تقریباً روزی نیست از دوستان و آشنایان برای سرمایهگذاری در بازار #کریپتو تماس نداشته باشم، عمدتاً مشاورهای که گرفتهاند این است که با مبلغ ۱ میلیون تومان، یک سبد از شِتکوینها را در نوبیتکس تشکیل دهند با این امید که یکی از آنها ۲۰ برابر شود و به بازدهی خوبی برسند!
فضای سرمایهگذاری تغییر کرده است، یک زمانی پدرِ استارتاپها در میآمد تا به ارزش ۱ میلیارد دلاری برسند و بهقولی یونیکورن شوند، حالا ۱۱۰ رمز ارز بالای ۱ میلیارد دلار ارزش دارند که تازه آن هم توزیع متناسبی ندارد، مثلا ۱۰ تا رمز ارز اول، ۸۰ درصد ارزش بازار را در اختیار دارند!
فضای ارزشیابی از روشهای متعارف جریانات نقدی یا تحلیل عرضه و تقاضا، به اینجا رسیده است که میگویند: "۸ میلیارد نفر جمعیت، ۲۱ میلیون بیتکوین، خودت ریاضیش رو انجام بده!" این البته صرفاً مختص این بازار نیست، شما ببینید چه اتفاقاتی برای سهام GME یا AMC افتاد!
در فضای NFTها، طرف چهارتا پیکسل رنگ میکند و اموجی میسازد و هزاران دلار بهفروش میرود. این حرکتها نشان از استیصالِ بهحق جوانان و سهم خواهی آنان میدهد. شما ببینید چه دعوایی بین Baby Boomerها (متولدین بین ۱۹۴۶ تا ۱۹۶۴) و millennialها (متولدین بین ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۰) وجود دارد.
جوانها میگویند پیرمردها چهارتا پیچ توی کارخانه جنرال موتورز بستهاند، بعد الان زمین و خانه و ماشین و حقوق بازنشستگی و اعتبار اجتماعی و اینها را دارند. بعد منِ جوان باید پدر خودم را در بیاورم
و با چندرغاز حقوق که ۳۰ تا ۴۰ درصد آن را مالیات میدهم (مالیاتی که برای توسعه سیستم درمانی برای همان پیرمردها خرج میشود) کار کنم. خُب این درست نیست. نمونهاش را در ایران هم داریم. پدربزرگ و مادربزرگ بنده با سرایداری آموزش و پرورش، ۳ تا پسر و دختر داماد و عروس کردند،
۳ باب واحد مسکونی و ۲ واحد تجاری و خانه و ماشین و غیره دارند. حالا همین معادله را برای یک جوان دهه ۷۰ یا ۸۰ای تحصیلکردهیِ پزشک و مهندس بنویسید. خرج خودش را در بیاورد و آخر ماه بتواند یک رستوران برود شاهکار کرده است! خلاصه که جوانها حقِشان را میخواهند، سریع هم میخواهند...
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
#رشتو
من از شما تقاضا دارم وضعیت این روزهای بازار سهام ایران را در خلا بررسی نکنید و از نسبت وارن بافت تا فیوچر کش فلوی بازار، برای این ریزش توجیه نبافید. وضعیت این روزهای بازار، انعکاسی از جامعه نااُمید ماست، جامعهای خسته از دزدیها و نابرابریها و سوء مدیریتها.
جامعهای که هر ازگاهی برای اینکه فراموش کند چقدر درمانده است، از سوتیهای رئیسی کلیپ میسازد و به ریش او میخنند، غافل از اینکه دودِ حماقتهای آقایان، اتفاقاً در چشم خود آنها خواهد رفت. جامعه خسته است و فقط میخواهد برود.
الان شما پس گردن هر گربهای بزنید، یا مهندس است، یا میخواهد برود، یا مهندسی است که میخواهد برود! در چنین شرایطی، انتظار برای سرمایهگذاری در بازار سهام که اصولاً با نگاه بلندمدت (معمولا بیش از ۵ سال) همخوان است، به یک شوخی تلخ میماند.
اگر رای نمیدهید، برای #نجات_ایران هم که شده این #رشتو را بخوانید.
تهدید کنید، اما مشارکت کنید. این عنوان مقالهای از مثیو فرنکل است که فارین پالیسی منتشر کرده است. این مقاله استدلال میکند که تحریم انتخابات راه چاره نیست و بهندرت جواب میدهد. //۱
مثیو فرنکل مقاله را با انتخابات پارلمانی عراق در سال ۲۰۱۰ آغاز میکند. جایی که جبهه گفتگوی ملی، یک حزب کلیدی سُنی، به نشانه اعتراض از رد صلاحیت صدها نامزد، از جمله رهبر آنها “صالح المطلک”، از انتخابات کنارهگیری میکند. //۲
در دقایق آخر، جبهه گفتگوی ملی از تحریم دست برداشت و تصمیم به مشارکت گرفت که این واقعه این سیگنال را میدهد که تحریم انتخابات بهندرت موفق میشود. سنیهای عراقی این را خوب میدانند، چون ۵ سال پیش نیز این درس را با زبان سخت یاد گرفته بودند. //۳
چرا بهصورت غیر مستقیم سرمایهگذاری کنیم؟
صادقانه بگویم، یکی از عمدهترین دلایلی که سرمایهگذاران خرد در بازارهای مالی موفق نمیشوند، به ذات آدمی باز میگردد، ما چیزهای سکسی دوست داریم و سرمایهگذاری بهصورت غیر مستقیم، فراگیری دانش و داشتن صبر اصلاً چیزهای سکسیای نیستند! //۱
به همین بهانه، ابتدا به دلیل سرمایهگذاری غیر مستقیم میپردازم، چند نکته آموزشی میگویم و سپس یک پیشنهاد هم خواهم داد. (چون این #رشتو خیلی طولانی شد، پیشنهاد را در توئیت دیگری میدهم) //۲
بازارهای مالی یک وظیفه اصلی دارند و آنهم رساندن پولها یا وجوه اضافیِ کسانی است که پسانداز کردهاند (عرضهکنندگان وجوه) به کسانی که قصد دارند بیشتر از درآمدشان خرج کنند (مصرفکنندگان وجوه). خب حالا این تامین مالی به دو صورت انجام میشود، یا مستقیم است یا غیر مستقیم. //۳
من یک پیشنهاد دارم، بهجای #رای_بی_رای که نتیجه خاصی جز به قدرت رسیدن تندروها (یکپارچه شدن قوه مقننه، مجریه و قضاییه) بیایید مطالبه #اعتصاب_انقلابی را پیش بگیرید. ببینیم آیا حجم نارضایتیها از زیر پتو در دنیای مجازی به دنیای واقعی منتقل میشود یا نه! //۱
یعنی نشود کارمند دولت اینجا آخر شب در توئیتر علیه نظام شعار دهد، فردا ظهر در اداره از ترس توبیخ، نماز را اول وقت برگزار کند! شاید بگویید رای ندادن، مقدمه نمایش نارضایتیهاست. این واقعاً درست نیست، چرا؟ چون فضای رسانهای، رای ندادن را به یک چیز خنثی تبدیل کرده است. یعنی چه؟ //۲
یعنی الان برای بسیاری از مردم رای دادن یا ندادن اصلاً فرقی نمیکند. در نتیجه فکر میکنند این اقدام، اصلاً برایشان هزینه ندارد! //۳
طبق آخرین نظرسنجیها، حدود ۴۱ درصد در انتخابات شرکت میکنند. این یعنی ۵۹ درصد مردم مخالف سرسخت ج.ا بوده و نمیخواهند از حق خود برای شرکت در انتخابات استفاده کنند. خُب این اعداد و ارقام یک برتری مطلق نیست، اگر ایدهی ج.ا بر شاهنشاهی چیره شد، چون ۹۷ درصد مردم با آن موافق بودند. //۱
بهنظرم نتیجه #رای_بی_رای یک چرخه منفی است. یعنی چه؟ ببینید منابع محدود هستند و اصلا اقتصاد، یعنی علم تخصیص منابع محدود، به نیازهای نامحدود. حالا اتفاقی که میافتد این است که ۴۱ درصد از مردم رای میدهند و با رای خود، نماینده مد نظرشان را انتخاب میکنند. //۲
بعد آن نماینده، منابع اقتصادی را به طرف آن ۴۱ درصد که رای دادهاند هدایت میکند، موضوعی که البته جدید نیست. مثلا منابع به جای "دانشگاهها" که خیلی اقبالی به نظام ج.ا ندارند، بیشتر به طرف "حوزه علمیه" حرکت میکند. چون آنها مثلا در نظام بودجه ریزی یک نماینده دارند. //۳
بهنظر بنده بازار سهام قطعاً با نقاشی علی و تقی بالا و پایین میرود. بیایید مهمترین متغیرها و کاتالیستهای تاثیرگذار بر بازار سهام را عنوان کنیم؛
۱) شرایط اقتصاد کلان: دادههایی از قبیل نرخ اشتغال، مخارج کسب و کارها، تورم و مانند آن. //۱
۲) سیاستگذاریها: مثلا اقدامات بانکهای مرکزی، سیاستهای پولی و مالی و...
۳) ارزشیابی: مثلا نسبت قیمت به درآمد آیندهنگر (Forward P/E) با یک درجه انحراف معیار
۴) فاکتورهای فنی: جریان پول به صندوقهای سرمایهگذاری، پوزیشنگیری سفتهبازان و... //۲
نقاشی علی و تقی و رفتار سرمایهگذاران که به مومنتوم قیمتی منجر میشود، میتوانند در دسته آخر قرار بگیرند. اما آیا اینها اثر بلندمدت دارند؟ قطعاً خیر. مثلا اگر رشد بازار سهام با یک سرعت کمنوسان، تا ۲ سال دیگر ادامه داشت بنده قطعاً میگفتم ما با یک تغییر پارادایم مواجهیم اما //۳