“توافق هستهای برای بورس تهران سَم است!” ببینید تعارف که نداریم، این توافقهای نصفه و نیمه که آقایان در وین بهدنبال آن هستند به درد نمیخورد. اینها برای حداکثر یک دوره سه، چهار ساله توافق میکنند، بعد یک مقدار از پولهای بلوکه شده ایران آزاد میشود و دولت میتواند نفت بفروشد،
بعد این دلارها را که قرار نیست در “صندوق ثروت ملی” ذخیره کنند، یا مثلاً بودجه ارزی و ریالیمان هم که جدا نیست که بگوییم قرار است این دلارها را به پیمانکارهای خارجی بدهند تا کشورمان را آباد کنند،
دولت این دلارها را به بانک مرکزی میدهد و معادل آن ریال میگیرد تا کسری بودجه را بپوشاند، بانک مرکزی هم که ارزها را میپاشد کف بازار و قیمت دلار کاهش مییابد. بعد این کاهش دلار از یک طرف فروش صادراتی شرکتهای ما را تحت تاثیر قرار میدهد،
از طرف دیگر هم راه ورود کالاهای خارجی را به کشور باز میکند (و خُب شرکتهای داخلی هم که توان رقابت با اینها را ندارند). بعد دولت که همچنان با کسری بودجه دست و پنجه نرم میکند، میبیند که درآمدهای آیندهاش قرار است افزایش پیدا کند،
در نتیجه شروع میکند به فروش اوراق و بعید هم نیست نرخ را تا نزدیک ۳۰ درصد هم بالا ببرد. خُب حالا شاید از خودمان بپرسیم مگر در بلندمدت اقتصاد به میانگینهای خودش باز نمیگردد؟
چرا اما ببینید، شما برای اینکه ارزش سهام یک شرکت را پیشبینی کنید، باید جریانات نقدیِ آتی آن را تنزیل کنید. خُب حالا چند سال را پیشبینی میکنید؟ یک فرمول سرانگشتی این است که بگوییم: 1/ Ke
یعنی اگر میانگین نرخ تنزیل شرکتهای بورس را ۳۵ درصد فرض کنیم، کافیست ۳ سال را (1/0.35 ≃ 3) پیشبینی کنیم. در واقع در اقتصادهایی مثل ایران که نرخهای تنزیل بالاست، ما ناگزیر هستیم که همهچیز را کوتاهمدت ببینیم.
از نظر اجتماعی هم شاید این حرف برای شما مصداق داشته باشد؛ ما ایرانیها عمدتاً کوتهنظر (short-sighted) شدهایم، آن سر دنیا طرف با خودش میگوید “من باید شکلاتی بخرم که در فرآیند ساخت آن، ارزشهای انسانیِ مردم نیجریه و کامرون رعایت شده باشد (اصطلاحاً labor free باشد)"،
این طرف ما داریم روی یک تردمیل میدویم تا از تورم عقب نمانیم. این یعنی تورم، مردم را نزدیکبین کرده است و “هزینه فرصتِ مهربانی" را افزایش داده است.
به بحث خودمان باز گردیم، پس یک توافقِ کوتاهمدت که قرار است سه، چهار سال برایمان دلار داشته باشد، بهدرد نمیخورد.
ارزش شرکتها در چنین شرایطی از محل کاهش نرخ رشد (g) و افزایش نرخ تنزیل (Ke) تحت فشار خواهند بود. اما آیا اینبار فرق خواهد کرد؟ در یک کلام؛ خیر! مگر سیاستگذارانمان عاقلتر شدهاند؟
انگار ما داریم سیر تکامل داروین را برعکس طی میکنیم! یعنی هیچ بعید نیست دو روز دیگر "هومو هابیلیس"ها بر ما حکومت کنند، البته اگر تا الان حکومت نکرده باشند!
پس بهتر است بگوییم یک توافق کوتاهمدت، نه بهدرد بازار سهام ایران، که به درد اقتصاد ایران هم نمیخورد، البته اگر معتقد به توافق باشیم که من خیلی نیستم!
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
#رشتو
“بیتکوین واقعاً چیست؟” من در پاسخ به این سوال همیشه طفره رفتهام، چون واقعاً نمیدانم چیست! #بیتکوین پول نیست، ببینید پول چهار کارکرد اصلی دارد؛ ما از پول میتوانیم برای مبادله کالاها و خدمات استفاده کنیم،
از آن بهعنوان واحدی برای ارزشگذاری کالاها استفاده کنیم، از آن بهعنوان وسیلهای برای حفظ ارزش استفاده کنیم و با آن، بتوانیم بدهی خودمان را پرداخت کنیم.
آیا ما میتوانیم برای مبادله کالاها و خدمات از بیتکوین استفاده کنیم؟ همیشه نه!
در واقع باید دو طرف معامله به ارزش آن پول اعتقاد داشته باشند، مثلاً الان اگر تقریباً به هرکس بگویید واحد پولی که در قرارداد استفاده شده است، دلار امریکاست، احتمالاً اعتراضی نخواهد داشت، ولی اگر بگویید بیتکوین است، شاید به ارزش آن شک داشته باشد و آن را نپذیرد.
#رشتو
یک حرف وارن بافت در مصاحبه اخیرش با CNBC خیلی جالب بود؛ او گفت وقتی ما از یک “داراییِ مولد” مثل سهام (که سود نقدی میدهد)، اوراق قرضه (که کوپن دارد) یا یک ملک تجاری (که اجاره بها میپردازد) صحبت میکنیم،
اگر در یک بازه زمانی، تغییر معناداری در اقتصاد رخ ندهد اما قیمت آن ۸ برابر شود، احتمالاً آن را نمیخریم اما در خصوص داراییهایی مثل بیتکوین یا طلا چنین نیست! مثلا سهامی را در نظر بگیرید که قیمت آن ۱۰۰۰ و سود آن ۱۰۰ تومان است. در نتیجه نسبت قیمت به عایدی (P/E) برابر ۱۰ دارد.
حالا فرض کنیم این سهم هر ساله ۸۰ درصد سود بهدست آمده را تقسیم میکند (b)، نرخ بازده مورد انتظار سهامداران آن ۳۰ درصد است (Ke) و نرخ رشد بلندمدت آن ۲۲ درصد (g) است، در نتیجه بهصورت ذاتی، این شرکت باید حول و حوش همان نسبت قیمت به عایدیِ ۱۰، قیمتگذاری شود.
این که میگویند فعالان بازار سهام ایران، دنبال تحریم و چاپ پول و رشد دلار و اینها هستند، در بهترین حالت یکسری “اراجیفِ نخنما شده” است. اتفاقاً در شرایطی که رشد اقتصادیِ واقعی پائین و تورم بالا است (موقعیت Contraction)، ریسک بالا رفتن نرخ بهره افزایش مییابد و...
موقعیت مناسبی برای نگهداری سهام نیست (شرایط فعلی اقتصاد ایران). ما دنبال بازده واقعی، تورم پائین و افزایش نرخ رشد اقتصادی هستیم (موقعیت Recovery). ما امیدوار به کاهش ریسکهای اقتصادی و سیاسی هستیم چون صرف ریسکها را کاهش و ارزش شرکتها را افزایش میدهد.
ما چشم بهانتظار تشکیل سرمایه ثابت، واردات تکنولوژی و جایگزین شدن خطوط فرسوده کارخانهها هستیم. ما نمیخواهیم شرکتهای کامودیتی محور مثل اورهسازان و فولادیها بهواسطه تحریمها، کالاهایشان را زیر قیمت جهانی عرضه کنند.
چند وقت پیش دیدم یک دوستی در بازار سهام زیان کرده بود و به همین خاطر، به استرس و اضطراب و شاید بیماری قلبی دچار شده بود. ناخودآگاه یاد یک سخنرانی از پیتر لینچ افتادم: “من بهتازگی در فیدلیتی استخدام شده بودم و قرار بود بزرگترین خرید بلوکی تاریخ بازار سهام امریکا
را روی سهام شرکت “Kaiser Industries” انجام دهیم. سهم از ۲۹ دلار به ۱۷ دلار رسیده بود. در قیمت ۱۵.۷۵ من گفتم این سهام از ۲۹ به ۱۵.۷۵ دلار رسیده، دیگر قرار است تا کجا پائین بیاید؟ بنابراین یک بلوک خیلی بزرگ در این قیمت خریدیم.
بعد قیمت سهام به ۱۰ دلار رسید، بعد به ۷، ۶، ۵ و ۴ (یعنی ۷۵ درصد پائینتر از قیمتی که خریده بودند). رفتم پیش مدیر پورتفولیو و گفتم ببین، من روی قیمت ۱۵.۷۵ دلار یک مقدار زود وارد شدم!
واقعیت چیه؟ واقعیت چیزیه که ما میتونیم اون رو برای یه مدت کوتاه نادیده بگیریم، اما در بلندمدت خودش رو به ما تحمیل میکنه. درست مثل اون موقع که به خودت قول دادی دیگه به اون رابطه برنگردی، اسمش رو به “Don’t call her” عوض کردی، اما صبح شنبه هرکی با عجله دنبال لباسهاش میگرده،
بعد با عجله از خونه میزنی بیرون و بهش میگی کلید رو بگذاره زیر پادری. خُب واقعیت اینه که تو دوستش داری و این واقعیت، دو ماه یکبار خودش رو بهت تحمیل میکنه. واقعیت اقتصادیِ این روزهای ایران هم تورمهای انتظاری بالا، کسری بودجه فزاینده دولت،
عدم وجود چشمانداز مناسبی از توافق با غرب و رشد قیمت دلار هست. این رو بگذارید کنار حفظ سطوح قیمتی کامودیتیها یا حتی رکوردشکنی یک عده مثل اوره. خُب حالا در مواجهه با این واقعیت، دو ریسک بالفعل داریم، یکی افزایش سطح مداخلات دولتی در اقتصاد و دیگری افزایش نرخ بهره.
تقریباً روزی نیست از دوستان و آشنایان برای سرمایهگذاری در بازار #کریپتو تماس نداشته باشم، عمدتاً مشاورهای که گرفتهاند این است که با مبلغ ۱ میلیون تومان، یک سبد از شِتکوینها را در نوبیتکس تشکیل دهند با این امید که یکی از آنها ۲۰ برابر شود و به بازدهی خوبی برسند!
فضای سرمایهگذاری تغییر کرده است، یک زمانی پدرِ استارتاپها در میآمد تا به ارزش ۱ میلیارد دلاری برسند و بهقولی یونیکورن شوند، حالا ۱۱۰ رمز ارز بالای ۱ میلیارد دلار ارزش دارند که تازه آن هم توزیع متناسبی ندارد، مثلا ۱۰ تا رمز ارز اول، ۸۰ درصد ارزش بازار را در اختیار دارند!
فضای ارزشیابی از روشهای متعارف جریانات نقدی یا تحلیل عرضه و تقاضا، به اینجا رسیده است که میگویند: "۸ میلیارد نفر جمعیت، ۲۱ میلیون بیتکوین، خودت ریاضیش رو انجام بده!" این البته صرفاً مختص این بازار نیست، شما ببینید چه اتفاقاتی برای سهام GME یا AMC افتاد!