میشود گزارۀ #SlavaUkraini را که این روزها میشنویم اینطور ترجمه کرد: «#زنده_باد_اکراین!». واژۀ slava در اصل به معنی «شهرت، آوازه، سرافرازی» است و همریشه است با واژۀ فارسی #سرودن و هر دو از ریشۀ #هندواروپایی -k̑leu* به معنی «شنیدن» ماندهاند./1
پس معنی لفظی Slava Ukraini «آوازه [برسد] به #اکراین!» است.
به کسی چیزی "شنواندن" میتواند به معنی «حرف زدن» با او یا «سرودن» و «آواز خواندن» برای او باشد.
"سرودن" در فارسی و stirīn در #کُردی به معنی «آواز خواندن» هم به همین شکل از آن ریشۀ به معنی «شنیدن» ساخته شده بودهاند./2
گفتیم معنی slava در اکراینی (و در بقیۀ زبانهای #اسلاوی) «آوازه» بوده. مشابه این معنی در واژۀ "خسرو" دیده میشود. خسرو در واقع دو جزء دارد: خُـ به معنی «خوب» (که در خُنیا، هُنر، خوب، خرّم و ... هم هست) و جزء "سرو" به معنی «آوازه» از ریشۀ مورد بحث. خسرو یعنی خوشنام و نیکآوازه./3
نام #اسلاو هم که نام قوم بزرگی شامل روسها، اکراینیها، لهستانیها و بسیاری از مردم اروپای شرقی است، احتمالاً مرتبط است با یکی از مشتقهای ریشۀ مورد بحث که به معنی «گویا و دارای قدرت سخنگویی» بوده؛ به این اعتبار که آنها خود را صاحب قدرت کلام و دیگران را «ناگویا» میپنداشتند./4
مردمان دیگری هم برای نامیدن خود یا همسایگانشان از این الگوی نامگذاری بهره بردهاند؛ از جمله یونانیها که دیگران را بربر و عربها که دیگران را عجم نامیدهاند (هر دو به نوعی به معنی «ناتوان در گویایی»)./5
از منطقۀ #طبرستان سندهای بسیار ارزشمندی به زبان #فارسی_میانه یعنی #زبان_رسمی ایرانِ ساسانی (و تا مدتها پس از آن) به دست آمدهاند که از جمله شامل نامهنگاریها و صورتجلسههای مربوط به چند پروندۀ قضایی هستند؛ برای نمونه نامۀ A در عکس زیر دستور تشکیل پروندهای است به این ترتیب:/1
دوازدهم دیماه سال 86 پس از یزدگرد، آقای فَرُّخاَبزود که #هیربد و در همانحال از متصدیان امور قضاییِ منطقهای در طبرستان بوده نامهای را که عکس آن را دیدید به آقای آزادخسرو که از دیگر کارکنان این دایره بوده میفرستد و اطلاع میدهد که مردانی (از خاندانی (؟)) با نام یَزد/2
به همراه خانمی به نام دُختخوشیهْ شکایتی تنظیم کردهاند. فَرُّخاَبزود در ادامه به آزادخسرو دستور میدهد که مردانِ (از خاندانی (؟)) با نام دینیدان را که علیهشان شکایت شده به همراه آنهایی که شکایت کردهاند برای استماعِ دعوی احضار کند./3
مازندران که در داستان لشکرکشی #کیکاووس جای دیوان است در غرب (شاید در شام، یمن یا همسایۀ مصر) بوده. در کوشنامه (۵۰۰ هـق) آمده: «زمین بِجَه هرکه او داندش/جهاندیده #مازندران خواندش». بجه قسمتی از حبشه بوده. #جلال_متینی در مقالهای که در پیوند زیر مییابید/1 noormags.ir/view/fa/articl…
... [جلال متینی] دربارۀ سرزمین مازندران در داستان لشکرکشی کیکاووس بحث دقیقی انجام داده است. صورتی از مقالۀ آقای متینی را در این وبگاه نیز میتوانید مطالعه بفرمایید:/2
پیش از آقای متینی هم کسان دیگری دربارۀ کجاییِ مازندران در داستان لشکرکشی کیکاووس مطلب نوشته بودهاند، از جمله آقای #صادق_کیا که مطلب ایشان را میتوانید از این پیوند بارگیری بفرمایید:/3
بیبیسی و ایراناینترنشنال کوشش جدی دارند تا چهرههای #تجزیهطلب یا حامیان نظری آنها را در هر فرصتی در جامعه مطرح کنند و به دایرۀ واژگانی آنها فرصت تبلیغ بدهند. در اینجا آقای بادامچی لفظ #ناسیونالیسم_فارسی را جعل میکنند و تلاش غریبی دارند تا آن را به تنش اخیر ربط دهند!/1
«ناسیونالیسم فارسی» که بهویژه در شبکههای اجتماعی و در تلویزیونهای مبلّغ تجزیهطلبی رواج دارد برابر «ناسیونالیسم ایرانی» جعل شده. تجزیهطلبها کوشش زیادی در جهت جایگزینی لفظ فارس با ایران دارند و برایشان مهم است که این کاربرد به رسانههای جدی راه یابد./2
البته عجیب نیست که مهمان بیبیسی در تحلیل چنین مناقشهای از دایرۀ واژگان تجزیهطلبان و نژادگرایان بهره ببرد. پارسال و در مناقشۀ قرهباغ هم بیبیسی در اقدامی عجیب چهرهای تجزیهطلب مثل آقای هاشمی را به عنوان کارشناس مدافع جمهوری آذربایجان دعوت کرده بود./3
جزء "ترا" در واژههای #ترابری و #تراکنش برابر trans در transport و transaction است. کاربرد این پیشوند پیشنهادِ #فرهنگستان_دوم است (دورۀ فعالیت: 1347 تا 1360). در اینجا به ارزیابی این پیشنهاد نمیپردازم و تنها دربارۀ #ریشهشناسی این عنصر مطلبی عرض میکنم./1 t.me/vazhegozini/166
با پیشوند ترا- در دانشهای گوناگون چندین واژه ساخته شده و کاربرد یافته، از جمله ترابُرد، تراگُذری، تراگُسیل، ترارسانی، تراپیوستگی، تراپوستی و...
(خوب است که روشها و ابزارهای ساخت #اصطلاح|ها را در هر رشته در کتابی جداگانه و یا حین کاربردِ این واژهها در درسِ مربوطه آموزش دهند)/2
در واقع یک چشمِ پیشنهاددهندگانِ این واژه به عنصر tar در پهلوی و tarō در اوستایی به معنی «آنسو» بوده و چشم دیگرشان به این نکته که این عنصرِ ایرانیِ کهن با لغت لاتینی trans که آن هم به معنی «(از این سو به) آن سو» بوده همریشه است./3
آ. صفایی فراهانی در مصاحبه با آ. دهباشی میگفت #قبل_از_انقلاب معترض بودیم چرا در #خوزستان در طرحهای بزرگ کشاورزی مثلاً مارچوبه میکارند که در سبد غذایی ایرانیها جایی ندارد و صادر میشود و چرا نمیگذارید گندم بکارند تا گندم وارد نکنیم! میگفت بعداً فهمیدیم مصرف آب مارچوبه/1
مصرف آب مارچوبه کمتر از گندم است و قیمت جهانی آن بیشتر از گندم.
یعنی با این برنامه دو بار صرفهجویی میکردهاند: با کاشت مارچوبه، در واحد سطح، کمتر از کاشت گندم آب مصرف میشده و با صدورِ آن ارزی به دست میآمده که با آن میشده بیشتر از گندمِ کاشتهشده در واحد سطح گندم وارد کرد./2
ویدئوی حاوی این مضمون از یوتیوب پاک شده است و از حافظه نقل کردم. اگر به ویدئو دسترسی دارید، تأیید یا تصحیح بفرمایید. توضیحات پایانی در صحبت ایشان نبود./3
بر خلاف فرمایش آقای گلستان، فارسی در اساس به همین صورت پدید آمده. در سراسر سرزمینهای فارسیگویی و فارسینویسی، صاحبان سخن واژههای منطقۀ خود را در آثارشان به کار بردهاند و بسیاری از این واژهها را وارد #فارسی_معیار کردهاند. چند نمونه را در توییتهای بعدی مشاهده بفرمایید:/1
لغت #ملخ از زبانهای ایرانی (میانۀ) شرقی و همتای ریشهشناختیِ آن یعنی #میگو از لهجههای جنوب وارد فارسی شدهاند. اگر قرار بود همین لغت از نیای فارسی به ارث برسد چیزی مانند "مَِیه" (maye/meye) میبود. در رشتهتوییت پیوست بیشتر در این باره بخوانید:
گاهی شمار این واژهها که به #واژۀ_گویشی نیز معروفند چنان در فارسیِ مناطقی بالا میرفته که لازم بوده واژهنامهای مانند #لغت_فرس برای معرفی آنها به مردمان مناطق دیگرِ فارسیدانی نوشته شود. به توییت پیوست نگاه بفرمایید: