«دردهایی که از گذشته به جا موندن»

در زندگی برای همه‌مون پیش میاد که یا کسی ما رو برنجونه، یا ما باعث رنجش کسی بشیم. حس درد یا حس گناهِ این خاطرات همراه ما هستن، تا یادآوری کنن که دوباره در چنین چاه‌هایی نیافتیم. /۱
بعضی‌ها دوست ندارن راجع به اتفاقات بد گذشته فکر کنن. خودشون رو با کارها و افکار دیگه مشغول می‌کنن تا حواسشون از اونها پرت بشه.

بعضی‌ها هم توان درک کاملی ندارن که بفهمن چه به سرشون اومده و چرا این درد رو در خودشون احساس می‌کنن. /۲
مثلا کودکانی که آزار می‌بینن یا ازشون سواستفاده میشه، اصلا فلسفه دنیا و انگیزه‌های انسانها رو درک نمی‌کنن که بفهمن چرا باهاشون چنین رفتاری شده. /۳
برای اینکه بفهمیم کجای مسیر زندگی هستیم و به کجا داریم می‌ریم، باید بفهمیم چطور به نقطه کنونی رسیدیم. و برای این امر، باید به گذشته نگاه کنیم و از خطاهامون درس بگیریم. هرکجا که فرصتی رو از دست دادیم به یاد بیاریم و برای جبران اونها تلاش کنیم. /۴
باید دردمون رو درست بفهمیم تا بتونیم خودمون رو از نو بسازیم. و این کار راحت و لذتبخشی هم نیست. ولی اگه این کار رو نکنیم، درد گذشته با ما میاد و روی همه جنبه‌های زندگی اثر می‌گذاره - عذاب وجدان همیشگی، بدبینی و بی‌گذشتی نسبت به دیگران، ناتوانی در مواجه شدن با سختی‌های زندگی و… /۵
چیزهایی که در گذشته تجربه کردیم، با سطح آگاهی همون زمان درک شدن. به همین دلیل، شاید درک کاملی از ماجرا نداشتیم. ولی متاسفانه دردی که ذهن قادر به درکش نبود، حفره‌ای در وجود ما ایجاد کرده که نیاز به پر شدن داره. تراماها و رنجهای گذشته از ما میخوان که بهشون رسیدگی کنیم. /۶
نویسنده از مراجعین خودش مثال میزنه که تراماهایی از گذشته داشتن

یکی از مراجعین در کودکی (۴ سالگی) توسط پسرخاله‌اش بهش تعرض شده بود. اثر این اتفاق وحشتناک تا اون سن (۲۷ سالگی) روی زندگی این زن مشهود بود. وقتی داستان رو از زبون مراجع شنید، متوجه شد که اون پسرخاله فقط ۶ سالش بوده /۷
بهش میگه اگرچه درد تو واقعیه و کسی منکر اتفاق بدی که برای تو افتاده نمیشه. ولی شاید این عمل از روی بدجنسی پسرخاله‌ات نبوده. اون هم بچه بوده و بچه‌ها تو اون سن و سال کنجکاوی می‌کنن. دکتربازی می‌کنن. اگه حواس والدین بهشون نباشه، معلوم نیست بازی از کنترل خارج نشه. /۸
نویسنده مراجع دیگه‌ای داشت که در گذشته و در زمان دبیرستان از سمت همکلاسی‌هاش آزار و اذیت دیده بود. دختری بهش پیشنهاد دوستی داده بود و رد کرده بود. دختر هم برای انتقام با چند نفر از همکلاسی‌هاش بطور مداوم آزارش می‌دادن و باعث منزوی شدن اون در دوران دبیرستان شدن. /۹
نویسنده ازش می‌خواد که وقایع رو با جزییاتی که به یاد میاره بنویسه. کمکش کرد متوجه بشه مشکل کجاها بود؛ اینکه آدمها می‌تونن بدجنسی نشون بدن و لزوما همه خوب نیستن؛ و نقش خودش در این ماجرا چی بود - کجاها بیش از حد سکوت کرد، بجای اینکه سعی کنه از خودش دفاع کنه و... /۱۰
در همه این موارد، هدف نویسنده این بود که مراجعینش یک بار وقایع ناراحت‌کننده گذشته‌شون رو با دیدِ جدید بازنگری و درک کنن. درک کردن اتفاقهای ناگوار گذشته باعث شد تا اونها بتونن واقعیت رو ببینن، با احساس‌شون دوباره ارتباط برقرار کنن، و زندگی‌شون رو دوباره جمع و جور کنن. /۱۱
ناتوانی در درک اتفاقات گذشته باعث میشه تا درد اونها همراه ما بیان. ما شاید رومون رو از اون وقایع برگردونیم و نخوایم راجع بهش فکر بکنیم. ولی این امر ما رو درنهایت ضعیف‌تر می‌کنه. درد اون ماجرا، با اینکه در قسمت خودآگاه ذهن ما نیست، برای همیشه ازمون انرژی می‌گیره. /۱۲
اگه بپذیریم که راه‌حل مقابله با تراماها و اتفاقهای ناگوار گذشته اینه که رومون رو بچرخونیم و بهشون فکر نکنیم، ازشون درس نمی‌گیریم و برای چالشها و مشکلات آینده آماده نمیشیم. /۱۳
وظیفه همه ما اینه که آشوبهای زندگی‌مون رو به نظم دربیاریم. اگر آشوبی از گذشته در زندگی ما باقی مونده، باعث عذاب ما در آینده میشه. /۱۴
شاید رهایی شما در همین باشه؛ که تلاش کنیم وقایع ناگوار گذشته رو با دیدی که امروز دارید درک کنید، ازش درس بگیرید، و نذارید این دردِ مبهم در زندگی‌تون باقی بمونه.

اگه دردی از گذشته دارید که هنوز اذیت‌تون می‌کنه، با دقت و بطور کامل بنویسیدش. /۱۵ و پایان

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with مــتـیـن

مــتـیـن Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

More from @matinkh_fa

29 Oct
Once a cheater, always a cheater?
کسی که یک بار خیانت کرده، باز هم می‌کنه؟ (آیا قابل اعتماد هست؟)

استر پرل، که نویسنده و مشاور معروفی در همین زمینه است، میگه بستگی داره. بعضی وقتها آره، ولی در اکثر موارد خیر. بطور کلی اعتقادی به این حرف نداره. /۱

برای چه افرادی چنین حرفی درسته؟ اونهایی که انقدر از خودراضی و نارسیسیستیک هستن که اصلا به بقیه فکر نمی‌کنن. همیشه خودشون رو در جای درست می‌بینن، و خودشون رو بالاتر از قوانین و محدودیتها تصور می‌کنن.

میگه در این موارد هم، خیانت مشکل اصلی نیست؛ صرفا جلوه ظاهریِ مشکل اساسی‌تریه. /۲
میگه ولی اکثر افرادی که خیانت کردن، خیانت‌کارهای قدیمی نبودن. اونها آدمهایی بودن که برای دهه‌ها در رابطه‌شون وفادار و متعهد بودن. اتفاقا زمانی دید خیلی قوی‌ای علیه خیانت داشتن، و افراد خیانتکار رو هم حسابی قضاوت می‌کردن... تا اینکه یک روز خودشون رو در همون موقعیت دیدن. /۳
Read 6 tweets
26 Oct
«جاهایی که حتی تصور هم نمی‌تونیم بکنیم»

در زمان کودکی، ما تصور متفاوتی از محیط پیرامون و وقایع زندگی داریم. اونها رو همونطور که هستن می‌بینیم و بخاطر می‌سپریم. ولی در گذر زمان ساختار حافظه ما عوض میشه و تنها چیزهایی رو بخاطر میسپاریم که کاربردی هستن. /۱
«فضای خونه» برای کودکان حس و حال متفاوتی داره. وقتی به خونه یا محله‌ای که در کودکی توش زندگی کردیم برمی‌گردیم، جزییات زیادی از حال و هوای اون روزها رو به یاد میاریم. تجارب زمان کودگی با اون فضا گره خورده است. ولی در بزرگسالی کمتر دنیا رو اینطوری می‌بینیم. /۲
دنیای کودکی دنیای ممکن‌هاست. همه‌چی رو میشه در اون متصور بود. هرچه که بزرگتر میشیم از این دنیا بیشتر فاصله می‌گیریم و اطلاعات رو جور دیگه‌ای پردازش می‌کنیم. دید عملگرایانه ما رو محدود به توان درک‌مون می‌کنه. همه ابعاد زندگی به این خلاصه میشه که چه کاربردی برای ما دارن. /۳
Read 13 tweets
20 Oct
«بدترین تصمیم»

ما در هر لحظه به جهت‌های مختلف کشیده میشیم. کارهایی می‌کنیم که دوست نداریم، و کارهایی رو که باید انجام بدیم پشت‌گوش میندازیم. وقت تلف می‌کنیم، کارها رو به تعویق میندازیم، نگران میشیم، ولی تغییری در رفتارمون ایجاد نمی‌کنیم. /۱
نیازهای درونی ما سلسله‌مراتبی هستن. در صورتیکه فرد روی خودش کنترل داشته باشه، غریزه‌های اصلی در پایین این سلسله‌مراتب قرار می‌گیرن - گرسنگی، خشم، ناراحتی، شادی، شهوت و…
ولی اگه کنترلی روی این احساس نباشه، اونها اختیار فرد رو به دست می‌گیرن. /۲
نداشتن کنترل درونی، باعث میشه درد و رنجِ اضطراب بیشتر بشه. انگیزه در فرد از بین میره. و بدتر از همه، باعث میشه فرد در سردرگمی بسر ببره. ناتوانی در تصمیم‌گیری از بدترین دردهاست و آسیب روانی‌اش معادل شکنجه است. /۳
Read 19 tweets
17 Oct
«خدا مُرده است»

نویسنده میگه وقتی کتاب قبلی‌اش (دوازده قانون برای زندگی) رو نوشت، جاهای زیادی برای سخنرانی دعوت شد. توی سخنرانی‌هاش دید وقتی راجع به یک موضوعی صحبت می‌کنه، همه سراپا گوش میشن و تمام توجه‌شون رو به اون میدن - حس مسئولیت / ۱
اون موقع که کتابش رو می‌نوشت فکر می‌کرد این موضوع بدیهی باشه. ولی با توجه به بازخوردی که از خواننده‌ها و شنونده‌هاش گرفت، متوجه شد این حرفِ به ظاهر بدیهی چقدر برای افراد ناآشناست. /۲
همه این روزها می‌شنون که عوامل خارجی (اجتماع و ساختار فعلی اون) چطور به اونها ظلم کرده و باعث همه مشکلات زندگی‌شون شده. همین باعث شده افراد حس قربانی بودن داشته باشن، سرشار از تنفر بشن، و نقش خودشون در زندگی رو نادیده بگیرن. /۳
Read 18 tweets
15 Oct
تفاوت قاطع حرف زدن (assertive) و تهاجمی بودن (aggressive)

خیلی‌ها محکم حرف زدن رو با تهاجمی بودن اشتباه می‌گیرن. فکر می‌کنن باید حرف حرفِ اونا باشه تا موقعیتشون به عنوان فرد قدرتمند به خطر نیافته. ولی اینها معادل هم نیستن و اتفاقا تفاوت اساسی دارن.

قاطع صحبت کردن از سر اعتماد به نفسه. طرف می‌دونه چی می‌خواد، اون رو دقیق بیان می‌کنه. به همین دلیل مشکلی در گفتگو و شنیدن حرف بقیه نداره. چون از سمت خودش مطمئنه و این احتمال رو هم میده که شاید از طریق دیگه‌ای هم به خواسته‌اش برسه.
ولی تهاجمی صحبت کردن یک مکانیزم دفاعیه. طرف یک ضعفی در خودش می‌بینه که با حمله کردن سعی در مخفی کردنش داره. نقطه مقابل اعتماد به نفس داشتن. به همین دلیل، وقتی نظر دیگه‌ای می‌شنوه بهش حمله می‌کنه تا در نهایت حرف حرفِ خودش باشه.
Read 4 tweets
12 Oct
«کارهایی که دوست نداریم»

ما کارهایی رو انجام می‌دیم که احساس می‌کنیم مهم هستن. اهمیت و ارزش کارهاست که باعث میشه ما سختی اون کار رو تحمل کنیم، و در روزهایی که در بهترین حالت روحی نیستیم، خودمون رو از تخت بیرون بکشیم و اون کار رو ادامه بدیم. /۱
تن سپردن به کارهایی که دوست نداریم و می‌دونیم نادرست هستن باعث از بین رفتن امید و اعتماد به نفس میشه. وقتی به ما کار بی‌ارزش و پوچی سپرده بشه، در خودمون انگیزه کمی می‌بینیم که بخوایم مفید باشیم و وظیفه‌مون رو درست انجام بدیم. /۲
توصیه کتاب ساده است: "کاری که دوست نداری، انجام نده"

نویسنده مراجعی داشت که محیط کاری‌اش بیش از حد در «پولیتیکال کورکتنس» (نزاکت سیاسی) پافشاری داشت و هر روز کلمه و عبارات جدیدی رو ممنوع اعلام می‌کرد. این فرد هم باید همراهی، و در مواردی توجیه‌شون می‌کرد. /۳
Read 16 tweets

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Too expensive? Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal Become our Patreon

Thank you for your support!

Follow Us on Twitter!

:(