بعضی، هواداران پهلوی رو راست سیاسی تعریف میکنن و از این طریق به ایشان انگ فاشیستی یا ارتجاعی میزنن. بماند که اعتقاد به بازار آزاد و دولت کوچک، یا اعتقاد به حفظ ساختارها و سنتها(نه مذهب)به فاشیسم ربطی نداره. اینم جز مفاهیمیه که در ج.ا به گند کشیده شده: به هرکی راسته میگن فاشیست
از این زاویه، در بین نیروهای سیاسی هواداران ج.ا از سایر نیروها ارتجاعیتر و فاشیستیترند. ولی سوال اساسیتر اینه که حتی منظورشون از راست هم مشخص نیست. کدوم راست؟ راست اقتصادی و دولت کوچک؟ یا محافظهکار، که در ایران که میشه سنتیها و مذهبیها؟ یا دشمنی و دوستی با امریکا و غرب؟
یه نگاه به سیاستهای شاه بندازید و با دولتهای دموکرات امریکا مقایسه کنید: دولت رفاه، توجه به کارگران، آموزش و مسکن، تحصیل ارزان، فاصله داشتن از جریانهای سنتی ارتجاعی و چپ ساختارستیز. خب این کجاش راسته؟(بماند که بخشی از هوادارای پهلوی راستن و ایرادی نیست)
نگاه نظام پهلوی تو اداره اقتصاد کشور، کشورهای اسکاندیناوی بود، ولی تو حوزه امنیت ملی نگاهش چیزی شبیه جمهوریخواههای امریکا بود
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
۱. تجربه اول من در کلاب هاوس در رومی بود که فکر میکردم قراره از «نه به ج.اسلامی» توش گفته بشه. رومی که خانم شاپرک شجریزاده، مریم شریعتمداری عزیز و جناب سوفیامهر مادریتورش بودن و فضا داشت در جهت درست پیش میرفت که با صدای بلند گفتن «بهنود» اومد! و باورم نمیشه رفتارهایی رو که دیدم
۲. گفتن جناب بهنود اضافه شدند. بعد با یه شعفی جناب بهنود رو اوردند بالا و میکروفون رو گذاشتند جلوش. چه عزت و احترامی، چه دولا راست شدنی، چه آقای بهنود آقای بهنودی! هیچکی حتی بهش نگفت «اصلاحطلب» که مبادا بهش لیبل زده نشه. بهش بر نخوره
۳. خانم شجریزاده از وقت همه زد و داد به بهنود تا راست و دروغ رو به هم ببافه، تا آبروی رفتهش رو بازگردونه. هیچکس تو دروغهاش وارد نشد، هیچکس به تایمش معترض نشد، هیچکس نگفت مردک اصلاحطلب داری دروغ میگی یه لحظه ساکت شو
۱. مدام گفته میشه که در دوران شاه آزادی سیاسی و دموکراسی نبود. یک بار هم باید پرسید که اون نسل آزادی و دموکراسی رو میخواست که چه حرفی رو بزنه؟ چه سیاستی رو دنبال کنه؟ آیا ایران مسالهش بود یا اهدافی ايدئولوژیک داشت؟ توسعه ایران براش مطرح بود یا پیوستن به جنبشهای جهانی؟
۲. روحانیت از سالها پیش دشمنیش با تمدن و تجدد رو اعلان کرده بود. از ابتدا، حتی پیش از ظهور پهلوی با علم،مدرسه، دادگاه،ثبتاحوال عداوت داشت. از دیدش نهادهای مدرن دکان دین رو تخته و روحانیت رو تضعیف میکرد. اسلامگراها از همون ابتدا در پی امپراطوری دینی و به چالش کشیدن نظم جهانی بودن
۳. در سوی دیگر چپها بودن که چیزی جز پیوستن به جنبشهای کمونیستی نمیخواستن. اصلاحات۴۲ رو موجب تقویت شاه و ناکام موندن آرمانهاشون برای استقرار دیکتاتوری پرولتاریا میدیدن. در راه رسیدن به آرمانهای خلق هم با هر نیروی ارتجاعیِ مخالف نظم موجود همپیمان میشدن.
۱. ۳ساله یه شیفت گفتمانی اتفاق افتاده. جامعه ایران که سالها تحت تاثیر گفتمان چپ بود و دل در گرو اصلاحات داشت کمکم برانداز شده. قیام دی۹۶ آغاز این شیفت بود و رفتار اصلاحطلبان (که قدرت هم دستشون بود) در قبال مردم وقیحانه و شرورانه!
۲. اصلاحات با توجیهِ ‘جنایات، سرکوب دختران انقلاب، سرکوب اصناف و بازنشستهها، کشتار آبان، هواپیمای اوکراینی، نشر ناامیدی و کرونا و مقصر نشون دادن ملت’ گور خودش رو کَند. مجموعه سیاستهای نظام در مورد کرونا، FATF، برجام و تحریمها، اقتصاد و طبقه متوسط رو نابود کرد.
۳. طبقه متوسطی که زمانی به واسطه بهره بردن حداقلی از اقتصاد میتونست سفر خارجی بره، لباس مارکدار بپوشه، تو حبابی که برای خودش ساخته بود زندگی کنه، مارتینی بزنه، پارتی کنه و تخیل کنه همه چی نرماله؛ حالا حبابش ترکیده.
۱. هشتگ #اتحاد_برای_نوید صرفا برای احقاق حقوق اقلیت نیست. محدود به گرفتن حق یه ورزشکار خاص که جلوی ج.ا میایسته، جلوی اسراییل بازی نمیکنه یا بخشی از زنان، نیست. گرفتن حق اقلیت، مال کشورای غربیه. مال دموکراسیهای پیشرفته، مال جاهایی که همه چیز سر جاشه و فقط حقوق اقلیتها تضییع میشه
۲. تو ایران اما حقوق اولیه همه شهروندا (اکثریت)هم ضایع شده؛ کل ورزش به چنان حقارتی رسیده که فقط استثناها میتونن توش یه چیزی بشن. در ایران امروز، قهرمانی فوتبالیستا تو غرب آسیا هم دیگه آرزو شده چه برسه به آسیا، سقف آرزوهای یه ملت بسته به خواست آقایون خوار شده. افتخارات همه شانسیه
۳. یه فوتبالیست حتی نمیتونه به بالا رفتن از گروه در ج.جهانی فکر کنه؛ بازی دوستانه با تیمهای حسابی رویاست، یه لباس نرمال آرزوست. حضور مربیهای تراز اول، زمین تمرین، بازیکنهایی مثل ژاوی و اینیستا غیرممکنه. چیزایی که تو ورزش چین، ژاپن، قطر عادیه.
حتی یه باشگاه غیرسیاسی وجود نداره
۱. ایرانی که درحال مدرن شدن بود، ۴۱ساله به سمت قبیلهگرایی در حرکته. ساختاری که در عربستان هم درحال برچیده شدنه. یک فرد عربستانی بدون اذن رئیس قبیله، حق ازدواج با فردی خارج از طایفه یا استقلال فکری نداره. فرد در چنین ساختاری بیش از دولت از رئیس قبیله میترسه.
۲. اینجاست که دستگاه دولت به داد مردم میرسه و با فراهم آوردن امکانات، فشار مذهبی/قبیلهای فرد رو کمرنگ و هویتی نوین براش میافرینه. به عنوان پدر نوین، خواستهای زندگی امروز جامعه رو درک و از عضو قبیله، شهروند میسازه.
کاری که پهلوی با جامعه ایران کرد
۳. پهلوی در جدا کردن ایران از ساختار قبیلهای-شیعی نقش اساسی ایفا کرد. کشف حجاب، عدالتخانه،سینما، موزه، فرهنگسرا، دانشگاه و در ادامه حق رای به زنان و اصلاح اراضی، حلقههای ارتباطی فرد با قبیله/شیعه رو برید و هویتی نو خلق کرد. اینجاست که اعتراض خمینی به انقلاب سفید قابل درک میشه
۱-هوادار نظام الزاما اصلاحطلب نیست. با وجود تفاوتهای میان ج.ا و سایر ح.توتالیتر(استالینسم، نازی)، شباهتها انقدر زیاده که میشه از «هانا آرنت» برای یافتن پاسخ کمک گرفت
۲-ایدهٔ تشکیل لایهٔ هوادار به دور هسته اصلی نظام ایدهٔ ناب و دسته اول ج.ا نبود. پیشتر نازیها و بلشویکها بهش رسیده بودن. هیتلر، نیروهای جنبش توتالیتر رو _که جذب تبلیغات شده بودن_به دو دستهٔ «هوادار: اکثریت تنبل و ترسو» گرداگردِ «اعضا: اقلیت آمادهٔ نبرد» تقسیم کرده بود.
۳-هوادارای نظام به front organization (ظاهر پوششی نظام) شبیهن
FO:سازمانهاییان که برای ردگم کردن مورد استفاده قرار میگیرن. شبیه چیزی که در«برکینگ بد» میبینیم؛ تبهکارانی که پشت ظاهر خشکشویی، رستوران یا کارواش پنهان میشن
جنبشهای توتالیتر هم از همین شیوه برای پوشش استفاده میکنن