9- نامه های یشوع یهب سوم (Ishoʿyahb lll)
سند دیگری که ارزش بررسی دارد، نامه های یشوع یهب سوم است، سباستین بروک، اسلام شناس دانشگاه اکسفورد میگوید: 106 نامه و یک کتاب از یشوع یهب به ما رسیده که
این کتاب زندگینامه ای طولانیست از "یشوع صبران"، کسی که در سالهای پایانی امپراطوری ساسانی کشته [=شهید] شده است. از قرار معلوم یشوع صبران در 620 م. جانش را فدا کرده است.
یشوع یهب سوم (Isho'ihab lll) اسقفی است که حدفاصل سالهای 580 تا 659 م. زیسته است. 👇
پس اگر نگاه مقایسه ای با محمد داشته باشیم، او 10 سال پس از تولد محمد، متولد شده، و 27 سال پس از مرگ محمد، در 81 سالگی،درگذشته، یعنی دقیقا هم عصر محمد بوده.
یشوع یهب (که میتوان آنرا ایشوعیه یا ایشویه خواند. کلا پسوند #ویه در ایران باستان، زیاد استفاده میشد، مثل شیرویه
👇
جانشین خسروپرویز، یا بهمن جازویه، یا نام زنانه مهرویه.) فرزند یک ایرانی مسیحی ثروتمند به نام باستوماگ بود که در آدیابانه (اربیل امروزی) متولد شد، او اسقف نینوا و موصل بوده و بعدها اسقف اربیل شده و نهایتا در دهه ی پایانی عمرش (سالهای 649 تا 659 م.)
👇
پاتریارک [=اسقف اعظم] کاتولیک کلیسای شرق بوده است.
چنانچه گفتیم نامه های زیادی از یشوع یهب سوم پیدا شده، نامه هایی که از رابطه خوب این فرد، با اعراب تا اخر عمرش خبر میدهد. او اعراب را با واژگان #طی (یا طایی و یا طایی های مهگره mhaggre)، #مهاجرون (هاجریون؟) و حنیف خطاب میکند
👇
اگر در خاطرتان باشد من قبلا گفته بودم یک سری اسناد بصورت سلبی ما را به واقعیت سده هفتم [درمورد محمد] رهنمون میکند، نامه های یشوع یهب از این دست اسناد است، زیرا در بحث حاضر، انچه در این نامه ها برای ما مهم است این است که، وی در نامه هایش هیچ نامی از محمد، اسلام و قران نمیبرد. 👇
نکته جالبتر اینکه یشوع یهب به صراحت میگوید اعراب، در صورتیکه به انها نصف دارایی مان را به انها بدهیم، نه تنها، قصد تحمیل دین ندارند، بلکه به دین ما، کلیساها و صومعه های ما، احترام میگزارند.
تنها چیزی که انها میخواهند پول است.
👇
یشوع یهب در قلب خاورمیانه رشد کرده و اشنا به زندگی اعراب، سریانی ها و ایرانی هاست، فرقه های مختلف مسیحی، و سیاست های روزگار را میشناسد و به سبب جایگاه بلند مذهبیی که دارد مطلع از زمانه است.
نکته جالب اینجاست که یشوع یهب به تسلط اعراب اشاره میکند، ولی 👇
هیچ خبری از محمد، پیامبر یا بدعت گزار جدید نمیدهد، او در نامه ای توبیخی، به پدر سیمون [=شمعون] اسقف رام اردشیر، در استان فارس، میگوید که اوضاع اینجا (احتمالا اربیل) ارام است و از نامه اش برمیآید که اعراب، بر رام اردشیر مسلط شده اند، ولی اوضاع فارس نیز آرام است 👇
و تنش خاصی در مناطق فارس و اطرافش نیست.
ابتدا متن نامه را مطالعه کنیم:
از یشوع ایهب
به شمعون منافق
از تمام مردم زمین، تو تنها کسی هستی که از همه رانده شدی، و بخاطر این رانده شدن، از تمام اینها، 👇
تاثیر انحراف فعلی، به اسانی درمیان شما غالب شده.
زیرا کسی که شما را گمراه کرده و کلیسایتان را ریشه کن کرده، ابتدا در میان ما، در منطقه رازان [=رادهان Radhan] دیده شد. جایی که پاگان ها [=کافران، منظور غیرمسیحیان] خیلی بیشتر از مسیحیان هستند.
👇
با این حال، بخاطر مدیریت درخور ستایش مسیحیان، کافران، بوسیله او گمراه نشدند. و به بیانی دقیقتر، [او] با رسوایی از آنجا رانده شد؛ او نه تنها کلیسا را ریشه کن نکرد، بلکه خود ریشه کن شد.
👇
اما، منطقه ی فارسِ شما، کافران و مسیحیان، او را پذیرفته، و او هر طور که خواست با انها رفتار کرد. کافران راضی و فرمانبردار، مسیحیان ساکت و غیرفعال بودند.
مربوط به اعراب، کسانی که خداوند در این روزها به انها حکومت بر کل جهان را داده (سلطانی) شما خوب میدانید که 👇
با ما چگونه رفتار میکنند. آنها [اعراب] نه تنها با مسیحیت مخالفت نمیکنند، بلکه ایمان ما را می ستایند، کشیش ها و سَنت های [لقب افراد نامدار مسیحی مثل سَنت اگوستین، سَنت یوحنا دمشقی، سَنت توماس و...] پروردگار ما را محترم میشمارند و به کلیساها و صومعه ها کمک میکنند.
👇
پس چرا مازونی های [عمانی ها] شما اعتقادشان را به عذر و بهانه ای رد میکنند؟ و این زمانی [است] که خود مازونیها اعتراف میکنند که اعراب وادارشان نکردند که اعتقادشان را ترک کنند.
بلکه فقط از انها خواستند که برای حفظ ایمانشان، نیمی از اموال و داراییشان را [به اعراب] بدهند. 👇
با این حال، آنها اعتقادشان را که همیشگی [و ابدی] است رها کرده، و نیمی از دارایی خودشان را، که برای مدت کوتاهی است [دنیوی است] نگهداشتند.
👇
چنانچه در این نامه میبینید، یشوع یهب که گویا مقتدرترین فرد مسیحی زمان خودش در کلیسای شرق بوده (حداقل در نواحی ایران و عراق) به سیمون [شمعون] نامه ای توبیخی مینویسد و او را تفرقه افکن میخواند. یشوع یهب، نه در این نامه، و نه در نامه های دیگر، 👇
نامی از محمد، اعراب محمدی، اعراب طایی محمت و یا فرماندهی به نام محمد و حتی ابوبکر، عمر، عثمان و علی نمیآورد. ولی تسلط اعراب بصورت آشکارا دیده میشود. یشوع یهب میگوید اعراب در صورتی که جزیه بدهیم دین ما را محترم میشمارند و به سیمون میتازد که چرا مسیحیان منطقه اش، 👇
بخاطر مال و اموال زودگذر دنیوی، ایمان و اعتقاد اخروی و ابدیشان را ترک میکنند. (البته یشوع یهب در این نامه به چند مساله دیگر درباره کلیسای هند میتازد که من ان بخش ها را نیاوردم.)
پس خلاصه اینکه یشوع یهب، پاتریارک [اسقف اعظم] مناطق اعراب، هیچ خبری از محمد نمیدهد. 👇
فراموش نکنیم که این نامه او، در سالهای 649 تا 659 م. نوشته شده است. یعنی با تواریخ اسلامی، حداقل 17 سال پس از مرگ محمد. در زمان خلافت عثمان یا علی.
ابوبکر از 632 تا 634 م. (دو سال)
عمر از 634 تا 644 م. (ده سال)
عثمان از 644 تا 656 م. (12 سال)
علی از 656 م. تا 660 م. (4 سال)
👇
سند بعدی که رویدادنامه دیونوسیوس تِلمَحره ای است (رویدادنامه زوقنین یا دیونوسیوس مجعول، که در سال 775 م. نوشته شده) جالبتر است.
پایان بخش بیستُ ششم.
پ.ن: یشوع یهب isho'yahb نامی است که مسیحیان خاورمیانه میگذاشتند. Isho یا ایشا یا ایشو یا یشوع یا یسوع، معنای عیسی میدهد و yahb به معنای "داده است" به اسم عیسی اضافه شده.
پس ishoyahb یعنی عیسی داده است، چیزی شبیه خداداد امروزی.
در سال 1987 در یک کتابخانه کتب قدیمی در برلین، 40 عدد پاپیروس پیدا شد که پس از اینکه نسخه شناسان اصالتش را تایید کردند، توسط ایران شناسان دانشگاه برلین خریداری شد.
معلوم نیست این پاپیروس ها که احتمالا در قم* پیدا شده اند چطور از کتابخانه برلین سردراورده، ولی حدس محققان این است که تعداد این پاپیروس ها خیلی بیشتر از 40 عدد است و احتمالا بسیاری از نسخ، در دست کلکسیون دارهای شخصی و چند نسخه در دانشگاه برولی امریکاست.
👇
پ.ن: (تورج دریایی تاریخ نویس مقیم امریکا میگوید، معلوم نیست این نامه ها از کجا کشف شده، ولی از دوستانم شنیدم از شمال ایران، در محدوده سوادکوه کشف شده)
این پاپیروس ها از سده هفتم و در زمان فروپاشی امپراطوری ساسانی و بعد از ان است، مربوط به قرونی که
هر فلسفه تاریخی که به دنبال الگو دادن به حرکت تاریخ میگردد، چیزی جز لاطائلات نیست
از اینرو مارکسیسم هم چیزی جز لاطائلات مارکس و انگلس نیست، که با تلاش تئوریسین های بعدی، در روسیه به بار نشست.
برای ما ایرانیان، یک رضاخان یا محمدرضا پهلوی در ایران، کافی بود که بفهمیم
👇
حرکت تاریخ، پیوسته هست، ولی جهتدار نیست.
این عالیجنابان میگفتند در حرکت تاریخ، فرد جایگاهی ندارد ولی ظهور پهلوی ها، گواه بزرگی بر رد ادعایشان بود.
گاه یک فرد، چنان ردپایی در یک تاریخ میگذارد که میتواند گیجیِ پس از مستی، از شراب مارکسیسم را از کله ی پوک پله خانف* ها بپراند.
👇
مضحک آنجاست که طبق تئوری مارکس و انگلس، روسیه نباید انقلاب شود، بلکه "#سده_ها_بعد"، باید در کشورهای #صنعتیِ غربِ اروپا (مثل المان و فرانسه و انگلیس) انقلاب شود.
تئوری مثلا #علمی ایشان میگفت، سوسیالیسم زمانی محقق میشود که از مسیر کشورهای غربی اروپا عبور کنیم.
- یوحنا در ابتدای سخنانش ریشه اعراب را به هاجر وصل میکند
- یوحنا از بت پرستی اعراب، ولی نه در معنای تحقیر، خبر میدهد.
- یوحنا نام بت آنها را khabar مینامد که مترجم انگلیسی آنرا با توجه به هرودوت، بت #لات میداند که سر #افرودیت است.
- یوحنا محمد را پیغمبری دروغین مینامید که 👇
مدعی وحی است، و جالب اینکه پیام الهی یا وحی در خواب به او الهام میشود.
- یوحنا از زندگی محمد، بی اخلاقی محمد و دستورات او و تبعیض قائل شدن برای خودش نیز خبر میدهد.
- یوحنا نام چهار سوره قران را میاورد. (نسا، #شترِخدا، مائده، بقره) که یکی از این سوره ها؛ امروزه وجود ندارد.
"کار کن [بر] زمینی که خدا به تو داده و زیبایش کن [مزینش کن]. و چنین و چنان کن به چنین روشی." — نه برای تکرار تمام چیزهای زشت و قبیحی که او کرد.
[به دیگران میگوید فلان کن، مثلا 4 زن بگیر، ولی کارهای قبیح خود او را تکرار نکنند.]
سپس کتاب شتر خدا وجود دارد. درباره این شتر میگوید که شتری از طرف خدا وجود داشت و اینکه او کل رودخانه را نوشید و نتوانست از میان دو کوه عبور کند. زیرا جای کافی وجود نداشت. او میگوید، مردمی در آن مکان وجود داشتند، و آنها عادت داشتند یک روز [آنها] از اب بنوشند 👇
درحالیکه روز بعدی شتر از آن اب مینوشید. به علاوه، [این شتر] با نوشیدن آب، برای آنها، خوراک فراهم میکرد، زیرا به جای اب، با شیر، تامینشان میکرد.
تا شما نیز، یقین داشته باشید؟"— آنها پاسخ میدهند که خدا هرچه بخواهد انجام میدهد.
"ما میگوییم، ما این را میدانیم، ولی ما میپرسیم که چگونه این کتاب به پیامبرتان نازل شده." پس پاسخ میدهند که وقتی او در خواب بوده [این] کتاب بر او نازل شده. 👇
سپس ما به مزاح [شوخی کنان] به آنها میگوییم که، تا زمانیکه کتاب را در خوابش دریافت کرده، و بالفعل [=در واقعیت] اثری را تجربه نکرده، دراین مواقع ضرب المثل رایجی برای او بکار میرود (که میگوید: دارید برای من رویا میبافید. [=خیالبافی میکنی؛ یا بعبارتی شما درحال چرندگویی هستی].)
👇
وقتی ما دوباره میپرسیم: "چگونه است که وقتی او در کتاب خودش، ما را منع کرده [= ملزم کرده] است که هیچ کاری را بدون شواهد انجام ندهیم یا نپذیریم، شما به او نگفتید: ابتدا خودت شواهدی که تو پیامبر هستی را و اینکه تو از طرف خدا آمده ای به ما نشان بده
👇
8- ترجمه کتاب ارتداد یوحنا دمشقی، فصل مربوط به محمد:
من در این رشتوی سه بخشی و طولانی برای دوستان علاقه مند، نوشته های یوحنا دمشقی را ترجمه کردم، پ.ن ها را بخاطر تنظیم pdf در اینده، حذف نکردم
همچنین خرافاتی از اسماعیلیان وجود دارد که تا امروز پابرجاست و مردم را در جهل [و گمراهی] نگهداشته شده، [که پیشگام و] نشانه ای از دجال (ضدمسیح) است.
آنها از تبار اسماعیل هستند، [کسی که] که از [پشت] ابراهیم و [شکم] هاجر متولد شده، و به این دلیل،
👇
آنها، هم اسماعیلیان، هم هاجریون نامیده میشوند.
همچنین آنها ساراسین ها نامیده میشوند، که از sarras kenoi یا destitute of sara [=فاقدِ سارا] ریشه گرفته است. از انجا که هاجر به فرشته میگوید: سارا مرا destitute [فقیر و بی کس] راند.