#رشتو1#مذاکرات_وین#ایران_آمریکا
چه سرنوشتی در انتظار مذاکرات وین و منطقه است؟
عمل گرایان در سیاست خارجی و اصلاح طلبان در سیاست داخلی ایران دچار یک سوءتفاهم تئوریک شده اند و آن سوء تفاهم بزرگ محصول بیرون کشیدن یک نظریه علوم اجتماعی از بستر و زمینه اجتماعی و سیاسی مختص به خود
و تسری دادن آن به یک محیط بیگانه از زادگاهش است و فرار از متن گرایی ایده های نظری فرجام محتوم اش فرمالیسم و عدم توجه به پیچیدگی ها و محذوریت ها در محیط بومی و پیرامونی است.اما آن نظریه علوم اجتماعی چه بود و چگونه سر از ایران درآورد؟
آنتونی گیدنز جامعه شناس شهیر بریتانیایی در مقاله ای از مجموعه کتاب های نظریه اجتماعی معاصر مقاله ای را تحت عنوان ساختار-کارگزار به نگارش در آورد که نکات کلیدی آن اینچنین بود:ساختارهای اجتماعی ساخته کارگزاری انسان هستند؛
ساختارها مستقلا وجود ندارند بلکه در پوششی از کنش های اجتماعی شکل می گیرند؛ساختارها صرفا کنش های کارگزاران را تولید و بازتولید می کنند و درنهایت رابطه این دو تعاملی و قوام بخش یکدیگر است.مشخص بود که گیدنز درصدد ارایه یک تعریف ژله ای و انعطاف پذیر از ساختار بود
تا راهی برای اراده گرایی البته ناظر به محدودیت های ساختاری بیابد ولی او در نهایت به این تز رسید که آنچه قدرت می آفریند،کارگزار است"قدرت مساله کارگزار است.مساله، نفوذ و تاثیر گذاشتن بر ساختارهایی است که زمینه ها را تعیین می کند."
اما این ادبیات از دهه 1370 توسط برخی مترجمان صاحب نام و جامعه شناسان سر از ایران در آورد و به نظر می رسد خواسته یا ناخواسته و بتدریج این تفکر در ایران قوام یافت که می توان بر مبنای این تز صرف نظر از زمینه پیدایش آن راهی جدید بنیان گذاشت و
بر پایه آن به برخی تحولات در عرصه سیاست خارجی نائل شد.در واقع تمام آن نکات کلیدی که گیدنز در سال 1979 بازگو کرده بود و در آثار بعدی خود نیز بر آن تکیه کرد،به بنیان تفکر عمل گرایان در عرصه دیپلماسی تبدیل شد و نطفه ملی گرایی لیبرال نیز با همین مفروضات گیدنزی بسته شد.
هدف این دسته از کارگزاران این بود که عدم تعهد انقلابی و عدم تعهد تجدید نظر طلب در سیاست خارجی را با مقولاتی نظیر چندجانبه گرایی،توسعه گرایی اقتصادی،همزیستی مسالمت آمیز با نظام بین الملل و نهادهای برآمده از آن آشتی دهند و البته نظریه گیدنز این روزنه فکری را برای آنها می گشود که
چنین تمنایی ممکن است و حتی نه تنها ممکن بلکه سرنوشت محتوم خواهد بود.اما در عمل چه اتفاقی افتاد؛دولت هاشمی کار خود را با تنش زدایی با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و همچنین گفت و گوهای انتقادی با غرب آغاز کرد ولی دوره حیات اش را با بحران عمیق در روابط ایران و اروپا
به پایان رسانید،دولت خاتمی نیز با چنین سرنوشتی کار خود را خاتمه داد؛یعنی از گفت و گوی تمدن ها به ایستگاه بحران دیپلماتیک رسید.در این میان دولت روحانی نیز از این قاعده مسثنی نبود ؛کار را با برجام استارت زد و با بن بست در روابط با قدرت های بزرگ از قدرت خداحافظی کرد.
من برای تبیین این چرخه ناکامی ملی گرایان لیبرال در عرصه سیاست خارجی چاره ای جز این نیافتم که کار را از نقدی بر بنیان های گیدنزی عمل گرایان آغاز کنم.چرا که گیدنز راه فکری پیش پای آنها قرار داد که به نظر می رسد بیش از حد خوش بینانه و دور از واقعیت ها ساختی در ایران بود
و برای این کار چاره را در آن دیدم که از نقدی که "روی باسکار" دیگر اندیشمند علوم اجتماعی بر آثار گیدنز وارد کرده است،بهره ببرم.در نگاه باسکار رابطه ساختار با کارگزار کاملا با تغییرات هستی شناختی و معرفت شناختی مواجه می شود؛
برای روشن شدن این بحث بسیار مهم این موارد کانونی را از اندیشه وی استخراج کردم:کنش های انسانی آفریننده ساختارهای اجتماعی نیستند اما می توانند آن را حفظ کنند و البته با محدودیت های بی شمار تغییرات جزئی در آن بوجود آورند(بنابراین کارگزاران در بقای ساختارها موثرند نه در ایجادشان
و به همین دلیل حساسیت ساختار نسبت به کارکرد کارگزاری افزایش می یابد)،کارگزار در محیط های از پیش شکل گرفته و عمیقا ساختمند شده معنا می یابد،در بروز کنش ها همه کارگزاران از قدرت یکسانی برخوردار نیستند به عبارت دیگر ساختار برای کارگزاران همسو و قدرتمند منابع و فرصت هایی فراهم می کند
و در عین حال کارگزار ضعیف را مقید می کند،کارگزار در سطوح پایین تنها در نقش حافظ و تداوم بخش ساختار قدرت مانور پیدا می کند.بنابراین اگر در اندیشه گیدنز این کارگزاران هستند که بر ساختار غلبه می یابند؛ در نگاه باسکار پیروزی نهایی از آن ساختار خواهد بود
چرا که ساختارها قابل تقلیل به کنش های سیاسی و اجتماعی کارگزاران نیستند.در نگاه باسکاری برخلاف گیدنز ساختار و کارگزار هستی ها یا وجودهایی از یک نوع نیستند و به همین دلیل از منزلت برابر و همطراز با یکدیگر برخوردار نیستند تا یکی بتواند تعیین کننده دیگری باشد.
بر اساس این منطق می توان علت وجودی ملی گرایان لیبرال در ساخت قدرت در ایران را منحصر به لحظاتی دانست که ساختار برای بقا و حفظ خود به آنها نیاز دارد ولی بدلیل بلندپروازی این دسته از کارگزاران برای تغییر در ساخت سیاست خارجی پس از انجام برخی تغییرات محدود و گشایش هایی برای حفظ و
بقای ساختار ،منطق بدبینی نسبت به آنها بازتولید می شود و بلافاصله با محدودیت در دسترسی به منابع و همینطور قدرت مانور مواجه می شوند.اما پرسش مهمی که در اینجا بی پاسخ می ماند،مختصات ساختار در سیاست خارجی ایران است،این ساختار به شدت تحت تاثیر متغیرهای غیرمادی
(برخلاص تصور ماتریالیست ها )قرار دارد یعنی مجموعه ای از هنجارها،فرهنگ،هویت و اندیشه های خاص گرایانه و تمایز بخش با نظام جهانی.بنابراین ما با ساختاری مواجه ایم که به قول سازه انگاران در روابط بین الملل در مرحله پرسش بنیادین"من کیستم؟"قرار دارد.
(تمایلات هویت محور) و هنوز به مرحله پرسش پسینی دیگر، چه می خواهم؟(تمایلات کارکردگرایانه)نرسیده است.در اینجا هویت را چه چیزی می سازد؟تاریخ دور ایران،خاص گرایی شیعی در خاورمیانه که حتی با پذیرش اسلام ایدئولوژیک این خاص گرایی فزونی گرفت،تاریخ نزدیک و معاصر ایران که
در قالب مکتب وابستگی تبیین می شود،تاریخ خیلی نزدیک تر که در کانون آن جنگ ایران و عراق قرار دارد و تنهایی استراتژیک ایران را بازنمایی می کند و همینطور کنش های ناموفق تاکتیکی با دول غربی از مک فارلین تا تجربه خروج ترامپ از برجام در می 2018.
بر این مبنا آنچه منطق ساختاری را تعریف می کند نه خرد ابزاری بلکه بازتنظیم تمامی الگوهای رفتاری بر مبنای ادراکات و برداشت های هویتی است.در این مقام ممکن است پرسش های متعددی مطرح شود از جمله مهترین آن که
چرا این منطق ساختاری در مقاطعی بر خلاف همه منابع هویتی خود به مذاکره با غرب پرداخت و سوال مشخص تر اینکه چرا جمهوری اسلامی در سال 2015 پذیرفت که به برجام بپیوندد؟آیا این ناشی از غفلت راهبردی ساختار از استراتژی و نه تاکتیک کارگزار لیبرال ملی گرا بود.اگر بر اساس تز باسکاری
و همینطور نظریه سازه انگارانه به موضع بنگریم؛ چنین غفلتی قابل مشاهده نخواهد بود.چرا که برجام صرفا یک قرار خاص،موقتی و تاکتیکی محسوب می شد و اساسا فاقد توانایی لازم برای عبوراز مرحله من کیستم به فاز من چه می خواهم بود. به همین دلیل نیز کارگزار هیچگاه نتوانست
به این گزاره خود جامه عمل بپوشاند که: «آنچه برای همهی ملت ما مهم است، اشتغال پایدار است و این کار در سال آینده با برجام2 شروع خواهد شد.»برجام در خود برجام محصور شد،ضمن اینکه پیش از این کارگزار این پیام نوید بخش را به ساختار مخابره می کرد که
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
#رشتو2#مذاکرات_وین#ایران_آمریکا
بدلیل پیوست شدن این قرار به قطعنامه 2231 ایالات متحده هیچ گاه زیر باز هزینه های خروج از برجام و بازگشت تحریم های ثانویه نخواهد رفت(خروج ترامپ از برجام در سال 2018 موجبات بدگمانی فزاینده به ملی گرایان لیبرال در ساخت سیاسی و حتی برجام را فراهم آورد
) می توان به این مساله قدری موسع تر نگاه کرد و حتی این گزاره را استخراج کرد که ماشین ساختار در دوره هایی که کارگزاران لیبرال ملی گرا قوه مجریه را در اختیار داشتند،به تقویت منابع هویتی خود و ظهور و بروز آن در قالب سیستم دفاع بومی و بازدارندگی شبکه ای منطقه ای ادامه داده است.
بنابراین ما در سیاست خارجی ایران در طول 4 دهه گذشته تنها لحظاتی از تلاش برای گسست از هویت را مشاهده می کنیم در حالیکه عصر هویت خواهی به حیات زیسته خود ادامه داده است.در واقع سیاست خارجی ایران میزبان استمرارهای موسع و تغییرات محدود بوده است.واقعیتی که
#رشتو2#برجام#ایران_آمریکا#ایران_چین
در همین ارتباط مقاله شورای سردبیری روزنامه وال استریت ژورنال به تاریخ 18 جولای قابل توجه است.این روزنامه برآورد می کند که از زمان روی کار آمدن بایدن،ایران حدود 26 بار به مواضع ایالات متحده در عراق حمله کرده است
و در آخرین عملیات نیز دو پرسنل اداری و غیرنظامی ارتش آمریکا مجروح شده اند.ظاهرا در این شکاف ادراکی و سوتفاهمات فزاینده است که دولت بایدن تصمیم گرفته است برای پیشبرد سیاست بلندمدت خود در قبال تهران از محللی به نام چین استفاده کند.
البته به نظر می رسد راهبرد افزایش هزینه های عدم توافق با آغاز دور هفتم مذاکرات از طریق قرار دادن کارت های دیگر روی میز تقویت خواهد شد و یکی از این کارت های طلایی ارسال پرونده ایران به شورای امنیت و بازگشت تمامی قطعنامه های قبل از قطعنامه 2231 است.
#رشتو2#برجام#مذاکرات_وین#ایران_آمریکا
با این اوصاف و استقبال ایران از بازی متقابل تاکتیکی بسیار بعید به نظر می رسد که حداقل تا روی کار آمدن دولت رییسی توافقی حاصل شود؛البته دولت بایدن نیز به نظر می رسد تا قبل از شروع به کار این دولت عزمی برای تبدیل کردن بازی تاکتیکی
به بازی راهبردی و اعمال فشارهای همه جانبه بر تهران و خروج از مذاکرات نداشته باشد(این بازه زمانی حداقل تا پایان ماه سپتامبر تداوم خواهد داشت)اگرچه مشکل اصلی تهران با واشنگتن در مورد بند همکاری های آینده است،اما چالش های فرعی دیگری نیز در مذاکرات به چشم می خورد.
اول اینکه آمریکا حاضر به گسترش زمان راستی آزمایی لغو تحریم ها از 48 ساعت به چند هفته نیست . طرف آمریکایی احتمالا در این حوزه خاص دو گزینه را روی میز گذاشته است.اول لغو یا تعلیق یکباره تحریم ها توسط آمریکا و سپس 48 ساعت راستی آزمایی آن توسط تهران و دوم لغو گام به گام تحریم ها
#رشتو1#برجام#مذاکرات_وین#ایران_آمریکا
گره کور مذاکرات وین کجاست؟
هادی خسروشاهین/روزنامه نگار
گفت و گوهای غیر مستقیم ایران و آمریکا در وین طی 6 مرحله سرانجام به یک سند پیش نویس رسید؛سندی که یک متن و 3پیوست دارد شامل رفع تحریم ها،اقدامات هسته ای و طرح اجرایی.
تقریبا 90 درصد این پیش نویس کامل شده است و طرفین گفت و گوها قرار است در دور هفتم پرانتزهای اندک باقیمانده آن را پر کنند. گزارش های غیر رسمی از مذاکرات هم نشان می دهد که طی این 6 دور گفت و گوها ایالات متحده با لغو یا تعلیق 6بخش(انرژی،پتروشیمی،بامک،خودروسازی،کشتیرانی و بیمه)
و در عین حال 748 نام و مقام موافقت کرده است و تقریبا از کل تحریم های وضع شده در دوره ترامپ 517 تحریم باقی مانده است که اکثرا در حوزه تروریسم،موشکی،حقوق بشر،سایبری و انتخابات تعریف می شوند و البته دولت بایدن به هیچ عنوان حاضر به لغو آنها نیست.)
#رشتو#برجام#مذاکرات_وین
احیای برجام به 21 می نمی رسد
الوتهران؛اینجا وین است!
این روزها یک پرسش مهم ذهن بسیاری از ناظران و تحلیل گران سیاسی را به خود مشغول کرده است:مذاکرات وین چه تاثیری بر موازنه نیروهای سیاسی در انتخابات ریاست جمهوری ایران خواهد گذاشت؟
پیش از پاسخ به این پرسش باید اول مشخص کرد که این مذاکرات در چه مرحله ای قرار دارد و چه چشم اندازی در انتظار آن خواهد بود؟آنچه تا به امروز مشخص است تداوم برخی اختلافات جدی در موضوعات تحریم،توالی و راستی آزمایی است.
طرف آمریکایی با ترمولوژی تحریم های ناسازگار با برجام فضایی را برای قدرت مانور خود در مذاکرات جهت چانه زنی و کسب امتیازات بیشتر از طرف ایرانی فراهم کرده است.بر اساس مذاکرات مکتوبی که از طریق واسطه گری اروپایی ها میان تهران و واشنگتن انجام شده است،
#رشتو#جنگ_داخلی_اسراییل#لاپید_نتانیاهو#نفتالی_بنت
خروج نفتالی بنت از بلوک ضد نتانیاهو ؛لاپید ناکام می ماند؟
همه معادلات سیاست داخلی اسراییل در چشم برهم زدنی در حال تغییر است.در حالیکه یائیر لاپید رهبر حزب میانه یش عتید و هدایتگر بلوک ضد نانیاهو در چند قدمی تشکیل حکومت بود؛
درگیری ها میان اعراب و یهودیان در شهرهای مختلف اسراییل فضای سیاسی در تل آویو را دگرگون کرد؛فشارهای جریانات مذهبی و راست گرایان بر بال راست بلوک ضد بی بی آنچنان افزایش یافته است که چند ساعت پیش نفتالی بنت رهبر حزب اولترا راست گرای یامینا اعلام کرد از بلوک ضد نتانیاهو خارج می شود
و مذاکرات خود را برای تشکیل حکومت با نخست وزیر کنونی اسراییل دوباره آغاز می کند.هیچ بعید نیست در ساعات و روزهای آینده گیدعون ساعر رهبر حزب امید جدید نیز تحت همین فشارهای داخلی مجبور شود از بلوک ضد نتایاهو خارج شود.