ما همیشه در حال ارزیابی خودمون هستیم. اگر این ارزیابی ما رو معذب کنه، ممکنه سعی کنیم حواس خودمون رو به نوعی پرت کنیم (سرگرم شدن با کار، تلویزیون، رفتن دنبال روابط هیجانی، الکل و…) ولی توجه نکردن به این ارزیابی باعث میشه خودمون برای خودمون ناشناخته باقی بمونیم. /۱
عزت نفس یعنی
- به توانایی فکر کردنمون اعتماد داریم
- حق خودمون میدونیم که موفق و خوشحال باشیم
- خودمون رو ارزشمند میدونیم
- حق خودمون میدونیم که خواستهها و نیازهامون رو بیان کنیم، و بهشون برسیم /۲
میزان عزت نفس روی رفتار آدمها اثر میگذاره، و عمل آدمها هم نقش مستقیمی روی بالا یا پایین رفتن میزان عزت نفس اونها داره. این یک چرخه است. /۳
کسی که عزت نفس بالایی داره، با احتمال بیشتری مستقل فکر میکنه و متناسب با ایدههاش عمل میکنه. کسی که عزت نفس پایینی داره، با احتمال بیشتری به فکر خودش اعتماد نمیکنه، و در تصمیمگیری و عمل کردن منفعل میمونه. /۴
تحقیقات نشون دادن اونهایی که عزت نفس بالایی دارن، با رفتارشون به بقیه این پیام رو میفرستن که درست باهاشون برخورد کنن. اونهایی که عزت نفس پایینی دارن، با احتمال بیشتری هدف سواستفاده و آزار دیگران واقع میشن. /۵
عزت نفس بالا باعث میشه فرد منعطفتر باشه، با دیگران راحتتر همکاری کنه، اشتباهاتش رو راحتتر بپذیره، و دنبال تغییراتی در جهت جبران اونها باشه. عزت نفس پایین باعث میشه فرد در فاز دفاعی باشه، نسبت به بقیه حس منفی داشته باشه، و رو به کنترلگری بیاره. /۶
اثر عزت نفس رو در همه جنبههای زندگی میشه دید. از جمله روابط نزدیک و کار. ضعف عزت نفس احتمال اینکه فرد در روابط مخرب و مسموم قرار بگیره رو افزایش میده. /۷
مثلا زنی میگه "چرا همیشه جذب مردهای اشتباه میشم؟"
یا مثلا مردی از زنی خوشش میاد، ولی به محض اینکه زن بهش ابراز علاقه میکنه، علاقهاش رو از دست میده و پا پس میکشه. /۸
کسی که خودش رو دوست نداشته باشه، نمیتونه دیگران رو هم واقعا دوست داشته باشه. کسی که خودش رو شایستهی عشق و دوست داشته شدن ندونه، چطور میتونه پذیرای عشق و علاقهی دیگران باشه. /۹
کتاب اصطلاح «اضطرابِ خوشحالی» رو مطرح میکنه. میگه عزت نفس پایین باعث میشه وقتی همهچی خوبه، فرد دچار اضطراب و نگرانی بشه. شاید خودش متوجه نباشه، ولی در ناخودآگاهش خودش رو لایق خوشحالی نمیدونه. این باور، فرد رو به سمت رفتار خود-تخریبی هم سوق میده. /۱۰
مثلا سر کار، همهچی داره عالی پیش میره. ولی فرد یهو احساس میکنه نمیتونه. ناآماده در جلسات حاضر میشه؛ کارهاش رو کامل انجام نمیده؛ با همکارهاش یک روز سختگیری میکنه و روز دیگه زیادی گرم میگیره؛ در زمانهای نامناسب شوخی میکنه و… اینطوری به اعتبارش ضربه میزنه. /۱۱
ضعف عزت نفس شاید تا مدتها بیاثر به نظر بیاد. فرد با توجه به استعداد و تواناییهاش در زندگی و کار پیشرفتهایی هم بکنه. ولی از یه جایی به بعد، درست زمانی که یک اتفاق بزرگ قراره بیافته (مثل ترفیع) فرد سست میشه و از ادامه باز میمونه. /۱۲
به قول کتاب، تصور فرد از آیندهاش فاکتور مهمتری برای پیشبینی موفقیتهای آیندهاش هست، تا دستاوردهایی که در گذشته داشته. /۱۳
ضعف عزت نفس باعث میشه فرد خودش رو از نظر ذهنی محدود کنه و به همه پتانسیلی که داره نرسه. خودش رو مخفی کنه، و بعد، از اینکه دیده نمیشه برَنجه و عزت نفسش کمتر هم بشه. /۱۴
آیا چیزی به اسم "عزت نفس زیادی" وجود داره؟
کتاب میگه «عزت نفس» سیستم ایمنی روان ماست. هرچقدر قویتر بهتر. در عین حال، نباید عزت نفس رو با غرور و شوعاف کردن اشتباه بگیریم. غرور، برتری جویی، و شوعاف کردن اتفاقا نشونههای ضعف اعتماد به نفس هستن. /۱۵
کسی که عزت نفس بالایی داره خودش رو همونطور که هست نشون میده و حرفش رو میزنه. ولی کسی که عزت نفس پایینی داره دائم احساس میکنه باید خودش رو ثابت کنه. خودش رو در سیستم ارزیابیای میبینه و براش مهمه که از عدهای بهتر باشه. /۱۶
اونهایی که عزت نفس پایینی دارن، در حضور یکی که اعتماد به نفس بالایی داره، احساس خطر میکنن و معذب میشن. به همین دلیل بهش حمله میکنن. ممکنه بگن "فلانی زیادی اعتماد به نفس داره" که حرف بیپایه و اساسیه، و بخاطر ضعف عزت نفس خودشونه. /۱۷
در دنیای امروز، اکثر کارها تخصصی شدن. افراد باید بتونن استقلال نظر داشته باشن و کارهاشون رو مدیریت بکنن. سنت در جوامع کمرنگ شده و آدمها در همه زمینهها باید بین گزینههای بیشمار انتخاب بکنن. به همین دلیل، تمرین عزت نفس از هر زمان دیگهای اهمیت بیشتری پیدا کرده. /۱۸
خبر خوب اینکه عزت نفس یک ویژگی ذاتی نیست. یک مهارته که با تمرین بدست میاد. /۱۹ و پایان
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
عزتنفس دو عنصر اصلی داره؛ یک، باور به اینکه تواناییِ مواجهه با سختیهای زندگی رو داریم (حس خودکارآمدی)؛ و دو، اعتقاد داریم حق ماست شاد باشیم (حس احترام به خود) /۱
حس خودکارآمدی (self-efficacy) یعنی به خودمون اعتماد داریم که میتونیم فکر کنیم، بفهمیم، یاد بگیریم، و برای خودمون تصمیم بگیریم.
حس احترام به خود (self-respect) یعنی خودمون رو ارزشمند میدونیم، این رو حق خودمون میبینیم که شاد باشیم، و احساس، افکار، و خواستههامون رو بیان کنیم /۲
حیات ما وابسته به توانایی فکر کردن ماست. برای اینکه بتونیم در زندگی کارایی داشته باشیم، با دیگران ارتباطات موثر بسازیم، احساساتمون رو درست مدیریت کنیم و… باید فکر کنیم و مسئولانه تصمیمگیری کنیم. به همین دلیل، باید به توانایی فکر کردنمون اعتماد داشته باشیم. /۳
همه ما دوست داریم که در گروهمون پذیرفته بشیم. دوست داریم باارزش دیده بشیم. ولی شرم باعث میشه احساس کنیم ضعفی داریم و باید خودمون رو مخفی کنیم. حس شرم در همه اثر مشابهی داره. ولی علت ایجاد شرم در مردها و زنها متفاوته. /۱
تو فصلهای قبل، کتاب «تار شرم» رو معرفی کرد. میگفت انتظارات متناقضی که از زنها وجود داره، اونها رو در این تار شرم گیر میندازه. ولی برای مردها تار شرمی وجود نداره.
تعریف اینکه "یکی خودش هست" چیه؟
کتاب اینطوری تعریف میکنه: کسی که جلوی همه و در همه شرایط یک شخصیت رو نشون میده. اگه از ده تا آدم مستقل که میشناسنش بخوایم توصیفش کنن، همه کم و بیش یک شخصیت رو شرح میدن. /۱
ما باید بتونیم همهجا خودِ واقعیمون باشیم. ولی این امر بدون مقاومت در برابر شرم تقریبا غیرممکنه. کتاب دوتا راهکار معرفی میکنه: اول، داشتن روابط مبتنی بر اصالت شخصیت؛ دوم، امپاتی و همدلی با خود. /۲
رابطهی مبتنی بر اصالت شخصیت، لزوما به این معنی نیست که با افرادی باشیم که طرز تفکر و ارزشهای مشترک با ما دارن. ما نیاز به روابطی داریم که در اونها اولویت با اینه که بتونیم خودمون باشیم، حتی اگه در مواردی با هم اختلافنظر داریم. اینکه صداقت اولویت اول همه باشه. /۳
اعتیاد و شرم با هم رابطهی متقابل دارن. اونهایی که احساس شرم زیادی دارن، با احتمال خیلی بیشتری دچار اعتیاد میشن (به الکل، مواد، پورنوگرافی و…). و اعتیاد هم شرم رو تشدید میکنه. /۱
اعتیاد و شرم بهم شبیه هم هستن. هر دو باعث حس بیقدرتی و جدا کردن خود از دیگران میشن. و «مخفیکاری» هم عنصر اصلی هر دوی اونهاست. /۲
تا مدتها تصور میشد اعتیاد یک مشکل مردونه است. ولی تحقیقهای جدید نشون میدن که زنهای بیشتری هستن که این مشکل رو دارن. کتاب میگه خیلی از زنها برای بالا بردن اعتماد به نفس و راحت بودن در برخوردهای اجتماعی به الکل وابسته میشن. /۳
طرد شدن و دوری کردن، هم بخاطر شرم هستن و هم باعث اون. ما دوست نداریم قضاوت یا سرزنش بشیم و میخوایم که تو گروهمون پذیرفته بشیم. ولی در تلاش برای به دست آوردن تایید دیگران، از خودِ واقعیمون دور میشیم؛ این خودش منشا شرم بزرگتری میشه. /۱
ما دوست نداریم بخاطر ترس خودمون رو مخفی کنیم، دروغ بگیم، یا همهی حرفمون رو نزنیم. ما میخوایم انقدر اعتماد به نفس داشته باشیم که بتونیم خودمون رو همونطور که هستیم به بقیه نشون بدیم. ولی شرم مانع این کار میشه و اصالت رو در ما از بین میبره. /۲
اگه ما همش نگران این باشیم که بقیه ما رو چطور میبینن، چطور میتونیم خودِ واقعیمون رو نشون بدیم. اگه همش نگران قضاوت شدن توسط بقیه باشیم، چطور میتونیم حرفمون رو بزنیم؟ اگه همش تلاش کنیم بقیه رو خوشحال نگه داریم، چطور میتونیم اونجایی که لازمه از خودمون دفاع کنیم؟ /۳
«خشم»
احساس اصلی که باعث میشه ما دنبال مقصر بگردیم و سرزنش کنیم، خشمه. ما از خشم کمک میگیریم تا از خودمون محافظت کنیم. شرم باعث میشه احساس کوچیک بودن بکنیم. احساس بیقدرت بودن. خشم اون حس قدرت رو به ما برمیگردونه. /۱
ولی استفاده از خشم برای مقابله با شرم راهکار موثری نیست. خشمی که بخاطر شرم به وجود اومده باشه، احساس ناکافی بودن رو در ما بیشتر میکنه؛ و مهمتر اینکه روابط ما رو با بقیه خراب میکنه. /۲
خشم به خودیِ خود احساس بدی نیست. خشم یک احساس طبیعی و نرماله، و بروز اون هم در حفظ حریم شخصی اهمیت داره. ولی اینکه شرم خودمون رو با عصبانیت سر یکی دیگه خالی کنیم رو نباید با این حالت اشتباه گرفت. خشم اینجا نقابی برای شرم ماست. /۳