١/١٠ تا چند صد سال تخمینی دقیق از عمر زمین وجود نداشت و حتی بر اساس آموزههای انجیل برخی عمر زمین را تنها چند هزار سال تخمین میزدند. از شروع قرن ٢٠ام روش ایزوتروپی مواد رادیواکتیو مانند اورانیوم، Uranium-lead dating، روشی قابل اعتماد در سنسنجی سنگها بود.
کامرون پترسن در ٢۴سالگی در پروژه منهتن مشارکت داشت و پس از پایان جج٢ در پروژه سنسنجی زمین شروع به فعالیت کرد. بعد از سالها تلاش و یافتن نمونه مناسب و اختراع اتاق تمیز برای اینکار بالاخره موفق شد و عمر زمین را تا ۴.۵ میلیارد سال تخمین زد.
مدتی بعد در یکی از اندازهگیریها از میزان سرب در اقیانوس، اعداد به دست آمده بسیار عجیب بود. میزان سرب در سطح آب هزاران برابر بیشتر از عمق دریا بود. اگرچه سرب سالها زمان لازم داشت تا به عمق آب هم نفوذ کند اما این اختلاف چشمگیر نشان میداد این تغییر جدید است.
پترسن بعد از چند ماه پاسخ را یافت: بنزین سربی، Leaded Gasoline، که سوخت بسیار عالی برای خودروهای آن زمان بود.
از دو هزار سال قبل سمی بودن سرب ساخته شده بود، به ویژه که سرب در فرایند رشد مغزی کودکان اختلال ایجاد میکرد و در طولانی مدت اثرات فیزیولوژیکی مخرب بر آنها داشت.
این کودکان IQ کمتری دارند و در کنترل احساسی و خودداری منطقی دچار مشکل بودند که نتیجه آن هم خشونت بود. پترسن با لابیهای قدرتمند نفت و خودرو باید روبرو شد. او به تدریج یافتههای خود را منتشر کرد که نشان میداد در تمام تاریخ آلودگی سربی ١٠٠ها برابر کمتر از میزان امروزی آن بود.
کمپانیهای نفتی ابتدا با او تماس گرفتند تا او را از ادامه تا مصرف شود. اما او امتناع کرد. چند روز بعد فاند او قطع شد و تا مرز اخراج شدن پیش رفت. نبرد چند ساله او با کمپانیهای نفت و خودرو آغاز شد. این کمپانیها هم تیم دانشمندان و محققان خود را داشتند که میزان نرمال
سرب را بیخطر میدانستند. پترسن هم تنها نبود و آکادمی علوم آمریکا، ارتش و نیروی دریایی، و دانشگاهها از تحقیقات او حمایت میکردند. تلاشهای پترسن بالاخره نتیجه داد و در سال ١٩٧٠ قانون ممنوعیت سرب تصویب شد و چند سال بعد تمام دنیا نیز از آن پیروی کرد
که پایانی بود بر یکی از خطرناکترین تهدیدات محیط زیستی قرن ٢٠ام. طی ٢-٣ سال بعد سرب موجود در بدن آمریکاییها تا ٨٠٪ کاهش پیدا کرد.
میزان جرم و جنایت در آمریکا در دهه ۶٠ و ٧٠ میلادی به سرعت افزایش پیدا کرد اما از دهه ٩٠ این روند معکوس شد و تا کنون رو به کاهش است. عوامل متعددی را میتوان شمرد: آزادی سقط جنین، آموزش بهتر نیروهای پلیس، شرایط اقتصادی اجتماعی پایدارتر، ... و همچنین حذف سرب.
پن: نون زدن در خون مردم و خوردن توسط کمپانیها و دانشمندان و پزشکها در تاریخ بیسابقه نیست. اما شرایط تلخ امروز ایران و یکهتازی کرونا که نتیجه توهم و جهالت از یک طرف و طمع و فرصتطلبی از طرف دیگر است، دست کم در این روزگار بیسابقه است.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
١/٢١ آگاهی انسان به وجود خود و هوشیاری او به حیات، برتری او نسبت به دیگر جانداران بود. اما این برتری ذهنی جنبه دیگری نیز داشت: آگاهی نسبت به مرگ وپایان محتوم زندگی که وحشتی دائمی به همراه داشت و تاثیری بزرگ بر زندگی و روان آدمی داشته
کتاب از خردسالی شروع میکند که در ذهن کودک مرگ شناخته شده و مفهوم نیست، اما کودک همیشه با یک حس ناامنی مواجهه است. این نیاز به امنیت و آرامش و در نتیجه وابستگی به والدین حتی فراتر از نیاز به غذا است. از ٣سالگی به تدریج ایده مرگ در ذهن شکل میگیرد،
اما هنوز به صورت آگاهانه از مرگ نمیترسد. از ۵ تا ٩ سالگی تصور میکنند مرگ قابل اجتناب و فریب دادن است. قهرمانهای کودکان در این دوره نمود همین توانایی فرار از مرگ هستند؛ درتی در جادوگر شهر از، پینوکیو، هری پاتر، سفید برفی، ...
١/٨سنجیدن نظام پهلوی حاکم بر ایران با معیاری دموکراسی و تحقیر آن تحت عنوان دیکتاتوری در بهترین حالت از نشناختن فرایند پیچیده و چندوجهی رسیدن به دموکراسی، ندیده گرفتن پیشینه تاریخی و شرایط آن زمان است. گویی که دموکراسی گوهری ارزشمندی بود که شاه پنهان کرده بود و از مردم دریغ کرد.
این چنین مقایسههایی شاید با نگاه به چگونگی شکلگیری دموکراسی در آمریکا به ذهن عبور کند که به ظاهر راحت و دستیافتنی به نظر میرسد. چند نکته را باید مد نظر داشت: نحوه ملتسازی و ساختار قدرت پایین به بالا و شکلگیری ایالتهای مستقل و دولت فدرال کاملا منحصر به فرد است.
دوم اینکه همین قانون اساسی آمریکا هم ایراداتی داشت و دههها بعد برطرف شد، مانند آزادی بردهها، حق رای زنان، حقوق برابر سیاهان که به ترتیب ٩٠، ١۴٠، ١٩٠ سال بعد از استقلال به قانون اساسی اضافه شد. سوم اینکه حتی تا نیمه قرن ٢٠ام همه بندهای قانون اساسی در تمام ایالتها اجرایی نبود.
١/١١ هنری مولیزن ٢٧ساله به دلیل تشنجهای شدید در ١٩۵٣ تحت جراحی قرار گرفت و بخشهایی از مغز او از جمله هیپوکمپس برداشته شد. عمل تا حدودی موفقیتآمیز بود اما بعد از عمل توانایی ساختن حافظه جدید و طولانی مدت را از دست داد، و تنها تا ٩٠ ثانیه گذشته را به خاطر میآورد.
هنری فرد باهوشی بود و توانایی تکلم و یادآوری واژهها، یادآوری خاطرات قبلی و انجام کارهایی که بلد بود را از دست نداد. اما بعد از جراحی، هر تجربه، هر غذا و هر شخص برای او همیشه نو و تازه بود. یک پازل تکراری برای او تازه بود اما به طور ناخودآگاه هر بار راحتتر آن پازل را حل میکرد.
هنری فرد بسیار مشهوری در علم پزشکی شد که مورد بسیار خاص او کمک زیادی به فهم بهتر عملکرد مغز کرد. بعد از مرگش در سال ٢٠٠٨ مغز او نگهداری شد و فرایند باز کردن مغزش به صورت زنده برای محققان پخش شد. مورد هنری نشان داد که بخشهای مختلف مغز، وظایف متفاوتی دارند.
١/١٨ اگرچه آمریکا در سال ١٧٧۶ اعلام استقلال کرد، اما تا سالها همچنان درگیر جنگهای متوالی با کشورهای اروپایی بود. جنگ استقلال با انگلیس بعد از ٨سال در ١٧٨٣ به پایان رسید. در سال ١٧٨٨ تا ١٨٠٠ نیروی دریایی آمریکا با فرانسه به صورت متناوب درگیر بود.
جنگ دوم استقلال با انگلیس در ١٨١٢ آغاز شد و بعد از ٢سال به امضا تفاهمنامه به پایان رسید که این نقطه پایانی بود بر درگیریهای نظامی آمریکا در خاک خود و شروع فصل جدیدی از توسعهطلبی، و طی تقریبا ۵٠سال آمریکا از باریکه شرقی تا ساحل غربی وسعت پیدا کرد.
روندی که جهتگیری بیش از همه به شخص ر.ج بستگی داشت، و ٣ ر.ج بعدی مثل خوبی از این تغییرات ناگهانی است. از سال ١٨٢٣ بر اساس دکترین مونرو، پنجمین ر.ج آمریکا، سیاست خارجی بر عدم دخالت و حضور نظامی در اروپا استوار بود، و از طرفی حق مداخله و کنترل قاره آمریکا به این کشور تعلق داشت.
١/١١ افسردگی یک بیماری و ناشی از عوامل متعدد روانی، محیطی، و ژنتیک است. تعریف ساده آن ناتوانی در لذت بردن از امورات زندگی است که دیگران معمولا برای آنها هیجان و شوق دارند. نتیجه آن بیانگیزگی، خستگی و بیحوصلگی است. گویی که هیچ اتفاق مثبتی در زندگی رخ نمیدهد
و امکان آن هم وجود ندارد. این امر تا آنجا پیش میرود که فرد حتی به شکلی عجیب و غیرمنطقی اتفاقات خوب زندگی را نیز منکر میشود. در حالتهای شدید ممکن است فرد خود را مقصر ببیند، به خود صدمه بزند و به خودکشی منجر شود. افسردگی ایراد بیولوژیکی و شیمیایی در مغز است.
در کورتکس مغز (بخش خودآگاه) ذهنیتی منفی شکل میگیرد، اما مکانیزمهای دفاعی معمول نه تنها آن را کنترل نمیکنند بلکه بقیه ذهن و بخشهای قدیمیتر مثل آمیگدلا (مرکز ترس) نیز در تقویت آن همراهی میکنند. نوعی بیماری همراه با اختلال ادراکی Cognitive Distortion است که بیمار توانایی
١/٧ در برابر شرایط استرسزا، ناگهانی، و دشوار محیط اطراف واکنشهایی در بدن جانداران تکامل یافته که شانس بقا را افزایش دهد. گورخری زخمی که یک شیر او را تعقیب میکند، ترشح هورمون استرس مجموعه تغییراتی را بدن او ایجاد میکند.
برای خونرسانی بهتر تپش قلب افزایش مییابد، فعالیت سیستم گوارشی، معده، و همچنین فرآیندهای طولانی مثل رشد متوقف میشود. سیستم ایمنی بدن نیز در حالت آماده باش است. اکسیژن و گلوکز بیشتری به مغز میرسد تا هوشیاری بالا باشد. برای سبک شدن هنگام فرار،
تخلیه غیر ارادی مثانه و حتی روده بزرگ ممکن است اتفاق بیفتد. تولید گلوکز از چربی افزایش پیدا میکند و تولید انسولین قطع میشود. مغز به سلولهای چربی فرمان میدهد که انسولین را نادیده بگیرند. تمامی این واکنشها به بیشترین شدن شانس گورخر زخمی کمک میکند.