١/١٣ جیمز بری، نویسنده معروف اسکاتلندی خالق پیتر پن، در ۶سالگی برادر بزرگتر خود دیوید را از دست داد. دیوید هنگام مرگ ١۴سال سن داشت و فرزند محبوب خانواده بود که مادر او هرگز نتوانست این غم را فراموش کند. جیمز شاهد سوگواری همیشگی مادر بود
و برای تسلی مادر مانند دیوید لباس میپوشید و مانند او رفتار کند. یکبار که وارد اتاق شد، مادرش لحظهای با ذوق پرسید دیوید تویی؟ جیمز پاسخ داد نه مادر من هستم جیمز. چند سال را با این شرایط پر تنش سپری کرد که اثر عمیق فیزیکی و روانی بر جیمز گذاشت، قد او کوتاهتر از دیگران بود.
او که داستان پرداز خوبی بود بعدها با خلق پیتر پن معروف شد، کودکی موذی بود که هرگز بزرگ نشد. استرس حتی از قبل از تولد بر جنین و چگونگی رشد او تأثیر میگذارد. مثال معروف هم Dutch Famine است که در ماههای پایانی جج٢، ۴میلیون هلندی با قحطی شدید روبرو بودند
و برای زنده ماندن بدن آنها نیاز به تطبیقپذیری با شرایط سخت را داشت. پس از عادی شدن شرایط، این تغییر متابولیسم تا چند نسل ادامه پیدا کرد. مادرانی که در این دوران باردار بودند، فرزندان آنها جثه کوچکتری داشتند و احتمال بیشتری به ابتلا به دیابت و چاقی و مشکلات ناشی از آنها داشتند.
فرزندان مادرانی که در دوران بارداری شرایط پراسترسی را تجربه میکنند، در بزرگسالی تحریکپذیری بیشتری نسبت شرایط استرسزا دارند، و در برابر اضطراب anxiety آسیبپذیرتر هستند. نقل شده که در قرن ١٣میلادی فردریک دوم پادشاه روم کنجکاو بود که زبان طبیعی آدمی،
زبانی که خدا به آدم و حوا آموخته بود، کدام است. چند نوزاد را از مادرانشان جدا کرد و افرادی مامور مراقبت از آنها بودند که تنها مدت کوتاهی در روز بدون هیچ تعاملی با آنها، کار تامین غذا و نظافت را انجام میدادند. این کودکان قبل از اینکه به حرف بیایند، تلف شدند.
زمانی تصور میشد تنها نیاز کودک به والدین شیر و غذا و نگهداری است. در دهه ۵٠ هری هارلو آزمایش معروف خود را بر روی میمونها انجام داد. میمونها را فورا بعد از تولد از مادر جدا کرد و غذا و مکان مناسب برای آنها تهیه کرد و بعد از مدتی آنها را در کنار دیگر میمونهای معمولی قرار داد.
این میمونها توانایی اجتماعی و اعتماد به نفس به شدت کمتری داشتند و حتی به خود آسیب میزدند. گروه دیگری از میمونها را که از مادر خود جدا شده بودند در قفسی در کنار دو میمون عروسکی فرار داد، یکی ساخته شده با فلز و دیگری با پارچه. میمونها همیشه به عروسک نرم تمایل داشتند
حتی اگر غذا از سمت عروسک فلزی تامین میشد. دسته دیگری را وارد اتاق جدیدی کرد. میمونهایی که عروسک پارچهای در کنارشان بود کنجکاوی و جرئت بیشتری در بررسی اتاق و یادگیری داشتند. این آزمایش برای اولین بار نشان داد که وابستگی کودک به مادر به خاطر امنیت و آرامش است نه فقط تامین غذا.
استرس برنامههای بلند مدت بدن مانند رشد فیزیکی و ذهنی را به حالت تعلیق در میآورد. در نتیجه استرس زیاد در رشد کودک اثر منفی دارد. مادر نگران و همیشه مضطرب، این ویژگی را به فرزند خود نیز انتقال میدهد. از طرفی کودکانی که در سنین رشد شرایط امن و آرامی را داشتند،
توانایی یادگیری و حافظه بهتری دارند. نکته مهم این که اگرچه استرس مزمن و شدید اثرات منفی دارد، بدن توانایی خوبی در برابر استرس شرایط معمول زندگی دارد که به ویژه در شرایط رشد لازم است. حمایت همیشگی و جدا کردن کودک از هرگونه دشواری اجازه رشد مکانیزمهای دفاعی روانی را در مواجهه با
ناملایمت زندگی آینده نمیدهد. در جایی کودک باید بیاموزد که دنیا محدود به گستره امن و کنترل شده والدین نیست، و باید جایگاه واقعی خود را در دنیا و توانایی محدود خود در کنترل امورات زندگی را بپذیرد. میزان توجه و پشتیبانی والدین باید چقدر باشد؟
کتاب تنها اشاره کرده که توافقی وجود ندارد و با توجه به فاکتورهای مختلف به ویژه فرهنگ فرق میکند.
پایان
پن: دو نوشته دیگر از کتاب Stress and your body باقی مانده: استرس و خواب، با استرس چه باید کرد.
نوشتههای قبلی 👇
١/١٢ از حدود ٨٠٠ هزار سال قبل با کمک آتش غذای پخته شده در برنامه غذایی ما قرار گرفت که جویدن آن نیروی کمتری میخواست. رشد ذهنی و بزرگ شدن تدریجی مغز باعث کوچک شدن دهان و فک و صورت، و ضعیف شدن عضلات صورت شد.
استخوانی شدن صورت و برآمدگی بینی شاخصه آدمی نسبت به میمونها بود. بینی عمودی به جای مسطح، کارایی کمتری داشت و میکروبها راحتتر وارد میشدند. مجرای تنفسی هم تنگتر شد. در هوای سردتر بینی باریکتر و بلندتر تا هوای ورودی گرمتر شود. در هوای گرم بینی پهنتر شد
تا برای ورود هوایی گرم و مرطوب مناسب باشد. برای رشد توانایی تکلم و تکامل حنجره، بخش جدا کننده غذا و هوا یا حلق عقبتر رفت و فضای بزرگی در پشت دهان ما ایجاد شد. در حالیکه در دیگر پستانداران این بخش بالاتر قرار دارد انسان تنها پستانداری است که ممکن است به خاطر جویدن غذا خفه شود.
١/٧ کاتلین فلنگین از ٢٠سال پیش به صورت متناوب درگیر سرطان بود وتحت درمانهای بسیار سخت قرار گرفته. در این مقاله از تجربه مهمی که طی سالها به آن رسیده صحبت کرده. به محض شروع درمان از طرف دوستان و پزشکها، کاتلین با سیلی از توصیهها برای حفظ روحیه و اراده و نگاه مثبت روبرو شد.
تلاشی بیشتر با این هدف که شخص به بدن این پیام را برساند که میخواهد زنده بماند. این نگرش چندان هم بیاساس نبود. در سال ١٩٨٩ گروهی از زنان مبتلا به سرطان سینه مورد مطالعه قرار گرفتند. برای نیمی از آنها یک گروه حمایتی تشکیل دادند و تحت حمایت روانی و قرار گرفتند. از نیمی دیگر هیچ
حمایت اضافهای نشد. محققان دیدند که زنان گروه اول دو برابر گروه دوم عمر کردند. نتیجهای که نگرش به اثر مدیتیشن و اراده قوی فرد مبتلا به سرطان را تغییر داد. به عبارتی دیگر بخشی از مسوولیت درمان بر دوش بیمار بود که همیشه میبایست حالت روحی مثبت و امید به آینده را حفظ میکرد.
۶/١ یک فصل از این کتاب به طاعون سیاه Black Death در اروپا پرداخته. دو نکته جالب داشت. مردم از چگونگی گسترش و کنترل بیماری هیچ اطلاعی نداشتند و درمانده شده بودند. کم کم به این نتیجه رسیدند که ظاهراً یهودیها نرخ ابتلا و تلفات کمتری دارند.
در واقع به این خاطر بود که یهودیها از بقیه جمعیت مسیحی تقریبا جدا بودند و گاهی به دلایل سنتی حبوبات و غلات را از خانه خارج میکردند در نتیجه موشها و حیوانات که ناقل بیماری بودند در خانه نبودند. اما در آن زمان این تصور شکل گرفت که این بیماری نقشه یهودیها است.
در فوریه ١٣۴٩، از شهرهای اطراف استراسبورگ خبر شیوع بیماری به این شهر رسید. بزرگان شهر تصمیم گرفتند پیشدستی کنند تا از بیماری در امان باشند. به همین منظور تمامی یهودیان شهر را طی یک هفته پیدا کردند و کشتند. البته که مدتی بعد بیماری رسید و بیگناهی یهودیها ثابت شد.
١/١٧ در آوریل ١٩٧۵، جرالد فورد از کنگره درخواست بودجه ٣٠٠میلیون دلاری کرد تا بعد از خروج از ویتنام، ١٧۵هزار ویتنامی که به آمریکاییها کمک کرده بودند نیز خارج شوند. یکی از مخالفان سناتور ٣٢ساله جو بایدن بود که از دید او آمریکا الزام اخلاقی و عرفی برای این ویتنامیها نداشت.
پیروزی در جنگ افغانستان بسیار سریع و طی چند هفته اتفاق افتاد و نیروهای زمینی افغانستان نقش مهمی داشتند. در ادامه دو سال اول جنگ نسبتا خوب پیش رفت اما ناگهان یک اتفاق همه چیز را تغییر داد، جنگ عراق. مدت کوتاهی بعد از شکست دادن طالبان کاخ سفید به دنبال طرحریزی جنگ با عراق بود.
چند هفته بعد از شروع جنگ عراق، رامسفلد پایان جنگ افغانستان و شروع دوره ثبات و بازسازی را اعلام کرد. پایان جنگ شعار کمپین اوباما بود، و سال ٢٠١٠ با حضور ١٠٠ هزار آمریکایی خونینترین سال نیز بود که ۵٠٠ آمریکایی کشته شدند. اوباما دوران خود را با ٨٠٠٠ سرباز در افغانستان پایان داد.
١/١٠ تا چند صد سال تخمینی دقیق از عمر زمین وجود نداشت و حتی بر اساس آموزههای انجیل برخی عمر زمین را تنها چند هزار سال تخمین میزدند. از شروع قرن ٢٠ام روش ایزوتروپی مواد رادیواکتیو مانند اورانیوم، Uranium-lead dating، روشی قابل اعتماد در سنسنجی سنگها بود.
کامرون پترسن در ٢۴سالگی در پروژه منهتن مشارکت داشت و پس از پایان جج٢ در پروژه سنسنجی زمین شروع به فعالیت کرد. بعد از سالها تلاش و یافتن نمونه مناسب و اختراع اتاق تمیز برای اینکار بالاخره موفق شد و عمر زمین را تا ۴.۵ میلیارد سال تخمین زد.
مدتی بعد در یکی از اندازهگیریها از میزان سرب در اقیانوس، اعداد به دست آمده بسیار عجیب بود. میزان سرب در سطح آب هزاران برابر بیشتر از عمق دریا بود. اگرچه سرب سالها زمان لازم داشت تا به عمق آب هم نفوذ کند اما این اختلاف چشمگیر نشان میداد این تغییر جدید است.
١/٢١ آگاهی انسان به وجود خود و هوشیاری او به حیات، برتری او نسبت به دیگر جانداران بود. اما این برتری ذهنی جنبه دیگری نیز داشت: آگاهی نسبت به مرگ وپایان محتوم زندگی که وحشتی دائمی به همراه داشت و تاثیری بزرگ بر زندگی و روان آدمی داشته
کتاب از خردسالی شروع میکند که در ذهن کودک مرگ شناخته شده و مفهوم نیست، اما کودک همیشه با یک حس ناامنی مواجهه است. این نیاز به امنیت و آرامش و در نتیجه وابستگی به والدین حتی فراتر از نیاز به غذا است. از ٣سالگی به تدریج ایده مرگ در ذهن شکل میگیرد،
اما هنوز به صورت آگاهانه از مرگ نمیترسد. از ۵ تا ٩ سالگی تصور میکنند مرگ قابل اجتناب و فریب دادن است. قهرمانهای کودکان در این دوره نمود همین توانایی فرار از مرگ هستند؛ درتی در جادوگر شهر از، پینوکیو، هری پاتر، سفید برفی، ...