یه نکته رو اینجا بگم
چون خیلییی از دوستان دنبال اینن که افلاطون و #نظریه_مُثُل چی میگه که نابغه بشریت شده اینجا یه توضیح مقدماتی برای ورود به فلسفه افلاطون بدم
تو پایان این رشتو گفتم که به واژه های #کلی و #جزئی دقت کنید، کل دعوای فلاسفه سر همین دو تا پدرسوخته بوده، 👇
چون خیلییی از دوستان دنبال اینن که افلاطون و #نظریه_مُثُل چی میگه که نابغه بشریت شده اینجا یه توضیح مقدماتی برای ورود به فلسفه افلاطون بدم
تو پایان این رشتو گفتم که به واژه های #کلی و #جزئی دقت کنید، کل دعوای فلاسفه سر همین دو تا پدرسوخته بوده، 👇
https://twitter.com/pishgoo44444/status/1460267553582993413
الفرد وایتهد میگه کل تاریخ فلسفه حاشیه ای به افلاطونه، درواقع اصل حرف وایتهد اینه که کل تاریخ فلسفه، حاشیه ای به این مساله کلیاته، اصلا یه سریا، فلسفه رو علم به #کلیات و بحث در مورد امور #کلی تعریف میکنن، اینا میگن علم با جزئیات سر و کار داره، ولی فلسفه با کلیات
مثلا👇
مثلا👇
مثلا علم با تمام این سگ و گربه های تو خیابون سر و کار داره، هزاران سگ رو ازمایش میکنه و هزاران نظریه میده ولی فلسفه با #مفهومِ سگ کار داره
یا علم میاد هزاران انسان رو بررسی میکنه، مثل من و شما و علی و قلی و نقی و تقی، بعد میاد حکم میده که همه انسان ها مغز دارن(جز عرزشیا) 👇
یا علم میاد هزاران انسان رو بررسی میکنه، مثل من و شما و علی و قلی و نقی و تقی، بعد میاد حکم میده که همه انسان ها مغز دارن(جز عرزشیا) 👇
یا مثلا همه انسان ها با فلان ویروس میمیرن و... ولی فلسفه کاری با این چیزا نداره، فلسفه میاد #مفهومِ_انسان رو بررسی میکنه
بهش بگی انسان چیه؟ مفهوم انسان بودن رو مد نظر داره،(اصطلاحا میگن انسان بِماهُوَ انسان) و میاد میگه "انسان حیوان ناطق است"
👇
بهش بگی انسان چیه؟ مفهوم انسان بودن رو مد نظر داره،(اصطلاحا میگن انسان بِماهُوَ انسان) و میاد میگه "انسان حیوان ناطق است"
👇
پس فلسفه با کلیات سر و کار داره (من بعدا تعریف ارسطو رو در مورد فلسفه میارم)
ولی افلاطون چی میگه که این بشر رو نابغه تاریخ (اگر نگیم نابغه ترین فیلسوف تاریخ) کرده؟
افلاطون میاد حرفای فیلسوفایی که تا الان خوندیم رو با هم جمع میزنه یعنی افلاطون 👇
ولی افلاطون چی میگه که این بشر رو نابغه تاریخ (اگر نگیم نابغه ترین فیلسوف تاریخ) کرده؟
افلاطون میاد حرفای فیلسوفایی که تا الان خوندیم رو با هم جمع میزنه یعنی افلاطون 👇
میاد نظرات هراکلیتس و پارمنیدس و فیثاغوریا و سقراط رو بهم پیوند میزنه و یه نظریه عام و کلی میده
این نظریه عام افلاطون چیه؟ بهش میگن #نظریه_مُثُل (یا ایده ها)
حالا نظریه مُثل چیه؟ این نظریه از این سوالها پیش میاد که این کلیات چی ان؟ اصن ایا این کلیات وجود دارن؟ وجود ندارن؟ 👇
این نظریه عام افلاطون چیه؟ بهش میگن #نظریه_مُثُل (یا ایده ها)
حالا نظریه مُثل چیه؟ این نظریه از این سوالها پیش میاد که این کلیات چی ان؟ اصن ایا این کلیات وجود دارن؟ وجود ندارن؟ 👇
اصن اینجور مفاهیم کلی چی هستن؟ ذات این امور کلی چیه؟
ببینید امور محسوس،یا امور تجربی،یا اموری که با حواس پنجگانه دریافت میکنیم، مثلا این میز که میبینیم یا لمس میکنیم یا چیزی که میشنویم و بو میکنیم و میچشیم، این امور همه #جزیی هستن، مثلا 👇
ببینید امور محسوس،یا امور تجربی،یا اموری که با حواس پنجگانه دریافت میکنیم، مثلا این میز که میبینیم یا لمس میکنیم یا چیزی که میشنویم و بو میکنیم و میچشیم، این امور همه #جزیی هستن، مثلا 👇
فک کنید ما تو باغ سیب هستیم، ده هزارتا سیب جلوی ماست، اینا سیب های محسوس، یا بقولی سیب های تجربی هستن که میبینیم، ولی #مفهوم سیب با این سیبها که میبینیم فرق داره،
یعنی اگر من به شما بگم #سیب_بودن یعنی چی؟ شما باید یه تعریف کلی از سیب بدی که تمام سیب های عالم رو دربر بگیره، 👇
یعنی اگر من به شما بگم #سیب_بودن یعنی چی؟ شما باید یه تعریف کلی از سیب بدی که تمام سیب های عالم رو دربر بگیره، 👇
نه اینکه فقط سیبای تو باغ رو نشون بدی و تموم، یا مثلا بگید اسب یعنی چی؟ ما میگیم "اسب حیوان شیهه کش است" یعنی در تعریف کلی اسب از حیوان و شیهه کش (دو تا واژه کلی) استفاده میکنیم
درواقع مفهوم سیب (یا اسب) یه چیز عقلیه، نه تجربی، یا مفهوم سیب یه چیز کلیه نه جزیی
پس
درواقع مفهوم سیب (یا اسب) یه چیز عقلیه، نه تجربی، یا مفهوم سیب یه چیز کلیه نه جزیی
پس
پس مفهوم سیب یه چیزه، این سیبایی که تو جهان میبینیم و میخوریم یه چیز دیگه، یا مفهوم سگ، اسب، مفهوم میز، مفهوم انسان، مفهوم اسب و... اینا همه کلیه
نکته اینکه اگر دقت کنیم مفاهیم کلی دیگه ای هم هست که این مفاهیم انتزاعی تر و عقلی تر هم میشه، مثل چی؟ مثل مفهوم امکان، مفهوم ضرورت 👇
نکته اینکه اگر دقت کنیم مفاهیم کلی دیگه ای هم هست که این مفاهیم انتزاعی تر و عقلی تر هم میشه، مثل چی؟ مثل مفهوم امکان، مفهوم ضرورت 👇
یا مفهوم وجود، عدم، کیفیت، کمیت و هزارتا مفهوم دیگه،اینا هم همشون مفاهیم کلی ان
حالا سوال میکنیم
ایا این مفاهیم کلی وجود دارن؟
اگر وجود دارن،کجا وجود دارن؟
تو عالم خارج وجود دارن؟
اگر اره چطور؟
اگر نه پس کجا وجود دارن؟
تو عالم ذهن ما؟
اگر اره چطور؟
اگر نه پس کجا وجود دارن؟
👇
حالا سوال میکنیم
ایا این مفاهیم کلی وجود دارن؟
اگر وجود دارن،کجا وجود دارن؟
تو عالم خارج وجود دارن؟
اگر اره چطور؟
اگر نه پس کجا وجود دارن؟
تو عالم ذهن ما؟
اگر اره چطور؟
اگر نه پس کجا وجود دارن؟
👇
اصن این مفاهیم چی هستن؟
ذات اینا چیه؟
چه نسبتی با جهان ما دارن و...و...و....
همه این حرفا رو زدیم
حالا حرف افلاطون اینه که اره اقاجون این مفاهیم کلی، یا بقولی این کلیات وجود دارن، خیلی خوبم وجود دارن،ولی کجا و چطور؟ مثلا مفهوم ضرورت کجا وجود داره؟ اصن این مفاهیم چی هستن؟ و...
👇
ذات اینا چیه؟
چه نسبتی با جهان ما دارن و...و...و....
همه این حرفا رو زدیم
حالا حرف افلاطون اینه که اره اقاجون این مفاهیم کلی، یا بقولی این کلیات وجود دارن، خیلی خوبم وجود دارن،ولی کجا و چطور؟ مثلا مفهوم ضرورت کجا وجود داره؟ اصن این مفاهیم چی هستن؟ و...
👇
اینا سوالاییه که افلاطون میخواد به ما جواب بده و جواب اینا نظریه مُثُل یا ایده ها رو میسازه
نظریه ای که از همون لحظه که افلاطون مُرد تا دوهزار سال فقط بصورت مستقیم، بحث اول فلاسفه بوده و سرش چه دعواها که نشده، حالا غیرمستقیمش هیچی 😁
👇
نظریه ای که از همون لحظه که افلاطون مُرد تا دوهزار سال فقط بصورت مستقیم، بحث اول فلاسفه بوده و سرش چه دعواها که نشده، حالا غیرمستقیمش هیچی 😁
👇
الان با این توضیحات روشنه که تا الان هر چی از فلاسفه قبل از افلاطون گفتیم، شاید بشه گفت بحثای حاشیه ای بوده و مثل این فیلم و سریالها، تازه از افلاطون قراره داستان شروع بشه
دو سه تا رشتو دیگه سقراط تموم میشه
بعدش میریم سراغ افلاطون
به متافیزیک افلاطون که رسیدیم تازه داستان 👇
دو سه تا رشتو دیگه سقراط تموم میشه
بعدش میریم سراغ افلاطون
به متافیزیک افلاطون که رسیدیم تازه داستان 👇
شروع میشه و چون خیلی خیلی مهمه من قول میدم یه طور روان و ساده بنویسم، و انقدر مثال های مختلف بیارم و از جهات مختلف شرحش بدم، که یه جور ملکه ذهنتون بشه که راحت بتونید به هرکسی خواستید متافیزیک افلاطون رو شرح بدید
👇
👇
پس بعنوان حرف اخر تاکید میکنم و البته پیشنهاد میکنم، اگر دوس دارید فلسفه رو دنبال کنید، حتما از متافیزیک افلاطون به بعد رو دنبال کنید
بعدها میبینید حتی هگل و شوپنهاور هم عملا داشتن نظریه مُثُل رو به یه شکل دیگه ارائه میکردن
کلا فلسفه هگل، توضیح منطقی شده و عقلی شده ی افلاطونه
بعدها میبینید حتی هگل و شوپنهاور هم عملا داشتن نظریه مُثُل رو به یه شکل دیگه ارائه میکردن
کلا فلسفه هگل، توضیح منطقی شده و عقلی شده ی افلاطونه
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
