«خدا مُرده است»

نویسنده میگه وقتی کتاب قبلی‌اش (دوازده قانون برای زندگی) رو نوشت، جاهای زیادی برای سخنرانی دعوت شد. توی سخنرانی‌هاش دید وقتی راجع به یک موضوعی صحبت می‌کنه، همه سراپا گوش میشن و تمام توجه‌شون رو به اون میدن - حس مسئولیت / ۱
اون موقع که کتابش رو می‌نوشت فکر می‌کرد این موضوع بدیهی باشه. ولی با توجه به بازخوردی که از خواننده‌ها و شنونده‌هاش گرفت، متوجه شد این حرفِ به ظاهر بدیهی چقدر برای افراد ناآشناست. /۲
همه این روزها می‌شنون که عوامل خارجی (اجتماع و ساختار فعلی اون) چطور به اونها ظلم کرده و باعث همه مشکلات زندگی‌شون شده. همین باعث شده افراد حس قربانی بودن داشته باشن، سرشار از تنفر بشن، و نقش خودشون در زندگی رو نادیده بگیرن. /۳
اینکه همه‌چی رو از چشم اجتماع و عوامل خارجی ببینن، و نقش خودشون رو در مسیر زندگی نادیده بگیرن، باعث شده خیلی‌ها در مواجهه با سختی‌های زندگی آسیب‌پذیر بشن.

زندگی در تحمل سختی‌ها و قبول مسئولیت‌هاست که معنا پیدا می‌کنه. /۴
نیچه جمله‌ی معروفی داره که "خدا مرده است" - توضیح میده که باور به ادیان روز به روز کمتر میشه، و جوامعی که براساس ادیان شکل گرفتن هم دچار تغییر بنیادی خواهند شد - ارزش‌های قدیمی جای خودشون رو به ارزشهای جدید میدن و ایدئولوژی‌های تازه پیدا میشن. /۵
نیچه دو نتیجه رو محتمل می‌دونست. اینکه نبود ادیان
- یا مردم رو دچار تردید همیشگی و پوچی میکنه (در نبود سیستم ارزش‌گذاری قطعی)
- و یا ایدئولوژی‌هایی میان که با قطعیت راهکار ارائه می‌کنن و افکار مخالف خودشون رو هم سرکوب می‌کنن.

در ادامه مشخص شد که پیش‌بینی‌های نیچه درست بودن. /۶
یک نمونه، طرز تفکر مارکسیستی بود که همه مشکلات رو در توازن ثروت میدید. فرض این بود که افراد فقیر آدمهای خوبی ان و افراد ثروتمند، بد. کشورهایی که این طرز تفکر رو اجرا کردن، به زور ثروت رو از عده‌ای گرفتن و بین مردم پخش کردن.
نتیجه؟ تنها ۶ میلیون نفر در اوکراین در اثر قحطی مردن! /۷
خیلی از فقرا که فرض شده بود آدمهای خوبی ان، جنایتکار و تشنه‌ی قدرت بودن، که از این سیستم سواستفاده کردن. خیلی از افراد ثروتمند، آدمهای متخصص و باهوشی بودن که سرمایه ازشون گرفته شد، و برای کارهای سطح پایین و نامرتبط با تخصص‌شون فرستاده شدن.
انگیزه‌ها از بین رفت و کشور نابود شد. /۸
مشکل همه ایدئولوژی‌ها اینه که مسائل پیچیده رو با یک متغیر ساده‌سازی می‌کنن و مشکلات جوامع رو براساس همون یک متغیر توضیح میدن.

مثلا اگه مشکل رو از ثروت ببینن (مارکسیست) علت فقر و بقیه مشکلات دنیا رو در عدم توازن سرمایه توضیح میدن. /۹
اگه مشکل رو در قدرت ببینن (تفکر میشل فوکو) قدرتمندان رو تنها عامل فساد دنیا معرفی می‌کنن.

اگه مشکل رو در مردسالاری ببینن (فمنیست) ویژگی‌های مردونه رو مورد حمله قرار میدن. /۱۰
توضیح مشکلات و پدیده‌های اجتماعی با استفاده از یک متغیر کار راحتیه و به افراد حس دانایی و غرور بی‌مورد میده. ولی این ساده‌سازی بیش از حده، و اون غرور و حس دانایی خطرناک. /۱۱
افراد در این ایدئولوژی‌ها مردم رو به قربانی و سرکوبگر تقسیم بندی می‌کنن. قربانی‌ها رو خوب، و افرادی که در اون سیستم موفق شدن رو بد و سرکوبگر می‌بینن. خودشون رو مدافع قربانی‌ها معرفی می‌کنن، و از نظر اخلاقی جایگاه بالاتری برای خودشون قائل هستن. /۱۲
طبیعتا این افراد فضایی برای گفتگو با اونهایی که طرز تفکر متفاوتی دارن قائل نیستن. کتاب میگه از این نظر، این افراد شبیه مذهبی‌های افراطی هستن (اگرچه در ظاهر نقطه‌ی مقابل هم ان) چرا که هر طرز تفکری غیر خودشون رو رد می‌کنن و شایسته حمله می‌دونن. /۱۳
مشکلات جوامع و افراد دلایل متنوعی می‌تونه داشته باشه - عواملی مثل شرایط اقتصادی، اوضاع روحی و روانی، حسادت، گرسنگی، خشم، اضطراب، دین، بیماری، تکنولوژی، شانس و… هیچکدوم اینها رو نمیشه در نظر نگرفت و در قالب تنها یک پدیده (مثل ثروت، قدرت، مردسالاری یا...) بیان کرد. /۱۴
توصیه کتاب اینه که خودمون رو به ایدئولوژی‌ای گره نزنیم و بخشی از شخصیت‌مون نکنیم. بجای اینکه خودمون رو قربانی بدونیم و بقیه رو سرزنش کنیم، نقش خودمون رو بپذیریم و مسئولیت‌پذیر باشیم. /۱۵
ایدئولوژی‌ها بذر خشم می‌کارن. آدمها رو به دو دسته «قربانی» و «بهره‌مند/سرکوبگر» تقسیم می‌کنن و هر دستاوردی رو ناشی از بی‌عدالتی می‌بینن. این حس تنفر خطرناکه، چون باعث میشه آدمها بهترین خودشون نباشن، خودشون رو قربانیِ محیط غیرمنصفانه ببینن، و تلاشی برای پیشرفت نکنن. /۱۶
برای مشکلاتی که تو زندگی میبینید، از مسائل کوچیک شروع کنید و براشون راه‌حلی ارائه کنید. از اتاق خودتون شروع کنید؛ مرتبش کنید. به خونواده‌تون برسید. زندگی‌تون رو تنظیم کنید. هدفی برای خودتون پیدا کنید و نسبت بهش متعهد باشید. /۱۶
اگه همه اینها رو انجام دادید، بعد سراغ مسائل بزرگتر برید و مسئولیت‌های جدی‌تر بپذیرید. اول از خودتون شروع کنید، قبل از اینکه به مسائل اجتماع بپردازید.

ایدئولوژی‌ها رو رها کنید. /۱۷ و پایان

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with مــتـیـن

مــتـیـن Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

More from @matinkh_fa

15 Oct
تفاوت قاطع حرف زدن (assertive) و تهاجمی بودن (aggressive)

خیلی‌ها محکم حرف زدن رو با تهاجمی بودن اشتباه می‌گیرن. فکر می‌کنن باید حرف حرفِ اونا باشه تا موقعیتشون به عنوان فرد قدرتمند به خطر نیافته. ولی اینها معادل هم نیستن و اتفاقا تفاوت اساسی دارن.

قاطع صحبت کردن از سر اعتماد به نفسه. طرف می‌دونه چی می‌خواد، اون رو دقیق بیان می‌کنه. به همین دلیل مشکلی در گفتگو و شنیدن حرف بقیه نداره. چون از سمت خودش مطمئنه و این احتمال رو هم میده که شاید از طریق دیگه‌ای هم به خواسته‌اش برسه.
ولی تهاجمی صحبت کردن یک مکانیزم دفاعیه. طرف یک ضعفی در خودش می‌بینه که با حمله کردن سعی در مخفی کردنش داره. نقطه مقابل اعتماد به نفس داشتن. به همین دلیل، وقتی نظر دیگه‌ای می‌شنوه بهش حمله می‌کنه تا در نهایت حرف حرفِ خودش باشه.
Read 4 tweets
12 Oct
«کارهایی که دوست نداریم»

ما کارهایی رو انجام می‌دیم که احساس می‌کنیم مهم هستن. اهمیت و ارزش کارهاست که باعث میشه ما سختی اون کار رو تحمل کنیم، و در روزهایی که در بهترین حالت روحی نیستیم، خودمون رو از تخت بیرون بکشیم و اون کار رو ادامه بدیم. /۱
تن سپردن به کارهایی که دوست نداریم و می‌دونیم نادرست هستن باعث از بین رفتن امید و اعتماد به نفس میشه. وقتی به ما کار بی‌ارزش و پوچی سپرده بشه، در خودمون انگیزه کمی می‌بینیم که بخوایم مفید باشیم و وظیفه‌مون رو درست انجام بدیم. /۲
توصیه کتاب ساده است: "کاری که دوست نداری، انجام نده"

نویسنده مراجعی داشت که محیط کاری‌اش بیش از حد در «پولیتیکال کورکتنس» (نزاکت سیاسی) پافشاری داشت و هر روز کلمه و عبارات جدیدی رو ممنوع اعلام می‌کرد. این فرد هم باید همراهی، و در مواردی توجیه‌شون می‌کرد. /۳
Read 16 tweets
8 Oct
از وقتی یادم میاد IBS داشتم (سندروم روده تحریک‌پذیر) و دل‌درد و صدای شکم بخشی از زندگی‌ام بوده. چقدر هم بخاطر این قضیه تو مدرسه و دانشگاه خجالت می کشیدم. کارهایی که من کردم و برام موثر بود رو در ادامه می‌نویسم. شاید بدرد شما هم خورد

- رژیم غذایی
- کنترل استرس
- برخوردهای اجتماعی
رژیم غذایی برای هرکسی متفاوته. هرکی باید ببینه چی برای اون جواب میده. خوردنی‌هایی که من کم کردم:
- لبنیات (بیشتر شیر و پنیر)
- حبوبات
- کاهو و سبزیجات (مگر بخارپز)

اینا برای آدمهای عادی هم دل‌پیچه و نفخ ایجاد میکنن، ولی برای مایی که IBS داریم، انگار ۵۰۰ تا خنجر به روده‌مون میزنن
ولی مهمترین چیز اینه که فهمیدم هیچوقت نباید سیرِ سیر بشم. اگه سر یه وعده‌ای خیلی سنگین غذا بخورم، هم خوابم می‌گیره و هم با دل‌درد بعدش نمی‌دونم چکار کنم. همیشه طوری غذا می‌خورم که سبک بمونم. اگه خونه باشم، تو ۱-۲ ساعت غذام رو می‌خورم که هیچوقت احساس سنگینی نکنم.
Read 8 tweets
5 Oct
زندگی آسون نیست. تو زندگی همه مسائل سخت و جدی پیش میاد که باید حل بشن. ولی معنا و هیجان زندگی هم بخاطر همین سختی‌ها و محدودیت‌هاست. درست مثل شطرنج. اگه قرار بود همه مهره‌ها رو بدون قاعده و قانون تکون بدیم، بازی بی‌معنی بود. جذابیتی نداشت. /۱
مردم به نیازها و خواسته‌هاشون در زندگی نمی‌رسن، چون در خیلی از موارد اصلا مشخص نمی‌کنن واقعا چی می‌خوان. تا وقتی هدف رو مشخص نکرده باشن، به هدف زدن هم ممکن نیست. /۲
مردم بیشتر از کارهایی که نکردن ناراحتن، تا خطاهایی که در مسیر بدست آوردن چیزی مرتکب میشن. اون خطاها خودشون ارزشمندن؛ به ما درسهای مفیدی میدن و ما رو آدمهای بهتری می‌کنن. دست روی دست گذاشتن، همون فرصت یادگیری رو هم از ما می‌گیره. /۳
Read 19 tweets
29 Sep
«ارزش بحث کردن نداره»

نویسنده از مراجعی (خانم) تعریف میکنه که همه مبلمان و وسایل خونه به سلیقه‌ی شوهر انتخاب شده بودن. تجملاتی و پر زرق و برق. برخلاف سلیقه خانم که مینیمال می‌پسندید. ولی خانم هیچوقت حرفی نزد. به نظرش اینها ارزش بحث کردن نداشتن. ولی قطعا از اونها لذت هم نمیبرد /۱
هرچقدر دکوریجات و مبلمان جدیدی به خونه اضافه میشد، اون بیشتر تو خونه‌اش احساس غریبه بودن میکرد. همین حرف نزدن‌ها باعث شد که بصورت مزمن بی‌انرژی باشه و کم کم تنفر از شرایط زندگی در اون پررنگ و پررنگ‌تر بشه. /۲
شاید به نظر بیاد بعضی از موارد کوچیک هستن و ارزش بحث کردن ندارن (مثلا تو چه بشقابی غذا بخورن، یا چه رومیزی‌ای داشته باشن) ولی اگه قرار باشه این موارد هر روز جلوی چشم باشن، دیگه بی‌اهمیت نیستن. حرف نزدن راجع به این موارد شاید آرامش رو حفظ کنه، ولی این آرامش دروغین و ظاهریه. /۳
Read 22 tweets
27 Sep
تو این پادکست یه نکته جالب در مورد علت شکل‌گیری فرهنگ هوک‌آپ (سکس بی‌احساس) میگه.

جنبشهای فمینیستی دوتا خواسته‌های عمده داشتن:
۱. زنها بتونن همون کارهایی رو بکنن که مردها می‌کردن
۲. نشون بدن ویژگی‌های زنانه ارزشمندن

ولی در این مسیر بیشتر مورد ۱ محقق شده، و این تعادل رو بهم زده/
دخترها از بچگی تشویق میشن که از ویژگی‌های منتسب به پسرها دوری نکنن و اون ویژگی‌ها رو در خودشون تقویت کنن. اگه دختربچه‌ای سراغ اسباب‌بازی‌های مهندسی بره، خیلی از خونواده‌ها بیشتر تشویقش می‌کنن (نسبت به بازی‌هایی که منتسب به دخترها بود)
اگه بعدا دختری بخواد رشته‌های ریاضی-فیزیک رو انتخاب کنه، هم همینطور. بیشتر مورد تایید و تحسین خواهد بود، چون داره کاری می‌کنه که قبلا برای دخترها درنظر گرفته نمیشد. (تا اینکه بخواد رشته‌هایی بخونه که بیشتر به زنها نسبت داده میشدن - مثلا رشته‌هایی که بیشتر با آدمها سر و کار دارن)
Read 4 tweets

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Too expensive? Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal Become our Patreon

Thank you for your support!

Follow Us on Twitter!

:(