مسأله مرگ
نگاهی به کتاب The Worm at the Core

١/٢١ آگاهی انسان به وجود خود و هوشیاری او به حیات، برتری او نسبت به دیگر جانداران بود. اما این برتری ذهنی جنبه دیگری نیز داشت: آگاهی نسبت به مرگ وپایان محتوم زندگی که وحشتی دائمی به همراه داشت و تاثیری بزرگ بر زندگی و روان آدمی داشته
کتاب از خردسالی شروع می‌کند که در ذهن کودک مرگ شناخته شده و مفهوم نیست، اما کودک همیشه با یک حس ناامنی مواجهه است. این نیاز به امنیت و آرامش و در نتیجه وابستگی به والدین حتی فراتر از نیاز به غذا است. از ٣سالگی به تدریج ایده مرگ در ذهن شکل می‌گیرد،
اما هنوز به صورت آگاهانه از مرگ نمی‌ترسد. از ۵ تا ٩ سالگی تصور می‌کنند مرگ قابل اجتناب و فریب دادن است. قهرمان‌های کودکان در این دوره نمود همین توانایی فرار از مرگ هستند؛ درتی در جادوگر شهر از، پینوکیو، هری پاتر، سفید برفی، ...
از جایی به بعد کودک به تدریج به این واقعیت می‌رسد که مرگ ممکن و محتمل است و از زمانی که با آن به شکل جدی روبرو می‌شود، توجه بیشتری به عقیده، دین، و ملی‌گرایی و هرگونه عقاید دسته‌جمعی پیدا می‌کند. کتاب آزمایشهای متنوعی را ذکر می‌کند که ابتدا به شکلی غیرمستقیم به یک گروه از
شرکت‌کننده‌ها مرگ یادآوری می‌شود و این گروه محافظه‌کاری، سخت‌گیری بیشتر بر هنجارها، نوع‌دوستی، نفرت بیشتر از دیگر گروه‌های نژادی و دینی، و بیگانه‌ستیزی بیشتری از خود نشان می‌دهند. برای مثال آمریکایی‌ها در این حالت تمایل بیشتری به شکنجه تروریست‌ها و یا حمله نظامی داشتند.
کسب اعتماد به نفس روش غریزی و ابتدایی آدمی برای رهایی از حس میرایی و پوچ بودن است. آدمی با حس ارزشمندی خود را فراتر از جسمی فیزیکی محکوم به نابودی می‌بیند. در نتیجه تلاش برای جایگاه اجتماعی بهتر، ثروت و دارایی، روش‌هایی است برای اقناع حس با ارزش بودن. اعتماد به نفس می‌تواند جنبه
جمعی نیز داشته باشد. وجود آن در یک گروه باعث کاهش محافظه‌کاری و یا خشونت در برابر گروه‌های مختلف می‌شود. به عبارتی ایدیولوژی/تمدن/گروه‌های با اعتماد به نفس بالا حساسیت کمتری به تضاد و یا تمسخر دیگران دارند. نبود آن نیز باعث می‌شود گروه در برابر هر محرکی واکنش شدیدی نشان دهد.
کتاب همچنین از دین، مراسم‌های جمعی، افسانه‌ها، و حتی هنر از روش‌هایی ابتدایی انسان‌های پیشین برای فرار از ترس میرایی نام می‌برد. مانند حماسه گیلگمش، اولین، قدیمی‌ترین و نامدارترین اثر حماسی ادبیات دوران تمدن باستان، و یا نگاره‌های دیوار غارها.
روش دیگر برای مقابله با این ترس همیشگی، تمایل آدمی به پیوستن به گروه، داشتن جهان‌بینی و فرهنگ مشترک به صورت جمعی است. با پیوستن به عقیده و فرهنگ فراگیر در یک جمع فرد می‌تواند خود را جزیی از یک کل نامیرا و همیشگی ببیند که قبل از او جریان داشته و بعد از او هم خواهد بود.
حس تعلق به یک گروه و ایدیولوژی به همراه با سرسپردگی به یک رهبر کاریزماتیک فرایندی همیشگی در تاریخ بشر بوده است. این تعلق می‌تواند به اندازه‌ای عمیق ‌شود که هرگونه عقب‌نشینی در آن و یا شک در آن به معنای پذیرش ضعف و ترک خوردن تصویر ایده‌آل از آن است که آدمی را در برابر حس ترس از
محو شدن همیشگی آسیب‌پذیر کند. بنابراین آدمی با تشکیل Us vs Them به هر روشی از آن اجتناب می‌کند، حتی یا نابودی آنها. نمادهای ایدیولوژیک هم برای فرد معتقد حیاتی و پرمعنا است که حتی می‌توانند جایگزین واقعیت شود. تمسخر نمادهای ایدیولوژیک می‌تواند حکم توهین به خود اعضا گروه باشد.
معتقدین همچنین پیوسته نیاز به تایید از طرف دیگران دارند و از همین رو تعداد افراد بیشتر هم عقیده باعث باورپذیری بهتر و ایمان قوی‌تر می‌شود. بعد از حذف گروه‌های رقیب، وادار کردن آنها به پذیرش عقیده، تضمینی است برای صحت و درستی آن عقیده در نزد باورمندان.
جنبه دیگر تعلق به گروه، حس انتقام‌گیری در گروهی است که مورد تحقیر قرار گرفتند که می‌تواند تا سالها و قرن‌ها این حس انتقام برای جبران شکست و حقارت را با خود حمل کند. حتی اگر قبل از تولد فرد رخ داده باشد چرا که فرد، خود و گروه خود را واقعیتی پیوسته در طول زمان می‌بیند.
بدن آدمی اولین چیز ملموس در این دنیا است، که از طریق آن دنیا را حس می‌کنیم و می‌بینیم. اما استهلاک آن و بیماری‌ها همیشه یادآور پایان مسیر است و آدمی روش‌های مختلفی برای رهایی از آن برگزیده. ادیان تنبیه و سخت‌گیری بر بدن و داشتن زندگی مطابق با روح آدمی و نه جسم را توصیه می‌کنند.
هدف آرایش کردن و یا تتو و غیره هم رنگ دیگر دادن به بدن رو به فرسودگی است.

افرادی که مشکلات روانی دارند، فاقد مکانیزم‌های دفاعی معمول در برابر ترس از مرگ هستند و آسیب‌پذیرند. یکی از علائم رایج مبتلایان به اسیکیزوفرنی ترس از خطری است که هر لحظه ممکن است جان آنها را بگیرد،
و برای مقابله آن توانایی‌های عجیبی برای خود قائل هستند. انواع فوبیا هم می‌تواند به نوعی انتقال ترس از خطر غیر قابل کنترل (یعنی مرگ) به عامل قابل کنترل است، مثال ترس از عنکبوت. در PTSD فرد با یک ترامای شدید مثل مواجه با مرگ روبرو می‌شود، ، و چون به صورت فیزیکی امکان فرار نداشته
به صورت روانی خود را از واقعیت جدا می‌کند. اما به تدریج فرد خود را از دیگر جنبه‌های زندگی هم جدا می‌بیند و نوعی بی‌حسی روانی را تجربه می‌کند. همه موارد مشکلات روانی پیش‌زمینه ژنتیک، محیطی، بیولوژیکی، ... دارند اما ترس از مرگ در آنها می‌تواند به شکلهای مختلف نقش داشته باشد.
نویسنده ترس از مرگ را مشابه ترس قبل از تولد می‌داند که در هر دو حالت ما وجود نداریم و بی‌معنی است. و اینکه ترک زندگی را مانند پایان یک جشن دید و این واقعیت ناگزیر زندگی را پذیرفت و این هراس از مرگ را به شکل غیرمخربی بروز داد. تمایل به پیوستن به گروه، خود را حق مطلق پنداشتن،
و کشته شدن در راه عقیده و نزاع بر سر ایدئولوژی ریشه درگیری‌های بشر است. باید پذیرفت که برداشت ما از حقیقت محدود به حواس، اطلاعات، ظرفیت فکری، و موانع ذهنی و فرهنگی ما است.
"بعد از کنار آمدن با مرگ، همه چیز ممکن است". مرگ لازمه زندگی و حیات است، لازمه پیشرفت و تکامل و بهتر شدن دنیا برای نسل‌های بعدی است. اگر مرگ نبود زندگی به شکل امروزی و تطابق‌پذیری وجود نداشت.
اما این‌ها آدمی را آرام نمی‌کند، چرا که خیلی منطقی نیستیم و فرار از مرگ در ما نهادینه شده. معضلی که راه ساده ندارد و همراه همیشگی آدمی است. سیب ممنوعه‌‌ای که آدم و حوا خورند نماد آگاهی بود و آگاهی به مرگ، کِرمی بود در هسته آن.

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with جارِد دایموند

جارِد دایموند Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

More from @JaredDiam

30 Jul
١/٨سنجیدن نظام پهلوی حاکم بر ایران با معیاری دموکراسی و تحقیر آن تحت عنوان دیکتاتوری در بهترین حالت از نشناختن فرایند پیچیده و چندوجهی رسیدن به دموکراسی، ندیده گرفتن پیشینه تاریخی و شرایط آن زمان است. گویی که دموکراسی گوهری ارزشمندی بود که شاه پنهان کرده بود و از مردم دریغ کرد.
این چنین مقایسه‌هایی شاید با نگاه به چگونگی شکل‌گیری دموکراسی در آمریکا به ذهن عبور کند که به ظاهر راحت و دست‌یافتنی به نظر می‌رسد. چند نکته را باید مد نظر داشت: نحوه ملت‌سازی و ساختار قدرت پایین به بالا و شکل‌گیری ایالت‌های مستقل و دولت فدرال کاملا منحصر به فرد است.
دوم اینکه همین قانون اساسی آمریکا هم ایراداتی داشت و دهه‌ها بعد برطرف شد، مانند آزادی برده‌ها، حق رای زنان، حقوق برابر سیاهان که به ترتیب ٩٠، ١۴٠، ١٩٠ سال بعد از استقلال به قانون اساسی اضافه شد. سوم اینکه حتی تا نیمه قرن ٢٠ام همه بندهای قانون اساسی در تمام ایالتها اجرایی نبود.
Read 8 tweets
15 Jul
حافظه و استرس

١/١١ هنری مولیزن ٢٧ساله به دلیل تشنج‌های شدید در ١٩۵٣ تحت جراحی قرار گرفت و بخش‌هایی از مغز او از جمله هیپوکمپس برداشته شد. عمل تا حدودی موفقیت‌آمیز بود اما بعد از عمل توانایی ساختن حافظه جدید و طولانی مدت را از دست داد، و تنها تا ٩٠ ثانیه گذشته را به خاطر می‌آورد.
هنری فرد باهوشی بود و توانایی تکلم و یادآوری واژه‌ها، یادآوری خاطرات قبلی و انجام کارهایی که بلد بود را از دست نداد. اما بعد از جراحی، هر تجربه، هر غذا و هر شخص برای او همیشه نو و تازه بود. یک پازل تکراری برای او تازه بود اما به طور ناخودآگاه هر بار راحت‌تر آن پازل را حل می‌کرد.
هنری فرد بسیار مشهوری در علم پزشکی شد که مورد بسیار خاص او کمک زیادی به فهم بهتر عملکرد مغز کرد. بعد از مرگش در سال ٢٠٠٨ مغز او نگهداری شد و فرایند باز کردن مغزش به صورت زنده برای محققان پخش شد. مورد هنری نشان داد که بخش‌های مختلف مغز، وظایف متفاوتی دارند.
Read 11 tweets
8 Jul
دیپلماسی vs میدان در آمریکا

١/١٨ اگرچه آمریکا در سال ١٧٧۶ اعلام استقلال کرد، اما تا سال‌ها همچنان درگیر جنگ‌های متوالی با کشورهای اروپایی بود. جنگ استقلال با انگلیس بعد از ٨سال در ١٧٨٣ به پایان رسید. در سال ١٧٨٨ تا ١٨٠٠ نیروی دریایی آمریکا با فرانسه به صورت متناوب درگیر بود.
جنگ دوم استقلال با انگلیس در ١٨١٢ آغاز شد و بعد از ٢سال به امضا تفاهم‌نامه به پایان رسید که این نقطه پایانی بود بر درگیری‌های نظامی آمریکا در خاک خود و شروع فصل جدیدی از توسعه‌طلبی، و طی تقریبا ۵٠سال آمریکا از باریکه شرقی تا ساحل غربی وسعت پیدا کرد.
روندی که جهت‌گیری بیش از همه به شخص ر.ج بستگی داشت، و ٣ ر.ج بعدی مثل خوبی از این تغییرات ناگهانی است. از سال ١٨٢٣ بر اساس دکترین مونرو، پنجمین ر.ج آمریکا، سیاست خارجی بر عدم دخالت و حضور نظامی در اروپا استوار بود، و از طرفی حق مداخله و کنترل قاره آمریکا به این کشور تعلق داشت.
Read 18 tweets
2 Jul
افسردگی و استرس

١/١١ افسردگی یک بیماری و ناشی از عوامل متعدد روانی، محیطی، و ژنتیک است. تعریف ساده آن ناتوانی در لذت بردن از امورات زندگی است که دیگران معمولا برای آنها هیجان و شوق دارند. نتیجه آن بی‌انگیزگی، خستگی و بی‌حوصلگی است. گویی که هیچ اتفاق مثبتی در زندگی رخ نمی‌دهد
و امکان آن هم وجود ندارد. این امر تا آنجا پیش می‌رود که فرد حتی به شکلی عجیب و غیرمنطقی اتفاقات خوب زندگی را نیز منکر می‌شود. در حالت‌های شدید ممکن است فرد خود را مقصر ببیند، به خود صدمه بزند و به خودکشی منجر شود. افسردگی ایراد بیولوژیکی و شیمیایی در مغز است.
در کورتکس مغز (بخش خودآگاه) ذهنیتی منفی شکل می‌گیرد، اما مکانیزم‌های دفاعی معمول نه تنها آن را کنترل نمی‌کنند بلکه بقیه ذهن و بخش‌های قدیمی‌تر مثل آمیگدلا (مرکز ترس) نیز در تقویت آن همراهی می‌کنند. نوعی بیماری همراه با اختلال ادراکی Cognitive Distortion است که بیمار توانایی
Read 11 tweets
28 Jun
استرس و بدن انسان

١/٧ در برابر شرایط استرس‌زا، ناگهانی، و دشوار محیط اطراف واکنش‌هایی در بدن جانداران تکامل یافته که شانس بقا را افزایش دهد. گورخری زخمی که یک شیر او را تعقیب می‌کند، ترشح هورمون استرس مجموعه تغییراتی را بدن او ایجاد می‌کند.
برای خون‌رسانی بهتر تپش قلب افزایش می‌یابد، فعالیت سیستم گوارشی، معده، و همچنین فرآیندهای طولانی مثل رشد متوقف می‌شود. سیستم ایمنی بدن نیز در حالت آماده باش است. اکسیژن و گلوکز بیشتری به مغز می‌رسد تا هوشیاری بالا باشد. برای سبک شدن هنگام فرار،
تخلیه غیر ارادی مثانه و حتی روده بزرگ ممکن است اتفاق بیفتد. تولید گلوکز از چربی افزایش پیدا می‌کند و تولید انسولین قطع می‌شود. مغز به سلولهای چربی فرمان می‌دهد که انسولین را نادیده بگیرند. تمامی این واکنش‌ها به بیشترین شدن شانس گورخر زخمی کمک می‌کند.
Read 7 tweets
10 Jun
۵/١ یکی از ویژگی‌های ذهنی آدمی، درهم تنیده بودن حافظه و احساسات است. ارزیابی ما از واقعیت‌ها و یا برداشت ما از خاطرات به میزان زیادی با شدت احساسات همراه با آن مرتبط است. به عبارتی حقیقت و درستی یک باور و ماندگاری آن معمولا با احساسات همراه با آن متناسب است.
ذهن ما به شکلی است که هرچقدر احساس ترس یا عصبانیت از یک تهدید و نگرانی بیشتر باشد، آن را بیشتر جدی و واقعی تصور می‌کند. احساسات باور ما را تقویت می‌کند، و در ادامه باور هم به احساسات ما دامن می‌زند. فرد هر چه بیشتر در گرداب احساسات عمیق خود فرو رود، از منطق بیشتر فاصله می‌گیرد
در طول یک مشاجره داغ، هر دو طرف هر لحظه بر درست بودن حس خود بیشتر مطمئن می‌شوند و پذیرش طرف مقابل غیرممکن به نظر می‌رسد. مجری‌های برنامه‌های سیاسی عقیدتی انگیزشی ... هم به خوبی می‌دانند که هیجان بیشتر و صدای بلند باعث اثرگذاری بیشتر است.
Read 5 tweets

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Too expensive? Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal Become our Patreon

Thank you for your support!

Follow Us on Twitter!

:(