#رشتو
من از شما تقاضا دارم وضعیت این روزهای بازار سهام ایران را در خلا بررسی نکنید و از نسبت وارن بافت تا فیوچر کش فلوی بازار، برای این ریزش توجیه نبافید. وضعیت این روزهای بازار، انعکاسی از جامعه نااُمید ماست، جامعهای خسته از دزدیها و نابرابریها و سوء مدیریتها.
جامعهای که هر ازگاهی برای اینکه فراموش کند چقدر درمانده است، از سوتیهای رئیسی کلیپ میسازد و به ریش او میخنند، غافل از اینکه دودِ حماقتهای آقایان، اتفاقاً در چشم خود آنها خواهد رفت. جامعه خسته است و فقط میخواهد برود.
الان شما پس گردن هر گربهای بزنید، یا مهندس است، یا میخواهد برود، یا مهندسی است که میخواهد برود! در چنین شرایطی، انتظار برای سرمایهگذاری در بازار سهام که اصولاً با نگاه بلندمدت (معمولا بیش از ۵ سال) همخوان است، به یک شوخی تلخ میماند.
در یک نظرسنجی پرسیدند حداکثر افق زمانی که میتوانید برای وضعیت اقتصادیتان برنامهریزی کنید، چه مدت است؟ عمده پاسخدهندگان گزینه “کمتر از ۶ ماه را انتخاب کرده بودند” و باید بگویم حق دارند. من اگر بودم حتی کمتر را انتخاب میکردم. (هرچند در مراجعه بعدی دیدم کمترین گزینه همان است)
حالا همان ادبیات یاس و نومیدی به بازار هم سرایت کرده، همه از این "بورسِ لعنتیِ دولتی" خسته شدهاند، از این دستکاریها، از این نوسانگیریها و کسری بودجه تامینکردنها. بههر قیمتی شده، فقط میخواهند بروند.
بُعد دیگر این ریزش اما، فرسایشی شدن آن به مدد #دامنه_نوسان است.
بازار سهام در حالی از مرداد سال گذشته ۳۰ درصد کاهش داشته که در همین مدت زمان، شاخص عمومی قیمتها ۵۳ درصد افزایش داشته است. این یعنی قدرت خرید آنهایی که در این بازه زمانی در بازار سهام ایران سرمایهگذاری کردهاند، ۵۴ درصد کاهش یافته است.
این را بگذارید کنار این واقعیت که اکثریت عددی کدهای معاملاتی که از ابتدای سال ۹۹ تا مرداد همان سال وارد بازار شده بودند، سبدهایی زیر ۱۰ میلیون تومان داشتند. خُب اینها پول را لازم دارند که به زخمی از زندگی بزنند.
بعد یک عده میگویند چرا در این قیمتها میفروشید؟ انگار مثلا مردم “اوسکولِ اقتصادی” هستند و فقط اینها میفهمند! اتفاقاً امروز پادکست کتاب نردبان شکسته (The Broken Ladder) از "کیث پین" را گوش میکردم. میگفت فقر، روند تصمیمگیری آدمها را مختل میکند.
آدمها را نزدیکبینتر میکند و به آنها یک “Now bias” میدهد. شما حالتی را تصور کنید که یک مستاجر، ۳ ماه کرایه خانه را نداده و مثلا ۱۵ میلیون تومان به صاحبخانه بدهکار است. الان ۳ میلیون تومان پول دارد.
به او دو انتخاب میدهند، یا این پول را در یک سرمایهگذاری بدون ریسک با سود ۲۰ درصد سرمایهگذاری کند، یا با این پول یک بلیط قرعهکشی بخرد که ۹۰ درصد احتمال دارد تمام پول را از دست بدهد و ۱۰ درصد احتمال دارد ۱۵ میلیون تومان بهدست آورد.
ارزش مورد انتظار سرمایهگذاری اولی ۳.۶ میلیون تومان است و دومی ۱.۵. خُب اگر آن آدم منطقی باشد (که تئوریهای مالی دقیقا چنین تصوری از یک سرمایهگذار دارند) پیشنهاد اول را انتخاب خواهد کرد، اما ۳.۶ میلیون تومان دقیقا به چه دردش میخورد؟
پس میرود سراغ گزینه دوم. این مثال ما را به بُعد سوم ریزش اینروزهای بازار سهام ایران میبرد، یعنی بازار کریپتو. در طول ۶۰ روز گذشته حدود ۱۶ هزار میلیارد تومان پول افراد حقیقی از بازار خارج شده است.
خب این پول یا کف حساب کارگزاریها میخوابد، یا در فرم غیر مستقیم مانند صندوقهای سرمایهگذاری به بازار باز میگردد، یا وارد بازارهای جایگزین نظیر سکه و دلار یا ملک در ایران یا ترکیه میشود و...
یا اگر اشتهای ریسک (Risk appetite) بالایی داشته باشد (که دارد، تابع ارزش را بهیاد بیاورید که میگفت افراد در هنگام ضرر، دست به رفتارهای پرخطر میزنند و استراتژی همهیاهیچ را دنبال میکنند تا رنج ضرر و زیانهای گذشته را جبران کنند) وارد بازار کریپتو میشود.
من آمار دقیقی از میزان ورود سرمایه ایرانیها به این بازار ندارم اما شهودی و با توجه به همین آدمهای دور و اطرافم، حدس میزنم قابل توجه است. این مشاهدات من است و احتمالا دوستان نظرات بهتری دارند. اینکه در چنین شرایطی چه باید کرد بماند برای بعد...
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
اگر رای نمیدهید، برای #نجات_ایران هم که شده این #رشتو را بخوانید.
تهدید کنید، اما مشارکت کنید. این عنوان مقالهای از مثیو فرنکل است که فارین پالیسی منتشر کرده است. این مقاله استدلال میکند که تحریم انتخابات راه چاره نیست و بهندرت جواب میدهد. //۱
مثیو فرنکل مقاله را با انتخابات پارلمانی عراق در سال ۲۰۱۰ آغاز میکند. جایی که جبهه گفتگوی ملی، یک حزب کلیدی سُنی، به نشانه اعتراض از رد صلاحیت صدها نامزد، از جمله رهبر آنها “صالح المطلک”، از انتخابات کنارهگیری میکند. //۲
در دقایق آخر، جبهه گفتگوی ملی از تحریم دست برداشت و تصمیم به مشارکت گرفت که این واقعه این سیگنال را میدهد که تحریم انتخابات بهندرت موفق میشود. سنیهای عراقی این را خوب میدانند، چون ۵ سال پیش نیز این درس را با زبان سخت یاد گرفته بودند. //۳
چرا بهصورت غیر مستقیم سرمایهگذاری کنیم؟
صادقانه بگویم، یکی از عمدهترین دلایلی که سرمایهگذاران خرد در بازارهای مالی موفق نمیشوند، به ذات آدمی باز میگردد، ما چیزهای سکسی دوست داریم و سرمایهگذاری بهصورت غیر مستقیم، فراگیری دانش و داشتن صبر اصلاً چیزهای سکسیای نیستند! //۱
به همین بهانه، ابتدا به دلیل سرمایهگذاری غیر مستقیم میپردازم، چند نکته آموزشی میگویم و سپس یک پیشنهاد هم خواهم داد. (چون این #رشتو خیلی طولانی شد، پیشنهاد را در توئیت دیگری میدهم) //۲
بازارهای مالی یک وظیفه اصلی دارند و آنهم رساندن پولها یا وجوه اضافیِ کسانی است که پسانداز کردهاند (عرضهکنندگان وجوه) به کسانی که قصد دارند بیشتر از درآمدشان خرج کنند (مصرفکنندگان وجوه). خب حالا این تامین مالی به دو صورت انجام میشود، یا مستقیم است یا غیر مستقیم. //۳
من یک پیشنهاد دارم، بهجای #رای_بی_رای که نتیجه خاصی جز به قدرت رسیدن تندروها (یکپارچه شدن قوه مقننه، مجریه و قضاییه) بیایید مطالبه #اعتصاب_انقلابی را پیش بگیرید. ببینیم آیا حجم نارضایتیها از زیر پتو در دنیای مجازی به دنیای واقعی منتقل میشود یا نه! //۱
یعنی نشود کارمند دولت اینجا آخر شب در توئیتر علیه نظام شعار دهد، فردا ظهر در اداره از ترس توبیخ، نماز را اول وقت برگزار کند! شاید بگویید رای ندادن، مقدمه نمایش نارضایتیهاست. این واقعاً درست نیست، چرا؟ چون فضای رسانهای، رای ندادن را به یک چیز خنثی تبدیل کرده است. یعنی چه؟ //۲
یعنی الان برای بسیاری از مردم رای دادن یا ندادن اصلاً فرقی نمیکند. در نتیجه فکر میکنند این اقدام، اصلاً برایشان هزینه ندارد! //۳
طبق آخرین نظرسنجیها، حدود ۴۱ درصد در انتخابات شرکت میکنند. این یعنی ۵۹ درصد مردم مخالف سرسخت ج.ا بوده و نمیخواهند از حق خود برای شرکت در انتخابات استفاده کنند. خُب این اعداد و ارقام یک برتری مطلق نیست، اگر ایدهی ج.ا بر شاهنشاهی چیره شد، چون ۹۷ درصد مردم با آن موافق بودند. //۱
بهنظرم نتیجه #رای_بی_رای یک چرخه منفی است. یعنی چه؟ ببینید منابع محدود هستند و اصلا اقتصاد، یعنی علم تخصیص منابع محدود، به نیازهای نامحدود. حالا اتفاقی که میافتد این است که ۴۱ درصد از مردم رای میدهند و با رای خود، نماینده مد نظرشان را انتخاب میکنند. //۲
بعد آن نماینده، منابع اقتصادی را به طرف آن ۴۱ درصد که رای دادهاند هدایت میکند، موضوعی که البته جدید نیست. مثلا منابع به جای "دانشگاهها" که خیلی اقبالی به نظام ج.ا ندارند، بیشتر به طرف "حوزه علمیه" حرکت میکند. چون آنها مثلا در نظام بودجه ریزی یک نماینده دارند. //۳
بهنظر بنده بازار سهام قطعاً با نقاشی علی و تقی بالا و پایین میرود. بیایید مهمترین متغیرها و کاتالیستهای تاثیرگذار بر بازار سهام را عنوان کنیم؛
۱) شرایط اقتصاد کلان: دادههایی از قبیل نرخ اشتغال، مخارج کسب و کارها، تورم و مانند آن. //۱
۲) سیاستگذاریها: مثلا اقدامات بانکهای مرکزی، سیاستهای پولی و مالی و...
۳) ارزشیابی: مثلا نسبت قیمت به درآمد آیندهنگر (Forward P/E) با یک درجه انحراف معیار
۴) فاکتورهای فنی: جریان پول به صندوقهای سرمایهگذاری، پوزیشنگیری سفتهبازان و... //۲
نقاشی علی و تقی و رفتار سرمایهگذاران که به مومنتوم قیمتی منجر میشود، میتوانند در دسته آخر قرار بگیرند. اما آیا اینها اثر بلندمدت دارند؟ قطعاً خیر. مثلا اگر رشد بازار سهام با یک سرعت کمنوسان، تا ۲ سال دیگر ادامه داشت بنده قطعاً میگفتم ما با یک تغییر پارادایم مواجهیم اما //۳
۸۰ درصد گفتهاند از روش جریانات نقدی (بهعنوان پلی که نرخ بهره را به ارزش داراییها متصل میکند) استفاده نکردهاند. یعنی یحتمل از نقاشیهای مهدی یا بنیادیهای سینا سیگنال گرفتهاند! آن ۲۰ درصد دیگر هم یا دستشان خورده یا فراموش کردهاند... //۱
که ما در محاسبه نرخ بهره بدون ریسک برای برآورد نرخ تنزیل، اولاً از نرخ بهره بین بانکی استفاده نمیکنیم، ثانیاً از میانگینهای تاریخی استفاده میکنیم. یعنی انتظار دارید باور کنم شما نرخ بازده مورد انتظار سهامدار را ۲۴ درصد گرفتید؟ //۲
یعنی ببخشید سرمایهگذار اوسکول است بهخاطر ۴ درصد بیشتر از سود بانکی بیاید تمام خطرات بورس ایران را به جان بخرد؟ بهنظرم این حرفها را کنار بگذارید، بورس ریخت، چون بالا رفت! زیاد هم بالا رفت! آن زمان که شاپور را استعفا دادند همین "فعالینِ بورسِ یقه دریده فعلی" لالمونی گرفتند //۳