پ.ن٣)
روشی که ویلر باهاش گروهش رو هدایت میکرد به "ویلریسم" مشهور شد:
ویلر تمرکز شدیدی روی مدیا میکرد تا این توهم رو به سیاستمداران بده که عقیدهش مورد قبول اکثریته. به غیر از اون گاهی هم به صورت مستقیم دست به تهدید سیاستمداران میزد تا از مواضع خودشون عقبنشینی کنن.
پ.ن۴)
کشش شدید نسبت به الکل تقلبی فقط مشکل ما نیست. در طول ١٣سالی که خویشتنداری برقرار بود، هزاران نفر بخاطر الکل نامرغوب کشته شدن.
مواردی بین اقشار فقیر دیده شده بود که از ویسکیهای تقلبی که گفتیم خوردن تا مایع ضد یخ ماشین، عطر و ادکلن و حتی مایع مخصوص حفظ و نگهداری اجساد!
پ.ن۵)
ویلر تا لحظه شکست تلاشهاش عمرش به دنیا نبود. در ١۴ آگوست ١٩٢٧ (همون هفتمین سال خویشتنداری) همسر ویلر در یک سانحه آتشسوزی کشته شد. پدرزنش هم همون روز از سکته قلبی درگذشت. خود ویلر دو هفته بیشتر دوام نیاورد و در ٢٨ آگوست، درحالیکه تحت درمان بود، بخاطر مشکل کلیوی درگذشت.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
(١/٨) تمام تاریخ آمریکا یه طرف، اون بخش مربوط به "تب کشف طلا" یه طرف.
بزرگترین تب طلا در تاریخ آمریکا، روز ٢۴ ژانویه ١٨۴٨ در شمال ایالت کالیفرنیا با کشف طلا در معدن "ساتِر"، واقع در حاشیه رود اَمِریکن، شروع شد.
با رسیدن این خبر به سانفرانسیسکو هزاران نفر از اهالی شهر و نقاط
(٢/٨) دیگه آمریکا به کالیفرنیا هجوم بردن.
چون سال ١٨۴٨ بود، تازه واردها به خودشون میگفتن "فوریتی ناینرز" (۴٩ایها/یه چیزی توی مایههای "آینده در ١٨۴٩ نهفته است.)
بین ١٨۴٨ تا ١٨۵٠ جمعیت کالیفرنیا از ١۴هزار به ١٠٠هزار نفر رسید!
جویندگان طلا برای رسیدن به کالیفرنیا سه
(٣/٨) راه داشتن:
١. با دلیجان و کاروان که مسیر زمینی سخت ودکند و خاکی بود.
٢. سفر دریایی به کِیپهورن و بعد سانفرانسیسکو که خیلی سفر گرونی بود.
٣. سفر با کشتی به پاناما، سفر زمینی با قاطر به ساحل اقیانوس آرام و دوباره سفر دریایی به سانفرانسیسکو که خطرناکترین مسیره.
❇️ #خویشتنداری (١):
(١/٢٠) دولت آمریکا در ١٩٢٠م مصرف بوز رو در سرتاسر کشور ممنوع کرد. (در آمریکا کلا به نوشیدنی الکلی میگن بوز که به دلیلش اشاره خواهم کرد.)
اسم این قانون رو گذاشتن "خویشتنداری". (البته خود واژه Prohibition هست که معنی تحتالفظیش میشه ممنوعیت. ولی
(٢/٢٠) ترجمه "خویشتنداری" ماهیت این واقعه تاریخی مناسبتره).
البته این تصمیم ناگهانی نبود. شرب خمر بعد از بردهداری شاید بزرگترین فساد آمریکاییها بود که از زمان جنگ داخلی درگیرش بودن. قبل از ایجاد سو تفاهم بگم که این موضوع خیلی فراتر از یک مسئله "مذهبی" بود.
آمریکاییها
(٣/٢٠) در قرون ١٨ و ١٩، به لیکور (نوعی نوشیدنی الکلی) میگفتن "مائده الهی". حتی برای خوابوندن بچههای کوچک توی شیرشون شراب رُم میریختن! اینطوری تعدادی از آمریکاییها در سن بلوغ به الکل معتاد بودن و هرچند ساعت باید یه لبی به خمره میزدن.
(١/١٠) مشهورترین بخش از تاریخ اروپا در سدههای میانه مربوط به نبردهای بیرحمانهی سلحشورانه.
سلحشوران خیلی کلی و خلاصه دستهای از سپاهیان و نیروی نظامیِ هر حکمرانی بودن که یا جزو دسته اشراف محسوب میشدن و یا اشخاصی بودن که بخاطر فداکاری بسیار، این درجه رو از حکمرانان ناحیه
(٢/١٠) خودشون میگرفتن (و بعدش تقریبا جزو طبقه اشراف میشدن).
خوندن درباره اون همه جنگ و خونریزیِ بیدلیل و با دلیل باعت میشه آدم فکر کنه که آیا چیزی بوده که این سلحشوران ازش واقعا واهمه داشته باشن؟ جواب: بله. همسرانشون!
مورخی انگلیسی به نام "اوردریکوس ویتالیس"
(٣/١٠) وقایع جالبی رو نقل میکنه:
ویلیام فاتح (پادشاه انگلستان) در سال ١٠۶۶ سلحشوران خودش رو به انگلستان بود. (داستانش طولانیه ولی ویلیام فاتح پسر نامشروع پادشاه انگلستان بود که در فرانسه زندگی میکرد و بعد از مرگ پدرش، جنگید تا پادشاه انگلستان بشه.)
ولی اون سلحشوران
❇️ مجموعه #مسئله_هنگکنگ (١):
(١/٢٠) هنگکنگ! کلانشهری خودمختار با ٧میلیون جمعیت. این ناحیه از چین در نتیجه پیمان نانجینگ که بخاطر جنگ تریاک بسته شد، از سال ١٨۴٢ تا ١٩٩٧ در اختیار بریتانیا و مشهور به هنگکنگ بریتانیا بود. (البته به استثناء سال ١٩۴١ که ژاپن این ناحیه رو
(٢/٢٠) تسخیر کرد.)
قطعا این اواخر درباره اعتراضات هنگکنگ علیه حکومت چین شنیدین. پشت این اعتراضات حدود چند قرن تاریخ خوابیده و فکر کنم بد نباشه سری بهشون بزنیم. ببینیم ماجرا از چه قرار بوده:
ناحیه هنگکنگ، با توجه به کشفیاتی که از دوران نوسنگی (اواخر عصر حجر) درش انجام
(٣/٢٠) شده، حدود ۵٠٠٠سال قدمت داره. اولین دودمان بزرگ چین که این ناحیه رو به قلمرو چین اضافه کرد، دودمان سونگ بود که مردمش مال یکی از اقوام اصلی و باستانی چینی بنام "قوم هان" بودن.
میزنیم جلو تا برسیم به قرن ١۶ام. تا اون زمان، چین ارتباط مستقیم و خاصی با اروپا نداشت،
(١/١١) وقتی از کشورهای "استعمار شده" بین قرون ١۵ام تا ١٩ام حرف میزنیم، همش تصویر یکسری کشور کاملا بیدفاع و مظلوم به ذهن میاد، درحالیکه بعضیا خوب از خجالت استعمارگران دراومدن.
بهترین مثال، "سریلانکا"ست؛ زمان رسیدن پرتغالیها.
جزیره سریلانکا (که اون زمان اسمش "سیلان" بود)
(٢/١١) پر از معابد ثروتمند و مردمی آرام و صلحطلب بود که بهشون میگفتن مردم "شینگالی"؛ تا اینکه پرتغالیها سر رسیدن. اونا اینقدر به طلا و جواهرات معابد ناخنک زدن و اینقدر دنبال زنان شینگالی افتادن و آزارشون دادن که خلقیات شینگالیها از این رو به اون روز شد.
البته شینگالیها
(٣/١١) از اسلحههای اروپایی خوششون نمیومد و به روش خودشون خشونت به خرج میدادن؛ مثل مخفی شدن، کمین کردن و دام گذاشتن توی جنگلها! قطعا تفنگ سلاح خطرناک و اکثراً مؤثریه ولی وقتی ناگهان یه شینگالی یه تخت سنگ بزرگ رو از ناکجاآباد حواله مغزتون میکنه، دیگه کاری ازش برنمیاد!
❇️مجموعه #جنگ_سرد (١۵):
(١/١٨) در مرحله دوم نیمچه کودتای کمونیستی سال ١٩٩١ در شوروی هستیم.
کودتا در روز ١٩آگوست رسماً شروع شد و با روز اولش با سخنرانی پرشور یلتسین در مقابل کاخ سفید (ساختمان پارلمان روسیه) به پایان رسید و با وجود قلع و قمع رسانهای، بازتاب خوبی گرفت.
(٢/١٨) روز ٢٠آگوست درجه اضطراب سران کودتا روی ١٠٠٠ بود، جوریکه تصمیم گرفتن مستقیما به صورت نظامی با یلتسین شاخ به شاخ بشن بلکه سرجاش بشینه.
در همین راستا ژنرال "کالینین" که توسط "یانایف" (جانشین زوری گورباچف) به فرماندهی نظامی کل ناحیه موسکو انتخاب شده بود، اعلام کرد
(٣/١٨) که از ساعت ١١شب ٢٠آگوست تا ساعت ۶ صبح روز بعد حکومت نظامی مطلق برقراره. برای همین هم اطرافیان یلتسین شستشون خبردار شد که خبراییه و به احتمال قوی ساختمان پارلمان در خطر حمله نظامیه.
با وجود نداشتن اسلحه و وسیله دفاعی، افراد حاضر در ساختمان پارلمان شروع کردن به