#رشتو
یک حرف وارن بافت در مصاحبه اخیرش با CNBC خیلی جالب بود؛ او گفت وقتی ما از یک “داراییِ مولد” مثل سهام (که سود نقدی میدهد)، اوراق قرضه (که کوپن دارد) یا یک ملک تجاری (که اجاره بها میپردازد) صحبت میکنیم،
اگر در یک بازه زمانی، تغییر معناداری در اقتصاد رخ ندهد اما قیمت آن ۸ برابر شود، احتمالاً آن را نمیخریم اما در خصوص داراییهایی مثل بیتکوین یا طلا چنین نیست! مثلا سهامی را در نظر بگیرید که قیمت آن ۱۰۰۰ و سود آن ۱۰۰ تومان است. در نتیجه نسبت قیمت به عایدی (P/E) برابر ۱۰ دارد.
حالا فرض کنیم این سهم هر ساله ۸۰ درصد سود بهدست آمده را تقسیم میکند (b)، نرخ بازده مورد انتظار سهامداران آن ۳۰ درصد است (Ke) و نرخ رشد بلندمدت آن ۲۲ درصد (g) است، در نتیجه بهصورت ذاتی، این شرکت باید حول و حوش همان نسبت قیمت به عایدیِ ۱۰، قیمتگذاری شود.
b / Ke – g = 0.8 / (0.3 – 0.22)
حالا فرض کنید در طول ۶ ماه، قیمت این سهام ۸ برابر شود اما مفروضات آن (یعنی درصد سود تقسیمی، نرخ بازده مورد انتظار و نرخ رشد) تغییر محسوسی نداشته باشند، آیا شما حاضر به خرید آن هستید؟ احتمالاً خیر.
در واقع سهام، اوراق قرضه یا یک ملک تجاری، دارای ارزش ذاتی (Intrinsic value) هستند که این ارزش، با توجه به جریانات نقدی، ریسک و نرخ رشد مورد انتظار، محاسبه میشود.
پس ما ارزش این داراییها را میتوانیم در خلا (یعنی بدون توجه به اینکه این دارایی، یا سایر داراییها در بازار چه قیمتی دارند) محاسبه کنیم.
اما طلا یا بیتکوین یا اصلاً یک اثر هنری چطور؟ آیا اینها ارزش ذاتی دارند؟
باید گفت خیر، اینها ارزش ذاتی ندارند، اما میتوانند ارزش نسبی (Relative value) داشته باشند. مثلا یک دلال آثار هنری را در نظر بگیرید که قصد حراج تابلوی “Fillette à la corbeille fleurie” از پیکاسو را دارد، خب حالا دو چیز در تعیین قیمت پایه این تابلو اثر گذارند،
اول اینکه تابلوهای قبلی پیکاسو با چه قیمتهایی بهفروش رسیدهاند، دوم اینکه تفاوت این تابلو با تابلوهای قبلی چیست (که اینجا متخصصان این حوزه، وارد کار میشوند)
مثلا وقتی تابلوی “Femme assise près d'une fenêtre” حدود ۱۰۳ میلیون دلار یا “Garçon à la pipe” برابر ۱۰۴ میلیون دلار چوب خوردهاند، احتمالاً قیمت پایه این تابلو ۵ میلیون دلار نخواهد بود! پس این تابلو را به نسبت تابلوهای دیگر این نقاش، قیمتگذاری میکنند.
مثلا احتمالاً یادتان هست وقتی حرف و حدیث ماجرای تجاوز آیدین آغداشلو به دانشجویانش منتشر شد، تابلوی “خاطرات امید” او که اثر هنری ضعیفی هم بود، بهیکباره رکورد حراج تهران را شکست و به قیمت ۱۲ میلیارد تومان به فروش رفت! چرا؟
چون کلکسیونرِ آثار او فهمید که اگر بهواسطه انتشار خبر تجاوز، این تابلو فروش نرود یا با قیمت پائینی فروش رود، قیمت آثار دیگری که او از این نقاش دارد هم تحت تاثیر قرار خواهند گرفت و احتمالا دچار افت قیمت خواهند شد.
این موضوع برای طلا هم صادق است. ببینید طلا همواره وقتی اعتماد به بانکهای مرکزی در خصوص کنترل مسئله تورم کاهش مییابد، یا زمانی که احتمال نکول دولت روی اوراق قرضه میرود، افزایش قیمت پیدا میکند. در واقع یکجور “بهشتِ امن” برای سرمایهگذاران است.
در نتیجه قیمت طلا هم “نسبت” به وضعیت اقتصادی تعیین میشود. بیتکوین هم بههمین صورت. مشخصاً بیتکوین، بهنظر من جایگزین دلار نیست و نمیتواند بهعنوان وسیلهای برای پرداخت (medium of exchange) یا شمارش (unit of account) باشد،
در واقع بیتکوین، “طلای دیجیتال” است که میان سرمایهگذاران جوان، رواج بیشتری پیدا کرده است.
پس ما برای این قبیل داراییها، نمیتوانیم ارزش ذاتی محاسبه کنیم، بلکه در بهترین حالت، میتوانیم ارزش نسبی برآورد کنیم و ارزش نسبی هم یعنی دیگران چقدر پول بابت، دارایی مشابه دادهاند،
ما قرار است چقدر پول بابت این دارایی بدهیم. مثل تعیین قیمت پژو ۲۰۶ مدل ۱۳۹۶ با ۱۰۰ هزار کارکرد در اپلیکیشن دیوار که میرویم قیمت ماشینهای مشابه را نگاه میکنیم، و یک قیمتی را برای آن تعیین میکنیم.
حالا وقتی این افزایش قیمتها دیوانهوار میشود، مثلا قیمت یک دارایی در یک زمان کوتاه ۱۰ برابر میشود، اینجا دیگر مسئله ارزش نیست، بلکه مسئله “تئوری احمق بزرگتر” یا همان “The greater fool theory” است.
یعنی من یک دارایی که نمیدانم ارزشش چقدر است را خریدهام و میخواهم آن را در یک قیمت خیلی بالا، به یک احمقتر از خودم بفروشم. این ماجرا زمانی خاتمه مییابد که یک نفر، آخرین احمق باشد.
نکته آخر اینکه سرمایهگذاران ارزشی (Value investors) مثل وارن بافت، از سرمایهگذاری در داراییهایی که ارزش ذاتی ندارند (یعنی نمیتوان ارزش آن را در خلا محاسبه کرد) معمولاً اجتناب میکنند.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
این که میگویند فعالان بازار سهام ایران، دنبال تحریم و چاپ پول و رشد دلار و اینها هستند، در بهترین حالت یکسری “اراجیفِ نخنما شده” است. اتفاقاً در شرایطی که رشد اقتصادیِ واقعی پائین و تورم بالا است (موقعیت Contraction)، ریسک بالا رفتن نرخ بهره افزایش مییابد و...
موقعیت مناسبی برای نگهداری سهام نیست (شرایط فعلی اقتصاد ایران). ما دنبال بازده واقعی، تورم پائین و افزایش نرخ رشد اقتصادی هستیم (موقعیت Recovery). ما امیدوار به کاهش ریسکهای اقتصادی و سیاسی هستیم چون صرف ریسکها را کاهش و ارزش شرکتها را افزایش میدهد.
ما چشم بهانتظار تشکیل سرمایه ثابت، واردات تکنولوژی و جایگزین شدن خطوط فرسوده کارخانهها هستیم. ما نمیخواهیم شرکتهای کامودیتی محور مثل اورهسازان و فولادیها بهواسطه تحریمها، کالاهایشان را زیر قیمت جهانی عرضه کنند.
چند وقت پیش دیدم یک دوستی در بازار سهام زیان کرده بود و به همین خاطر، به استرس و اضطراب و شاید بیماری قلبی دچار شده بود. ناخودآگاه یاد یک سخنرانی از پیتر لینچ افتادم: “من بهتازگی در فیدلیتی استخدام شده بودم و قرار بود بزرگترین خرید بلوکی تاریخ بازار سهام امریکا
را روی سهام شرکت “Kaiser Industries” انجام دهیم. سهم از ۲۹ دلار به ۱۷ دلار رسیده بود. در قیمت ۱۵.۷۵ من گفتم این سهام از ۲۹ به ۱۵.۷۵ دلار رسیده، دیگر قرار است تا کجا پائین بیاید؟ بنابراین یک بلوک خیلی بزرگ در این قیمت خریدیم.
بعد قیمت سهام به ۱۰ دلار رسید، بعد به ۷، ۶، ۵ و ۴ (یعنی ۷۵ درصد پائینتر از قیمتی که خریده بودند). رفتم پیش مدیر پورتفولیو و گفتم ببین، من روی قیمت ۱۵.۷۵ دلار یک مقدار زود وارد شدم!
واقعیت چیه؟ واقعیت چیزیه که ما میتونیم اون رو برای یه مدت کوتاه نادیده بگیریم، اما در بلندمدت خودش رو به ما تحمیل میکنه. درست مثل اون موقع که به خودت قول دادی دیگه به اون رابطه برنگردی، اسمش رو به “Don’t call her” عوض کردی، اما صبح شنبه هرکی با عجله دنبال لباسهاش میگرده،
بعد با عجله از خونه میزنی بیرون و بهش میگی کلید رو بگذاره زیر پادری. خُب واقعیت اینه که تو دوستش داری و این واقعیت، دو ماه یکبار خودش رو بهت تحمیل میکنه. واقعیت اقتصادیِ این روزهای ایران هم تورمهای انتظاری بالا، کسری بودجه فزاینده دولت،
عدم وجود چشمانداز مناسبی از توافق با غرب و رشد قیمت دلار هست. این رو بگذارید کنار حفظ سطوح قیمتی کامودیتیها یا حتی رکوردشکنی یک عده مثل اوره. خُب حالا در مواجهه با این واقعیت، دو ریسک بالفعل داریم، یکی افزایش سطح مداخلات دولتی در اقتصاد و دیگری افزایش نرخ بهره.
تقریباً روزی نیست از دوستان و آشنایان برای سرمایهگذاری در بازار #کریپتو تماس نداشته باشم، عمدتاً مشاورهای که گرفتهاند این است که با مبلغ ۱ میلیون تومان، یک سبد از شِتکوینها را در نوبیتکس تشکیل دهند با این امید که یکی از آنها ۲۰ برابر شود و به بازدهی خوبی برسند!
فضای سرمایهگذاری تغییر کرده است، یک زمانی پدرِ استارتاپها در میآمد تا به ارزش ۱ میلیارد دلاری برسند و بهقولی یونیکورن شوند، حالا ۱۱۰ رمز ارز بالای ۱ میلیارد دلار ارزش دارند که تازه آن هم توزیع متناسبی ندارد، مثلا ۱۰ تا رمز ارز اول، ۸۰ درصد ارزش بازار را در اختیار دارند!
فضای ارزشیابی از روشهای متعارف جریانات نقدی یا تحلیل عرضه و تقاضا، به اینجا رسیده است که میگویند: "۸ میلیارد نفر جمعیت، ۲۱ میلیون بیتکوین، خودت ریاضیش رو انجام بده!" این البته صرفاً مختص این بازار نیست، شما ببینید چه اتفاقاتی برای سهام GME یا AMC افتاد!
#رشتو
من از شما تقاضا دارم وضعیت این روزهای بازار سهام ایران را در خلا بررسی نکنید و از نسبت وارن بافت تا فیوچر کش فلوی بازار، برای این ریزش توجیه نبافید. وضعیت این روزهای بازار، انعکاسی از جامعه نااُمید ماست، جامعهای خسته از دزدیها و نابرابریها و سوء مدیریتها.
جامعهای که هر ازگاهی برای اینکه فراموش کند چقدر درمانده است، از سوتیهای رئیسی کلیپ میسازد و به ریش او میخنند، غافل از اینکه دودِ حماقتهای آقایان، اتفاقاً در چشم خود آنها خواهد رفت. جامعه خسته است و فقط میخواهد برود.
الان شما پس گردن هر گربهای بزنید، یا مهندس است، یا میخواهد برود، یا مهندسی است که میخواهد برود! در چنین شرایطی، انتظار برای سرمایهگذاری در بازار سهام که اصولاً با نگاه بلندمدت (معمولا بیش از ۵ سال) همخوان است، به یک شوخی تلخ میماند.
اگر رای نمیدهید، برای #نجات_ایران هم که شده این #رشتو را بخوانید.
تهدید کنید، اما مشارکت کنید. این عنوان مقالهای از مثیو فرنکل است که فارین پالیسی منتشر کرده است. این مقاله استدلال میکند که تحریم انتخابات راه چاره نیست و بهندرت جواب میدهد. //۱
مثیو فرنکل مقاله را با انتخابات پارلمانی عراق در سال ۲۰۱۰ آغاز میکند. جایی که جبهه گفتگوی ملی، یک حزب کلیدی سُنی، به نشانه اعتراض از رد صلاحیت صدها نامزد، از جمله رهبر آنها “صالح المطلک”، از انتخابات کنارهگیری میکند. //۲
در دقایق آخر، جبهه گفتگوی ملی از تحریم دست برداشت و تصمیم به مشارکت گرفت که این واقعه این سیگنال را میدهد که تحریم انتخابات بهندرت موفق میشود. سنیهای عراقی این را خوب میدانند، چون ۵ سال پیش نیز این درس را با زبان سخت یاد گرفته بودند. //۳